اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

بایگانی
پیوندهای روزانه

۱۶ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۶ ثبت شده است

بر سر در دل نوشته با خط جلی
این خانه همیشه هست دربست ولیۤ

چون حیدر کرار(ع) ولی نعمت ماست
ماییم مطیع و سر به فرمان علی(ع)
---
با خط جلی نوشته بالای دلم
با عشق سرشته شد همه آب و گلم

غافل شده ام اگر که یک لحظه ز دوست
از کرده ی خود تا به قیامت خجلم
---
بر سر در دل نوشته با جوهر اصل
اینجاست پر از شور و صفا فصل به فصل

یک عمر نگفتیم به جز مدح علی(ع)
گوییم همیشه مدح او نسل به نسل
---
بر سر در دل نوشته خطاط خدا
از دوست نگردد دل هر شیعه جدا

این خانه ی دل خانه عشق است و امید
با نام امیر عشق بگرفته صفا
---
بر سر در دل نوشته خطی زیبا
اینجاست سرای حسنت مرتفقا

خورده سندش به نام حیدر(ع) ز ازل
پس خانه ی دل هست سرای مولا
  • ۳۱ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۰:۰۹
  • علی اسماعیلی وردنجانی

می چکد از طبع موزون روز و شب ابیات ناب
از عسل شیرین ترند ابیات و از پاکی چو آب

می درخشد عشق در هر واژه از ابیات من
کرده ام در انتخاب واژه هایم انقلاب

می گزینم واژه ها را با یقین و اشتیاق
نیست در من ذره ای تردید و شک و اضطراب

بیت های هر غزل بیتی است شادی آفرین
هریک از ابیات شعرم هست چون جام شراب

بر مشامم می رسد بوی بهار عاشقی
از نسیم کوی دلبر می رسد بوی گلاب

استخاره کرده ام تا برگزینم دلبری
باز کردم مصحف و آیاتی از ام الکتاب

انتخاب اول من بود مولایم علی(ع)
او که باشد جانشین حضرت ختمی ماب  

عشق یعنی مصطفی(ص) و عشق یعنی اهل بیت(ع)
هست راه اولیاء دین فقط راه صواب

مثل خورشیدی فروزانند آل مصطفی(ص)
من نمی گویم سخن الا به وصف آفتاب

فصل فصل انتخابات است، بگشایید چشم
خوش به حال هر که ایشان را نماید انتخاب 
  • ۲۷ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۸:۲۸
  • علی اسماعیلی وردنجانی


دانلود کتاب الکترونیکی زمزمه های انتظار با عنوان قرار بیقراران، قابل نصب بر روی تبلت و گوشی های اندروید

لینک مستقیم دانلود:http://telegram.me/ashkeshafagh

  • ۲۰ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۷:۲۰
  • علی اسماعیلی وردنجانی

زیبا نگار حضرت روح الامین بیا
ای آفتاب و قبله ی اهل یقین بیا

چشم امید مردم دنیا به دست توست
ای یار و یاور همه مستضعفین بیا

آرام می شود دل مومن به یاد تو
آرامش دل همه ی مومنین بیا

تسبیح صبح و شام همه متقین تویی
ای ذکر صبح و شام همه متقین بیا

ختم رسل(ص) به آمدنت وعده داده است
انگشتر رسول امین (ص) را نگین بیا

از خلقتت خدا به خودش گفت آفرین
ای از خدا گرفته تو صد آفرین بیا

ترسم فرو رود مژه هایم به پای تو
بگذار پای خویش به روی جبین بیا

ای بهتر از تمامی خوبان روزگار
ای بهترین میان همه بهترین بیا

هر دست می شود به دعا سوی حق بلند
هستی به ندبه ها و دعا آمین بیا

عمریست از فراق تو خون گریه می کنیم
اشک غم جدایی ما را ببین بیا

از دین نمانده است نشانی در این جهان
آقا برای حفظ و حراست ز دین بیا

آذین شده است شهر به یمن قدوم تو
ای حجت خدا و امام مبین بیا
  • ۱۹ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۱:۳۱
  • علی اسماعیلی وردنجانی

شب چهاردهم شد هلال می خواهم
کمی نشاط و کمی شور و حال می خواهم

من از سکوت در این شام تار خسته شدم
قسم به عشق کمی قیل و قال می خواهم

جمال یار طلب کردم و کمالم نیست
برای دیدن دلبر کمال می خواهم

حرام خواری ما علت جدایی اوست
دو لقمه نان جوین حلال می خواهم

تمام عمر طلب کردم از خدا رخ یار
گذشت عمر خدایا وصال می خواهم

ندیده ام رخ دلدار و مرگ در راه است
دوباره چند صباحی مجال می خواهم

نمی رسد به خدا گر صدای خسته ی من
در این دیار کسی چون بلال می خواهم

اگر چه دین من و باور من است آن دوست
برای دیدن او احتمال می خواهم

برای آن که ببینم جمال چهره یار
کمی صبوری و قدری جلال می خواهم

دو باره مرغ دلم میل کوی دلبر کرد
رها کنید مرا من دو بال می خواهم

  • ۱۸ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۱:۰۱
  • علی اسماعیلی وردنجانی


دوباره قافیه ها را مرور باید کرد
دوباره رو به سوی کوه طور باید کرد

وصال یار اگر آرزوی ما و شماست
ز کوچه های جدایی عبور باید کرد

هر آنچه مانع دیدار یار خواهد بود
اگر که بر سر راه است دور باید کرد

همیشه مقصد ما بوده جهل و تاریکی
دگر بس است نظر سوی نور باید کرد

بدون یار فقط غصه دار باید بود
کنار یار نشاط و سرور باید کرد

اگر چه طاقت ما طاق شد ز درد فراق
صبور باش که خود را صبور باید کرد

بیا بیا گل نرگس که وقت آمدن است
ز پشت پرده غیبت ظهور باید کرد

  • ۱۸ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۸:۲۵
  • علی اسماعیلی وردنجانی

 

گویند مرا چو زاد مادر
تسبیح خدای اکبر آموخت

دستم بگرفت و پا به پا برد
تا پیروی از پیمبر(ص) آموخت

من را به رسول(ص) آشنا کرد
وانگاه مدیح حیدر(ع) آموخت

شد ورد لبم علی(ع) علی(ع) بعد
اوصاف بتول اطهر(س) آموخت

قران بگشود پیش رویم
توحید و ضحی و کوثر آموخت

من را به بقیع برد و آنجا
احوال شفیع محشر آموخت

آنگاه مرا به کربلا برد
تفسیر شهید بی سر آموخت

با شیر حلال و طیب خویش
انوار خدای انور آموخت

من هرچه که آشنا به دینم
با شوق و ز مهر، مادر آموخت

دستم چو تهی از این جهان دید
توصیف جهان دیگر آموخت

او حب علی(ع) و آل او را
بهتر ز هزار زیور آموخت

می خواست رسم به باغ رضوان
توصیف شفیع محشر آموخت

آموخته چون که درس دینم
جای قدمش روی جبینم

  • ۱۷ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۲:۴۸
  • علی اسماعیلی وردنجانی

باز هم جشن نیمه ی شعبان
باز در هر دلی دو صد طوفان

باز عالم پر از صفا و سرور
باز هم فصل بارش باران

می زند گام بر زمین مهدی(عج)
تا کند دردهای ما درمان

روشنی بخش عالم هستی است
مثل خورشید و اختری تابان

طپش قلب ماست یا مهدی(عج)
ما همه جسم و اوست همچون جان

عالم از روی او صفا گیرد
او صفا بخش روح هر انسان

مومنان از تولدش خوشحال
کافر اما ز نام او ترسان

چشم ما جایگاه مقدم او
قلب هم از برای او اسکان

ما همه شیعیان او هستیم
ما همه از برای او سلمان

در ره یاری امام زمان(عج)
همه هستیم از کفن پوشان

راه او راه تا خدا رفتن
معنی حق شناسی و عرفان

هر که از او رضا شود مهدی (عج)
راضی از اوست حضرت یزدان

دین ما را چهارده رکن است
هست مهدی (عج) یکی از آن ارکان

لب گشاید اگر دمی به سخن
ریزد از غنچه ی لبش مرجان

دل ما میزبان او همه عمر
کاش می شد به چشم ما مهمان

اوست معیار حق شناسی ما
همچو مولا علی(ع) است او فرقان

خوش به حال کسی که در همه عمر
بوده او را مطیع هر فرمان

معنی آیه های وحی است او
هست او ترجمانی از قران

گر بپرسی ز من که ایمان چیست؟
گویمت اوست معنی ایمان

کاشکی با ظهور حضرت او
لب ما شیعیان شود خندان

  • ۱۷ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۰:۳۴
  • علی اسماعیلی وردنجانی


ای یوسف زهرا(س) سربازار تو هستیم
ما بر سر بازارخریدار تو هستیم

عمریست ز هجران تو در سوز و گدازیم
عیسی صفتی، ما همه بیمار تو هستیم

مانده است به ره دیده ی ما در همه ی عمر
ما منتظر لحظه ی دیدار تو هستیم

یک لحظه هم از یاد تو غافل نشود دل
ای عشق همه عمر گرفتار تو هستیم

چون لب بگشایی سخنت لوء لوء و مرجان
ما شیفته ی شیوه ی گفتار تو هستیم

در هر دم و هر بازدمی ورد لبی تو
آقا نظری کن که سزاوار تو هستیم

هر کس به کسی نازد و ما هم به تو نازیم
صد شکر خدا را که هوادار تو هستیم

از عشق تو از بس که  به ما بهره رسیده
ما تا به ابد جمله بدهکار توهستیم

بردار ز رخ پرده و یک جلوه به ما کن
ما شیفته ی دیدن رخسار تو هستیم

ای زینت گلزار ولایت گل رویت
سر مست زعطر خوش گلزار تو هستیم

  • ۱۷ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۸:۵۴
  • علی اسماعیلی وردنجانی

فراق و درد و غم انتظار یعنی چه؟
بدون یار مرا نوبهار یعنی  چه؟

همیشه آرزوی دیدنش به سر بوده
ندیدمش به خدا، اختیار یعنی چه؟

بدون دوست جهانم سراب بود سراب
به زیر شاخه ی گل، جویبار یعنی چه؟

به جز کویر ندیدم دراین جهان چیزی
بدون دوست مرا سبزه زار یعنی چه؟

تمام عمر اگر ریزه خوار یارم من
ندیدن رخ آن سفره دار یعنی چه؟

هر آنچه نغمه شنیدم ز غم خبر می داد
نوای مطرب و مرغ هزار یعنی چه؟

ز هجر یار همه عمر من به شب طی شد
برای من لغت روزگار یعنی چه؟

در آرزوی وصالش گذشت عمر افسوس
نگاه بر رخ زیبای یار یعنی چه؟

تمام ثانیه ها چون به انتظار گذشت
سئوال؟ صفحه ی ساعت شمار یعنی چه؟

بدون دوست قراری نمانده است مرا
ز من مپرس، ندانم قرار یعنی چه؟

کنار دوست فقط اعتبار دارم من
چو نیست یار مرا اعتبار یعنی چه؟

امید ماست به آن تک سوار بی همتا
ندیدن رخ آن تکسوار یعنی چه؟

بغل گرفتن قد رسای او عشق است
بغل گرفتن قد نگار یعنی چه؟
  • ۱۴ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۰:۰۶
  • علی اسماعیلی وردنجانی