اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

بایگانی
پیوندهای روزانه

۵ مطلب در دی ۱۳۹۹ ثبت شده است

تا شدى پژمرده اى زیبا گل بستان من
قامتم خم شد ز غم، بیرون شد از تن جان من

ختم قرآن غیر ممکن شد برایم بعد تو
چون ندارد سوره ى کوثر دگر قرآن من

ای بهشت آرزوهای علی بی من مرو
می شود بعد از تو دنیا محبس و زندان من

درد پهلویت شود آرام اگر با رفتنت
بی تو میمیرد علی ای عشق بی پایان من

گر وجود من پر است از دین و ایمان و یقین 
ای گل طه تو هستی مایه ی ایمان من 

رفتی و با رفتنت کردی اسیر غصه ام
بی سرو سامان شدم بودی سر و سامان من

سینه مالامال درد است و دلم ماتم سراست
چشمه سار خون شد از غم دیده ی گریان من 

خیمه ی اسلام و ایمان را تو بودی چون ستون
تا تو افتادی ز پا ویرانه شد بنیان من 

  • ۲۷ دی ۹۹ ، ۰۸:۵۳
  • علی اسماعیلی وردنجانی

اى قرار جان مرو چون بیقرارم مى کنى
بر غم و رنج و مصیبتها دچارم مى کنى

یار هجده ساله ام من بى تو تنها مى شوم
اى یگانه یار من، بى غمگسارم مى کنى

مردم اینجا همه حق تو را کردند غصب
ای نگار من، رها در این دیارم می کنی؟

در ره حفظ ولایت خورده سیلى بر رخت
بین خیل دشمنان بى پاسدارم مى کنى

ای تمام هستی حیدر(ع)، گل باغ بهشت
ای فدایت جان من، جان را نثارم می کنی

دامنم از اشک چشمم مى شود دریاى خون
این چنین در ماتم خود سوگوارم مى کنى

اى بهار جان بهارم را زمستانى مکن
روزگارم را شبیه شام تارم مى کنى

کوثر قرآن تویى اى مایه ى فخر على(ع)
مى روى از پیش من بى اعتبارم مى کنى

من نبودم حامی ات بانو اگر در پشت در
بانوى پهلو شکسته شرمسارم مى کنى

یار سیلى خورده ام اشک دو چشمم را ببین
غم نشین دلبر نیلی عذارم مى کنى

ای یگانه یادگار مصطفی(ص) نزد علی(ع)
گر روی از پیش من، بی یادگارم می کنی

قامتم خم می شود در زیر بار غصه ات
در عزای خود دچار انکسارم می کنی

بی تو میمیرم ولی حالا که میخواهی برو...
جان حیدر(ع) در غم خود داغدارم می کنی

این جهان بعد از تو دیگر بیت الاحزان می شود
در غم خود تا قیامت اشکبارم می کنی

روز عاشورا سر نعش حسین(ع) خود بیا
چون که زینب(س)گفت: بر ناقه سوارم می کنی

چشم امید تمام شیعیان بر لطف توست
عفو و بخشش خواهی از پروردگارم می کنی؟

  • ۲۳ دی ۹۹ ، ۱۳:۲۰
  • علی اسماعیلی وردنجانی

الا یا ایهاالساقی من از جام تو هوشیارم
که با یک جرعه از جامت مرا کردی گرفتارم

من غفلت زده در خواب بودم در تمام عمر
می ناب خیال تو نمود از خواب بیدارم

خیال آن جمال تو مرا مستم نمود آقا
از این مستى است هوشیارى، الا اى نازنین یارم

شنیدم تا که توصیف تو را اى یوسف زهرا(س)
چنان بردی دل از من، که از تمام خلق بیزارم

بده یک وعده ی دیدار و هرچه ناز خواهی کن
چنان هشیارم از جامت که نازت را خریدارم

تویی تسبیح حاجاتم تویی ورد مناجاتم
فقط نام تو میگویم چو من مشغول گفتارم

به مهرت هر دو عالم را خدا یکجا به من بخشید
چه خوشبختم که من در دل فقط مهر تو را دارم

تو هستى تار و پود من، همه بود و نبود من
به تنهایی فقط صفرم، ولى نزد تو بسیارم

اگر آیى دو چشمم را کنم فرش رهت آقا
به حق سوگند پایت را به مژگانم نیازارم

تویی پایان هر رنجی، تویى درمان هر دردى
بیا کز دورى رویت تمام عمر بیمارم

هزاران بار اگر خود را فدای مقدمت سازم
هزاران بار دیگر هم فدا گشتن بدهکارم

گنه آلوده را توفیق دیدارت میسر نیست
گنهکارم من و بر درد هجرانت سزاوارم

  • ۱۸ دی ۹۹ ، ۰۸:۰۴
  • علی اسماعیلی وردنجانی

1

در عرش جبرئیل امین گشته داغدار
آنجا عزای سوره ی کوثر گرفته اند

2

تابوت کوثر است روی شانه علی(ع)
روح الامین برای ابد داغدار شد

3

شد داغدار فاطمه(س) مولای ما علی(ع)
رخت عزا به قامت بیت الحرام شد

4

بر تن بیت خدا رخت سیه پوشیده شد
از غم دخت پیمبر(ص) این حرم بیت العزاست

5

گفتی بهشت جای غم و رنج و غصه نیست
از داغ فاطمه(س)شده جنت سیاه پوش

6

زهرا(س)برای دیدن بابا شتاب کن
ای پاره ی تنم تو بهشتی برای من

7

می سوزد ازجدایی زهرا(س) امیر عشق
دنیا بدون فاطمه(س) بی شک جهنم است

8

دیگر نفس نمی کشد ای وای مادرم
آن ضربه ای که خورده ز « در » کارساز شد

9

در وقت غسل دست به پهلوی او مزن
چندیست قد خمیده و پهلو شکسته است

10

جان علی(ع) مرو به سفر پیش ما بمان
رحمی به حال زینب(س) و حیدر(ع) نمی کنی؟

11

به جز فراق تو زهرا(س) مرا ملالی نیست
غم فراق تو آتش زده به جان علی(ع)

12

سخت می سوزد حسن(ع) از غصه ی بی مادری
از غم مادر حسین ابن علی(ع) از حال رفت

13

می روی مادر اگر از پیش من امروز تو
بر سر نعشم ولی در روز عاشورا بیا!

14

پوشیده اند رخت عزا جمله قدسیان
صاحب عزای حضرت زهرا(س) خود خداست

  • ۰۶ دی ۹۹ ، ۱۱:۳۴
  • علی اسماعیلی وردنجانی

بشنو از نی حدیث هجران را
شرح درد و غم فراوان را

ناله ی نی شرار اندوه است
بار غم روی شانه چون کوه است

ناله ی نی نوای مغموم است
ناله ی جانگداز مظلوم است

بار غم بستم و شدم عازم
مقصدم کوچه ی بنی هاشم

کوچه لبریز  دود و گرد و غبار
بین کوچه گروهی از کفار

چند نامرد بی خبر ز خدا 
حمله ور سوی خانه ی زهرا(س)

پشت در بود دخت پیغمبر(ص)
شعله ور بود تخته های در

حمله بردند چون سوی خانه
آن گروه ز شرع بیگانه

در شکست از فشار آن اعدا
میخ در شد به سینه ی زهرا(س)

از صدای نفس زدن هایش
واز نوای خدا خداهایش

بغضدشمن به اوج قله رسید
بیشتر در فشرد قوم پلید

 از فشار مکرر آن در
گشت پژمرده لاله ی حیدر(ع)

می چکد خون ز نوک میخ در
درد پهلوی دخت پیغمبر(ص)

گل پژمرده روی خاک افتاد
زیر پا مانده بود بی امداد

کرد کوشش که پا شود از جا
تا نماند به زیر دست و پا

ناگهان سر رسید بی رحمی
شهره بین عرب به بی شرمی

با غلاف سلاحش آن کافر
زد به پهلوی دخت پیغمبر(ص)

وای افتاد بر زمین زهرا(س)
محسنش کشته گشت واویلا

از هجوم سپاه اهریمن
له شده زیر دست و پا یک زن

تا که رفت از جهان رسول خدا(ص)
صد مصیبت رسید بر زهرا(س)

بست بار سفر گل طه
جای گل جنت است نه دنیا

در عزای بتول(س) می گرییم
هم نوا با رسول(ص) می گرییم

در عزا و مصیبت زهرا(س)
شد دل شیعه خانه ی غمها

ناله کن نی که لاله پرپر شد
ناله کن نی که دیده ها تر شد

نکند فصل برگریزان است
گلشن دین چو بیت الاحزان است

  • ۰۶ دی ۹۹ ، ۱۱:۲۵
  • علی اسماعیلی وردنجانی