اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

بایگانی
پیوندهای روزانه

۷ مطلب در خرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است


عزیز رسول خدا(ص) یا حسن (ع)
گل باغ ماه دعا یا حسن (ع)

نهادی قدم تا به روی زمین
شده خاک هم با صفا یا حسن (ع)

چه زیبنده ات نام نیکوی توست
به هر درد نامت دوا یا حسن (ع)

تویی منبع جود و فضل و کرم
همه تار و پودت سخا یا حسن (ع)

زبان قاصر از وصف خوبی توست 
تو ای خوب بی انتها یا حسن (ع)

به راه سعادت قدم می زنم
تویی چون مرا رهنما یاحسن (ع)

خدا را هزاران هزاران سپاس
که هستی به ما مقتدا یا حسن (ع)

به تو داده ام دل ز روز ازل
به عشقت ولی مبتلا یا حسن (ع)

تو فرمانروایی به دلهای ما
تو سلطان شاه و گدا یا حسن (ع)

خوشا خاک پای تو مولای من
به چشمان من توتیا یا حسن (ع)

اگر جنس قلب من از آهن است
ز اکسیر تو چون طلا یا حسن (ع)

هر آن کس که پیموده راه تو را
روان شد به سوی بقا یا حسن (ع)

تویی آبرومند نزد خدا  
شفیعم به روز جزا یا حسن (ع)

  • ۳۱ خرداد ۹۵ ، ۰۷:۵۲
  • علی اسماعیلی وردنجانی


میوه زندگی حضرت زهرا (س) حسن(ع) است
عطر خوشبوی گل باغ تولا حسن (ع) است

در کرامات و فضایل علی (ع) دوم اوست
جانشین خلف حضرت مولا حسن (ع) است

نص قران علی(ع) و فاطمه(س) را دریا خواند
گوهر پاک  ز پیوند دو دریا حسن(ع) است

از قدومش همه ی عرش نشینان شادند
زینت عرش خداوند تعالی حسن(ع) است

آمد و دیده ی ما فرش قدمهایش شد
آن که دیده ز قدومش شده بینا حسن(ع) است

آمد و تاج شرافت به سر شیعه گذاشت
مایه ی عزت شیعه به دو دنیا حسن(ع) است

این پسر کیست که مانند محمد(ص) زیباست؟
پسری مثل نبی خوش قد و بالا حسن (ع) است 

جمله ی آخر من شرح همه قران است
شرح آیات و همه معنی و معنا حسن(ع) است

نام  زیبای حسن(ع) دارو و درمان من است
آن که بر جان و تنم هست مسیحا حسن (ع) است

  • ۲۹ خرداد ۹۵ ، ۰۷:۴۴
  • علی اسماعیلی وردنجانی


شد طاق طاقت و ز کفم رفته اختیار
دارم به سر هوای تماشای روی یار

یارب درست تا که نهادم قدم به خاک
بر درد هجر حضرت دلبر شدم دچار

عمریست دیده مانده به در صبح و ظهر و شام
هجران بس است کشت مرا درد انتظار

آهوی دل به وادی عشقش که پا نهاد
در لحظه نخست به دستش شدی شکار

جانم به لب رسید ز درد فراق او
یارب به خویش شکوه کنم یا ز روزگار  

فرزانه ای به من سخنی ناب هدیه داد
گفتا که از قدیم فراق است یادگار

گر آرزوی دیدن یار است در سرت
حالاست وقت سعی و عمل وقت ابتکار

باید برای دیدن دلبر تلاش کرد
دردی دوا نمی شود به خداوند با شعار

پنهان به پشت پرده غیبت اگر چه اوست
لایق شویم تا به شود دوست آشکار

نامم اگر که ثبت دفتر عشاق او شود
تا روز حشر بر سر من تاج افتخار  

  • ۲۰ خرداد ۹۵ ، ۰۹:۱۰
  • علی اسماعیلی وردنجانی


دلم عجیب گرفته خیال خواب ندارم
شب جدایی یاراست، ماهتاب ندارم

ندیده دل  بسپردم  به ماه نیمه ی شعبان
که گفته است که من حق انتخاب ندارم؟

به شوق دیدن رویش همیشه چشم به راهم
غمی به جز غم دوری آن جناب ندارم

به پشت ابر نهان گشته شمس هدایت
ز طعنه ها نهراسم که آفتاب ندارم

به یاد یار چه آرامشی گرفته وجودم
خدا گواست که یک ذره اضطراب ندارم

فضای کشور ایمان پراز شمیم هدایت
در این فضای معطر، غم گلاب ندارم

بگفتمش تو بیا تا که جان کنم به فدایت
بگفت: پیش تو هستم، ببین نقاب ندارم

  • ۱۲ خرداد ۹۵ ، ۰۷:۵۱
  • علی اسماعیلی وردنجانی


ای خدا شکر که در بند گرفتارم من
مستم از جام ولا، عاقل و هشیارم من

سر تسلیم به نزد تو فرود آوردم
شکر از بندگی غیر تو بیزارم من

سینه از مهر علی (ع) چون که لبالب گردید
شیعه ی خاص علی(ع) حیدر کرارم من

گر همه هستی من شد به فدای تو علی (ع)
به خداوند قسم، باز بدهکارم من

سر بازار تو با شوق نشستم همه عمر
عاشق و دلشده و شهره ی بازارم من

نخریدم به جز از مهرعلی(ع) در همه عمر
عرضه کن باز محبت، که خریدارم من

شکر یارب که نلغزید قدمهایم هیچ 
مرکز نور خدا و خط پرگارم من

  • ۱۰ خرداد ۹۵ ، ۰۹:۳۹
  • علی اسماعیلی وردنجانی


یاد ایامی که ما عشقی الهی داشتیم
رو به سوی آسمان گاهی نگاهی داشتیم

چون اسیر سیل طوفان های دنیا می شدیم
بی هراس از بیم طوفان جان پناهی داشتیم

سایه ی لطف خدا پیوسته بالای سر است
ما ز جنس لطف حق بر سر کلاهی داشتیم

ده برابر بود پاداش همه اعمال نیک
زود می بخشید ما را  چون گناهی داشتیم

از متاع این جهان دستان ما خالی ولی ...
حال خوش، آرامش و عزّ و رفاهی داشتیم

از سر شب تا سحر بودیم با حق هم سخن
با چنین حالی عجب صبح و پگاهی داشتیم

دست یاری خدا پیوسته ما را یار بود
چون امیر المومنین(ع) میر سپاهی داشتیم

در محاکم حق همیشه جانب ما بود و بس
چون که ما از جنس حق آنجا گواهی داشتیم

شد نوشته سرگذشت ما، ولی با رنگ نور
نقطه هایی نیز با رنگ سیاهی داشتیم

تا ابد باز است راه توبه، باید باز گشت
توبه باید کرد وقتی اشتباهی داشتیم  

  • ۰۶ خرداد ۹۵ ، ۱۱:۲۶
  • علی اسماعیلی وردنجانی


مژده مژده خبر آمدن یار آمد
بر همه منتظران موسم دیدار آمد

با صفا تر شده گلزار ولایت ، آری
به گلستان ولا زینت گلزار آمد

نور باران شده از مقدم او هر دو جهان
مهدی فاطمه(س) آن مطلع الانوار امد

خبری نیست از آن ظلمت شبهای فراق
مژده ای خلق جهان ماه شب تار آمد

پای تا زد به زمین هر دو جهان گلشن شد
به همه اهل جهان رحمت بسیار آمد

از چه بازار توشد یوسف(ع) یعقوب(ع) کساد؟
یوسف فاطمه (س) ام چون که به بازار آمد

تا که بگشود دو دیده به رخ عالمیان
فجر صادق شده و جلوه دادار آمد

همه جا از قدم دوست بگردد آباد
مژده مژده به زمین حضرت معمار آمد

شمس تعظیم نموده است به پیش قدمش
ماه با شور و شعف طالب دیدار آمد

دوش تا وقت سحر چشم به راهش بودیم
صبح شد مژده که آن طالع بیدار آمد

مهدی فاطمه(س) آمد، بشریت تبریک ...
خبری تازه که صدر همه اخبار آمد

  • ۰۱ خرداد ۹۵ ، ۱۱:۰۵
  • علی اسماعیلی وردنجانی