اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

بایگانی
پیوندهای روزانه

۱۲ مطلب در مرداد ۱۴۰۱ ثبت شده است

هم آنهایی که از حیدر(ع) بریدند

حسین بن علی(ع) را سر بریدند

محرم آمد و ماه عزا شد
همه عالم پر از شور و نوا شد
همه ملک زمین ماتمسرا شد
به زیر بار غم قدها خمیدند

میان خیمه ها قحطی آب است
حرم از تشنگی در التهاب است
به یاد تشنه کامان دل کباب است
ز ابر دیدگان خون ها چکیدند

نه عاشورا که بودی روز محشر
علی اکبر(ع) به خون خود شناور
نشان تیر شد حلقوم اصغر(ع)
جوانان یک به یک در خون تپیدند

دو چشم حضرت سقا فدا شد
دو دست او هم از پیکر جدا شد
نگون از زین به خاک کربلا شد
شهادت را به نرخ جان خریدند

پس از او ولوله در خیمه ها شد
نوای ناله تا عرش خدا شد
سر او از بغل بر نیزه جا شد
و اطفال حرم هم نا امیدند

غم و غصه که افزون شد خدایا
همه دل ها ز غم خون شد خدایا
همه افلاک محزون شد خدایا
که سر از سبط پیغمبر(ص) بریدند

خدایا، خیمه ها آتش گرفته
زمین کربلا آتش گرفته
دل از سوز عزا آتش گرفته
یتیمان پا برهنه می دویدند

حسین(ع) در قتلگه افتاده بی سر
به بالای سرش افسرده مادر
زند از غم به سر دلخسته خواهر
یتیمان آه سرد از دل کشیدند

تنی بی سر به زیر آفتاب است
گمانم پیکر ام الکتاب است
همان که شافع روز حساب است
سرش را از قفا از چه بریدند؟

تن مولای دین گردیده صد چاک
سرش بر نی تنش عریان روی خاک
عزای او بپا در اوج افلاک
ز غم افلاکیان جامه دریدند

یتیمانش اسیر دشمنانند
به سوی شام غم آنها روانند
به زیر بار غم ها قد کمانند
به جز درد و غم و غصه ندیدند

دوباره تازه شد داغ پیمبر(ص)
روی نیزه سر هجده برادر
زند زینب(س) دو دست غصه بر سر
چرا پس غیر زیبائی ندیدند؟

نوامیس خدا در بین انظار
همه در بند درد و غم گرفتار
کتک خورده از آن قوم ستمکار
هزاران طعنه را هم می شنیدند

سری بر روی نی با چشم گریان
تلاوت می کند آیات قرآن
به پای نیزه هم جمع اسیران
همه از غصه جان بر لب رسیدند

  • ۱۶ مرداد ۰۱ ، ۱۶:۴۵
  • علی اسماعیلی وردنجانی

ببین حال پریشانم

حسین(ع) جانم حسین(ع) جانم

مرو بی من که میمیرم من از هجران روی تو
دو چشم من نمی جوید مگر روی نکوی تو
ببین محزون و نالانم 
حسین(ع) جانم حسین(ع) جانم

به جان مادرت زهرا(س) مگو با من خداحافظ
من و این لشکر اعدا، مگو با من خدا حافظ
که من جسم و توئی جانم
حسین(ع) جانم حسین(ع) جانم

مرو بی من سوی میدان، که جانم می رود از تن
چرا پوشیده ای بر تن، تو ای جان کهنه پیراهن
ببین چشمان گریانم 
حسین(ع) جانم حسین(ع) جانم

دلم را می بری با خود، ببر ای دلربای من
برو ای جان سوی میدان، رضای تو، رضای من
توئی خورشید تابانم
حسین(ع) جانم حسین(ع) جانم

تو مشغول نبرد، از دور می بیند تو را خواهر
به روی دست تو خونین بدن جسم علی اصغر(ع)
توئی ماه فروزانم
حسین(ع) جانم حسین(ع) جانم

هم آنهائی که با حیدر(ع) بسی ظلم و جفا کردند
سرت را از قفا ای جان من از تن جدا کردند
تو ای گیسو پریشانم
حسین(ع) جانم حسین(ع) جانم

من از بالای تلّ دیدم جدا می شد سرت از تن
ربودند از تنت حتی همان یک کهنه پیراهن
تو ای شمع شبستانم
حسین(ع) جانم حسین(ع) جانم

به زیر خرمن نی ها تنت را جستجو کردم
کنار نعش تو با خون رگهایت وضو کردم
تو هستی دین و ایمانم
حسین(ع) جانم حسین(ع) جانم

ببوسیدم من آنجا را که پیغمبر(ص) نبوسیده
امیرالمؤمنین(ع) یعسوب دین حیدر(ع) نبوسیده
گل زیبای بستانم
حسین(ع) جانم حسین(ع) جانم

من و جمع یتیمانت اسیر اشقیا گشتیم
به زنجیر ستم راهی سوی شام بلا گشتیم
تو ای سرو خرامانم
حسین(ع) جانم حسین(ع) جانم

سرت را مو پریشان روی نی دیدم برادر جان
به پای نی به بند غصه رنجیدم برادر جان
ز غم سر در گریبانم
حسین(ع) جانم حسین(ع) جانم

نسیم باد گیسوی تو را لرزاند روی نی
هزاران بار مُردم چون که من می آمدم از پی
من از کار تو حیرانم
حسین(ع) جانم حسین(ع) جانم

سرت بالای نی می خواند آیاتی ز قرآن را
چنان زیبا که نشنیده کسی این صوت و الحان را
تو ای قاری قرآنم
حسین(ع) جانم حسین(ع) جانم

برادر جان به شام تیره تو روشن تر از ماهی
لبانت را به چوب خیزران آزرده بد خواهی
اسیر سیل طوفانم
حسین(ع) جانم حسین(ع) جانم

نصیب کودکانت مثل زهرا(س) ضرب سیلی شد
کف پاها پر از تاول شد و رخساره نیلی شد
به لب آمد ز غم جانم
حسین(ع) جانم حسین(ع) جانم

  • ۱۵ مرداد ۰۱ ، ۰۶:۲۳
  • علی اسماعیلی وردنجانی

کربلا محشر کبراست اذان می گویند

وقت جانبازی مولاست اذان می گویند

وای بر ما که حسین(ع) واسطه ی فیض خدا
وسط معرکه تنهاست اذان می گویند

چند روز است حرم آب ندارد ای وای
تشنه لب زاده ی زهراست اذان می گویند

دور تا دور حرم لشکر کفر است و نفاق
در حرم ولوله برپاست اذان می گویند

ساقی تشنه لبان مشک پر آبش بر دوش
خشک امّا لب سقّاست اذان می گویند

خون دل هست فراوان، عوض قحطی آب
دیده و اشک مهیّاست اذان می گویند

کربلا قبله ی حاجات و حسین(ع) است امام
قتلگه نیز مصلّاست اذان می گویند

همه ی عالمیان مات معمّای حسین(ع)
ای خدا، این چه معمّاست؟ اذان می گویند

دم عیساست دمی از دم جانبخش حسین(ع)
دم او راز مسیحاست اذان می گویند

اصل دین است ولی گرم مناجات است او
بنگر صحنه چه زیباست اذان می گویند

نص قرآن «وَ فَدَیْناهُ بِذِبْحٍ عَظیم»
وعده ی دوست همین جاست، اذان می گویند

کشته ی آل سقیفه است حسین ابن علی(ع)
شیعه لبریز تبرّاست، اذان می گویند

دل ما تا به ابد خانه ی آل الله(ع) است
این همان شرح تولّاست، اذان می گویند

  • ۱۴ مرداد ۰۱ ، ۱۸:۳۷
  • علی اسماعیلی وردنجانی

 امروز عاشوراست یا عید قربان است

کرب و بلا یکسر از خون گلستان است

ملک و ملک گریان ارض و سما لرزان
آدم به بی تابی عالم در افغان است

ای شیعیان امروز کرب و بلا غوغاست
کرب و بلا امروز، چون محشر کبراست
روز غم و درد و رنج و مصیبت هاست
سبط رسول الله(ص) عازم به میدان است 

در خیمه گه زیبب(س) زار و گرفتار است
در جنت الماوی زهرا(س) عزادار است
سبط رسول الله(ص) سرگرم پیکار است
در کربلا مولا تا ظهر مهمان است

اصغر(ع) ز بی آبی خشکیده لبهایش
نزدیک شط بر خاک افتاده سقایش
هر گوشه افتاده بخشی ز اعضایش
در خیمه گه زینب(س) محزون و نالان است

شد آب وقتی که در خیمه ها نایاب
می خواست اصغر(ع) را بابا کند سیراب
آورد اصغر(ع) را در منظر احزاب
گفتا که این کودک بی جرم و عصیان است

بشکافته تیری چون حنجر اصغر(ع)
چون طایر بسمل اصغر(ع) زند پرپر
ریزد رباب از غم خاک عزا بر سر 
حلق علی اصغر(ع) آماج پیکان است

در قتلگه مولا بر خاک افتاده
گویا ستونی از افلاک افتاده
زهرا(س) به بالینش غمناک افتاده
زینب(س) عزادار و غمگین و نالان است

در زیر تلی از نی های بشکسته
اوراق قرآنند صد پاره، بگسسته
زینب(س) ببوسد آن اوراق، پیوسته
ابر دو چشم او ابر بهاران است

از آسمان امروز شمشیر می بارد
از نای آل الله(ع) تکبیر می بارد
از سینه ها آه شبگیر می بارد
غلطان به خون و خاک خیل جوانان است

افتاده روی خاک یک پیکر بی سر
جمعند گرد او افراد صد لشکر
هریک زند ضربه با نیزه و خنجر
این کشته مظلوم آخر مسلمان است

این سر که می خواند بر نیزه قرآن کیست؟
این تن که افتاده بر خاک عریان کیست؟
این زن کنار او محزون و گریان کیست؟
در این عزا عالم چون بیت الاحزان است

ای آسمان باید ویران شوی دیگر
در خون خود خفته فرزند پیغمبر(ص)
بنگر از داغش زهرا(س) زند بر سر
بی سر حسین(ع) او در خاک غلطان است

آدم زند بر سر، خاتم عزادار است
روح الامین در این ماتم عزادار است
جنّ و ملک گریان، عالم عزادار است
در هر دلی امروز، غم ها فراوان است

زینب(س) که پیوسته از خوشه ی غم چید
جسم برادر را در خاک و خون می دید
می دید روی نی هجده سر خورشید
دلخسته و غمگین، زار و پریشان است

  • ۱۴ مرداد ۰۱ ، ۰۸:۱۰
  • علی اسماعیلی وردنجانی

خدایا عاشقم عاشق ترم کن

سر و جانم فدای رهبرم کن

حرم از تشنگی در التهاب است
لب دریا چرا قحطی آب است؟
غم اطفال تشنه آتشم زد
مرا بر تشنه کامان یاورم کن

تمام تار و پودم از حسین(ع) است
همه بود و نبودم از حسین(ع) است
نمی خواهم ببینم مرگ او را
وجودم را فدای سرورم کن

خداوندا منم مجنون و شیدا 
لب عطشان برون آیم ز دریا
دو چشمان علی اصغر(ع) به راه است
خداوندا فدای اصغرم کن
 
مرا یارب اگر نور دو عین است
برای دیدن روی حسین(ع) است
اگر توفیق دیدارش ندارم
فدای او دو چشمان ترم کن

علم بر دستم و مشکم به دوش است
دلم لبریز عشق و در خروش است
به جان مادرم زهرای اطهر(س)
وجودم را فدای باورم کن

منم عباس(ع) و فرزند ولایت
که لبریزم من از شور و شهامت
بنوشان بر من از جام شهادت
مرا مست از مِیِ این ساغرم کن

علی اکبر(ع) فدا شد درجوانی
نمی خواهم پس از او زندگانی
علی اکبر(ع) به خون خود شنا کرد
مرا غرقه به خون چون اکبرم کن

رقیه(س) دیده اش در انتظار است
به درد تشنگی او هم دچار است
برای آن لب خشکیده ی او
خداوندا مرا آب آورم کن

خدایا دیده ی زینب(س)  به راه است
به فکر کودکان در خیمه گاه است
مرا شرمنده ی زینب(س) مگردان
دلیل افتخار خواهرم کن

حسین ابن علی(ع) تنهای تنهاست
لبان او ز خشکی مثل صحراست
بسوزد حنجرش از تشنه کامی
فدای آن لب و آن حنجرم کن

خدایا من علمدار سپاهم
که خوش سیما شبیه قرص ماهم
سر من چون که شد بالای نیزه
خدایا سر فراز مادرم کن

دو دست من اگر از تن جدا شد
دو چشمم گر به راه دین فدا شد
اگر وقت شهادت تشنه بودم
مرا سیراب حوض کوثرم کن

تن مولای من بر روی خاک است
خدایا پیکر او چاک چاک است
حسین(ع) من سرش کنج تنور است
بسوزان از غم و خاکسترم کن

میان آن در و دیوار زهرا(س)
تنش مجروح شد، افتاد از پا
به یاد مادر پهلو شکسته
دو دستم را جدا از پیکرم کن

ز صدر زین تنم یارب نگون شد
سرم بر نیزه و جسمم به خون شد
شدم شرمنده پیش تشنه کامان
مدد یارب خود از اهل حرم کن

تن مجروح من در خون شنا کرد
سرم بالای نیزه جلوه ها کرد
اگر دارم خدایا آبروئی
شفیع شیعه روز محشرم کن

  • ۱۳ مرداد ۰۱ ، ۰۹:۵۱
  • علی اسماعیلی وردنجانی

کرببلا گشته صحرای محشر

خشکیده لبهای آل پیمبر(ص)

در خیمه ها ای خدا قحط آب است
دل از غم تشنه کامان کباب است
رنج و بلا شرح ام الکتاب است
دل ها پر از غصه و آه و آذر

خشکیده لبها ز گرمای سوزان
پژمرده شد جمله گل های بستان
آتش گرفته ورق های قرآن
سوزد از این شعله آیات کوثر

گرمای سوزان زد آتش به جان ها
سایه ندارد دگر سایبان ها
از قافله رفته تاب و توان ها
اما دو چندان شده عزم لشکر

ورد لب کودکان آب آب است
اما تمام بیابان سراب است
دل ها پر از آتش و التهاب است
از تشنگی سینه لبریز اخگر

غصب فدک شعله ها زد به جان ها
غصب ولایت به دین زد زیان ها
شد بسته آب از چه بر خسته جان ها
آب روان مهر زهرای اطهر(س)

 ای آفتاب یار این کاروان باش
قدری تو با تشنگان مهربان باش
یک روز در عمر خود سایبان باش
رحمی نما تو به اولاد حیدر(ع)

ای آسمان از چه ویران نگشتی
همناله با اهل قرآن نگشتی
از غصه لبریز باران نگشتی
قلب تو از چه نگشته مکدّر

دریا برو آب شو از خجالت
از چه شدی یار قوم جهالت
دیگر نبینی تو روی سعادت
از تشنگی باغ دین گشته پرپر

داری تو ای خاک سوزی نهانی
خاکی تو یا کوه آتش فشانی
خاکت به سر از چه نامهربانی
بنگر که خشکیده لبهای اصغر(ع)

در آسمان ها ملائک غمینند
جمله عزادار و ماتم نشینند
همناله با مردمان زمینند
غمگین و دلخسته و زار و مضطر

یک کاروان مظهر عشق و ایمان
در پیش رو غصه های فراوان
ورد لب جمله ی تشنه کامان
تهلیل و تحمید و الله اکبر

  • ۱۲ مرداد ۰۱ ، ۰۷:۵۴
  • علی اسماعیلی وردنجانی

دانلود کتاب اشعار دیوان عشق

موضوع: اشعار آئینی و مذهبی

قابلیت نصب: سیستمهای اندروید

حجم: 2مگابایت

شاعر: علی اسماعیلی وردنجانی

 دریافت

  • ۱۰ مرداد ۰۱ ، ۱۱:۳۱
  • علی اسماعیلی وردنجانی

کربلا یعنی حدیث عشق ناب

کربلا یعنی حسین(ع) ام الکتاب

کربلا یعنی که احساس جنون
کربلا یعنی سراپا رنگ خون

کربلا یعنی که یک صحرا عطش
کودک از تشنه کامی کرده غش

کربلا یعنی سری خاکستری
بر سر نیزه کند پیغمبری

کربلا یعنی که یک دنیا عزا
عالم هستی همه ماتمسرا

کربلا یعنی که یک دنیا خزان
برگ ریزان از کران تا بی کران

کربلا یعنی نبرد کفر و دین
دخت حیدر(ع) خطبه های آتشین

کربلا یعنی که زنحیر ستم
از زمین تا آسمان اندوه و غم

کربلا یعنی به زیر آفتاب
جسم مجروح حسین(ع)، ام الکتاب

کربلا یعنی سرِ امّ الکتاب
بر سر نیزه ولی از خون خضاب

دل پر از غم، سینه ی افروخته
کربلا یعنی خیام سوخته

کربلا یعنی درون خیمه ها
مانده زین العابدین(ع) روح دعا

کربلا یعنی که ایمان و یقین
جان فدا کردن برای حفظ دین

کربلا یعنی سر از تن جدا
کربلا یعنی اطاعت از خدا

کربلا تفسیر و شرح جاهدواست
بوسه های ناب بر زیر گلوست

کربلا شرحی است بر آیات نور
نیمه شب، نور خدا، کنج تنور

کربلا یعنی کویر تشنگی
یک بیابان درد و رنج و خستگی

کربلا یعنی موّدت، مهر، عشق
پای بر خار مغیلان تا دمشق

کربلا یعنی دو چشم خون فشان
روی صورت ها ز سیلی ها نشان

کربلا یعنی که جسم چاک چاک
نعش خونین حسین(ع) بر روی خاک

کربلا یعنی بلای بی شمار
آل پیغمبر(ص) به دام غم دچار

کربلا یعنی دو چشم اشکبار
کربلا یعنی حدیث نور و نار

کربلا یعنی یتیم بی پناه
روی نیزه جلوه ی خورشید و ماه

کربلا یعنی مصیبتهای شام
تا قیامت اشک و ماتم، والسّلام

  • ۱۰ مرداد ۰۱ ، ۰۹:۱۵
  • علی اسماعیلی وردنجانی

نبود در دلشان غیر کفر و شرک و نفاق

به خود اگر چه مسلمان خطاب می کردند

به جز طریق سقیفه رهی نمی رفتند
و راه و رسم سعادت حساب می کردند

به روی آل پیمبر(ص) که آب را بستند
جفا به رود فرات و به آب می کردند

علیِّ اصغر(ع) شش ماهه را که می کشتند
روانه سیل ز چشم رباب می کردند

هدف بریدن سر بود از تن اسلام
جدا سر از پسر بوتراب می کردند

هزار ضربه به جسم امام دین زده اند
از این عمل همه قصد ثواب می کردند

کتاب وحی خدا را ورق ورق کردند
به نیزه هم، سر ام الکتاب می کردند

اگر که آل علی(ع) را خرابه می بردند
ره سعادت خود را خراب می کردند

ز آتشی که خیام حسین(ع) را سوزاند
قلوب اهل جهان را کباب می کردند

قلوبشان پُر تاریکی و جهالت بود
جدال با قمر و آفتاب می کردند

امام و رهبرشان دو بت قریشی بود
نزاع بر سر اسلام ناب می کردند

اگر چه دل به جهان بسته داشتند امّا
برای آتش دوزخ شتاب می کردند

  • ۰۹ مرداد ۰۱ ، ۱۰:۵۵
  • علی اسماعیلی وردنجانی

ماه محرم است و عزا فابک للحسین(ع)

با حزن و درد و سوز و نوا فابک للحسین(ع)

خون گریه کن که ماه محرم رسیده است
با یاد جمله ی شهدا فابک للحسین(ع)

شمر دَغا بریده سر از پیکر حسین(ع)
اما بگو چرا ز قفا؟ فابک للحسین(ع)

در شط خون خویش شنا می کند حسین(ع)
بنما به اشک دیده شنا فابک للحسین(ع)

آل عبا(ع) همه به شهادت رسیده اند
با یاد داغ آل عبا فابک للحسین(ع)

خواهی که مستجاب بگردد دعای تو
وقت دعا و حمد و ثنا فابک للحسین(ع)

در دل توراست آرزوی کربلا اگر
در آرزوی کرب و بلا فابک للحسین(ع)

جاری شود به گونه اگر اشک چشم تو 
باغ بهشت مزد شما فابک للحسین(ع)

گر بر حسین(ع) گریه کنی جاودان شوی
گریه است راه و رسم بقا فابک للحسین(ع)

داری اگر که قصد گذر از پل صراط
هنگام حشر و روز جزا فابک للحسین(ع)

زنگاری است خانه ی قلبت گر از گناه
خواهی دهی به قلب جلا فابک للحسین(ع)

ای دردمند، درد تو گر هست لاعلاج
خواهی اگر دوا و شفا فابک للحسین(ع)

شرط رضای حضرت حق در رضای اوست
خواهی اگر رضای خدا فابک للحسین(ع)

از اشک دیده جنت رضوان صفا گرفت
اشک است شرط شور و صفا فابک للحسین(ع)

دست عزا به زانوی غم جمله قدسیان
خاک عزاست بر سر ما فابک للحسین(ع)

ما زنده ایم تا که بگرییم بر حسین(ع)
چشم است چشمه سار بُکا فابک للحسین(ع)

باید که لحظه لحظه بریزیم اشک غم
تنها نه صبح و ظهر و مسا فابک للحسین(ع)

با خون سر نشد که فدائی او شویم
با خون دل شویم فدا فابک للحسین(ع)

عمری دو چشم ما ز غمش خون گریسته
اشکی که حق نموده عطا فابک للحسین(ع)

  • ۰۸ مرداد ۰۱ ، ۰۶:۱۶
  • علی اسماعیلی وردنجانی