اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

بایگانی
پیوندهای روزانه

۸ مطلب در تیر ۱۳۹۶ ثبت شده است

درعزای صادق زهرا(س) بسوزم همچو شمع
روز و شب از داغ آن مولا بسوزم همچو شمع

اسوه ی تقوا و پاکی هاست آن مولای عشق
درغم آن اسوه ی تقوا بسوزم همچو شمع

اوست دریای فضایل، اوست دریای کرم
در غم جانسوز آن دریا بسوزم همچو شمع

ترجمان و معنی و مفهوم آیات خداست
وحی وقتی مانده بی معنا، بسوزم همچو شمع

در کمالات و فضایل اوست بی همتاترین
در غم آن مرد بی همتا بسوزم همچو شمع

حیدر(ع) ثانی به دست دشمنان چون شد شهید
در غم مردی علی(ع) سیما، بسوزم همچو شمع

بر زمین افتاد صادق(ع) مثل جد خود حسین(ع)
باز هم چون ظهر عاشورا بسوزم همچو شمع

در تمام عمر اگر گریم ز داغ او کم است
تا ابد، هم روز و هم شبها بسوزم همچو شمع

هر که داغ او ندارد در دل خود شیعه نیست
شیعه هستم طبق این فتوا بسوزم همچو شمع

در شگفتم از چه رو ویران نشد هفت آسمان
تا که پابرجاست این دنیا بسوزم همچو شمع

  • ۲۸ تیر ۹۶ ، ۰۸:۱۲
  • علی اسماعیلی وردنجانی


خاکیان از غم مولا همه سرگردانند
عرش و لوح و قلم از داغ غمش حیرانند

شهر پوشیده به تن رخت سیاه غم او
شیعیان تا به ابد از غم او گریانند

سیل غم از همه سو راهی دلها شده است
چشمها نیز که آبستن یک طوفانند

سینه می سوزد و دل پر شده از غصه وغم
اشکها از غم اوسیل به هر دامانند

بعد از این نیست در عالم خبر از عیش و سرور
در عوض غصه و غم در دل ما مهمانند

سوخت از زهر جفا چون جگر حضرت عشق
سینه ها از غم او تا به ابد سوزانند

آن که صادق تر از او در همه ی عالم نیست
او که خود ترجمه ی ساده ای از قرانند

رفته در خاک و ز داغش همه ی عالمیان
دست غم بر سر و سرها به روی دامانند

هست تا جان به تنم در غم او گریه کنم
ابر چشم بشریت همه پر بارانند

باید از غصه بمیریم همه در غم او
که همه عالمیان از غم او نالانند

خفته در خاک ولی نیست ز ما غافل او  
که به اعمال بشر روز جزا میزانند 

  • ۲۷ تیر ۹۶ ، ۰۸:۲۹
  • علی اسماعیلی وردنجانی

یابن الحسن(عج) آقا کجایی؟
می میرم از درد جدایی

بی تو سراپا درد و رنجم
درمان درد بی دوایی

مردم همه بیگانه هستند
تنها تو با من آشنایی

تو از تمام خوبرویان
دل می بری دل می ربایی

هستم گدای خانه ی تو
کی در به رویم می گشایی؟

بنشسته ام در انتظارت
تا آن که تو از در درآیی

بگذار پا بر دیده گانم
تا دیده گیرد روشنایی

ورد لبم نام قشنگت
تو جلوه ی نور خدایی

بی تو بلا خیزد درعالم
تو دافع رنج و بلایی

شرمنده ام آقا اگر که
سر زد ز من جور جفایی

من در تمام عمر از تو
هرگز ندیدم بی وفایی

آقا بیا تا از غم و زنج
گیرد همه عالم رهایی

راهی به جز راهت نپویم
تو سوی جنت رهنمایی

آب بقا نوشم ز دستت
سر چشمه ی آب بقایی

ای خوش به حال آن که دارد
مثل تو مولا مقتدایی

تسلیم فرمان تو هستم
بی پرسش از چون و چرایی

ای کاش در روز قیامت
گویی به من یک مرحبایی

سرشار از عشق و امیدم 
چشم انتظارم تا بیایی

  • ۱۸ تیر ۹۶ ، ۱۰:۲۷
  • علی اسماعیلی وردنجانی

یابن الحسن(عج) سلام شهیدان نثار توست
دل های پر ز غصه، همه بیقرار توست

چشم امید ماست به دست تو ای امام
بگذار پا به دیده که آنجا دیار توست

یابن الحسن(عج)، امام زمان، یوسف بتول(س)
صیاد دل تویی و دل ما شکار توست

با دست حیدری بکن از ریشه ظلم را
این فن و این هنر همه در ذوالفقار توست

باید خودت برای ظهورت دعا کنی
چون مستجاب دعوه تویی، کار کار توست

جانها فدای نام تو ای یابن فاطمه(س)
دار و ندار ما همه در اختیار توست

ما عاشقیم و در همه ی عمر چشم ما
هر صبح و شام بر در و در انتظار توست

با اذن حق اگر که نفس می کشیم ما
آقا قسم به عشق که از اعتبار توست

روزی که پا به عالم خاکی گذاشتیم
دل شد اسیر و تا به ابد هم دچار توست

ای ساکن دلی که دل از ما ربوده ای
پنهان ز دیده ای و دل ما کنار توست

ای خوش به حال آن که تویی یار و یاورش
خوشتر هر آن که در همه ی عمر یار توست

  • ۱۴ تیر ۹۶ ، ۱۱:۴۵
  • علی اسماعیلی وردنجانی


از هجر یار  رفته ز کف اختیار من
رحمی به حال زار دل بیقرار من

تو مقتدای اهل جهانی بگو چرا؟
پنهان ز دیده ه ها تویی ای گلعذار من

در دل به غیر درد فراق تو نیست غم
بی روی توست شام سیه روزگار من

از دیده از فراق تو جاری است اشک غم
خونابه می چکد ز غم از چشم زار من

آقا دلم گرفته و بغضی است در گلو
افتد ز بار غصه دمادم فشار من

تو در میان امت و از دیده ها نهان
خود را به ما نشان بده ای شهریار من

دل خوش به ندبه خوانی جمعه شدیم ما
یک عمر از فراق تو شد ندبه کار من

بوده است ورد لب به همه عمر نام تو
فریاد یا امام زمان(عج) هم شعار من

هر چند دورم از تو و سخت است این فراق
شادم از آن که یوسف زهراست یار من

توفیق دیدنت نشود گر نصیب من
آقا بخوان تو فاتحه ای بر مزار من

  • ۱۳ تیر ۹۶ ، ۱۱:۲۰
  • علی اسماعیلی وردنجانی


عید فطر آمد مبارک باد عید عاشقان
خنده  شد جاری به لبهای تمام مومنان

مومنان ای روزه داران روزه هایتان قبول
کامتان شیرین مدام و شادمانی جاودان

میهمانان خدا بودید یک ماه تمام
فضل و احسان خدا هم بر سرتان سایبان

قلبتان سرشار آرامش به هنگام سحر
خنده بر لبهایتان هر شب به هنگام اذان

روح مومن پاک شد، قلبش گرفت از حق جلا
از گزند هر بلایی تا قیامت در امان

لیله القدرش که بهتر بود از هشتاد سال
تا سحر گه دست حاجت بود سوی آسمان

رحمت حق گشت نازل بر همه اهل زمین
شکر یارب که خدای ماست خوب و مهربان

روزه داری اندکی سخت است اما در عوض
آورد بر آدمی فضل خدا را ارمغان

لحظه لحظه ناظر اعمال ما وقتی خداست
خوش به حال آنکه پیروز است در هر امتحان

یا علی(ع) گفتیم در آغاز و تا روز ابد
ذکر یا حیدر(ع) به هر صبح و مساء ورد زبان

سنجش میزان اعمال بشر حب علی(ع) است
عید فطر آمد مبارک باد عید عاشقان

  • ۰۴ تیر ۹۶ ، ۱۱:۱۷
  • علی اسماعیلی وردنجانی

ماه توبه، ماه غفران الوداع
ماه حیدر(ع)، ماه قران الوداع

با تو حس کردم خدا را  بیشتر
ماه ایزد ماه یزدان الوداع

رحمت حق با تو نازل می شود
ماه رحمت ماه باران الوداع

موقع افطار تو وقت سرور
علت لبهای خندان الوداع

با تو عهدم با خدا محکمتر است
ماه عهد و ماه پیمان الوداع

گلشن دین با تو گردد با صفا
ماه گل ماه گلستان الوداع

با تو دین داران مشخص می شوند
ماه دین ماه مسلمان الوداع

لیله القدر تو وقت عاشقی است
ماه عشق و ماه عرفان الوداع

با تو مهمان خدا بودیم ما
ماه لطف حق به انسان الوداع

باغ جنت گرچه خیلی پر بهاست
با تو شد اما چه ارزان الوداع

روزه داران از ضیائت جملگی
چهره ها چون شمس رخشان الوداع

بذل و بخشش ها فراوان گشته بود
ماه جود و ماه احسان الوداع

روزه داران جملگی سرمست عشق
ماه مستی ماه مستان الوداع

ماه ذکر و ماه تسبیح خدا
ماه حمد حی سبحان الوداع

یاعلی(ع) گفتیم هر صبح و مساء
ماه تقوا، ماه ایمان الوداع
  • ۰۳ تیر ۹۶ ، ۱۲:۰۲
  • علی اسماعیلی وردنجانی

فرصت دیدار او حتما مهیا می شود
غنچه ی لبخند بر لبها شکوفا می شود

دردمندان، آرزومندان شما را مژده باد
دردها از مقدم آقا مداوا می شود

گر نشد امروز توفیقی که بوسی دست او
غم مخور با لطف حق در صبح فردا می شود

هست دریا دامنت امروز اگر از اشک غم
از قدومش اشک شوقت همچو دریا می شود

صد گره در کار تو افتاده گر این روزها
این گره ها یک به یک با دست او وا می شود

می رسد او تا جهان را یکسره گلشن کند
این جهان از مقدمش باغی مصفا می شود

چون بگیرد او تقاص مادرش را از عدو
محفل شادی به پا در عرش اعلی می شود

درد هجرانش اگر سخت است و دلها بی قرار
دیده ها روزی همه محو تماشا می شود

آیه هایی را که از قران قرائت کرده ایم
با ظهور حضرتش تفسیر و معنا می شود

چشم ها را گر بشویی از پلیدی ها مدام
لایق دیدار آن فرزند زهرا(ع) می شود
  • ۰۱ تیر ۹۶ ، ۱۰:۴۹
  • علی اسماعیلی وردنجانی