اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

بایگانی
پیوندهای روزانه

۲۵ مطلب با موضوع «حضرت امام حسن مجتبی ع» ثبت شده است

گل زیبای حسن رایحه اش روح افزاست
پرورش یافته ی دست علی(ع) و زهراست

گلی از باغ بهشت است و ندارد همتا
به تماشا بنشینید که این گل زیباست

گل زهرا(س) رمضان را چه صفا بخشیده است
با گل فاطمه(س) این ماه بهار دلهاست

عطر جانبخش حسن(ع) در همه جا پیچیده است
که معطر همه ی دامن و دشت و صحراست

محو دیدار حسن(ع) یوسف مصری شده است
یوسف حیدر(ع) و زهرا(س) چقدر خوش سیماست

نه فقط با قدمش کرده زمین را گلشن
گل زهرا(س) و علی(ع) زینت عرش اعلاست

سروها هم سر تعظیم فرود آوردند
گل گلزار علی(ع) بسکه سهی و رعناست

ما گدائیم و در خانه ی او صف بستیم
او کریم است و نوازشگر محروم و گداست

علی(ع) و فاطمه(س) هستند چو دریا و حسن(ع)
گوهر و در گران مایه ای از این دریاست

گل بی خار که گویند گل فاطمه(س) است
صاحب حوض رسول(ص) است و شفیع فرداست

  • ۳۰ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۶:۲۱
  • علی اسماعیلی وردنجانی

مولود ماه ذکر و دعا می شود حسن(ع)
در حق کسی که گشته فنا می شود حسن(ع)
«مجموعه صفات خدا می شود حسن(ع)
اسماء ذات در همه جا می شود حسن(ع)»

وقتی خدا به درد بشر می دهد دوا
یا یک نفر به عالم هستی دهد صفا
«صد تا پسر به فاطمه روزی کند خدا
یا می شود حسین(ع) و یا می شود حسن(ع)»

دنیا به حال ما و شما غبطه می خورد
بر حال شیعه روز جزا غبطه می خورد
«جبریل هم به رتبه ی ما غبطه می خورد
وقتی که همنشین گدا می شود حسن(ع)»

راه حسن(ع) طریق کمال و سعادت است
راهی که روشن است و مسیر هدایت است
«وقتی که رنگ سبز مقام سیادت است
امروز سیدالشهدا می شود حسن(ع)»

لبریز گشته است ز نامش سبوی ما
خورده گره به نام حسن آبروی ما
«از برکت حسین(ع) حسین(ع) گلوی ما
یک روز می شود همه جا می شود حسن(ع)»

از تخته های در که همه سوخته شده
از آتشی که از سقیفه افروخته شده
«از تخته پاره های به هم دوخته شده
با زحمت حسین(ع) جدا می شود حسن(ع)»

پنداشتند زینب کبری(س) شکیب نیست
این داغ ها به زینب کبری(ع) قریب نیست
«از تیرها مقطعه کردن عجیب نیست
حا، سین، و نون هجا به هجا می شود حسن(ع)»

 

  • ۰۱ آبان ۹۸ ، ۰۸:۱۴
  • علی اسماعیلی وردنجانی

گشته ویران
بارگاه قدس انوار الهی
قبرهای جمله خاکی   
بی ضریح و سایبان
در کوره ی گرمای خورشید
زین مصیبت
اشک غم جاری است
از ابر دو چشم آسمان هم
خادم این قبرها
باران اشک مومنین است
صحن آنها
وسعتش تا قلب پاک متقین است
می توان دریافت اوج غصه را
از سنگ ها ی داغ صحرا و بیابان
بادها هم خاک غم ریزند بر سر
قبرهای گشته ویران
جمله شب ها
فاقد شمع و چراغان
ظهرهای داغ و سوزان
هشتم شوال شد
وهابیت
این دشمنان دین و قران
بقعه ها
گلدسته ها را
یک به یک بنموده ویران
بی ضریحی ها فراوان
گشته چون ویرانه حتی بیت الاحزان
دیگر اینجا را نخوانیدش بقیع
اینجاست کوی بغض ها و غصه ها
اندوه  ها و درد ها و ناله ها
اشک فراوان
جملگی
در سینه
پنهان

  • ۲۰ خرداد ۹۸ ، ۰۸:۰۶
  • علی اسماعیلی وردنجانی

دل از ولادت مولود عشق مسرور است
به خنده لب بگشائید موسم سور است
بنوش باده ز جامش هر آنچه مقدور است

«میان ارض و سما بزم شادی و شور است
به روی دست نبی(ص) آیه‌هایی از نور است»

امیر عشق زند بوسه ساغر خود را
کند نظاره به صد شوق کوثر خود را
بتول(س) می نگرد ماه انور خود را
«بغل گرفته نبی(ص) سبط اکبر خود را

و ان یکاد بخوان، چشم ابتران شور است»

امیر عشق مکرر به گوش او می گفت:
به شوق حضرت مادر به گوش او می گفت:
به صبح و شام پیمبر(ص) به گوش او میگفت
:
به سبک سوره ی کوثر به گوش او می گفت:

«خوشا به حال رسولی که با تو محشور است»

به آیه های خدای کریم تفسیرند
به شب به راز و نیاز و به روز چون شیرند
کنار سفره ی مولا گرسنگان سیرند
«به رزق خوان حسن(ع) عالمی نمک گیرند

عزیز حضرت زهرا “کریم” مشهور است»

به غیر آل علی(ع) دلستان نمی خواهیم
به غیر باغ حسن(ع) گلستان نمی خواهیم
به کوی عشق که نام و نشان نمی خواهیم
«زدست هیچ کسی لقمه نان نمی‌خواهیم

کرامت حسنی با مزاجمان جور است»

به چهره نور خدا برترین نشانه ی ماست
به لب نوای حسن(ع) بهترین ترانه ی ماست 
دم از ولای حسن(ع) ورد عاشقانه ی ماست
«گدای کوی کریمیم و نان بهانه‌ی ماست

نظر به منظر جانان مراد و منظور است»

به دام زلف سیاهش اگر گرفتاریم
اگر که در ره او مرد جنگ و پیکاریم
اگر که در طلبش بیقرار و تب داریم

«به قبر خاکی او سایبان بدهکاریم»
هزار حیف ز ما قبر خاکی اش دور است

  • ۲۹ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۷:۴۴
  • علی اسماعیلی وردنجانی

آتش از مهر حسن(ع) همچون گلستان می شود
قلب شیعه از قدومش نور باران می شود

می رسد در نیمه ی ماه صیام آن ماهتاب
روشنی بخش جهان، آن ماه تابان می شود

رخت می بندد غم از قلب تمام شیعیان
شادمانی تا ابد در سینه مهمان می شود

میوه ی قلب رسول الله (ص)، آن محبوب حق
مایه ی آرامش قلب جوانان می شود

می گشاید با قدوم خویش درهای بهشت
خرّمی می آید و نعمت فراون می شود 

 پا گذارد بر زمین فخر جوانان بهشت
می رود فصل خزان، گاه بهاران می شود

هرکجا نور است آنجا نیست از ظلمت اثر
می رسد او، دیو و اهریمن گریزان می شود

گر نسیمی از سر کویش وزد سوی جحیم
سرد خواهد شد جحیم و همچو بستان می شود

گر که کافر بشنود وصف کمالات حسن(ع)
حمد و تهلیل خدا گفته، مسلمان می شود

از برای دیدن حُسن دل آرای حسن(ع)
دیدگان مردم دنیا فروزان می شود

تهنیت گویان به یکدیگر تمام عرشیان
عرش از یمن قدوم او چراغان می شود

بر لب شیعه برویدغنچه ی لبخند باز
دل شود شاد و لب غمدیده، خندان می شود

معنی آیات قرانند آل مصطفی(ص)
می رسد بعد از علی(ع) معنای قران می شود

من گنهکارم، امامم شافع روز جزاست
با وجودش سختی محشر چه آسان می شود


  • ۰۷ خرداد ۹۷ ، ۰۸:۴۵
  • علی اسماعیلی وردنجانی


سبز به یمن مقدمت گلشن و باغ دین، حسن(ع)
 خنده نشسته بر لب سید مرسلین، حسن(ع)

ورد لب دخت نبی(س)، شکر خدای سرمد است
سجده شکر می کند امیرمومنین(ع)، حسن(ع)

حسن تویی و وصف تو نقل همه محافل است
ای تو شبیه مصطفی(ص)، امام متقین، حسن(ع)

نیمه ی ماه رمضان، چشم گشودی به جهان
ای تو میان خوبها، از همه بهترین، حسن(ع)

کلام توست جمله نور، بیان توست چون عسل
وقت سخن بریزد از لب تو انگبین، حسن(ع)

کریم آل مصطفی(ص)، معنی هل اتی تویی
ماه خجل ز روی تو، سید مه جبین، حسن(ع)

زینت عرش کبریا،آل محمدند و بس
تاج سر ملائک و به عرش حق نگین، حسن(ع)

حسن جمال روی تو طعنه زند به آفتاب
گفته خدای لم یزل، تو را صد آفرین، حسن(ع)

ای که تویی واسطه ی فیض خدای لم یزل
کهف حصین تو هستی و کوثر و نور و تین، حسن(ع)

نامه ی اعمال مرا به دست چپ نمی دهند
امید من به دست تو به روز واپسین، حسن(ع)

در همه عمر دم زدم، من از ولایت شما
خوشا که با شما شوم انیس و همنشین، حسن(ع)

دست مرا بگیر تا ره نبرم به گمرهی
چون که نشسته اهرمن بر سر ره کمین، حسن(ع)

تا که مراست جان به تن ورد لبم حسن(ع)، حسن(ع)
کلام اولم تویی، کلام آخرین، حسن(ع)

  • ۰۱ خرداد ۹۷ ، ۱۱:۰۹
  • علی اسماعیلی وردنجانی

ز غصه سوره ی کوثر لباس غم پوشید
مدینه شهر پیمبر(ص) لباس غم پوشید

امام جن و بشر چون شهید شد از زهر
جهان ز غصه سراسر لباس غم پوشید

حسن(ع) ز زهر جفا چون به خویش می پیچید
حسین (ع) ز داغ برادر لباس غم پوشید

طلب نمود حسن (ع)تشت و زینب(س) از غم او
به حال زار و مکدر لباس غم پوشید

نرفت چون که به مسجد امام دین آن روز
ز غصه مسجد و منبر لباس غم پوشید

به عرش حضرت جبریل اشک غم می ریخت
به فرش شیعه حیدر(ع) لباس غم پوشید

زدند سنگ به تابوت آن امام همام
 و بعد زینب مضطر(س) لباس غم پوشید

خبر رسید به جنات عدن و در غم او
ز غصه فاتح خیبر لباس غم پوشید

ز آسمان به زمین سنگ غصه می بارد
دوباره گنبد اخضر لباس غم پوشید


  • ۲۵ آبان ۹۶ ، ۱۰:۳۵
  • علی اسماعیلی وردنجانی

رفتی که زینب (س) خاک غم بر سر بریزد
رفتی که خون از دیده ی خواهر بریزد

چون لخته های خون تو در تشت می ریخت
دیدم که خون از چشم های تر بریزد

تابوت تو چون سنگ باران شد حسن جان
خون جگر از دیده ی مادر بریزد

براهل عالم سخت و سنگین است  این داغ
هر جا گذر کردم غم محشر بریزد

آیات قران هم عزادار تو هستند
از دیده اشک سوره کوثر بریزد

شهر مدینه رخت غم پوشیده بر تن
اشک از دو چشم شهر پیغمبر بریزد

جنات رضوان گرچه جای حزن و غم نیست
اشک از دو چشم حیدر صفدر(ع) بریزد

هفت آسمان از داغ تو اندوهگینند
حتی غم از چشمان هر اختر بریزد

هر شیعه از داغ تو می سوزد شب و روز
اشک غم از چشمان هر مضطر بریزد

سیلی به روی مادرت در کوچه می خورد
از رهگذرها اشک در معبر بریزد

از روضه جانسوزت ای خورشید تابان
هر دیده خون در پای هر منبر بریزد

  • ۲۴ آبان ۹۶ ، ۰۹:۴۲
  • علی اسماعیلی وردنجانی


جنس صفات حضرت  مولا خدایی است
 حسن جمالش آینه ی حق نمایی است

باید که ما به حضرت او اقتدا کنیم
زیرا که کار حضرت او رهنمایی است

راهش درست تا به خداوند می رسد
از جاده ای که جاده ی بی انتهایی است

وقتی که لب به حرف و سخن می گشاید او
جنس کلام حضرت مولا طلایی است

مولای ما کریم کریمان عالم است
ما کارمان به درگه مولا گدایی است

از خوان او تمام جهان فیض می برند
فرقی نمی کند که ریزه خور او کجایی است

اهل جهان اگر که به او بی وفا شوند
کارش به خیل اهل جهان با وفایی است

ای خوش به حال آنکه به او دل سپرده است
یعنی که پای تا به سر خود ولایی است

  • ۱۸ خرداد ۹۶ ، ۱۱:۴۰
  • علی اسماعیلی وردنجانی

 

السلام ای گل زهرا(س) چقدر زیبایی
چقدر ناز و قشنگی چه قد و بالایی

تو به پیغمبر اسلام(ص) شباهت داری
نور چشم علی (ع) و فاطمه ی زهرایی

محو رخسار تو شد هر که تماشایت کرد
زیر لب گفت: عجب چهره، عجب سیمایی

شکر ما بر سر خوان کرمت ریزه خوریم
حمد لله که داریم جنین آقایی

ای کریمی که کریمان به شما رشک برند
چون که در بین کریمان تو یک استثنایی

خبر آمد که تو مولای خلایق شده ای
شکر حق را که به ما داده چنین مولایی

هر چه خواندیم ز قران همه در وصف تو بود
گوئیا تو به همه وحی خدا معنایی

ای که دانای همه علم کتابی چو علی(ع)
کس ندیده به جهان مثل شما دانایی

من که یک عمر نگفتم به جز از مدح شما
چشم امید من و دست تو در فردایی
  • ۱۷ خرداد ۹۶ ، ۰۹:۵۹
  • علی اسماعیلی وردنجانی