اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

بایگانی
پیوندهای روزانه

۱۱ مطلب در تیر ۱۳۹۸ ثبت شده است

معنای عشق و شوق و لطافت تویی ... همین
سر تا به پای شور قیامت تویی ... همین

 

با یاد روی تو چه خوش احوال می شوم
انگار ترجمان سلامت تویی ... همین

 

می بارد از کرانه ی چشمان تو امید
گویی که آسمان کرامت تویی ... همین

 

صدق و صفا یکی ز هزاران صفات توست
مهر و صفا و صدق و صداقت تویی ... همین

 

گر می زنند لاف رفاقت تمام خلق
آقا یگانه مرد رفاقت تویی ... همین

 

ای آن که هست بر سر تو تاج بندگی
شایسته ی مقام  امامت تویی ... همین

 

 

گر می چکد ز غنچه ی لبهای تو عسل
شکر لب و در اوج ملاحت تویی ... همین

 

پاکی تو از خطا و گناه و از اشتباه
یعنی یکی ز خاندان طهارت تویی ... همین

 

با نغمه ی حجاز بخوانم مدیح تو
لحن خوش و  کمال قرائت تویی ... همین

 

مولای مومنانی و مهجور مانده ای 
قران تویی کتاب هدایت تویی ... همین

 

ای ترجمان وحی تو هستی نوای عشق
اوج و فرود و شور تلاوت تویی ... همین 

 

 

  • ۲۴ تیر ۹۸ ، ۰۸:۱۵
  • علی اسماعیلی وردنجانی

در تمام عمر مهمان نگاهت بوده ام
غرق رحمت زیر باران نگاهت بوده ام

 

 

تو نگاهم کردی و من محو دیدارت شدم
زائر کوی خراسان نگاهت بوده ام

 

 

خوان احسان و کرم گستردی و هر صبح و شام
ریزه خوار سفره ی خوان نگاهت بوده ام

 

 

ذکر تو تسبیح صبح و ظهر و شامم بوده است
بعد  هر ذکری غزلخوان نگاهت بوده ام

 

 

تو نگاهم کردی و شد نورباران چشم من
 نور باران از چراغان نگاهت بوده ام

 

 

از نگاه چشم تو صد معرفت آموختم
من که شاگرد دبستان نگاهت بوده ام

 

 

از زمانی که شدی تو ضامن آهوی دشت
من هم آهوی بیابان نگاهت بوده ام

 

 

 مرغ دل پر می زند پیوسته در گرد حرم
چون کبوتر ها نگهبان نگاهت بوده ام

 

 

ای که چشمان تو شد تفسیر آیات خدا
قاری آیات قران نگاهت بوده ام

 

 

ای که هستی معنی ایمان و تقوا و یقین
محو شور و شوق و ایمان نگاهت بوده ام

 

 

بی نگاه لطف تو هرگز مسلمانی نبود
لطف کردی من مسلمان نگاهت بوده ام

 

 

روز و شب دست گدایی سوی تو کردم دراز
چون گدای لطف و احسان نگاهت بوده ام

 

 

ای تمام هستی شیعه فدای چشم تو
من به قربانگاه، قربان نگاهت بوده ام

 

 

امر فرما تا سر و جان را کنم تقدیم تو
من که عمری سر به فرمان نگاهت بوده ام

 

 

 

تا نگاه لطف تو شد شامل احوال من
شاکر لطف فراوان نگاهت بوده ام 

 

 

  • ۱۹ تیر ۹۸ ، ۰۹:۱۹
  • علی اسماعیلی وردنجانی

هر دو از خاندان زهرائید
هر دو پاکید و اهل بالائید

ای حلیمه حکیمه، خاتون ها
نوه های امام موسائید

اسوه ی پاکی و صفا هستید
که در اوج حجاب پیدائید

هر دو هستید اسوه ی پاکی
هر دو الگوی دین و تقوائید

بارگاه شماست جنت ما
شافع شیعیان به فردائید

مثل اجداد خویش تا به ابد
هر دو تان آبروی دنیائید

شیعه را درس زندگی دادید
زندگی بخش چون مسیحائید

چشمه ی پر خروش اسلامید
می خروشید، موج دریائید

گر چه هر دو شبیه هم هستید
بین خوبان تکید و تنهائید

بسکه لطف و کرم به ما دارید
چقدر خانمید و آقائید

شیعه را داده اید درس وفا
بهترین معنی تولائید

شیعه ی خاص حیدرید شما
بهترین شیعیان مولائید

حافظ و پاسدار قرانید
وحی را ترجمان و معنائید

علم آموز مکتب وحیید
بردبار و حکیم و دانائید

دشمن دشمنان دین هستید
بهترین عامل تبرائید

آفرین خدا به دختران «مجاب»
باعث افتخار بابائید

زینت شهرکرد صحن شماست
که شما دو بهار زیبائید

ارتفاع شماست تا به خدا
که دو سرو بلند بالائید

شهر پر شد ز بوی عطر شما
که شما غنچه ای شکوفائید

  • ۱۶ تیر ۹۸ ، ۱۲:۲۹
  • علی اسماعیلی وردنجانی

بهشت جلوه ی صحن و سرای شاه چراغ است
صفای باغ بهشت از صفای شاه چراغ است

ولای آل محمد(ص) دلیل بندگی ماست
دلیل شیعگی ما ولای شاه چراغ است

چراغ راه هدایت، دلیل «نور علی نور»
فروغ مهر ز نور خدای شاه چراغ است

اگر چو ماه درخشد زمین برای ملائک
ز نور مرقد پاک و سرای شاه چراغ است

به شیعه درس وفا داده است در ره مقصود
که الگوی بشریت وفای شاه چراغ است

برای بخشش و احسان نمونه گر که بخواهید
نشان و الگوی بخشش سخای شاه چراغ است

مس وجود بشر گر شده است چون زر خالص
تمام علت آن کیمیای شاه چراغ است

نمونه ای است ز باغ بهشت صحن شریفش  
و هرکه رفته بهشت آشنای شاه چراغ است

فتاده بر سر شیعه همیشه سایه ی لطفش
که شیعه سایه نشین لوای شاه چراغ است

به جستجوی بقا بوده ای اگر همه ی عمر
بقا گرفته هر آن کس فنای شاه چراغ است

بهشت مال شما با تمامی نعماتش
بهشت ما لحظاتی لقای شاه چراغ است

اگر که در پی جلب رضای حضرت حقید
رضای حضرت حق در رضای شاه چراغ است

  • ۱۶ تیر ۹۸ ، ۱۱:۱۸
  • علی اسماعیلی وردنجانی

بهار آمد
شکوفا شد
گلی‌ زیبا
گلی‌برتر ز هرگل در گلستانی
گلی‌ خوشبو
که نامش زینت عرش الهی شد
همان بانو که نامیدند او را
حضرت معصومه(س)
طاهره
مرضیه
حمیده
رشیده
تقیه
رضیه
سیده
صدیقه
محدثه
عابده
سیده‌ نساء العالمین است او
نگینی‌ از بهشت‌ آمد
بهار آمد
نوای شادی و شور و شعف
پر کرد باغ‌ و راغ و بستان‌ را
نسیم‌از بوی ‌معصومش‌ به‌ جانها عطرگل‌ پاشید
معطر شدجهان‌
اینک ملائک پای کوبانند
زمینی ها
همه رقصان و پا کوبان
تمام شیعیان خوشحال‌ و خندانند
برای کشور ایران نشان افتخار آمد
مبارک‌باد میلادش
خوش آمد
حضرت معصومه (س)
میلادش مبارک باد 
مبارک باد 

  • ۱۳ تیر ۹۸ ، ۱۱:۱۶
  • علی اسماعیلی وردنجانی

خاتون قم و بانوی آئینه و آبی
معصومه ای و اسوه تقوا و حجابی 
هستند اگر آل محمد(ص) همه چون گل 
 تو رایحه و نکهت عطری، تو گلابی 
---
ناموس بارگاه خداوند سرمدی
تو زیب و زیور و گل باغ محمدی
عید ولادت تو مبارک به شیعیان 
از عرش حق به عالم خاکی خوش آمدی 
---
بانو گدای لطف تواند اهل آسمان
ریز خور عطای تو هستند شیعیان
از یمن مقدم تو دل شیعه شاد شد
خوش آمدی به روی زمین ماه مهربان 
---
روز میلاد گل سر سبد عالم بود 
یک طرف آسیه و یک طرفش مریم بود
از زمین تا به سما شور و  صفا بود و سرور
شادمان خانه ی دل های بنی آدم بود
---
معصومه ای و بانوی اهل ولا تویی
زهرا(س) تویی و زینت عرش علی تویی
بی تو دعای ما به اجابت نمی رسید
آمین استجابت و روح دعا تویی 
  • ۱۱ تیر ۹۸ ، ۱۱:۵۱
  • علی اسماعیلی وردنجانی

باغ بهشت طره ی مژگان چشم توست
قمری به روی شاخه غزلخوان چشم توست

باران شوق چشم تو معنای زندگی است
زمزم همیشه تشنه ی باران چشم توست

نام تو گشته ذکر مناجات قدسیان
روح الامین که قاری قران چشم توست

روز حساب علت ویرانی جهان
یک نفحه از وزیدن طوفان چشم توست

خورشید هم عنان خود از دست داده است
مبهوت و مات و خیره، پریشان چشم توست

بانو خدای را به تماشا نشسته ای
دین ترجمان و معنی ایمان چشم توست

معنا گرفت با تو بهار ای گل وجود
فصل بهار غنچه ی بستان چشم توست

باران رحمتی که فرو ریزد از سما
از ابرهای فصل زمستان چشم توست

ماهی در آب و مرغ هوا و غزال دشت
با افتخار ریزه خور خوان چشم توست

جان ها فدای مقدمت ای اسوه ی عفاف
دل های شیعیان همه مهمان چشم توست

صحن و سرای حضرت تو شد نگین قم
یک قطعه از بهشت، خراسان چشم توست

مدیون توست هر که خدا را شناخته
هر کس موحد است، مسلمان چشم توست

معصومه ای و طاهره ای و محدثه
 مریم کنار  آسیه حیران چشم توست

از چشم زخم و طعن حسودان غمین مباش
وقتی خدای عشق نگهبان چشم توست 

  • ۱۱ تیر ۹۸ ، ۰۸:۱۰
  • علی اسماعیلی وردنجانی

فرق دارد راه ما، من با شماها نیستم
چشمه ای در کوهسارم، موج دریا نیستم

فکر فرداهای خود باشید ای امواج سخت
من که از امروز می دانم که فردا نیستم

دوست دارم  زنده باشم تا زمان رستخیز
صد هزار افسوس زیرا من مسیحا نیستم

گر شما خود را ز هر عیبی مبرا خوانده اید
من گنه آلوده هستم پس مبرا نیستم 

نیل در پیش است و فرعون است در تعقیب من
غرق خواهم شد، من از اصحاب موسی نیستم

اهل دل هم دل به زیبایان عالم می دهند
کس نداده دل به من زیرا که زیبا نیستم

کرد استفتا مسلمان کیست؟ گفتم در جواب
  شرح کوتاهی دهم، من اهل فتوا نیستم

در تمام عمر خود را شیعه خواندم ای دریغ
از مسلمانی همینم بس که ترسا نیستم

شیعه باید گام بگذارد به راه اهل بیت(ع)
نیستم من شیعه چون در راه مولا نیستم

چون تبرا و تولا رمز شیعه بودن است
بی تبرا، بی گمان اهل تولا نیستم

شیعه باید با خدای خود کند راز و نیاز
گر مسلمانم چرا اهل تمنا نیستم ؟

خانه ی عقبای خود را باید آبادش کنم
نیست دنیا جای ما، من اهل دنیا نیستم  

  • ۰۹ تیر ۹۸ ، ۱۳:۲۴
  • علی اسماعیلی وردنجانی

یک عمر در عزای تو رنجیده ام ز دور
شب تا سحر ز داغ تو نالیده ام ز دور
"من غربت حریم تو را دیده‌ام ز دور

یک عمر دور قبر تو گردیده‌ام ز دور"

هستند شیعیان جهان مبتلای تو
بود و نبود و دار و ندارم فدای تو
"نگذاشتند دستـه‌ گل آرم بـرای تو

از اشک بر مزار تو گل چیده‌ام ز دور" 

چون آمدن کنار تو ممنوع بود و هست
روبیدن غبار تو ممنوع بود  و هست
"بوسیدن مـزار تـو ممنـوع بود و هست

قبر تـو را ستـادم و بوسیده‌ام ز دور"

می خواستم  ز اشک دو چشمم  وضو  کنم
از خاک قبر تو طلب آبرو کنم
"می‌خواستم مزار تو را شست‌ و شو کنم

کردم نثار، خون دل از دیده‌ام ز دور"

آورده باد جلوه ای از آن شمیم را
صدها سپاس حضرت رب کریم  را
 "سازد خموش روز قیامت جحیم را

اشکی که بر مزار تو پاشیده‌ام ز دور"

آقا تویی به روز  قیامت مرا شفیع
ای آن که هست نزد خدا جای تو رفیع
"تا کسب آبرو کنم از روضه بقیع

صورت ز خاک قبر تو پوشیده‌ام ز دور"

من در غم شهادت تو گریه کرده ام
یک عمر در زیارت تو گریه کرده ام
"هر روز بهر غربت تـو گریه کرده‌ام

هر شب ز درد و داغ تو نالیده ام  ز دور"

بر لوح و حجر و فرش و قلم مانده داغ تو
بر پاره‌پاره ی جگرم مـانده داغ تو

"باشد بهشت مـن حرم بی‌چراغ تو
یک عمر دور قبر تو گردیده ام ز دور"

  • ۰۶ تیر ۹۸ ، ۰۸:۱۱
  • علی اسماعیلی وردنجانی

چشمه ی چشم من از داغ تو دریا شده است
در دلم ماتم عظمای تو برپا شده است

قصه ات خاطره ی بستن دستان علی(ع) است
باز هم غم به دل حضرت زهرا(س) شده است

تو همان حیدری و کوچه همان کوچه غم
مرغ دل پر زده و راهی آنجا شده است

وای من دشمن دین داد تو را دشنامت
مُرد باید ز غم آنچه به مولا شده است

بارها دشمن دین بر تو تهاجم آورد
وای من ظلم و ستم  بر گل طا ها شده است

ناسزا ها به لب دشمن تو جاری بود
هتک حرمت به تو از جانب اعدا شده است

می کشاندند تو را پای برهنه سوی قصر
باز هم قصه کوچه است که معنا شده است

بکشیدند طناب و به زمین خوردی تو
زین عمل دشمن اسلام چه رسوا شده است

قصه ی کوچه اگر بود معمای بشر
 با زمین خوردن تو حل معما شده است

گر چه در کرب و بلا دید مصیبت زینب(س)
 باز خونین بصر زینب کبری(س) شده است

باز هم سیلی و فحاشی و هتاکی و ظلم      
جبت ظاهر شد و طاغوت هویدا شده است

در زمین از غم تو خاک عزا بر سر ماست
 و سیه پوش غمت عالم بالا شده است

روضه خوان غم تو حضرت جبریل امین
داغدار غم تو نوح و مسیحا شده است

  • ۰۴ تیر ۹۸ ، ۰۹:۴۹
  • علی اسماعیلی وردنجانی