اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

بایگانی
پیوندهای روزانه

۸ مطلب در آذر ۱۳۹۸ ثبت شده است

اباصالح(عج) التماس دعا چشم امید ما به دست توست
ابا صالح(عج) التماس دعا شیعه مست از آن چشم مست توست

تو را جان مادرت زهرا(س)
ابا صالح(عج) التماس دعا

ابا صالح(عج) التماس دعا یاد از پا افتادگان هم باش
ابا صالح(عج) ما گرفتاریم یاد جمع بیچارگان هم باش

گره تو از کار ما بگشا
ابا صالح(عج) التماس دعا

اباصالح(عج) التماس دعا درد ما را درمان تویی آقا
اباصالح(عج) التماس دعا هجر ما را پایان تویی آقا

وصال تو گشته چون رؤیا
ابا صالح(عج) التماس دعا

اباصالح(عج) التماس دعا بی تو دلهای شیعیان خون است
اباصالح(عج) التماس دعا بی تو دیده ی ما رود جیحون است

ز خون دل دیده ها دریا
ابا صالح(عج) التماس دعا

ابا صالح(عج) التماس دعا بی تو این دنیا سرد و خاموش است
بیا که شیعه برای قربان شدن در پایت کفن پوش است

به قربان تو  همه سرها
ابا صالح(عج) التماس دعا

اباصالح(عج) التماس دعا ما به درد هجران گرفتاریم
اباصالح(عج) التماس دعا ما ز درد هجر تو بیماریم

دوایی آقا به درد ما
ابا صالح(عج) التماس دعا

اباصالح (عج) التماس دعا دوریت آتش زد به جان ما
ابا صالح(عج) التماس دعا تو برای فرج هم دعا فرما

بیا دیگر ای گل طه
ابا صالح(عج) التماس دعا

ابا صالح(عج) التماس دعا ما همه محتاج دعا هستیم
ابا صالح(عج) التماس دعا ما به عشق تو مبتلا هستیم

تو ای بر آیات حق معنا
ابا صالح(عج) التماس دعا

اباصالح(عج) التماس دعا آیه های خدا را تلاوت کن
تو با صوت دلنشین خودت شیعه را لبریز از رضایت کن

به یاد آن ظهر عاشورا
ابا صالح(عج) التماس دعا

  • ۲۶ آذر ۹۸ ، ۰۸:۵۴
  • علی اسماعیلی وردنجانی

ما آمدیم تا که تو مهمانمان کنی
با درد آمدیم که درمانمان کنی

ما با نسیم عشق به سوی تو آمدیم
تا در مسیر عشق چو طوفانمان کنی

سر می دهیم نغمه ی شادی میان راه
 روزی اگر که بی سر و سامانمان کنی

ما را هوای کوی تو ای دوست در سر است
تا خیس از طراوت بارانمان کنی

هر کس که شد خراب تو آباد می شود
ما آمدیم تا که تو ویرانمان کنی

هرکس گدای کوی تو شد پادشاه شد
هستیم ما گدا که تو سلطانمان کنی

با گریه آمدیم به امید آن که تو
غم را ز دل زدایی و خندانمان کنی

مست از می تو هر که شود مست واقعی است
ما آمدیم مهتر مستانمان کنی

چون قلب ما تهی است ز ایمان و معرفت
با یک نگاه مملو ایمانمان کنی

روی جبین ماست اگر مهر بندگی
باید به دست خویش مسلمانمان کنی

مردم شدن چه ساده و انسان شدن چه سخت
ما آمدیم تا که تو انسانمان کنی  

  • ۲۳ آذر ۹۸ ، ۱۱:۱۰
  • علی اسماعیلی وردنجانی

سیدی یابن الحسن(عج) مولا گرفتار توایم
تا نفس باقی است آقا جان بدهکار توایم

ای که هستی ذکر تسبیح تمام شیعیان
 از سر شوق و ارادت ما هوادار توایم

یوسف مصر وجودی و دل از ما برده ای
 تو بیا بیرون ز چاه آقا خریدار توایم

سیدی یابن الحسن(عج) با آن که مدیون توایم
من نمی دانم چرا پس ما طلبکار توایم

 جای آن که زینت آل علی(ع) باشیم ما
با گناه و معصیت ها مایه ی عار توایم

جای آن که باری از دوش تو برداریم ما
ما وبال تو شدیم و جمله سربار توایم

جای آن که مرهمی باشیم بر درد شما
سیدی یابن الحسن(عج) مشغول آزار توایم

الگوی رفتار ما، کردار نیکوی تو نیست
ما فقط دلدادگان ماه رخسار توایم

زینت گلزار آل الله یابن الفاطمه(س)
ما برای چیدن گلها به گلزار توایم

دم زدن از تو اگر نفعی برای ما نداشت
با دلیل و منطق خود فکر انکار توایم

سیدی هستی تو یک آئینه ی ایزد نما
ما مسلمانان ولی مانند زنگار توایم

در ظهور خود مکن تعجیل یابن العسکری(عج)
ما چگونه با چنین وصفی سزاورا توایم

  • ۱۹ آذر ۹۸ ، ۰۹:۳۱
  • علی اسماعیلی وردنجانی

چشمه چشمه ز چشمه ی چشمم، چشمه و چشمه سار می ریزد
اشک از چشمه سار چشمانم مثل ابر بهار می ریزد

خون دل از دو چشم من جاری، دامن از اشک چشم چون دریا
این همه اشک چشم و خونابه در فراق نگار می ریزد

سوختم مثل شمع و آب شدم،ای عجب پس چرا کباب شدم
مثل اشک کباب از چشمم، اشک بی اختیار می ریزد

باغ و گلزار بی رخش گلخن، زندگی هم بدون او مردن
باغبانا ببین که از چشمم، اشک بر جویبار می ریزد

همه ی هستی ام به قربانش، همه عالم فدای چشمانش
ذوالفقارعلی(ع) به دستانش، عشق از ذوالفقار می ریزد

نه فقط من به او سپردم دل، به در خانه اش شدم سائل
همه دل ها به سوی اومایل، دم به دم جان نثار می ریزد

ماه پنهان که برده دل از ما،هست بر آیه های حق معنا
باغ و بستان حسد برد بر او، لاله ها شرمسار می ریزد

سوختم از غم فراق رخش، راه ما روشن از چراغ رخش
گرد شمع رخ ندیده ی او، شیعه پروانه وار می ریزد

بی رخش راحت و قراری نیست، بر خزان بشر بهاری نیست
بر سری سرو سایه داری نیست، اشک ها بیقرار می ریزد

روز و شبها صدا زدیم او را، ما به هرجا صدا زدیم او را
گر نیاید امید محرومان، آبرو بی شمار می ریزد

  • ۱۷ آذر ۹۸ ، ۰۹:۳۶
  • علی اسماعیلی وردنجانی

پاسدار ولایتی بانو
پای تا سر عبادتی بانو

در عزای تو ای ملیکه ی قم
خون بریزد ز دیده ی مردم

دختری هستی از قبیله ی نور
مظهر عفت و کمال و شعور

پس چرا آه خسته ای داری
ز چه از دیده اشک می باری

عبد چشمان تو ملائکه اند
سرو بستان تو ملائکه اند

قاب قوسین طاق ابرویت
مرغ دل طایر سر کویت

آسمان فرش راه تو بانو
شیعیان در پناه تو بانو

پر جبریل بال پروازت
عالمی گشته مات اعجازت

حرم تو بهشت رضوان است
چشم های تو شرح قران است

بانوی جود و فضل و احسانی
معنی آیه های قرانی

کشتی وحی را تویی لنگر
مادر توست دخت پیغمبر(ص)

در خراسان رضا(ع) برادر توست
قلب هر شیعه ای مسخّر توست

یاد تو میهمان نورم کرد
راهی جنت و قصورم کرد

رفتی و روز شیعیان شد تار
چشمشان در عزای تو خونبار

موج حزن و عزا شده جاری
شیعه در حال گریه و زاری

اشک قم بر زمین عزا ریزد
خون دل را ز دیده ها ریزد

کوچه پس کوچه ها سیه پوشند
کوچه هایی که سرد و خاموشند

تا کریمه به تن کفن پوشید
یاکریمی سیه به تن پوشید

زائران دست غم به سر دارند
همه از درد و غصه می نالند

تو شفا و شفاعتی بانو
روح صدق و صداقتی بانو

حال تو نیست رو به راه ای وای
کار ما نیست غیر آه ای وای

تا که در قم کریمه مدفون شد
چشم  هر شیعه چشمه ی خون شد

  • ۱۴ آذر ۹۸ ، ۰۸:۳۸
  • علی اسماعیلی وردنجانی

جشن ولادت حسن عسکری(ع) رسید
از لطف حق برای بشر گوهری رسید
بر کشتی نجات بشر لنگری رسید
ای شیعیان برای شما دلبری رسید

ما در نماز عشق به تو اقتدا کنیم
یعنی به پیش مقدم تو جان فدا کنیم

دنیا به یمن مقدم تو گلستان شده
شادی برای اهل جهان رایگان شده
لبریز عشق قلب همه شیعیان شده
نام تو نقل محفل اهل جهان شده

دلهای شیعیان همه لبریز نور توست
چشمان شیعیان همه فرش عبور توست

با افتخار کعبه کند استلام تو
با شوق و ذوق جمع ملائک غلام تو
مانند آیه آیه ی قران کلام تو
تسبیح اهل هر دو جهان است نام تو

از ما سلام محضر تو یابن فاطمه(س)
مستیم ما ز ساغر تو یابن فاطمه(س)

وقتی تو آمدی گل و گلزار زاده شد
گویا که باز حیدر کرار(ع) زاده شد
 وقت پگاه و مطلع الانوار زاده شد
آری امید احمد مختار(ص) زاده شد

از شیر مادر است که ما حیدری شدیم
 انگور خورده مست می عسکری شدیم

خورشید محو صورت نورانی تو شد
ذکر ملک حدیث سخندانی تو شد
ضرب المثل حکایت قرانی تو شد
جبریل محو حالت رحمانی تو شد

شکر خدا که رهبری و مقتدای ما
ما شیعه ایم و حضرت تو رهنمای ما

  • ۱۲ آذر ۹۸ ، ۰۷:۳۸
  • علی اسماعیلی وردنجانی

وقتی خدای ما خداوند رحیم است
در دل اگر حب ولایت از قدیم است
یا آن که لب مشغول ذکر یا کریم است
وقتی که دل با حضرت عبدالعظیم است

ما شادمان از مقدم عبدالعظیمیم
شاکر به درگاه خداوند رحیمیم

در هر نفس کار مسیحا می کند او
باغ ولایت را شکوفا می کند او
ری را پر از شور و تمنا می کند او
هر شیعه را غرق تولا می کند او

صحن و سرای او بهشت جاودان است
میعادگاه صبح و شام عاشقان است

تسبیح گوی حضرت پروردگار است
پرهیزگار و با خدا و رستگار است
ثابت قدم در راه حق و استوار است
او بر سر هر شیعه تاج افتخار است

ما خاک بوسان حریم پاک اوئیم
ما عاشقیم و جمله سینه چاک اوئیم

هم تاج سر هم بر سر ما سایبان شد
از یمن میلادش دل ما شادمان شد
مست از می نابش همه پیر و جوان شد
غم رفت و شور و شوق و شادی جاودان شد

او عهد با دلدار دارد تا قیامت
مانند مولایش حسن(ع) دارد کرامت

از مقدم خود عشق و ایمان آفریده
او از برای شیعیان جان آفریده
بر درد ما دارو و درمان آفریده
او در کویر دل گلستان آفریده

او از خدا تقدیم ما ایرانیان شد
ایران ما هم تاج فخر این جهان شد

یاد آور کرب و بلا صحن و سرایش
 عزت به او داده بدون شک خدایش
شاهان عالم ریزه خوارند و گدایش
چشم امید ما به الطاف و عطایش

هم ریزه خوار سفره ی احسان اوئیم
هم تا قیامت بر سر پیمان اوئیم

شکر خدا ما زائران کوی اوئیم
ما جملگی دلدادگان کوی اوئیم
از جان و دل ما عاشقان کوی اوئیم
مستیم و جمله می کشان کوی اوئیم

در مقدمش شادیم و سرگرم سروریم
شاکر به درگاه خداوند غفوریم

 

  • ۰۹ آذر ۹۸ ، ۰۷:۴۱
  • علی اسماعیلی وردنجانی

اسیر غصه و دردم به بند تنهایی
گذشت عمر من آقا، چرا نمی آیی؟

بدون تو همه دنیاست تار و ظلمانی
تو نور هستی و تو روشنای دنیایی

برای دیدن روی تو چشم می خواهم
تو نور چشمی و گرمای قلب شیدایی

همیشه ورد لبم آیه های قران است
قسم به عشق به آیات وحی معنایی

گرفته رود ز چشم تو آب ای دریا
که رود آب بنوشد ز چشم دریایی

به شوق کوی تو مرغ دلم به پرواز است
تو سرو باغ بهشتی، تو  یاس زهرایی

تمام دفتر شعرم پر است از نامت
به خط فارسی و شیوه ی چلیپایی

تو رهنمایی و گم کرده ام تو را عمریست
بیا که بی تو روم رو به سوی رسوایی

ز پا فتاده ام آقا تو دست گیرم باش
امید من تویی و سروری و مولایی

نفس کشیدن من بی تو هست جان کندن
بیا بیا که تو هم جان و هم مسیحایی

تو  در کنار منی پس چرا ز من دوری؟
نکرده طرح کسی اینچنین معمایی؟

گذشت با غم هجر تو گر چه امروزم
امید وصل تو دارم به صبح فردایی

  • ۰۵ آذر ۹۸ ، ۱۲:۱۸
  • علی اسماعیلی وردنجانی