اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

بایگانی
پیوندهای روزانه

۹ مطلب در دی ۱۳۹۸ ثبت شده است

شمایل تو بدیدم بهار یادم رفت
ز دل ربودن تو  گلعذار یادم رفت

چنان ز دیدن تو مست و شادمان گشتم
که حال مست و خراب و خمار یادم رفت

ز بس کنار تو حالم خوش است و خوش بختم
گذشت عمر و غم روزگار یادم رفت

نگاه من به نگاه تو چون که خورد گره
قسم به عشق دگر اختیار یادم رفت

تو را بدیدم و شد عقل و هوش از سر من
به عشق روی تو صبر و قرار یادم رفت

همیشه موقع شادی هوار باید کرد
ز شوق روی تو داد و هوار یادم رفت

دلم ز بار گنه سالهاست زنگاری است
تو را بدیدم و گرد و غبار یادم رفت

اگر چه در همه ی عمر منتظر بودم
ز دیدن رخ تو انتظار یادم رفت

ز هجر روی تو یک عمر زار نالیدم
ز وصل روی شما چشم زار یادم رفت

  • ۳۰ دی ۹۸ ، ۱۳:۲۶
  • علی اسماعیلی وردنجانی

زمستان است سرمای فراق یار سوزاندم
غم هجران آن دلدار مه رخسار سوزاندم

شنیدم وصف خال روی او بیمار گردیدم
نکرد او چون عیادت از من بیمار سوزاندم

ز درد دوریش وقتی تنم در شعله ی تب بود
تنم می سوخت در آتش ولی تبدار سوزاندم

شدم در خواب تا شاید ببینم روی ماهش را
نیامد چون بخوابم، او به شام تار سوزاندم

شدم هر صبح بیدار و ندیدم روی زیبایش
نشد دیدار چون حاصل، مرا بیدار سوزاندم

تمام لحظه هایم هست تکراری و جانفرسا
مرا هر روز و هر لحظه از این تکرار سوزاندم

اگر رخ می نمود او چیزی از او کم نمی گردید
نمی دانم چرا با وعده ی دیدار سوزاندم

گهی از درد هجران و گهی با وعده دیدار
مرا با شیوه ی هنجار و ناهنجار سوزاندم

نشستم بر سر راهش میان کوچه و بازار
مرا اما میان و کوچه و بازار سوزاندم

شنیدم مادرش زهرا(س) میان کوچه سیلی خورد
حدیث کوچه و میخ در و دیوار سوزاندم

علی(ع) را دست بسته سوی مسجد می کشانیدند
خبر تلخ است عمری این چنین اخبار سوزاندم

قدم هایم، نفس هایم همه با یاد دلدار است
نخواهم کند از او دل گر غمش بسیار سوزاندم

مرا فردا اگر در آتش دوزخ بسوزانند
ندارم غم که او هر لحظه ای صد بار سوزاندم

 

  • ۲۴ دی ۹۸ ، ۱۰:۴۷
  • علی اسماعیلی وردنجانی

چون تمام هستی ما از خداست
این چکامه شرح ذات کبریاست

فارغ از ترکیب اجزا و صفات
شرح و توصیفش همه ناممکنات

قل هوالله احد، توحید ذات
کل هستی را خدا داده حیات

واحد است و بی نیاز است و صمد
هست تک اما نه از جنس و عدد

آن یگانه شور و مستی آفرین
هست بی همتا و بی مثل و قرین

عقل ها از کنه ذاتش بی خبر
وهم ها در جستجویش بی اثر

دومین توحید، توحید صفات
علم و قدرت هست او را عین ذات

فارغ است از خصلت و از خلق و خو
پس زبان ها قاصر از توصیف او

در الوهیت خدای واحد است
او علیم است و بصیر و شاهد است

واحد القهار، رب کل شی
آگه از اسرار، رب کل شی

داده بر ما آن یگانه زندگی
پس نشاید غیر از او را بندگی

خالق است و آمر و فرمانرواست
حکم حکم اوست زیرا او خداست

نیست هرگز خالقی غیر از خدا
کل هستی را خدا کرده بنا

 از خدا باید خشیت داشتن
خوفِ از او را به دل ها کاشتن

ملک هستی جملگی از آن اوست
این به نص آیه ی قران اوست

گر نصیب ما شود سود و زیان
جمله هست از جانب آن مهربان

خالق ما آن یگانه خالق است
می دهد او رزق ما را، رازق است

گر به آل الله توسل می کنیم
بر خدای خود توکل می کنیم

رو به سویش سر بگردانیم ما
پیرو اسلام و قرانیم ما

ما گدای خالق سبحان شدیم
روز و شب در خانه اش مهمان شدیم

هر که می جوید در این دنیا کمال
لا اله الا خدای ذوالجلال

این جهان فانی، بقا در آن سراست
بازگشت آدمی سوی خداست

  • ۲۲ دی ۹۸ ، ۰۸:۳۵
  • علی اسماعیلی وردنجانی

تا میخ در به سینه زهرا(ع) فرو نشست
ارکان آسمان و زمین همزمان شکست

آتش گرفت تا که در خانه ی علی(ع)
آیات وحی سوخت و اوراق آن گسست
---

 وقتی عدو به خانه حیدر(ع) هجوم برد
کوه عناد و  شرک به کوثر هجوم برد

کشتی دین دچار تلاطم شد آن زمان
دجاله ی نفاق به لنگر هجوم برد
---
می خواست تا که حافظ آل عبا(ع) شود
یک زن چگونه مانع دجاله ها شود

حالا که  او حریف هجوم ستم نشد
باید به راه حضرت داور فدا شود
---
وقتی کشید شعله در خانه ی علی(ع)
آتش گرفت پیرهن دختر نبی(ص)

پهلوی او شکسته شد و صورتش کبود
مائیم از سقیفه نشینان به حق بری
---

بس که بازی با صبوری های حیدر(ع) کرد او
چشم او را از غم داغش ز خون تر کرد او

می زند بر سر زداغش حیدر(ع) خیبر شکن
 لحظه ها را از برایش روز محشر کرد او

 

  • ۱۸ دی ۹۸ ، ۰۸:۰۳
  • علی اسماعیلی وردنجانی

بر منتخب خدای اعلی صلوات
بر حیدر(ع) و بر ام ابیها صلوات

آمد به جهان بتول ثانی، زینب(س)
بر ثانی صدیقه ی کبری صلوات
---
بر ترجمه ی سوره ی طه صلوات
بر فاطمه ی ام ابیها صلوات

لبخند زند زینب کبری(س) به علی(ع)
بر حیدر(ع) و بر زینب کبری(س) صلوات
---
بر چهره ی گلبوی پیمبر(ص) صلوات
بر فاطمه (س) و حضرت حیدر(ع) صلوات

دلشاد شد از مقدم زینب(س) زهرا(س)
بر جد و اب و مادر و دختر صلوات
---
دُر دریای شرف دختر حیدر(ع) زینب(س)
همدم و همنفس و یار برادر زینب(س)

مادرش ام ابیها پدرش ام کتاب
به یقین ترجمه ی سوره ی کوثر زینب(س)
---
دُر دریای شرف دختر مولا زینب(س)
دختر فاطمه ی ام ابیها زینب(س)

سینه ی حیدر(ع) اگر معدن علم است و کتاب   
  الگوی عفت و بر وحی چو معنا زینب(س)

 

  • ۱۱ دی ۹۸ ، ۱۱:۴۲
  • علی اسماعیلی وردنجانی

ما گدایان درگه صمدیم
همه محناج یاری و مددیم

چشم امید ما به دست خداست
ورد لبهای ما دعا و ثناست

لطف حق شد نصیب اهل زمین
شده خرم زمین چو خلد برین

داده حق دختری به دخت رسول(ص)
زینب(س) است او و هست همچو بتول(س)

بیت حیدر(ع) ز مقدمش گلشن
چشم زهرا(س) ز مقدمش روشن

آمده تا به روز عاشورا
 واژه ی صبر را کند معنا

با مدد از محول الاحوال
شیعه را می برد به اوج کمال

چون که او زینت است بر ام و اب
خوانده او را خدای او زینب(س)

چشم او تا که بر حسن(ع) افتاد
لب به خنده گشود و شد دلشاد

گفت او تا که بر حسین(ع) سلام
 شد دلش در کنار او آرام

مست شد از شراب ناب حسین(ع)
گشت شیدای آفتاب حسین(ع)

مونس و همدم برادر بود
حمد حالا کنار کوثر بود

هر دو در آرزوی هم بودند
هر دو مست سبوی هم بودند

مایه ی فخر بانوان زینب(س)
بر سر شیعه سایبان زینب(س)

شارح آیه های قران است
دل او پر ز نور ایمان است

تین و والشمس و والضحی زینب(س)
نور و فرقان و هل اتی زینب(س)

او که سر تا به پا شکیبایی است
معنی حلم و صبر و دانایی است

او به آیات وحی مفهوم است
پای تا سر امام معصوم است

به یقین ذوالفقار حیدر(ع) اوست
با حسین(ع) و حسن(ع) برابر اوست

شب میلاد او عجب شبی است
خاطرات حسین(ع) زینبی است

ساحل کشتی نجات است او
آب سرچشمه ی حیات است او

حیدر(ع)است او و حضرت زهرا(س)
پس به خیرالعمل دهد معنا

شکر یارب که زینبی هستیم
و از می جام شیعگی مستیم

  • ۱۰ دی ۹۸ ، ۰۹:۴۰
  • علی اسماعیلی وردنجانی

دوباره عرض ارادت کنم به ساحت زینب(س)
به پای دل بروم با شما زیارت زینب(س)

گل است و باغ ولایت ز مقدمش شده گلشن
که رشک غنچه و گلها شده لطافت زینب(س)

 بگو که ام ابیهاست یا که زینب کبراست
 و یا چو ام ابیها شده شباهت زینب(س)

گشود لب به سخن، گوهر از دهانش ریخت
که برده ارث ز حیدر(ع) فصاحت زینب(س)

چنان به پیش خدا دارد او مقام و وجاهت
که داشت هاجر و مریم سر ارادت زینب(س)

تمام عمر نشد ترک از او نماز شبی هیچ
ملائکه همه مجذوب این عبادت زینب(س)

 بتول(س) مادر زینب(س) و مرتضی پدر اوست
حسد برند ملائک به این سعادت زینب(س)

تمام هستی خود را دهد به راه حسینش
که عالمی بشود مات از این سخاوت زینب(س)

اگر که بر سر نی خواند آیه ها ی خدا را
حسین(ع) نغمه سرا بود با تلاوت زینب(س)

به سوی نعش حسینی که قبله گاه شد آن روز
نماز عشق به پا بود با امامت زینب(س)

به راه شام اگر چه به بند غصه و غم بود
بداد درس رهایی به ما اسارت زینب(س)

پیام آور وحی حرای کرب و بلا اوست
و انبیاء همه حیران این رسالت زینب(س)

  • ۰۸ دی ۹۸ ، ۱۱:۰۴
  • علی اسماعیلی وردنجانی

من میان تمام شاعرها، شیوه و رسم جالبی دارم
از برای سرودن هر شعر سبک خاصی و قالبی دارم

  نکته هایی ظریف تر از مو از برای عوام می گویم
از برای خواص هم گاهی نکته ها و مطالبی دارم

هست در بایگانی مغزم بی نهایت کلام ناگفته
بی نهایت کلام ناگفته از غم یار غایبی دارم

همه شب وصف یار می گویم، شرح زلف نگار می گویم
در خیال خودم کنار نگار، تا سحرگه عجب شبی دارم

ذکر روز و شبم علی(ع) علی(ع) است ،شیعه ی حیدرم خدا را شکر
تاج فخر است بر سر من شکر، که چنین دین و مذهبی دارم

چارده نور روشنی بخش راه شیعه به سوی الله است
راه من روشن است و نورانی، ماه و خورشید و کوکبی دارم

مکتبم مکتب خداجویی، مذهبم  مذهب علی(ع) گویی
پرم از باور و شعور و یقین که چنین عشق و مکتبی دارم

کوله بار گنه به دوش اما، خویش را شیعه علی(ع) خواندم
از همین ادعای من پیداست،ادعاهای کاذبی دارم

  • ۰۳ دی ۹۸ ، ۰۷:۵۷
  • علی اسماعیلی وردنجانی

این چکامه شرح حال مومن است
شرح و تفسیر کمال مومن است

گویمت من نکته هایی ناب را
نکته هایی نادر و کمیاب را

گر که مطلوبت ولایی بودن است
بنده ی خاص و خدایی بودن است

گوش کن این نکته های ناب را
مو به مو اجرا کن این آداب را

کن لباس زهد و تقوا را به تن
با شجاعت رو به جنگ اهرمن

با توکل بر خداوند رحیم
خویش را در رحمت حق کن سهیم

چشم بگشا تا بیابی معرفت
کن انابه با امید مغفرت

غم مخور زیرا که رب العالمین
می دهد مزد تلاش مومنین

متقی باش و خدا را یاد کن
نام حق را روز و شب فریاد کن

قلب خود را پر کن از نور یقین
تا شوی محبوب رب العالمین

با اطاعت از خداوند و رسول(ص)
شرط و عهد بندگی بنما قبول

با تشکر از خدای بی نیاز
کن اقامه صبح و ظهر و شب نماز

هر کسی ایمانش آگاهانه شد
او حکیم و بخرد و فرزانه شد

نیست در تقلید ایمان هیچ سود
بار خر گر هست قران هیچ سود

چون اولوالالباب حق را یاد کن
خانه ی دل را بیا آباد کن

گر که می جویی تو جنات نعیم
ره مپو الا طریق مستقیم

گر  که پر سوی سعادت می زنی
گام در راه هدایت می زنی

پرده های جهل را زایل نما
 نور حق را در دلت کامل نما

با تبری از همه خناس ها
می رهان خود را تو از وسواس ها

ایمن از هر فتنه و هر اضطراب
رفت باید راه ایمان و صواب

رمز پیروزی نمایم بر تو فاش
باش دائم در پی سعی و تلاش

باش پیوسته به حق امید وار
دست از درگاه یزدان بر مدار

چون که هستی کوچک و خرد و حقیر
تکیه گاهی امن خواهی در مسیر

آرزو داری که باشی رستگار
باش پس بر لطف حق امیدوار

دشمنان تو همه خوار زبون
جمله در قعر جهنم سرنگون

با گذر از مشکلات بی شمار
عاقبت گردی فلاح و رستگار

هر که در دنیا رود راه صواب
گیرد از حق اجر و مزد بی حساب

یار هم هستند ایمان و عمل
بی عمل ایمان ما دارد خلل

عبد اگر باشی خدا از تو رضاست
بی عبودیت عبادت ها فناست

نور می جویی اگر در شام تار
یا اگر می ترسی از نیران و نار

طالب امنی و اطمینان اگر
فکر آسایش اگر داری به سر

کن منور دل تو با نور یقین
تا بگیری از خدا صد آفرینa

  • ۰۱ دی ۹۸ ، ۱۱:۴۴
  • علی اسماعیلی وردنجانی