اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

بایگانی
پیوندهای روزانه

۱۳ مطلب در خرداد ۱۳۹۸ ثبت شده است

شب چه تاریک است، مانده ماه پنهان پشت ابر
خود نمایی می کند گهگاه پنهان پشت ابر

می دهد خود را نشان گاهی به بعضی خاکیان
می کند خود را ولی ناگاه پنهان پشت ابر

گاه گاهی ماه پیدا می شود روی زمین
سایه اش افتد ولی در چاه پنهان پشت ابر

نیمه شب ها چشم می دوزم به سوی آسمان
 تا تماشایش کنم کوتاه پنهان پشت ابر

نیت رفتن ندارد ابر از این آسمان
سال ها مهتاب مانده «آه» پنهان پشت ابر

راه تاریک و خطرها در کمین آدمی است
نیست پیدا راه از بی راه  پنهان پشت ابر

مانع دیدار او ابر گناهان من است
 کی شده مهتاب خود دلخواه پنهان پشت ابر

نیستم چون لایق دیدار آن بدر تمام
بی گمان شد ماه با اکراه پنهان پشت ابر

حجت الله است آن بدر تمام فاطمه(س)
حیف، مانده حجتِ الله پنهان پشت ابر

  • ۳۰ خرداد ۹۸ ، ۰۹:۱۳
  • علی اسماعیلی وردنجانی

یا سید الکریم دل و دیده جای توست
شیعه اسیر دام تو و مبتلای توست

هم سید الکریم هستی و هم زاده ی کریم
با افتخار شیعه ی حیدر(ع) گدای توست

رفته به کربلا و شده زائر حسین(ع) 
آن کس که  زائر حرم و کربلای توست

یا سید الکریم، تو ای جان اهل بیت(ع)
شیعه تمام عمر به زیر لوای توست

ای روسفید پیش خداوند متعال
چشم امید ما به دو دست و دعای توست

دارالشفای ماست مزار شریف تو
 باغ بهشت و روضه ی رضوان سرای توست

آقا به جایگاه قرب تو در نزد حق قسم
خوشبخت آن که بنده ی خاص خدای توست

تو منبع فضائل و احسانی و کرم
 چشم امید ما به عطا و سخای توست

یاسید الکریم فدای تو جان ما
   ای تاج فخر شیعه که جان ها فدای توست

دل در کنار قبر تو آرام می شود
شوق و امید و آرزوی ما رجای توست

عبدالعظیم و حصن حصینی برای ما
ما را امید و شوق وصال و لقای توست

یا سید الکریم  تو راضی ز شیعه باش
زیرا رضای حضرت حق در رضای توست

از چشم شیعه چشمه ی اشکی که جاری است
از سوز درد و غصه و داغ عزای توست

  • ۲۷ خرداد ۹۸ ، ۱۳:۳۷
  • علی اسماعیلی وردنجانی

کاش در معجم من واژه ی ای کاش نبود
کاش اسرار دلم پیش کسی فاش نبود

کاش نام گل زهرا(س) به لبم گل می کرد
نام او کاش فقط نقش روی آش نبود

کاش می آمد و من محو جمالش بودم
نقش او سوژه نقاشی نقاش نبود

دیده را فرش ره حضرت او می کردم
مثل من کاش کسی خادم و فراش نبود

کاش خاک کف کفشش به دو چشمم می ریخت
غیر من هیچ کسی کاش که کفاش نبود

کاشکی می شدم از دیدن رویش خرسند
کاش چون شیعه کسی خرم و بشاش نبو

کاش تکرار نمی کاست ز شیوایی شعر

کاش در شعر من این واژه ی "ای کاش" نبود
  • ۲۳ خرداد ۹۸ ، ۰۸:۳۰
  • علی اسماعیلی وردنجانی

من که دارم با خدا پیوسته نجوا عاشقم
تا سحر هستم اگر غرق تمنا عاشقم

دارم از درد فراق یار در دل عقده ها
دامنم از اشک دیده گشته دریا عاشقم

من که می جویم نشان از یار در هر باغ و راغ
یا که سرگردانم و حیران به صحرا عاشقم

شیفته، دیوانه، وامق، واله و دلباخته
یا اگر مجنونم و مفتون و شیدا عاشقم

فاش شد اسرار پیدا و نهانم ای دریغ
گر شده اسرار من پیوسته افشا عاشقم

دم زدم از یار تا کارم به رسوایی کشید
در میان خلق هستم گر که رسوا عاشقم

در میان خیل «تن ها»، مانده ام تنهاترین
گر که هستم در جهان تنهای تنها عاشقم

اختران آسمان را می شمارم تا سحر
تا به سر دارم فقط شوق تماشا عاشقم

عشق را معنا و مفهوم است ماه فاطمه(س)
برده هوش از سر مرا آن ماه زیبا عاشقم

یوسف زهرا(س) دل و دین برده از من سال هاست
چون که برده دل ز من فرزند زهرا(س) عاشقم

عشق وقتی شد الهی نیست پایانی بر او
تا هزاران سال بعد از صبح فردا عاشقم 

  • ۲۲ خرداد ۹۸ ، ۱۰:۱۱
  • علی اسماعیلی وردنجانی

گشته ویران
بارگاه قدس انوار الهی
قبرهای جمله خاکی   
بی ضریح و سایبان
در کوره ی گرمای خورشید
زین مصیبت
اشک غم جاری است
از ابر دو چشم آسمان هم
خادم این قبرها
باران اشک مومنین است
صحن آنها
وسعتش تا قلب پاک متقین است
می توان دریافت اوج غصه را
از سنگ ها ی داغ صحرا و بیابان
بادها هم خاک غم ریزند بر سر
قبرهای گشته ویران
جمله شب ها
فاقد شمع و چراغان
ظهرهای داغ و سوزان
هشتم شوال شد
وهابیت
این دشمنان دین و قران
بقعه ها
گلدسته ها را
یک به یک بنموده ویران
بی ضریحی ها فراوان
گشته چون ویرانه حتی بیت الاحزان
دیگر اینجا را نخوانیدش بقیع
اینجاست کوی بغض ها و غصه ها
اندوه  ها و درد ها و ناله ها
اشک فراوان
جملگی
در سینه
پنهان

  • ۲۰ خرداد ۹۸ ، ۰۸:۰۶
  • علی اسماعیلی وردنجانی

کاش بر سر سایبانی داشت قبرهای بی ضریح
دست کم یک روضه خوانی داشت قبرهای بی ضریح

کاش می شد در کنار قبر ها خون گریه کرد
چشمه از اشک روانی داشت قبرهای بی ضریح

کاش می شد سجده ای بر خاک زد در آن دیار  
کاشکی جای اذانی داشت قبرهای بی ضریح

هشتم شوال ویران شد قبور اهل بیت(ع)
کاش قبه یا نشانی داشت قبرهای بی ضریح

غربت آنجا می زند موج از جفای دشمنان
کاش هر شب زائرانی داشت قبرهای بی ضریح

گرچه لبریز است دل از حب آل مصطفی(ص)
کاش بر سر عاشقانی داشت قبرهای بی ضریح

گرد غربت را چه می شد می زدود از قبرها
کاشکی خانه تکانی داشت قبرهای بی ضریح

دم به دم شوق زیارت شعله ور در جان ماست
کاش هر دم کاروانی داشت قبرهای بی ضریح

  • ۱۹ خرداد ۹۸ ، ۰۹:۲۴
  • علی اسماعیلی وردنجانی

علی(ع) است شمس هدا، آفتابمان این است
علی(ع) است درس هدایت، کتابمان این است

ره علی(ع) است طریق رسیدن به خدا
قسم به عشق طریق صوابمان این است

علی(ع) است معنی میزان به وقت یوم حساب
چه غم که شافع روز حسابمان این است

شراب ناب ولای علی(ع) است در جامم
همیشه مستم و سرخوش، شرابمان این است

تمام هستی ما، در علی(ع) خلاصه شده
به دشمنان ولایت جوابمان این است

فکنده بر سر ما رحمت خدا سایه
هزار شکر که بر سر سحابمان این است

خدا به عشق علی(ع) خلق کرده عالم را
علی(ع) است عشق خدا بوترابمان این است

عصاره ی همه گلهای عالم است علی(ع)
علی(ع) است عطر ولایت، گلابمان این است

جوانی ام به فدای علی(ع) و آل علی(ع)
سپاس حضرت حق را شبابمان این است

هزار بار بمیریم و باز زنده شویم
همیشه و همه جا انتخابمان این است

همیشه نام علی(ع) هست مطلع غزلم
 به نام حضرت او شعر نابمان این است
  • ۱۸ خرداد ۹۸ ، ۱۳:۰۱
  • علی اسماعیلی وردنجانی


تا وقت سحر خدا خدا می کردم
با یاد خدا عشق و صفا می کردم

لبریز ز عشق حضرت حق بودم
در چشمه ی عاشقی شنا می کردم
---
دیدیم خدا را همه پیدا و نهان
لبریز خدا شدیم در وقت اذان

مهمان خدا شدن چه لذت بخش است
افسوس نماند و رفت ماه رمضان
---

یک ماه چو باغ گل شکوفا شده ام
 با یاری حق دوباره احیا شده ام
 

من با رمضان یار صمیمی بودم
ماه رمضان که رفت، تنها شده ام
---
یک ماه به شوق یار ربنا می گفتم
با دیده ی اشک بار ربنا می گفتم

یک ماه به شکرانه ی مهمانی حق
 با حالت روزه دار ربنا می گفتم

---

ماه رمضان بهار قران بگذشت
هنگام ضیافت خدای سبحان بگذشت
 

دیدیم بسی خیر از این ماه شریف
این ماه پر از خیر فراوان بگذشت

  • ۱۳ خرداد ۹۸ ، ۱۱:۳۴
  • علی اسماعیلی وردنجانی

تو درکنار من آرامشی و راحت جانم
تمام عمر من از دوری تو دل نگرانم

بیا بیا که شدم پیر از فراق تو ای عشق
نمانده است به پیکر نه تابی و نه توانم

بیا که درقدم تو فدا کنم سر و جان را
ز هجر روی چو ماهت، اسیر باد خزانم

نشانه های تو را جسته ام بگو تو کجایی؟
به جستجوی تو با پای سر همیشه دوانم

به احتمال تماشای چشم های قشنگت
همیشه خیره به چشم تمام رهگذرانم

شکسته قامتم از درد هجر روی چو ماهت
ز روی لطف نظر کن به قامت چو کمانم

گرفته سینه ی من از غم فراق تو آتش
ببین مرا که چو آتشفشان در فورانم

شدم ز هجر تو مجنونترین میان مجانین
چنان که شهره میان اهالی دو جهانم

غم فراق تو سخت است ای تو بود و نبودم
 بیا و از غم و درد جدائی ات برهانم

  • ۱۲ خرداد ۹۸ ، ۰۹:۵۵
  • علی اسماعیلی وردنجانی

بی نگاه عشق در عالم مسلمانی نبود
در درون سینه ها غوغا و طوفانی نبود

بی نگاه عشق عالم شوره زاری خشک بود
در جهان آفرینش باغ و بستانی نبود

آدمی از درد می پیچید بر خود روز و شب
از برای درد او بی عشق درمانی نبود

سخت می شد زندگی کردن برای آدمی
زندگی بی عشق هرگز کار آسانی نبود

می شد این عالم پر از الحاد و کفر و گمرهی
بی نگاه عشق حتی رنگ ایمانی نبود

روی لبها غنچه ی لبخند می خشکید زود
درجهان هر گز لب پیوسته خندانی نبود

حق و باطل هر دو گم می شد اگر عشقی نبود
چون برای حق شناسی هیچ فرقانی نبود

بی نگاه عشق از سوی خدای مهربان
رهنما و رهبر و آیات قرانی نبود

این جهان پر می شد از نیرنگ ها و ظلم ها
بی نگاه عشق هرگز عهد و پیمانی نبود

سایه می افکند بر سرهای ما فصل خزان
بی نگاه عشق درعالم بهارانی نبود

بی نگاه عشق این عالم شبی تاریک بود
از برای این جهان خورشید تابانی نبود

بی نگاه عشق بر سر سایه ی ابری نبود
خرمی از باغ ها می رفت و بارانی نبود

زندگی با عشق معنی می شود ای دوستان
با نگاه عشق دنیا همچو زندانی نبود

دل اگر پر بود از عشق خدا و اهل بیت(ع)
زندگی با عشق جاری بود و پایانی نبود

  • ۰۹ خرداد ۹۸ ، ۰۹:۵۱
  • علی اسماعیلی وردنجانی