اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

بایگانی
پیوندهای روزانه

۶ مطلب در شهریور ۱۴۰۱ ثبت شده است

چون خاک بقیع جنت رضوان زمین است

مرغ دلم عمریست که ویرانه نشین است

از داغ حسن(ع) خانه ی دل خانه ی غمهاست
خون گریه کند زینب(س) و مغموم و حزین است

ای کاش حسن(ع) مثل پدر خانه نشین بود
در کوچه اگر بیم و خطرها به کمین است

خورده است کتک مادر او پیش نگاهش
هر شیعه از این حادثه عمریست غمین است

تصمیم سقیفه است کتک خوردن زهرا(س)
بر مِحبس پیغمبر(ص) اگر او چو نگین است

چون اهل سقیفه همه هستند منافق
شورا هدفش ضربه به قرآن مبین است

تابوت حسن(ع) شد هدف تیر مُخاصم
زین واقعه صد ولوله در عرش برین است

نیکی به همه آل نبی(ص) نص کتاب است
قرآن که فراموش شد اوضاع چنین است

از داغ حسن(ع) عرش خدا گشته سیه پوش
مرثیه سرا حضرت جبریل امین است

در جنت رضوان علی(ع) و فاطمه(س) غمگین
رخت غم او بر تن اصحاب یمین است

هر شیعه به پیشانی خود دست عزا زد
عمریست نشان غم او روی جبین است

شد خاک بقیعش همه را سرمه ی دیده
قبرش ز شرف قبله گه اهل یقین است

دانی که چرا کشته شد آن مظهر ایمان؟
چون باعث عزٓ و شرف کشور دین است

خرسند شده هر که ز قتل گل زهرا(س)
شایسته ی نفرین خدا هست و لعین است

  • ۳۰ شهریور ۰۱ ، ۰۸:۴۵
  • علی اسماعیلی وردنجانی

مدینه بعد محمد(ص) اسیر طوفان شد

اسیر ظلم و تباهی و جور و عصیان شد

از آن مصیبت عظمی جهان پر از غم شد
ز غصه بر تن عالم لباس ماتم شد

ز داغ خاتم پیغمبران(ص) رسول خدا
تمام عالم هستی گرفت رنگ عزا
 
ز دست تا که جهان آخرین پیمبر داد
بلال جای اذان نغمه ی عزا سر داد

روانه تا که محمد(ص) به سوی عقبا شد
ز بار غصه و غم قامت علی(ع) تا شد

قلوب آل عبا(ع) پر شد از غم و اندوه
خمید قامتشان زیر غصه ی چون کوه

به غم نشسته علی(ع) در عزای پیغمبر(ص)
به شور اهل سقیفه به فکر فتنه و شر

علی(ع) است غمزده و گرم کفن و دفن رسول(ص)
سقیفه غاصب حق علی(ع) و حق بتول(س)

به روی دوش علی(ع) بار غصه و غم هاست
سقیفه در پی غصب خلافت مولاست

علی(ع) ز عدل و عدالت همیشه دم می زد
سقیفه حادثه ی کوچه را رقم می زد

برای غصب فدک بین کوچه بلوا شد
نشان سیلی دشمن عِذار زهرا(س) شد

خدا به آل نبی(ص) احترام می فرمود
به صبح و شام به زهرا(س) سلام می فرمود

ملک اجازه گرفت و به خانه وارد شد
عدو به خانه ولی بی بهانه وارد شد

هجوم برده عدو سوی خانه ی حیدر(ع)
زده ز آتش کینه عدو به در آذر

یکی دوتا نه که سیصد نفر هجوم آورد
به قصد فتنه و آشوب و شر هجوم آورد

به پشت در گل پیغمبر(س) خدا می سوخت
دل تمام خلایق از این بلا می سوخت

فشار داد عدو تا که بشکند در را
شکست شاخه ی زیبا گل پیمبر(س) را

پس از هجوم بیافتاد فاطمه(س) بر خاک
فتاد لرزه از این اتفاق در افلاک

بلند گشت ولی فرصتش نداد عدو
دوباره کرد جسارت عدو به حضرت او

چنان به صورت زهرا(س) عدو زده سیلی
که گشته صورت زهرای مرضیه(س) نیلی

سپس عدو لگد محکمی به زهرا(س) زد
لگد به فاطمه(س)، خنجر به فرق مولا زد

عدو دو دست علی(ع) را به ریسمانی بست
کتاب وحی خدا پاره شد ز هم بگسست

برای بیعت با کفر جمعی از کفار
کشیده اند علی(ع) را به کوچه و بازار

علی(ع) اسیر و مددکار او شده زهرا(س)
نداشت یار دگر غیر فاطمه(س) مولا

در این مصیبت عظمی جهان عزادار است
و تا قیام قیامت به غم گرفتار است

به نقشه های سقیفه شهید شد اسلام
فنا شده است همه جهد انبیاء عظام

ز روز اول و تا وقت حشر و یوم الدین
مدام لعنت و نفرین به هر سقیفه نشین

  • ۳۰ شهریور ۰۱ ، ۰۸:۳۳
  • علی اسماعیلی وردنجانی

از نجف تا کربلا را من پیاده رفته ام
استراحتگاه کو؟ افسرده حال و خسته ام 

من به پاهایم حنا بگذاشتم قبل از سفر
کفش های خوب هم، پاهای من را شد سپر

همدلی همراه لازم بود تا در این سفر
من مصون باشم ز هر بد خواهی و هر ظلم و شر

داشتم من سایبانی از چفیه از کلاه 
تا نتابد بر رخم خورشید سوزان هیچگاه

بود موکب ها فراوان در مسیر رفتنم
تا در آنها خستگی بیرون نمایم از تنم

صبح و ظهر و عصر و مغرب یا که در هنگام شام
از برای من مهیّا بود انواع طعام

هندوانه، خربزه، انواع میوه، آب سرد
آب میوه، بستنی، انواع سبزیجات فرد 

میزبان پای مرا می شست با آب ولرم
پهن می کردی برای من تشک از جنس نرم

تاول پاهای من را بوسه می زد میزبان
من شدم شرمنده ی این میزبان مهربان

قهوه و چای عراقی هم فراوان خورده ام
چای ایران با گلاب ناب کاشان خورده ام

غیر نیکوئی ندیدم چیز دیگر در سفر
می روم از کربلا با حال زار و چشم تر

کاروان دیگری از کربلا شد سوی شام
کعب نی یا ضرب سیلی بود آنان را طعام

پایشان رنگ حنا دارد ولی از جنس خون
گاه گاهی کودکی از ناقه می شد سر نگون

پشت سر شلاق و سیلی بود و فحش و ناسزا
پیش رو یک کاروان سر بود روی نیزه ها

برده شد با جبر در بزم شرابی کاروان
بر لب قاری قرآن خورد چوب خیزران

زخم بود و پر ز تاول گر چه پای کودکان
جای مرهم خورده  سیلی جملگی از ساربان

سایبان کودکان سرهای روی نیزه بود
دم به دم بر دوششان شلاق می آمد فرود

جای مرهم می شنیدند از عدو زخم زبان
جای آب سرد هم از چشم آنها خون روان

جای استقبال آمد سنگ ها از پشت بام
طعنه ها بشنیده اند این کاروان از اهل شام

موکب این کاروان ویرانه ای در شام بود
مشت و سیلی هم خوراک جمله ی ایتام بود

در خرابه جملگی بودند گر چه بی فدک
مثل زهرا(س) بارها خوردند آنها هم کتک

جای چائی عراقی سهمشان شد خون دل
شد زمین از اشک چشم کودکان مانند گل

شامیان هم جملگی بودند در فکر ثواب
چون دل اهل حرم را کرده اند آنها کباب

گر چه با پای پیاده رفته ام تا کربلا
این مواسات است آیا؟ این کجا و آن کجا؟

  • ۲۵ شهریور ۰۱ ، ۱۲:۵۲
  • علی اسماعیلی وردنجانی

یک قافله رسیده که ره توشه اش عزاست

در زیر بار غصه و غم قامتش دوتاست

افراد قافله همگی داغ دیده اند
دلها اسیر غصه و کار بصر بُکاست

هر دل پر است از غم و اندوه و رنج و درد
زیرا به زیر خاک، گلستان لاله هاست

یک اربعین ز دیده ی خود خون گریستند
نو شد عزا و نوبت تکرار ماجراست

می جوشد از زمین غم و حسرت، بلا و حزن
این سر زمین برای همین خاک کربلاست

زینب(س) زند به سر ز غم بی برادری
فریاد کودکان ز غم و غصه تا سماست

هم ناله با نوای غم و رنج کاروان
گریان و غصه دار همه عرش کبریاست

مرغ هوا و آهو و ماهی و جنّ و انس
تا روز حشر بر غم و بر غصه مبتلاست

در این عزا اگر که فلک واژگون شود
یا آدمی اگر که بمیرد ز غم رواست

جبریل تا ابد به سر و سینه می زند
گریان به یاد واقعه ی ظهر نینواست

جاری است روی گونه ی زهرا(س) دو رود خون
اشک عزا روانه ز چشمان انبیاست

 

  • ۲۲ شهریور ۰۱ ، ۰۹:۱۳
  • علی اسماعیلی وردنجانی

با غم قرین به بند اسارت رقیه(س) است

ظالم مزن نماد لطافت رقیه(س) است

در شام غم که زخم زبان ها زیاد شد
مقصود این عتاب و ملامت رقیه(س) است

از پشت بام سنگ چو بر کاروان زدند
آماج این جفا و جسارت رقیه(س) است

زینب(س) اگر پیام رسان وقایع است 
یاری گرش به امر رسالت رقیه (س) است

طفلی سه ساله، بند اسارت، دیار شام
لبریز شور و شوق و شهامت رقیه(س) است

دیده سر بریده ی بابا میان طشت
بی مثل و بی قرین و شباهت رقیه(س) است

خاکستر از جمال پدر پاک کرده او
زینت فزای ملک امامت رقیه(س) است

بر روی نیزه قاری قرآن سر حسین(ع)
پائین نیزه محو تلاوت رقیه(س) است

 ای طالب سعادت دنیا و آخرت
 زیباترین دلیل سعادت رقیه(س) است

زهرا(س) صفت اگر چه رخش گشته نیلگون 
حیدر(ع) صفت امیر شجاعت رقیه(س) است

دل برده بود با سخنانش ز کاروان 
شیرین ترین بیان ملاحت رقیه(س) است

او روضه خوان روضه ی راس بریده بود
زیباترین مثال فصاحت رقیه(س) است

چون شمع سوخت تا که به ما روشنی دهد
 روشنگر طریق هدایت رقیه(س) است

یک یا حسین(ع) گفته و پر زد از این جهان
عطر و شمیم باغ شهادت رقیه(س) است

او در کنار راس ولایت شهیده شد
یعنی که پاسدار ولایت رقیه(س) است

 اهل سقیفه علت مرگ رقیه اند
بُرهان ما برای برائت رقیه(س) است

انکار کرده اند حسودان وجود او
وارسته از قیود حسادت رقیه(س) است

ما را چه غم ز سختی روز قیامت است
وقتی شفیعه، روز قیامت رقیه(س) است

  • ۰۸ شهریور ۰۱ ، ۰۹:۲۵
  • علی اسماعیلی وردنجانی

عمر من طی شد ولی با اشک و آه
بر تنم یک عمر شد رخت سیاه

من پریشان حالم از اوضاع شام
قاصر است از شرح این ماتم کلام

شام یعنی بار دیگر کربلا
شام یعنی غصه و رنج و عزا

شام یعنی گریه و اندوه و غم
شام یعنی یک جهان رنج و ستم

شام یعنی سیلی و مشت و لگد
بغض و رنج و درد تا روز ابد

شام یعنی گریه های کودکان
آه و شیون، ناله و سوز و فغان

شام یعنی مجلس بزم یزید
وهن آیات خداوند مجید

شام یعنی قامت از غم کمان
قاری قرآن و چوب خیزران

شام یعنی خاطرات نینوا
یک جهان دشواری و رنج و بلا

شام یعنی ظلم بی حد و حساب
خاندان وحی در بند و طناب

شام یعنی غم به دل انباشتن
پای بر خار مغیلان داشتن

شام یعنی غصه و درد و فراغ
پا برهنه، پای بر شن های داغ

شام یعنی قلبها از غم کباب
بر سر نیزه سر ام الکتاب

شام یعنی کوچه های بی کسی
بند غم، سنگ جفا، دلواپسی

رنگ غم دارد در و دیوار شام
سنگ می بارد به سر از پشت بام

شام یعنی دختری چشم انتظار
چشم ها از خون دلها چشمه سار

شام غم یعنی سقوط از ناقه ها
از تبرها زخم ها بر ساقه ها

شام یعنی یک جهان زخم زبان
طعنه بشنیدن ز دشمن بی امان

شام یعنی یک جهان غم پیش رو
اشک چشم کودکان آب وضو

شام یعنی غصه های قافله
کودکان پاهایشان پر آبله

دختر شیر خدا، ویران نشین!
شام یعنی خطبه های آتشین

شام یعنی صد بیابان خستگی
بال و پر از موج غم بشکستگی

درد و رنج و غصه هایش ناتمام
نیست جز غم خاطرات شهر شام

شام غم وقتی پر از رنج و بلاست
در حقیقت شام هم کرببلاست

  • ۰۶ شهریور ۰۱ ، ۱۴:۴۵
  • علی اسماعیلی وردنجانی