اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

بایگانی
پیوندهای روزانه

۹ مطلب در مهر ۱۳۹۶ ثبت شده است


به پای سر روم امشب به کربلای حسین(ع)
که بوسه ای بنشانم به خاک پای حسین(ع)

اگر که لب بگشایم سخن نخواهم گفت
مگر به مدح حسین(ع) و مگر برای حسین(ع)

محرم است و دل از داغ او پر از خون است
بریزم اشک غم این بار در عزای حسین(ع)

همیشه شکر گزارم خدای سبحان را  
 که لطف کرد و شدم یار و مبتلای حسین(ع)

بریزم از غم او  خون دل ز دیده ی خود
بگریم از غم و گویم فقط رثای حسین(ع)

به غیر شور حسینی مرا نباشد شور
به سر هوای دگر نیست جز هوای حسین(ع)

چگونه شکر گزارم خدای سبحان را
که داده است مرا تاجی از ولای حسین(ع)

به پای دل بروم صبح و شب به کرب و بلا
و اشک شوق من و صحن با صفای حسین(ع)

هنوز می رسد از راس نیزه ای خونین
به گوش خلق جهان صوت دلربای حسین(ع)

چو دوخت حلق علی را سه شعبه بر دستش
بسوخت عالم هستی ز لای لای حسین(ع)

همیشه نغمه ی قران شنیدیست ولی
خوشا شنیدن این نغمه ها ز نای حسین(ع)

اگر رضای خدا را طلب کنی ای دوست
بکوش تا که بدست آوری رضای حسین(ع)

  • ۲۵ مهر ۹۶ ، ۱۰:۴۰
  • علی اسماعیلی وردنجانی

منم شهیده همان دختر خرابه ی شام
که پر شد ازغم من دفتر خرابه ی شام

به ظهر حادثه جانم رسیده بود به لب
گرفت جان مرا خنجر خرابه ی شام

اگر چه گلشن مارا زده عدو آتش
منم یگانه گل پرپر خرابه ی شام

 شب شهادت من کربلا ی دیگر بود
شب شهادت من محشر خرابه ی شام  

هزار زخم زبان از عدو رسیده به ما   
کجاست مرهم  زخم تر خرابه ی شام

خرابه گشته خراب از پی شهادت من
منم رقیه(س) همان لنگر خرابه ی شام

شکست خورد عدوی ستمگر از مرگم
چه سنگری است مرا سنگر خرابه ی شام

ز ضرب سیلی دشمن دو گونه ام نیلی است 
سه ساله ای که شده مادر خرابه ی شام

به روی زانوی خود تا سر پدر دیدم
شدم شهیده، همان مظهر خرابه ی شام


  • ۲۲ مهر ۹۶ ، ۱۰:۰۰
  • علی اسماعیلی وردنجانی

دلم گرفته از این گوشه ی خرابه ی شام
که می رسد همه دم بوی درد و غم به مشام

اگر چه تا به سحر من اسیر درد و غمم
بگویدم به دم  صبح باز غصه سلام

به پیش چشم من خسته، بارها خورده
به صورت پدرم سنگ کینه از روی بام

ز روی ناقه فتادم به روی خاک زمین
که دیده است سه ساله ولی فتاده به دام ؟

به راه شام  کتک خورده ام  من از دشمن
هزار طعنه شنیدم میان کوچه مدام

خواصشان سر بابا ز تن جدا کردند
زدند سنگ به سرها ز پشت بام عوام

حریم آل علی(ع) را شکسته اند اینجا
شنیده اند بسی آل مصطفی(ص) دشنام

عزیز فاطمه(س) در خاک و خون شده غلطان
سقیفه تازه شد و غصب گشته حق امام

به گونه های پدر چون که خیزران می خورد
رسید جان به لب و عمر نیز گشت تمام

  • ۲۰ مهر ۹۶ ، ۱۱:۳۳
  • علی اسماعیلی وردنجانی

رفتی و کرب و بلا روی سر من شد خراب
رود چشمان من از درد فراقت شد پر آب

موج می زد آب در رود فرات اما چه سود
شد فرات آن روز بهر تشنگان همچون سراب

گیسوانت را روی نیزه تکان می داد باد
پیکرت خاک و خون غلطان به زیر آفتاب

چون به روی نیزه دیدم راس خونین تو را
قلب من آتش گرفت و سینه ی من شد کباب

دیدم آنجا زیر پا افتاده قران کریم
بر سر نی نیز دیدم سوره ی ام الکتاب

پای اطفال حرم را سخت می رنجاند خار
سخت می رنجاند دست کودکان را هم طناب

ای برادر جان تماشا کن چگونه خواهرت
برده شد با حیله ی دشمن سوی بزم شراب

دشمن ما بی حیا و ما به بند غم اسیر
خورده ام سیلی برای حفظ تقوا و حجاب

با اجازه از شما من خطبه ای خواندم به شام
کرده ام با خطبه ی خود دشمنانت را مجاب

آنچنان گفتم سخن در مجلس  بزم یزید
شد به پا از گفته های من در آنجا انقلاب

سینه ها لبریز غم شد در عزایت یا حسین (ع)
آسمان ویران شد و خون می چکیدی از سحاب

چشمهایم از غمت دریای خون گردیده است
سینه ام از داغ هجرانت سراسر التهاب 


  • ۱۷ مهر ۹۶ ، ۱۲:۱۸
  • علی اسماعیلی وردنجانی

ای آن که با وفاتر از تو به عالم کسی ندید
آبی که ریخت خون شد و از دیده ات چکید

ای غوطه ور به خون شده در نزد نهر آب
طفلی سه ساله منتظر توست، پر امید

وقتی که دید راس عمو را به روی نی
از غصه گشت زلف سیاهش ز غم سپید

ای بهترین عموی جهان در عزای تو
طفلی سه ساله پیر شد و قامتش خمید

خشکید بعد تو گل لبخند روی لب
جز رنج و درد و غصه و ماتم کسی ندید

آن بی پناه دخت سه ساله برهنه پا
از ترس روی خار بیابان غم دوید 

در یک شب سیاه میان خرابه ای
ما را دچار داغ خودش کرد و آرمید

  • ۱۶ مهر ۹۶ ، ۱۲:۵۹
  • علی اسماعیلی وردنجانی

بر قله ها اگر که شبت را سحر کنی
صد لشکر از برای بلاها سپر کنی

آید اگر سراغ تو ای بی خبر اجل
داری توان آن که تو رفع خطر کنی؟

از قله گر به زیر کشانندت ای ملک
از خویشتن چگونه تو رفع ضرر کنی؟

در گور اگر روانه کنندت تو را شبی
دانی چگونه زین شب تارت گذر کنی؟

پوسیده شد چو جسم در زیر خاک گور
آیا دوباره فخر تو بر سیم و زر کنی؟

وقتی خوراک کرم شدی در درون قبر
آیا دوباره فخر به نوع بشر کنی؟

بی اعتبار چون که شدی در درون قبر
خود را چگونه بار دگر معتبر کنی؟

از خود خدای خویش بکن راضی ای بشر
آسوده تا به عالم عقبی سفر کنی ...


  • ۱۵ مهر ۹۶ ، ۱۴:۰۶
  • علی اسماعیلی وردنجانی

ای باغبان نخل محرم ظهور کن
ما را تو مست باده ی جامی طهور کن

عمری سروده ایم فقط شعر انتظار
ما را تو غرق شادی و شور و سرور کن
---
ای منتقم خون خدا وقت ظهور است
ای معنی و مفهوم دعا وقت ظهور است

ای چشمه ی چشم تو ز غم خون به همه عمر
ای  ساکن صحرای بلا وقت ظهور است
---
از داغ حسین ابن علی (ع) محزون است
عمریست که از غصه دو چشمش خون است

او منتقم خون حسین(ع) است ای کاش
گویند ظهور حضرتش اکنون است

  • ۱۳ مهر ۹۶ ، ۱۱:۱۶
  • علی اسماعیلی وردنجانی


بر تن بپوش جامه ی ماه محرمش
 وانگه بریز خون دل از دیده در غمش

دریا بسوز درغم جانسوز آن امام
ای آسمان خراب شو اینک ز ماتمش

ای گل بپوش بر تن خود جامه ی سیاه
 هستی تو بی خبر مگر از اشک شبنمش

وقتش رسیده تا که بگرییم روز و شب
یک دیده خون بریزد و یک چشم زمزمش

پوشیده شد به قامت عالم لباس غم
ای وای من به دیده ی پر خون و مردمش

وقتی که انبیاء همه در سوز و آتشند
چون است حال حضرت حوا و آدمش

خون داد تا که زنده بماند همیشه دین
بالاست تا همیشه ی تاریخ پرچمش

  • ۰۳ مهر ۹۶ ، ۱۳:۱۰
  • علی اسماعیلی وردنجانی


 

دانلود کتاب الکترونیکی اشعار ناب عاشورایی با عنوان اشکهای بی اختیار مخصوص سیستم های اندروید با حجم بسیار کم

لینک دانلود مستقیم از کانال تلگرام: https://telegram.me/ashkeshafagh

 

  • ۰۱ مهر ۹۶ ، ۰۹:۱۲
  • علی اسماعیلی وردنجانی