اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

بایگانی
پیوندهای روزانه

۱۰ مطلب در ارديبهشت ۱۴۰۰ ثبت شده است

وقتی حرم ویران شود زائر ندارد

گلدسته، گنبد، ماذنه، ذاکر ندارد

وقتی حرم محصور باشد بین دیوار
شاید که حتی سوی کوچه در ندارد

تنهاترین سردار مظلوم است آنجا
انگار که مولای ما یاور ندارد

با دست وهابی شده ویرانه قبرش
هیهات فرزند علی(ع) خواهر ندارد

با خاک یکسان قبر فرزندان زهراست
خاکم به سر زهرا(س) مگر حیدر(ع) ندارد

قبر کسی که پای تا سر هست چون نور
شمع و چراغ و بقعه و زیور ندارد

زهرا(س) در این ویرانه مدفون است اما
بر روی قبرش نقشی از کوثر ندارد

شاید که عاشورا شده تکرار زیرا
سجاد(ع) تنها مانده و لشکر ندارد

باقر(ع) که در کرب و بلا خشکیده لب بود
اینجا در این ویرانه آب آور ندارد

گرد غریبی قبر صادق(ع) را گرفته 
ای خاک بر فرقم مگر مادر ندارد

خورشید دین در خاک آنجا آرمیده
یک سایبان اما به روی سر ندارد

آل علی(ع) هستند لنگر های اسلام
اسلام جز آل علی(ع) لنگر ندارد

غیر از ائمه که شفیع شیعیانند
شیعه به محشر شافعی دیگر ندارد

لعنت به وهابیت و آل سقیفه
آن کس که بر آل علی(ع) باور ندارد

 

  • ۲۹ ارديبهشت ۰۰ ، ۰۴:۵۷
  • علی اسماعیلی وردنجانی

1
ای خاک بقیع جنت و رضوانی
ویرانه ولی بهشت جاویدانی

تخریب شدی به دست وهابی ها
اوراق ز هم گسسته ی قرآنی
2
هر گز به جز حمد خدا چیزی نگفتند
با جرم حق گوئی، ز دنیا دست شستند

ویرانه شد وقتی بقیع ای وای ای وای
خورشیدها بی سایبان در خاک خفتند
3
وهابیت یک عده پست بت پرستند
در دامن ابلیس هم آنها نشستند

از نور بگسستند و پیوستند با ظلم
خورشید را با سنگ کینه می شکستند
4
هم حرمت حریم امامان شکسته شد
هم حرمت و قداست قرآن شکسته شد

تخریب شد بقیع و از این درد جانگداز
قلب حنیف و هر چه مسلمان شکسته شد
5
بقیع، خاک تو چون توتیای چشمان است
خرابه های تو ما را بهشت رضوان است

به دست آل سقیفه شدی چو ویرانه
شبانه روز دو چشمان شیعه گریان است
6
اگر چه خاکی و ساده، اگر چه ویران است
بقیع، قبله ی حاجات اهل ایمان است

بهشت روی زمین است خاک پاک بقیع
بقیع خلد برین و بهشت رضوان است
7
سایه غربت تو را افتاده بر سر یا بقیع
خورده ای خنجر تو از قومی ستمگر یا بقیع

گشته ای ویرانه با دستان وهابی پست
خاک تو بر تارک عالم چو زیور یا بقیع
8
بنموده سقیفه ظلم بر آل عبا(ع)
ویرانه شده بقیع از جور و جفا

وهابیت است باعث ویرانی
لعنت به سقیفه و به وهابی ها
9
ویرانه هستم شیعیان، یعنی بقیعم
من مانده ام بی سایبان یعنی بقیعم

با دست وهابی چنین ویران شدم من
گشته بهار من خزان یعنی بقیعم

 

  • ۲۸ ارديبهشت ۰۰ ، ۰۸:۳۴
  • علی اسماعیلی وردنجانی

گذشت ماه عبادت، دعا کم آوردیم

برای روح و دل خود جلا کم آوردیم

برای ما که همیشه مریض احوالیم
گذشت ماه خدا و دوا کم آوردیم

به فکر جلب رضایت ز این و آن بودیم
برای جلب رضای خدا کم آوردیم

اگر چه بود دل ما همیشه در مشهد
ولی به وقت زیارت، رضا کم آوردیم

برای گشت و سیاحت پیاده پا رفتیم
برای رفتن کرب و بلا کم آوردیم

گذشت بار دگر ماه بندگی خدا
برای گفتن حمد و ثنا کم آوردیم

برای خواندن آواز خوش صدا اما
برای خواندن قرآن، صدا کم آوردیم 

به زیر بار گناهان چنان کمر خم شد
که زیر بار گناهان عصا کم آوردیم

درست از خود افطار تا سحر خوردیم
چنان که جیره و آب و غذا کم آوردیم

ز بس برای خلایق نماز شب خواندیم
برای مکر و تظاهر، ریا کم آوردیم

برای حقه زدن بر اهالی دنیا
عصیر و شیره و شهد و حنا کم آوردیم

گناه ماست اگر می شود بلا نازل
به لطف خالق سبحان، بلا کم آوردیم

چنان به راه خطا می زدیم گام مدام
که راه خاکی سهو و خطا کم آوردیم

اگر چه در صف اول نماز می خواندیم
برای حال خوش و با صفا کم آوردیم

برای یاری ظالم هماره کوشیدیم
برای یاری آل عبا کم آوردیم

امید ما شده بود ای خدا به یاس بدل
پر از هراس به وقت رجا کم آوردیم

گذشت عمر به دنبال ماجراجویی
چنان که حادثه و ماجرا کم آوردیم

برای جمع زر و مال عمرمان طی شد
برای محشر و روز جزا کم آوردیم

عموم را به  سوی راه حق فرا خواندیم
برای خویش ولی رهنما کم آوردیم

به هر که بود میّسر زدیم تهمت ها
که ظنّ و وهن و گمان، افترا کم آوردیم

خدا برای عبادت نموده ما را خلق
گذشت ماه عبادت، چرا کم آوردیم؟

هوای عرش به سر بود و خاک شد مانع
ببین ز روی زمین تا کجا کم آوردیم

برای فانی دنیا چقدر کوشیدیم
برای عالم دارالبقا کم آوردیم

برای گریه بر احوال خویشتن، یارب
دو دیده بود مهیا، عزا کم آوردیم

  • ۲۳ ارديبهشت ۰۰ ، ۰۶:۲۱
  • علی اسماعیلی وردنجانی

آمد به درگاهت گدا، با کوله باری از خطا
ورد لب ما ای خدا، اغفر لنا اغفر لنا

یارب گنه آلوده ایم، در دام شیطان بوده ایم
توبه شکستیم بارها، اغفرلنا اغفر لنا

ای حضرت غفار ما،   تنها توئی ستار ما
بنموده ایم بر خود جفا، اغفر لنا اغفر لنا

با دست خالی آمدیم، با شور و حالی آمدیم
بخشنده ی جرم و خطا، اغفر لنا اغفر لنا

یارب اسیر غصه ایم، در دام غمها مانده ایم
بنما ز غم ما را رها، اغفر لنا اغفر لنا

وقتی گناهان بی حد است، احوال ما خیلی بد است، 
یارب ببخشا جرم ما، اغفر لنا اغفر لنا

ما نفس سرکش داشتیم، بذر گنه می کاشتیم
گردیده عمر فنا، اغفر لنا اغفر لنا

ما عاشق پیغمبریم، ما تشنگان کوثریم
جان علی مرتضی(ع)، اغفر لنا اغفر لنا

سر در گریبان گشته ایم، ما دیده گریان گشته ایم
با روضه ی کرب و بلا، اغفر لنا اغفر لنا

هر بار نوشیدیم آب، دلهایمان می شد کباب
یاد حسین(ع) سر جدا، اغفر لنا اغفر لنا

ما بنده ایم و تو خدا، عبدیم و تو مولای ما
یارب به حق انبیا، اغفر لنا اغفر لنا

اغفر لنا ای مهربان، اغفر لنا جان جهان
حق همه آل عبا، اغفر لنا اغفر لنا 

داریم ما قرآن به سر، نالیم امشب تا سحر
یارب به حق هل اتی، اغفر لنا اغفر لنا

 

  • ۱۵ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۳:۴۶
  • علی اسماعیلی وردنجانی

شب قدر است و دیده اشکبار است 
شب پرواز دل تا کوی یار است
زمستان بود و پژمردند گلها 
همه عالم به امید بهار است 

خدا را شکر آمد لیله القدر
ز ابر دیده دامانم شده بحر
ملائک میهمان مؤمنینند
سلام فیه حتی مطلع الفجر

شب قدر است، سیر آسمان کن
دلت را میزبان قدسیان کن
ز یارب یارب و العفو گفتن
خودت را ساکن کوی جنان کن

ملائک راهی کوی زمینند
به ما شب زنده داران همنشینند
دعا گویند چون که اهل ایمان
همه آمین گوی مؤمنینند

شب قدر است و ما چشم انتظاریم
همه چشم انتظار روی یاریم
گذشت عمر و نیامد یار، افسوس
گذشت از حد صبوری، بیقراریم

لبانم تا سحر العفو گویان
دو چشمم چشمه های اشک ریزان
گنه کارم گنه کارم خدایا
مرا هم شامل عفوت بگردان

مسلمانان همه شب زنده دارند
گدایان در پروردگارند
به شوق دیدن رخسار مهدی(عج)
تمام عمر خود در انتظارند

خدا منت نهاده بر مسلمان
به شام قدر نازل کرده قرآن
بخوان و عامل آیات آن باش
که می باشد چراغ راه انسان

  • ۱۴ ارديبهشت ۰۰ ، ۲۰:۰۲
  • علی اسماعیلی وردنجانی

چه شب است؟ لیله القدر، شب ندبه و مناجات
شب اشک و آه و ناله، شب التماس حاجات

چه شب است؟ لیله القدر، شب عشق با خداوند
شب مؤمنان عاشق، شب قلبهای در بند

چه شبی که تا سحرگاه به لب است ذکر یارب
چه شبی که هست بهتر، ز هزار ماه این شب

چه شب است؟ لیله القدر، شب سینه های سوزان
شب رحمت است و رافت، و شب نزول قرآن

چه شب است؟ لیله القدر، شب عاشقان الله
شب شیعیان حیدر(ع) شب مؤمنان آگاه

چه شب است؟ لیله القدر، شب دلشکستگان است
شب اوج فضل و رحمت ز خدای مهربان است

چه شب است؟ لیله القدر، شب انس با کتاب است
شب توبه و انابه، شب شور و انقلاب است

به لبم نوای یارب به سرم هوای دلبر
به امید استجابت شده ام فقیر مضطر

چه شب است؟ لیله القدر، که دعا شود اجابت
شب بندگی است امشب، شب خواهش و شفاعت

چه شب است؟ لیله القدر، شب خواهش و تمنا
شب استعانت ما ز خدای حق تعالی

چه شب است؟ لیله القدر، شب سیر کهکشان هاست
شب تا خدا رسیدن، شب سیر آسمان هاست

چه شب است؟ لیله القدر، شب عشق و شور و مستی
شب هر چه بت شکستن، شب عشق و حق پرستی 

چه خوش است یارب امشب که نظر کنی به حالم
 نظری که سنگ غفلت بشکسته است بالم

چه خوش است گر که امشب غم من رسد به پایان
چه خوش است دل شود شاد، لب شیعه نیز خندان

چه خوش است گر که مهدی(عج) به دو دیده پا گذارد
که از این قدم زدن ها، همه حاجتم برآرد

شب رحمت است و رافت، شب عفو و مهربانی
پرم از گناه یارب، تو مرا ز در مرانی

من دلشکسته تا صبح ز علی(ع) و حق زنم دم
که خداست یاور من ، که علی(ع) امیر و همدم

 

  • ۱۳ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۶:۴۰
  • علی اسماعیلی وردنجانی

چشم تمام اهل جهان چشمه ی بکاست
عرش خدای عالمیان محفل عزاست

از خنجر جهالت نامردمان پست
فرق امام متقیان از میان دوتاست

آل علی(ع) زنند همه دست غم به سر
عمر گرانبهای علی(ع) رو به انتهاست

پرسند چاه های کوفه که ای مردم جهان
آن کس که گفت راز دلش را به ما کجاست

چشمان زینب(س) است دو تا چشمه سار خون
دست عزای او به سر از داغ مرتضاست

نالد حسین(ع) بر سر بالین مرتضی(ع)
هم ناله ی حسین(ع) از این داغ مجتباست

فزت و رب کعبه گفته علی(ع)، دیگر ای طبیب
زحمت نکش که آنچه ندارد اثر، دواست 

حالا یتیم های کوفه همه بی پدر شدید
نالید همچو نی، شب تنهایی شماست

آتش گرفته خیمه ی دلهای اهل بیت(ع)
امشب مگر که شام غریبان کربلاست

شد میهمان حضرت زهرا(س) امیر عشق
اما دلش کنار سری روی نیزه هاست

گاهی به فکر زینب(س) غم پرور است او
گاهی به فکر دست که از پیکری جداست

بود و نبود ما همه قربان نام او
تا زنده ایم حضرت حیدر(ع) امیر ماست

  • ۱۱ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۹:۲۹
  • علی اسماعیلی وردنجانی

حیدر(ع) شدی که حضرت حق را رضا کنی
جان را برای یاری قرآن فدا کنی

سوگند می خورم که تو سوگند خورده ای
تا پای جان به قول و قرارت وفا کنی 

عین الله و یدالله و قرآن ناطقی
کی می شود تو را ز خدایت جدا کنی؟

یک عمر در طریق هدایت قدم زدی
تا یاری برادر خود مصطفی(ص) کنی

ای قبله گاه اهل یقین یا امیر عشق
حیدر(ع) شدی که یاری دین خدا کنی

تو آمدی که با سخن آسمانیت
ما را به عشق حضرت حق مبتلا کنی

تو آمدی که یاور قران و دین شوی
از مصطفی(ص) و فاطمه(س) دفع بلا کنی

تو آمدی که موقع وعظ و خطابه ات
تفسیر وحی و شرح اذان و دعا کنی

چون کیمیای دست تو اعجاز می کند
تو آمدی که مس جهان را طلا کنی

ارزش نداشت عالم هستی بدون تو
تو آمدی که هر دو جهان پر بها کنی

جنات عدن هم بدون شما بود بی صفا
عازم شدی که خلد برین با صفا کنی

کوه نفاق و شرک علم کرده بود قد
تو آمدی که نقشه ی او بر ملا کنی

احمد(ع) بنای کشور اسلام را نهاد
باید بنای کشور دین را بنا کنی

بوده همیشه شامل تو لطف کردگار
با خون خویش دین خودت را ادا کنی

فرق سرت شکافت شب قدر یا علی(ع)
تا خویش را برای خدا مرتضی(ع) کنی

  • ۱۰ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۷:۴۳
  • علی اسماعیلی وردنجانی

ربنای دستهای فاطمه(س) اهلا بکم
ذکر لب وقت دعای فاطمه(س) اهلا بکم

مولد ماه دعائی یا امام مجتبی(ع)
شور حال ربنای فاطمه(س) اهلا بکم

مجتبی هستی و آمین قنوت هر نماز
نغمه ی حمد و ثنای فاطمه(س) اهلا بکم

دستگیر و یاور مسکین و یتیم و اسیر
جود و احسان و عطای فاطمه(س)اهلا بکم

ای درخشان نور در بیت ولایت یا حسن(ع)
نور علی نور سرای فاطمه(س) اهلا بکم

وجه عامت هدیه ی حق بر تمام عالم است
وجه خاصت از برای فاطمه(س) اهلا بکم

درد ما را با مدد از حق تو درمان می کنی
دردمندان را دوای فاطمه(س) اهلا بکم

آیه ی تطهیر در شان شما نازل شده
همنشین زیر عبای فاطمه(س) اهلا بکم

بندگان را می دهد پاداش حی لا یزال
مزد و پاداش از خدای فاطمه(س) اهلا بکم

  • ۰۶ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۰:۱۱
  • علی اسماعیلی وردنجانی

غروب جمعه خدایا چقدر عرفانی است
چقدر حال دل از درد هجر طوفانی است

غروب جمعه به دل لانه می کند غمها
دو دیده از غم هجران یار بارانی است

غم نشسته به دل رنگی از خدا دارد
غمی که آینه ی پاکی و مسلمانی است

غروب جمعه رود مرغ دل به سوی حجاز
نوای  مرغ دلم هم، نوای قرآنی است

تمام عمر کشیدیم درد هجر به دوش
نشان و مهر جدایی به روی پیشانی است

اگر چه بی خبرم از نگار خود همه عمر 
ولی میان دل و یار راز پنهانی است

اگر چه یار شده غایب از دو دیده ی من
ولی به خانه ی دل، کار یار مهمانی است

اگر که درس وفا را نخوانده ام چندی است
غروب جمعه زمان کلاس جبرانی است

اگر که یار قدم روی دیده بگذارد
سرم به پای قدومش ذبیح و قربانی است

  • ۰۳ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۷:۲۵
  • علی اسماعیلی وردنجانی