اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

بایگانی
پیوندهای روزانه

۱۵ مطلب با موضوع «حضرت ابوالفضل ع» ثبت شده است

آسمان جلوه دارد از مهتاب

در زمین عکس ماه اندر آب
با دو صد رسم و شیوه و آداب
می برد دل ز حضرت ارباب

چشم بگشوده بر جهان پسری
قمر ناب و بحر پر گهری
صاحب دستهای پر هنری
قد رعنا و بینش و بصری

یل ام البنین و یار حسین(ع)
مایه ی عزّ و افتخار حسین(ع)
او قرار است و بی قرار حسین(ع)
از سر شوق جان نثار حسین(ع)

گلی از گلشن ولایت اوست
حیدر ثانی شجاعت اوست
رهنمای ره سعادت اوست
شرزه شیر پر از صلابت اوست

قمر آسمان ایمان است
ذکر تسبیح حق پرستان است
تاج سرهای شیر مردان است
پای بند به عهد و پیمان است

او ابوالفضل(ع) زینب کبراست
معدن دین و باور و تقواست
پسر حیدر(ع) و یل زهراست
بَطَل و قهرمان عاشوراست

اوست عباس حیدر(ع) کرار
او ندارد نظیر در پیکار
اسوه ی جود و بخشش و ایثار
اوست زیباترین گل گلزار

اوست تسلیم امر مولایش
عالَمی مات این تولایش
ماه محو جمال و سیمایش
سرو تسلیم قد رعنایش

بوسه بر دست او زده حیدر(ع)
صورتش ماه و چشم ها اختر
دستهایش به فُلک دین لنگر
برده حتی دل از علی اصغر(ع)

این پسر نور عین فاطمه(س) است
او نصیر حسین(ع) فاطمه(س) است
تا ابد زیر دِیْن فاطمه(س) است
مایه ی فخر و زِیْن فاطمه(س) است

وارث اقتدار حیدر(ع) اوست
مایه ی افتخار حیدر(ع) اوست
بی گمان ذوالفقار حیدر(ع) اوست
خلف و یادگار حیدر(ع) اوست

در ادب بی رقیب و بی همتاست
پاسدار خیام کرب و بلاست
نام ایشان قرینه با دریاست
شافع ما به محشر کبراست

اشک چشمان اوست آب حیات
خورده نامش گره به شط فرات
اوست لنگر برای فُلک نجات
به بلندای قامتش صلوات

  • ۲۴ بهمن ۰۲ ، ۰۴:۲۴
  • علی اسماعیلی وردنجانی

چند روزی است حرم
گشته محروم از آب
عده ای از اصحاب
با لب تشنه همه
جرعه از شهد شهادت
خوردند
قتلگه گشته ز خون شهدا چون غرقاب
ظهر روز عطش است
بر زمین می تابد
آفتاب سوزان
در درون خیمه
کودکان
لب تشنه
همگی چشم به راه
رو به سوی دریا
می شتابد سقا
تا که شاید آبی
ببرد تا خیمه
در کنار دریا
مشک خود را ساقی
می کند پر از آب
مشتی از آب گوارا را او
می برد نزد دهان
اوست دریای ادب
پس به یاد لب عطشان حسین(ع)
تشنه لب می ماند
و نمی نوشد آب
ساقی لب تشنه
مشک آبش بر دوش
می شتابد حالا
رو به سوی خیمه
بین نخلستان ها
نا گهان لشکر کفر
حمله ور گشت به او
ضربه ای خورد و جدا شد ز تنش
دست یمین
در همان حال چنین فرمود او
«والله ان قطعتموا یمینی
انّی احامی ابدا عن دینی»
مشک را داد به دست چپ خود
لحظه ای بعد جدا شد ز تنش
 دست چپش
همه ی کوشش اوست
تا که آبی ببرد تا خیمه
پس به دندان بگرفت 
مشک پر آبش را او
چشم هایش حتی
هدف تیر ستم کاران شد
‌ولی اوست سراپا امید
تا رساند به حرم
مشک پر از آبش را
ولی افسوس
که آن مشک پر آب
هدف تیر شد و 
آب گوارایش ریخت
گشت عباس(ع) امیدش نومید
روی اسب است و تمام بدن او پُرِ تیر
نا گهان از سر زین
نقش زمین شد تن او
چون نبودی به تنش دست
که حایل بشود بر تن او
تیرها 
بار دگر بر بدنش گشت فرو
تیرها 
بر بدنش
گشت

  • ۰۴ مرداد ۰۲ ، ۰۸:۲۹
  • علی اسماعیلی وردنجانی

آسمان جلوه دارد از مهتاب

در زمین عکس ماه اندر آب
با دو صد رسم و شیوه و آداب
می برد دل ز حضرت ارباب

چشم بگشوده بر جهان پسری
قمر ناب و بحر پر گهری
صاحب دستهای پر هنری
قد رعنا و بینش و بصری

یل ام البنین و یار حسین(ع)
مایه ی عزّ و افتخار حسین(ع)
او قرار است و بی قرار حسین(ع)
از سر شوق جان نثار حسین(ع)

گلی از گلشن ولایت اوست
حیدر ثانی شجاعت اوست
رهنمای ره سعادت اوست
شرزه شیر پر از صلابت اوست

قمر آسمان ایمان است
ذکر تسبیح حق پرستان است
تاج سرهای شیر مردان است
پای بند به عهد و پیمان است

او ابوالفضل(ع) زینب کبراست
معدن دین و باور و تقواست
پسر حیدر(ع) و یل زهراست
بَطَل و قهرمان عاشوراست

اوست عباس حیدر(ع) کرار
او ندارد نظیر در پیکار
اسوه ی جود و بخشش و ایثار
اوست زیباترین گل گلزار

اوست تسلیم امر مولایش
عالَمی مات این تولایش
ماه محو جمال و سیمایش
سرو تسلیم قد رعنایش

بوسه بر دست او زده حیدر(ع)
صورتش ماه و چشم ها اختر
دستهایش به فُلک دین لنگر
برده حتی دل از علی اصغر(ع)

این پسر نور عین فاطمه(س) است
او نصیر حسین(ع) فاطمه(س) است
تا ابد زیر دِیْن فاطمه(س) است
مایه ی فخر و زِیْن فاطمه(س) است

وارث اقتدار حیدر(ع) اوست
مایه ی افتخار حیدر(ع) اوست
بی گمان ذوالفقار حیدر(ع) اوست
خلف و یادگار حیدر(ع) اوست

در ادب بی رقیب و بی همتاست
پاسدار خیام کرب و بلاست
نام ایشان قرینه با دریاست
شافع ما به محشر کبراست

اشک چشمان اوست آب حیات
خورده نامش گره به شط فرات
اوست لنگر برای فُلک نجات
به بلندای قامتش صلوات

  • ۰۴ اسفند ۰۱ ، ۱۰:۴۶
  • علی اسماعیلی وردنجانی

خدایا عاشقم عاشق ترم کن

سر و جانم فدای رهبرم کن

حرم از تشنگی در التهاب است
لب دریا چرا قحطی آب است؟
غم اطفال تشنه آتشم زد
مرا بر تشنه کامان یاورم کن

تمام تار و پودم از حسین(ع) است
همه بود و نبودم از حسین(ع) است
نمی خواهم ببینم مرگ او را
وجودم را فدای سرورم کن

خداوندا منم مجنون و شیدا 
لب عطشان برون آیم ز دریا
دو چشمان علی اصغر(ع) به راه است
خداوندا فدای اصغرم کن
 
مرا یارب اگر نور دو عین است
برای دیدن روی حسین(ع) است
اگر توفیق دیدارش ندارم
فدای او دو چشمان ترم کن

علم بر دستم و مشکم به دوش است
دلم لبریز عشق و در خروش است
به جان مادرم زهرای اطهر(س)
وجودم را فدای باورم کن

منم عباس(ع) و فرزند ولایت
که لبریزم من از شور و شهامت
بنوشان بر من از جام شهادت
مرا مست از مِیِ این ساغرم کن

علی اکبر(ع) فدا شد درجوانی
نمی خواهم پس از او زندگانی
علی اکبر(ع) به خون خود شنا کرد
مرا غرقه به خون چون اکبرم کن

رقیه(س) دیده اش در انتظار است
به درد تشنگی او هم دچار است
برای آن لب خشکیده ی او
خداوندا مرا آب آورم کن

خدایا دیده ی زینب(س)  به راه است
به فکر کودکان در خیمه گاه است
مرا شرمنده ی زینب(س) مگردان
دلیل افتخار خواهرم کن

حسین ابن علی(ع) تنهای تنهاست
لبان او ز خشکی مثل صحراست
بسوزد حنجرش از تشنه کامی
فدای آن لب و آن حنجرم کن

خدایا من علمدار سپاهم
که خوش سیما شبیه قرص ماهم
سر من چون که شد بالای نیزه
خدایا سر فراز مادرم کن

دو دست من اگر از تن جدا شد
دو چشمم گر به راه دین فدا شد
اگر وقت شهادت تشنه بودم
مرا سیراب حوض کوثرم کن

تن مولای من بر روی خاک است
خدایا پیکر او چاک چاک است
حسین(ع) من سرش کنج تنور است
بسوزان از غم و خاکسترم کن

میان آن در و دیوار زهرا(س)
تنش مجروح شد، افتاد از پا
به یاد مادر پهلو شکسته
دو دستم را جدا از پیکرم کن

ز صدر زین تنم یارب نگون شد
سرم بر نیزه و جسمم به خون شد
شدم شرمنده پیش تشنه کامان
مدد یارب خود از اهل حرم کن

تن مجروح من در خون شنا کرد
سرم بالای نیزه جلوه ها کرد
اگر دارم خدایا آبروئی
شفیع شیعه روز محشرم کن

  • ۱۳ مرداد ۰۱ ، ۰۹:۵۱
  • علی اسماعیلی وردنجانی

آسمان جلوه از قمر دارد
قمر است آن که این هنر دارد

شیعیان مژده آمده عباس(ع)
چهره چون ماه و عطر او چون یاس

ماه ام البنین، گل حیدر(ع)
دلبری می کند ز نوع بشر

این گل بی مثال و بی همتا
برده دل از حسین(ع) هم، حتی

وارث شأن و اقتدار علی(ع) است
اوست عباس(ع) و افتخار علی(ع) است

روز و شب اوست در کنار حسین(ع)
گردش اوست در مدار حسین(ع)

او ابوالفضل(ع) حضرت زهراست
در وفای به عهد بی همتاست

جلوه ای از جمال او مهتاب
شده عالم ز مقدمش شاداب

اوست تسلیم امر مولایش
جان فدای چنین تولّایش

آسمان تکیه کرده بر دستش
شیعیان سرخوشند و سرمستش

یادش آرامش است بر دل ما
نام او زینت محافل ما

ذکر تسبیح مؤمنان است او
شیعه جسم است و مثل جان است او

تا که بگشود چشم بر دنیا
بوسه زد بر لبان او مولا

چشمهایش شبیه خورشیدند
چشمه هائی ز نور امیدند

با دو چشمش قیام بر پا کرد
انقلابی کنار دریا کرد

چشم بگشود و دل به دلبر داد
دست بیعت به دست رهبر داد

رهبر او فقط برادر اوست
او ابوالفضل(ع) و یار و یاور اوست

با وفاتر از او در عالم نیست
با ابالفضل(ع) در دلی غم نیست

بی رقیب است چون که او ادبش
شد علمدار عاشقی لقبش

شیعه آواره ی مرامش شد
یاعلی(ع) گفته و غلامش شد

شب غم رفت و وقت شادی شد
وقت پایان نامرادی شد

خورده نامش گره به شط فرات
به بلندای قامتش صلوات 

  • ۱۴ اسفند ۰۰ ، ۰۸:۲۱
  • علی اسماعیلی وردنجانی

به میدان روان شد علمدار عشق
که دل را سپارد به دلدار عشق
گل سرخ زیبای گلزار عشق
یل حیدر(ع) استاد و معمار عشق
کند بذل جان وقت ایثار عشق

ابوالفضل العباس(ع) یل بوتراب
شده قلبش از بهر طفلان کباب
روان سوی دریا شده با شتاب
پر است از امید و پر از اضطراب
که آیا به خیمه برد مشک آب

ابوالفضل(ع) که چون حیدر(ع) ثانی است
نگهبان آیات قرآنی است
دو چشمانش از غصه بارانی است
دلش مثل دریای طوفانی است
علی وار گرم رجز خوانی است

ابوالفضل (ع)که سرتا به پا باور است
حرم را نگهبان و آب آور است
برای یتیمان دو چشمش تر است
دمادم به فکر علی اصغر(ع) است
به کشتی دریای خون لنگر است

یل حیدر (ع) و پور ام البنین(س)
پر است از وفا و امید و یقین
دو چشمان او مقصد تیر کین
دو دستش جدا گشته آن مه جبین
بیفتاده بر خاک از صدر زین

ابوالفضل(ع) که باشد یل مرتضی(ع)
مدال شجاعت گرفت از خدا
شده قهرمان صف کربلا
به خون کرده در کربلا او شنا
سرش از بغل رفته بر نیزه ها

ندارد شبیه آن دلیر رشید
به راه خداوند گشته شهید
نماد وفا بود و عشق و امید
ز باغ شهادت دوصد خوشه چید
کسی در شجاعت شبیهش ندید

سرش روی نی همچو قرص قمر
به همراه این کاروان در سفر
شده زینب (س) از داغ او خون جگر
تن او به صحراست بی دست و سر
یتیمان تشنه همه دیده تر

 

  • ۲۵ مرداد ۰۰ ، ۰۶:۰۳
  • علی اسماعیلی وردنجانی

میلاد علمدار وفادار حسین(ع) است
عباس(ع ) گل بی خس و بی خار حسین(ع) است

گردیده حسین(ع) از قدمش خرّم و مسرور
گلواژه ی لبخند به رخسار حسین(ع) است

بخشیده صفا گلشن دین را ز قدومش
زیبا گل زهرائی گلزار حسین(ع) است

آمد به جهان خنده کنان حضرت عباس(ع)
خوشحال که او همنفس و یار حسین(ع) است

تکرار شده بار دگر حیدر کرار(ع)
عباس(ع) همان حیدر کرار(ع) حسین(ع)است

افتاد نگاهش چو به رخسار برادر
فهمید که یک عمر گرفتار حسین(ع) است

سرباز حسین(ع) است و مددکار برادر
جان برکف و سرباز فداکار حسین(ع) است  

مدیون سلحشوری او لشکر اسلام
فرمانده و سردسته و سردار حسین(ع) است

عباس(ع) و حسین(ع) معنی یک روح و دو جسمند
عباس(ع) به حق محرم اسرار حسین(ع) است

عباس حسین است و حسین است ابوالفضل
عباس(ع) برادر نه، که تکرار حسین(ع)

تقدیم برادر شده چشمان ابوالفضل(ع)
زیرا که فقط طالب دیدار حسین(ع) است

جانانه مدد کرد حسین ابن علی(ع) را
الگوی وفا، رهبر انصار حسین(ع) است

هر کس که شود زائر چشمان ابوالفضل(ع)
محبوبترین در صف زوّار حسین(ع) است

  • ۲۷ اسفند ۹۹ ، ۰۶:۱۳
  • علی اسماعیلی وردنجانی

آمد بهار و  وقت تماشا یکی یکی
گل های باغ گشته شکوفا یکی یکی

بگذاشت پا به عالم خاکی گل بهشت
شد شاد قلب اهل تولا یکی یکی

ام البنین گرفته روی دست ماه خویش
خرسند و شاد همره مولا یکی یکی

این ماه حیدر (ع) است و یا ماه آسمان
باید کنیم حل معما یکی یکی

آمد پس از حسین(ع) و حسن(ع) ماه دیگری
بهتر ز ماه جمله پسرها یکی یکی

در جنت است جشن ولادت برای او
 شادی کنند احمد و زهرا(س) یکی یکی

قد قامت الصلوه که سروی قیام کرد
 دل می برد ز مردم دنیا یکی یکی

شادی کنان به سجده شکرند اهل بیت(ع)
اما کنار زینب کبری(س) یکی یکی

خورشید روی او دل هر ذره را ربود
دل برده او ز قطره و دریا یکی یکی

آنان که دم زدند ز او در تمام عمر
شادند جمله موسم فردا یکی یکی

یارب به حق ماه بنی هاشمت قسم
از مشکلات ما گره بگشا یکی یکی

  • ۰۷ فروردين ۹۹ ، ۰۷:۴۷
  • علی اسماعیلی وردنجانی

بر صفوف دشمنان می تاخت سردار رشید
دشمنان را سرنگون می ساخت سردار رشید

چشم او افتاد چون بر کودکان تشنه لب
از خجالت سر به زیر انداخت سردار رشید

پای نیزه دید خواهر را اسیر بند غم
زین مصیبت رنگ خود را باخت سردار رشید

کودکی از ناقه می افتاد بر روی زمین
روی نی با درد او می ساخت سردار رشید

کرد اهدا هستی خود را به مولایش حسین(ع)
 بر برادر دین خود پرداخت سردار رشید

با دو دست خود که از پیکر جدا افتاده بود
پرچم اسلام را افراخت سردار رشید

  • ۳۰ شهریور ۹۸ ، ۱۱:۱۱
  • علی اسماعیلی وردنجانی

باغ بهشت جلوه ی گلزار چشم توست
روح الامین انیس و گرفتار چشم توست

دادی تمام هستی خود را به راه دوست
صد آفرین به شیوه ی ایثار چشم توست

ای افسر سپاه و علمدار کربلا
مولای تو حسین(ع) علمدار چشم توست

چشمان تو ربوده دل از اهل آسمان
جبریل محو و مات و گرفتار چشم توست

ای تکیه گاه ارض و سما دستهای تو
این معجز از کرامت معمار چشم توست

صد لشکر از نگاه تو گردیده تار و مار
دنیا دچار بهت ز پیکار چشم توست

دین است زنده از مدد چشمهای تو
دین زیر بار دین و بدهکار چشم توست

از نور چشمهای تو عالم منور است
خورشید شمع و پرتو  رخسار چشم توست

چشمان تو ز تیر ستم گشته پر زخون
آقا دو چشم شیعه عزادار چشم توست

چشم انتظار مهدی زهراست عالمی
مهدی(ع) همیشه بر سر بازار چشم توست

  • ۱۶ شهریور ۹۸ ، ۱۱:۱۴
  • علی اسماعیلی وردنجانی