اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

بایگانی
پیوندهای روزانه

۶ مطلب در تیر ۱۳۹۵ ثبت شده است

 

فصل سرمستی انسان شد شروع
موسم تکریم مستان شد شروع

چون که بر لب نام حیدر(ع) می شکفت
فصل زیبای بهاران شد شروع

یا علی(ع) شد حرف آغازین عشق
اولین درس دبستان شد شروع

گفت: بسم الله الرحمن الرحیم
لحظه ی تاویل قران شد شروع

یا علی (ع) راه رسیدن تا خداست
با علی (ع) تعریف عرفان شد شروع

چون که شد ذکر مناجاتم علی (ع)
مرگ تدریجی شیطان شد شروع

تا علی (ع) شد زینت عرش خدا
آسمان رقصید و باران شد شروع

چون علی(ع) اسمی ز اسماء خداست
با علی (ع) معنای فرقان شد شروع

معنی تقوا و دین داری علی(ع) است
با علی (ع) تقوا و  ایمان شد شروع

معنی حیدر (ع) عدالت پیشگی است
با امیر عشق میزان شد شروع

شد علی (ع) دریای گوهر های ناب
موج زد دریا و طوفان شد شروع

ابتدا و انتها تنها علی (ع) است
با علی (ع) آغاز و پایان شد شروع

  • ۲۸ تیر ۹۵ ، ۱۲:۱۱
  • علی اسماعیلی وردنجانی


کاش  بودی در کنارم، تا دمی تنها نباشم
در کنارم باش تا آواره ی صحرا نباشم

گر اسیر دام این دنیا شدم هستم پشیمان
چهره بگشا تا اسیر دام این دنیا نباشم 

روز و شب امر فرج باید دعای شیعه باشد
وای بر من گر مطیع حکم این فتوا نباشم

من برای دیدن تو لحظه ها را می شمارم
در کجا هستی؟ بگو! حیف است من آنجا نباشم

خوب می دانم که فردا زندگی با توست زیبا
سخت می ترسم که شاید من ولی فردا نباشم

بی تو من غرقم به دریای غم و اندوه و غصه
در کنارم باش تا من غرق این دریا نباشم

من گنه آلوده ام، آقا نقاب از چهره بردار
از  شما شرمنده ام، آن به که من پیدا نباشم

در تمام عمر باید شیعه بود و بندگی کرد
مرگ بهتر، گر مطیع و شیعه ی مولا نباشم

  • ۲۴ تیر ۹۵ ، ۰۸:۴۹
  • علی اسماعیلی وردنجانی


آقای من که جلوه ی جانان من تویی
وحی خدا و معنی قران من تویی

نا دیده ام تو را و دلم را ربوده ای
مولای عشق و یوسف کنعان من تویی

روز نخست عشق تو بنشست در دلم
شادم از آن که  یار دبستان من تویی

در باغ گل به عشق تو من می زنم قدم
زیرا که سرو ناز گلستان من تویی

شد پر فروغ هر دو جهانم ز نور تو
ماه منیر و شمس فروزان من تویی

راهی که می رسد به خداوند راه توست
راه خداشناسی و عرفان من تویی

در جستجوی معدن گوهر کجا روم؟ !
والله، بحر لوء لوء و مرجان من تویی

شد خانه ی دلم همه ی عمر خانه ات
 من زنده ام به بودن تو، جان من تویی

با آرزوی دیدن تو می کشم نفس
آقا دلیل و حجت و برهان من تویی

در باور هر آن که نباشی تو، کافر است
لبریز از یقینم و  ایمان من تویی

دردم بده که درد تو درمان دردهاست
بیمار درد هجرم و درمان من تویی

  • ۲۰ تیر ۹۵ ، ۱۱:۳۹
  • علی اسماعیلی وردنجانی


بدون عطر و بوی تو نفس نمیکشد هوا
و بی نگاه لطف تو، ندارد ارزشی طلا

اگر که بر دعای ما نباشد آمین تو
به هیچ استجابتی نمی رسد دعای ما

به جان مادرت قسم به درد ما دوا تویی
درد کسی دوا نشد مگر ز الطاف شما

خوشا به حال ما اگر ز دست ما رضا شوی
راضی اگر زما شوی، خدا شود ز ما رضا

ای که به خانه ی  دلم همیشه جا گرفته ای
دلم به مثل آینه گرفته از شما جلا

هر که طلب کند بقا رهرو راهتان شود
آن که نرفته راهتان، گام  زده سوی فنا

جفا نموده ام ولی به جز وفا ندیده ام 
تو پای تا به سر همه خوبی و مهری و وفا 

بهشت اگر طلب کنم فقط به عشق روی توست
بهشت از وجود تو  گرفته رونق و  صفا

شکر  خدای را که من، رهرو راهتان شدم
حمد خدای را که تو  شدی به شیعه  مقتدا

بیا که چشم خویش را فرش ره تو می کنم
به جان مادرت قسم ، یوسف فاطمه(س) بیا

دعای ماست عید فطر، عید ظهور تو شود
خدا کند که مستجاب، شود همین دعای ما

  • ۱۴ تیر ۹۵ ، ۱۰:۴۰
  • علی اسماعیلی وردنجانی


اردیبهشت عمر به آبان رسیده است
یعنی غزل به مصرع پایان رسیده است

جغرافیای خرم و سرسبز واژه ها
حالا به خاک گرم بیابان رسیده است

بازار حرفهای نو که دگر رونقی نداشت
در منتها الیه خیابان رسیده است

از دست حرفهای مردم این شهر، استخوان ...
بیش از هزار بار به دندان رسیده است

شاید فقط برای مردم گمراه شهر ما
دیو هزار چهره و شیطان رسیده است

این روزها تمام وجودم پر از غم است
هر غصه زیره است و به کرمان رسیده است

در بین این توالی مرگ و جنون و صبر
پنداشتم که دارو و درمان رسیده است

می خواستم که شکوه کنم من ز فصل غم
دی رفته است و فصل بهاران رسیده است

لبریز حب آل علی(ع) چون که سینه شد
آغاز فصل رونق ایمان رسیده است

  • ۰۸ تیر ۹۵ ، ۱۲:۰۴
  • علی اسماعیلی وردنجانی


شد سحرگاه و چکید از سر آن خنجر خون
و سپس سجده گه از خون  سر حیدر(ع) خون

تار مویی ز علی (ع) ارزش صد دنیا داشت
چون که بنشست به خون، عالمی از زیور خون

تاج فخر همه ی عالمیان بود علی(ع)
از غم او دل هر عبد  و دل  سرور خون

نه فقط از غم او کوفه عزادار شده
شده هر برزن و هر کوی و به هر کشور خون

نه فقط خیل یتیمان ز غمش می نالند
به خدا گشته دل هر پدر و مادر خون

آهوی دشت عزا دارد و مرغان هوا
و به دریا دل هر ماهی و هر گوهر خون

دامن اهل زمین گشته پر از خون بصر
در سما نیز  شده شمس و مه و اختر خون

گشته از داغ علی (ع) عالم هستی محشر
همه جا رنگ عزا گشت و صف محشر خون

شب قدر است که مستی بنمایم با دوست
ولی افسوس که شد جام و می و ساغر خون

معنی تک تک آیات خداوند علی(ع) است
حمد و طه ، قلم و قدر و نباء، کوثر خون

تا که خیبر شکن افتاد ز پا در شب قدر
شده از غصه و غم، حال دل خیبر خون

مومن از آتش غم گر که نسوزد چه کند
که شده از غم مولا دل هر کافر خون

لنگر کشتی هستی علی(ع) و آل علی(ع) است
شده محراب دعا مقتل و شد لنگر خون

باید از اوج فلک دیده بر این دنیا دوخت
تا ببینی که جهان گشته از این منظر خون

ریزد از داغ علی(ع) خون دل از دیده من
خون دل بر ورق  و هر ورق دفتر خون

  • ۰۶ تیر ۹۵ ، ۰۸:۴۴
  • علی اسماعیلی وردنجانی