اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

بایگانی
پیوندهای روزانه

۱۴ مطلب در فروردين ۱۳۹۸ ثبت شده است

به زودی مرا این خبر خواهد آمد
که دوران فتح و ظفر خواهد آمد
مخور غم که قرص قمر خواهد آمد
«شبی با نسیم سحر خواهد آمد
گل از پرده روزی به در خواهد آمد»

ز شرق زمین شمس تابان زهرا(س)
ز اوج فلک نور چشمان زهرا(س)
همه معنی و شرح قران زهرا(س)
«گل باغ نرگس زبستان زهرا(س)
چو نور حسن(ع) جلوه گر خواهد آمد»

به ایمان راسخ، به عزمی مصمم
به تقوا و صبر و به امری منظم
برای نجات بشر در دو عالم
«چو جان مصور، چو عدل مجسم
به دفع ستم، از سفر خواهد آمد»

پس از سال ها حسرت و آه هستی
رسد از پس پرده آن ماه هستی
همان مهربان ماه دلخواه هستی
«بهشتی دگر در گذرگاه هستی
برآید، کزین رهگذر خواهد آمد»

همان معنی شمس و رحمان و کوثر
همان آخرین یادگار پیمبر(ص)
همان سیّد مومن عدل گستر
«به یک دست قران و در دست دیگر
برآورده تیغ دو سر خواهد آمد»

اگر شد جهان تیره چون شام ظلمت
شنیدیم اگر چه ز دشمن ملامت
تماشای دلبر شده آه و حسرت
«به سر منزل عشق آن موج رحمت
ز دریای خون و خطر خواهد آمد»

دلم گشته خون یارب از این حکایت 
چه سازم اگر وعده شد تا قیامت
ولی از سر لطف و فضل و عنایت
«چراغ هدایت، فروغ ولایت
ز ره مهدی منتظر(عج) خواهد آمد»

  • ۲۹ فروردين ۹۸ ، ۱۲:۲۹
  • علی اسماعیلی وردنجانی

می آید منجی عصر و زمان آهسته آهسته
می آید شرح و تفسیر اذان آهسته آهسته

قدم بر چشم  ما خواهد نهاد آن سرو بستان ها
می آید عاقبت آن مهربان آهسته آهسته

زداید او غبار غربت از چشمان مشتاقان
می آید آن امید عاشقان آهسته آهسته

دل ما را دهد او عاقبت با آسمان پیوند
می آید عاقبت از آسمان آهسته آهسته

به دریا می برد این چشمه های اشک ما را او
رسد وقتی که او با کاروان آهسته آهسته

قلوب غمگساران بار دیگر شاد خواهد شد
بهاران می رسد بعد از خزان آهسته آهسته

پس از یک دوره ی طولانی درد و غم  هجران
   شود شور و شعفها جاودان آهسته آهسته

حضورش روشنی بخش دل و آرامش روح است
می آید عاقبت آن ارمغان آهسته آهسته

شب تاریک ما روشن تر از خورشید خواهد شد
رخ زیبای او چون شد عیان آهسته آهسته 

  • ۲۹ فروردين ۹۸ ، ۰۸:۱۰
  • علی اسماعیلی وردنجانی

تو بیا تا که شب تیره منور بشود
نام تو ترجمه ی سوره کوثر بشود
تو بیا شیعه تو را خادم و نوکر بشود
«با پر ابر بیا تا که هوا تر بشود
دشت ها خرم و هر کوچه معطر بشود»

خسته از ظلمتم و ماه دلم می خواهد
راز ها مانده به دل، چاه دلم می خواهد
مثل تو یاور دلخواه دلم می خواهد
«روز باز آمده از راه دلم می خواهد
حال این جمعه ی بی حادثه بهتر بشود»

همه دادند مرا وعده ی عید فردا
آرزویم همه دم عید سعید فردا
پس از این شام سیه روز سفید فردا
«مردم از بس که دلم را به امید فردا
وعده دادند و کمی مانده که پر پر بشود»

ترس دارم که دهم جان و نبینم خورشید
ترس دارم که غم هجر تو گردد جاوید
ترس دارم که بیافتد به وجودم تردید
«ترس دارم من از آن روز که این دل نومید
از در خانه ی تو رانده و  کافر بشود»

شرمسارم که شدم ننگ تو و مکتب تو
شرمسارم که شدم عار تو و مذهب تو
جان فدای تو و آن راز و نیاز شب تو
«شرم دارم من از آن دم که به جای لب تو
دل اسیر لب و یک خنده ی دیگر بشود»

تو کجایی که به سویت قدمی خوش باشم
وصف روی تو نمایم قلمی خوش باشم
من گدای توام و از درمی خوش باشم
«می شود از تو بگویم که دمی خوش باشم
عشق در سینه ی این دشت شناور بشود»

دیده ی ما طلب دیدن رویت دارد
از دو دیده ز غم هجر تو خون می بارد
سینه را داغ غم هجر تو می آزارد
باغبان در دل ما شاخه غم می کارد
وای اگر هجر تو بر شیعه مقرر بشود

شده ام شهره و ضرب المثل دلتنگی 
کاش از غیب می آمد اجل دلتنگی
من ندانم که چه باشد علل دلتنگی
«کاش می شد که پس از این غزل دلتنگی
وعده ی دیدن روی تو  میسر بشود»

  • ۲۹ فروردين ۹۸ ، ۰۷:۵۰
  • علی اسماعیلی وردنجانی

ای علی اکبر(ع) که تو محبوب قلب شیعیانی
ای علی اکبر(ع) که تو فخر زمین و آسمانی
در کویر بی پناهی بر سر ما سایبانی
«ای علی(ع) صولت که شبه خاتم پیغمبرانی
بازوی خیبر گشا داری و حیدر(ع) را نشانی»

ماه سیمای تو شد روشنگر هر شام ظلمت
   چون علی ابن ابی طالب(ع) تو هستی کوه غیرت
مرتضی(ع) خو، مصطفی(ص) سیما و سیرت
« یوسف از جان شد خریدار تو در بازار فطرت
فطرتت نازم که هم جانی و هم آرام جانی »

ظلمت شبهای عالم، ظلمت موی تو باشد
چشمه ی عشق دو عالم زیر ابروی تو باشد
حضرت جبریل(ع) محو چشم جادوی باشد
«آن ید بیضای موسی(ع) پرتو روی تو باشد
آفتاب چرخ عشقی، رشک ماه آسمانی»

هست در گردش به گردت روز و شب پرگار هستی
یوسف مصری خریدارت سر بازار هستی
ای تراشیده تو را زیبا چو گل معمار هستی
«شد گل رخسار تو آرایش گلزار هستی
در جهان آفرینش چون بهشت جاودانی»

شد به یمن مقدمت فصل خزان ما بهاران
شد به یمن مقدم تو عالم هستی گلستان
پیش ماه عارضت شرمنده شد خورشید تابان
نور چشمان حسینی و چراغ بزم ایمان
در طریق عشق بازی، رهنمای کاروانی  

 در خدا گشتی فنا تا که بدست آری بقا را 
می توان در چشمهایت دید ایمان و رضا را
قامت رعنای تو باشد ستون ارض و سما را
«ارغوانی کرده ای با خون خود دشت بلا را
در گلستان شهادت چون درخت ارغوانی»

گلشن اسلام و قران از وجود تو معطر
چهره ی زیبای تو ترسیم سیمای پیمبر(ع)
لشکر اسلام را در کربلا بودی تو یاور
ای که مردانه به میدان می خروشی همچو حیدر(ع)
«آفرین، در بیشه ی ایجاد چون شیر ژیانی»

میر سد تا آسمان هفتمین اوج مقامت
حضرت روح الامین هر صبح و شب گوید سلامت
قدسیان پیوسته قد قامت برای احترامت
جان خود را کرده ای با شوق تقدیم امامت
ای شهید راه قران،زندگی را ترجمانی  
  • ۲۷ فروردين ۹۸ ، ۰۸:۰۰
  • علی اسماعیلی وردنجانی

سر تا به پا نوحند و از نسل خلیلند
از خاندان وحی هستند و اصیلند
هریک برای حق پرستی صد دلیلند
یوسف تر از یوسف، جمیل و بی بدیلند

آل محمد(ص) جملگی از این قبیلند

  رود خروشانند فرزندان زهرا(س)
چون آب پاکند و به قران نیز معنا
ناجی تر از نوح و مسیحا تر ز عیسی
«جاری ترین رودند در رگهای دنیا

بهتر بگویم صد هزاران رود نیلند»

بر هر سر کوی علی های قبیله
بر هر لب جوی علی های قبیله
بر خال ابروی علی های قبیله
«بر هر نخ موی علی های قبیله

صدها فرشته با وضو هر شب دخیلند»

شیرین تر از قندند با آن که ملیحند
زنده ولی در راه حفظ دین ذبیحند
ما زائریم و جمله ی آنها ضریحند
«بی پرده گویم کمترین هاشان مسیحند

در معرفت استاد درس جبرئیلند»

یک خانواده شیعیان را رهنما شد
یک خانواده درد عالم را دوا شد
در این میان یک تن شبیه مصطفی(ص) شد
او هم علیِ(ع) خانه ی ارباب ما شد
در باغ رضوان چشمه ای چون سلسبیلند

آنان سراپا معدن فضل و امیدند
آنها همه معنای قران مجیدند
در آزمون های الهی روسپیدند
جان در ره حق داده و جنت خریدند
آنان می ناب و شراب زنجبلیند

«امشب زمین را عرش اعلی کرد اکبر(ع)»
تا صبح بابا را تماشا کرد اکبر(ع)
گمگشته ی خود را که پیدا کرد اکبر(ع)
خود را مطیع امر مولا کرد اکبر(ع)
این لحظه های ناب، زیبا و جلیلند

«لبخند او در سینه ها قند آب کرده»
با خنده هایش شیعه را شاداب کرده
شور و شعف را هدیه بر ارباب کرده
شوق تماشایش مرا بی تاب کرده
دل می برند آنان که جذاب و جمیلند

  • ۲۶ فروردين ۹۸ ، ۱۰:۱۲
  • علی اسماعیلی وردنجانی

رفته از دست اختیارم حیف
به دو صد درد و غم دچارم حیف
من که در حال احتضارم حیف
«مدتی هست بیقرارم ، حیف
زخمیِ تیغِ روزگارم، حیف»

موی من شد ز غم سفید و هنوز
اشک من بارها چکید و هنوز
رفته از دل مرا امید و هنوز
«جمعه ها بعد هم رسید و هنوز
نرسیده زِ راه یارم، حیف»

گشته وارونه بخت و اقبالم
من ندانم که چیست اشکالم
که نپرسیده یار احوالم
جمعه جمعه گذشت امسالم
«من که هر هفته میشُمارم، حیف»

من که یک عمر بوده ام تنها
به امید رسیدن فردا
و تماشای آن رخ زیبا
«سبزه ها را گِرِه زدم اما
گِرهی وا نشد زِ کارم، حیف»

من که بی جان و سردم و خشکم
من نیستان سردم و خشکم
من بیابان سردم و خشکم
«من زمستان سردم و خشکم
بی تو من خالی از بهارم، حیف»

خسته ام خسته ام از این تکرار
خسته ام خسته ام از این رفتار
خسته ام خسته ام از این کردار
«آتشم، دست بر دلم مگذار
داغِ دوریِ یار دارم، حیف»

دلبرم نازنین و طنازی
تو سخن دان و نکته پردازی
بین خوبان عزیز و ممتازی
صاحب صد هزار اعجازی
من ولی چشم انتظارم، حیف

بعد یک عمر دل سپردن هم
بعد یک عمر از تو گفتن هم
خون دل از غم تو خوردن هم
«ترسم این است بعدِ مُردن هم
تو نیایی سرِ مزارم، حیف»

  • ۲۴ فروردين ۹۸ ، ۱۰:۲۲
  • علی اسماعیلی وردنجانی

 زینت سجاده هایی یا علی ابن الحسین(ع)
حجت پاک خدایی یا علی ابن الحسین(ع)

ای پر گهواره ی تو روح عیسای مسیح
درد مندان را دوایی یا علی ابن الحسین(ع)

ای غبار خاک پایت توتیای چشم ما
چشم را نور و جلایی یا علی ابن الحسین(ع)

آمدی و گلشن دین را صفا بخشیده ای
چشمه ی آب بقایی یا علی ابن الحسین(ع)

حسن یوسف ذره ای از جلوه ی رخسار توست
تو گل باغ هدایی یا علی ابن الحسین(ع)

سجده و ذکر و دعایت، عشق بازی با خداست
ای که خود روح دعایی یا علی ابن الحسین(ع)

عاشقان از سجده هایت عشق را فهمیده اند
در خدای خود فنایی یا علی ابن الحسین(ع)

بینوایان را نوایی، نا امیدان را امید
دستگیر هر گدایی یا علی ابن الحسین(ع)

ای شده سجاده ی تو زینت عرش خدا
گلشن دین را صفایی یا علی ابن الحسین(ع)

در دو چشمت جلوه خلاق سبحان ظاهر است
زینت عرش علایی یا علی ابن الحسین(ع)

زینت سجاده ها هستی و زین العابدین
پر بهاتر از طلایی یا علی ابن الحسین(ع)

دستگیر هر یتیم و هر اسیر و هر فقیر
منبع جود و سخایی یا علی ابن الحسین(ع)

خطبه ی شور آفرینت باعث احیای دین
تو سفیر کربلایی یا علی ابن الحسین(ع)

پاک خواهد شد دل از آب طهور شیعگی
چون که ما را مقتدایی یا علی ابن الحسین(ع)

در صف محشر امید ما گنهکاران تویی
شافع روز جزایی یا علی ابن الحسین(ع)

  • ۲۱ فروردين ۹۸ ، ۰۸:۱۲
  • علی اسماعیلی وردنجانی

آسمان با چشم دل امشب تماشا کن زمین را
 سجده ی شکر علی(ع) آن قبله ی اهل یقین را
چشم بگشا و تماشا کن یل ام البنین(س) را
آسمان امشب ببین ماه امیرالمومنین(ع) را

حضرت عباس(ع) را بنگر به بالای دو عالم
او ز او ج آسمان کرده تماشای دو عالم
راه و رسم او شده اکنون معمای دو عالم
اوست ابراهیم و موسی یا مسیحای دو عالم

ماه و خورشیدند هر دو ذره ای از نور رویش
هر که او را دید شد مست از می ناب سبویش
آب دریاهای عالم قطره ای از آبرویش
مرغ جان دائم به پرواز است در بالای کویش

چشم تا بگشود دل را کرد تقدیم حسین(ع) او
می کند در عمر خود تکریم و تعظیم حسین(ع) او
هستی و بود و نبودش هست تسلیم حسین(ع) او
سر به فرمان و مطیع محض تصمیم حسین(ع) او

دستهایش تا قیامت تکیه گاه آسمان هاست
نامش اما باعث نیروی دست پهلوان هاست
یاد او آرامش قلب تمام ناتوان هاست
مومنان را ذکر تسبیح و امان بی امان هاست

دست بوس اوست لبهای امیر عشق حیدر(ع)
زاده ی ام البنین(س)، اما به او زهراست مادر
دست ها و چشمهای اوست تقدیم برادر
در همه عالم نباشد هیچ از او با وفاتر

آسمان شور قیامت را ببین در چشمهایش
 اهل عالم درس آموزید از مهر و وفایش
دستگیر ناتوانان دست از پیکر جدایش
برده دل از شیعیان او، اهل ایمان مبتلایش

صبح میلادش تماشا کرده او ظهر عطش را
دیده با چشمان خود او کودک در حال غش را
دیده او در خون شناور سرو ناز قامتش را
کرده وقف عاشقی شور و وفای بی حدش را

چشمهایش چشمه ی خورشید و شادی آفرین است
شیر میدان نبرد است او، یل ام البنین(س) است
او ابوالفضل است و محبوب امیرالمومنین(ع) است
زینت هفت آسمان و باعث فخر زمین است

از لب هر شیعه بشنو نغمه های ربنا را
بوی عطر یاس پر کرده فضای شهر ها را
آسمان امشب ببین پور علی مرتضی(ع) را  
آسمان در چهره ی حیدر(ص) ببین شوق و رضا را 

  • ۲۰ فروردين ۹۸ ، ۰۸:۰۳
  • علی اسماعیلی وردنجانی

ای آسمان با چشم دل فضل و کرامت را ببین
آمد حسین ابن علی(ع) شوق شهادت را ببین
 از مقدم او با صفا باغ ولایت را ببین
در چهره ی شیر خدا شوق و رضایت را ببین

در عرش از میلاد او شادی فراوان گشته است
 بیت امیرالمومنین(ع) همچون گلستان گشته است
ذکر ملائک یک به یک آیات قران گشته است 
ورد لب اهل زمین تسبیح یزدان گشته است

در بیت زهرا(س) و علی(ع) جبریل می خواند غزل
خندد حسین ابن علی(ع) شیرین تر از قند و عسل
از بس که خوش سیماست او ، گردیده او ضرب المثل
دلدادگان کوی او، خیل ملائک از ازل

بگذاشت پا روی زمین چون خامس آل عبا
بر روی دست خویشتن قران گرفته مصطفی(ع)
زهرا(س) به حال سجده و دارد به لب شکر خدا
تهلیل و تحمید خدا ورد لبان مرتضی(ص)

با بذل جان خویشتن اسلام را احیا کند
قران کتاب وحی را با خون خود معنا کند
در این جهان او پرچم عدل و شرف بر پا کند
با ترک سر فرمان حق را مو به مو اجرا کند

بگذاشت پا بر روی خاک، آن دلربا، آن بهترین
دنیا به یمن مقدمش زیباتر از خلد برین
خرسند اهل آسمان، خرم همه اهل زمین
تبریک گوید بر نبی(ص)،روح القدس، روح الامین

ماه امیر المومنین(ع)، خورشید بزم  مومنان
سرتا به پا شور و شعف،معنا و مفهوم اذان
هم خامس آل عبا(ع)، هم پیشوای شیعیان
جسم به خون غلطیده اش، آیات حق را ترجمان

هر عاقلی دیوانه اش، هر مومنی پروانه اش
اهل سماوات و زمین، جمله گدای خانه اش
در مدح او گوید سخن، هم خویش هم بیگانه اش  
نوشیده هر آزاده ای، می از لب پیمانه اش

آمد به دنیا تا کند شور حسینی را به پا
آمد که در راه خدا گردد سرش از تن جدا
آمد که او در خون خود با شوق بنماید شنا
آمد که هر آزاده را با حق نماید آشنا

آمد به دنیا تا شود ناجی ترین نوح جهان
آمد به دنیا تا شود عیسای هر عهد و زمان
آمد به دنیا تا شود مصباح ره گم کردگان
آمد به دنیا تا شود محبوب قلب شیعیان

دنیا گلستان می شود، از غنچه ی لبخند او
شیرین تر از شهد و عسل، لبهای همچون قند او
دل می برد از عاشقان، افتاده دل در بند او 
راه سعادت راه او، پیوند حق ، پیوند او

  • ۱۹ فروردين ۹۸ ، ۱۰:۰۸
  • علی اسماعیلی وردنجانی

«1»
تو معنی آیه های قران هستی
تو روح دعا و اصل ایمان هستی

دریاب مرا که سخت بیمارم من
ای آن که طبیب دردمندان هستی
«2»
تو یوسف نسل پاک زهرا(س) هستی
تو نوح ترین ناجی دنیا هستی

صد بار اگر که ما بمیریم چه غم
زیرا که تو استاد مسیحا هستی
«3»
آئینه ی حق نماست رخسار حسین(ع)
آیات خداست جمله گفتار حسین(ع)

چون زنده شد اسلام ز ایثار حسین(ع)
اسلام الی الابد، بدهکار حسین(ع)
«4»
نور ابد و ازل حسین (ع)است حسین(ع)
در سعی و عمل، مثل حسین(ع) است حسین(ع)

مانند علی(ع) شجاع و با تقوا اوست
بر شیر خدا بدل حسین(ع) است حسین(ع)
«5»
 شب تا به سحر خدا خدا می گوید
در حال مناجات و دعا می گوید

شکرانه ی فضل و رحمت حضرت حق
با عشق و رضا، حمد و ثنا می گوید
«6»
امشب که در رحمت حق وا شده است
خرم به جهان گلشن و صحرا شده است

در عرش همه فرشتگان خرسندند
قران خدا دو باره معنا شده است
«7»
شعبان شد و یک باره جهان زیبا شد
خرم همه باغ و گلشن و صحرا شد

 از رویش گلهای محمدی(ص) در این فصل بهار
 دین زنده شد و کتاب حق احیا شد
«8»
سیمای بهشت در نگاهش پیداست
محبوب خداست، از پگاهش پیداست

با حضرت دوست حال خوش دارد او
این حالت خوش ز اشک و آهش پیداست
«9»
ماه است و همه وجود او امید است
هریک ز دو چشم حضرتش خورشید است

پروانه صفت به گرد شمع رخ دوست
تا چشم گشوده روز و شب چرخید است 

  • ۱۸ فروردين ۹۸ ، ۱۴:۰۶
  • علی اسماعیلی وردنجانی