اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

بایگانی
پیوندهای روزانه

۴ مطلب در بهمن ۱۳۹۵ ثبت شده است


ای غصه دار داغ پدر، احتیاط کن
وقتی که می روی سوی در، احتیاط کن

عالم قلیل هست و تویی کوثر خدا
از بهر دفع چشم و نظر احتیاط کن

بیرون خانه، شرّ به کمینت نشسته است
مادر برای دفع خطر، احتیاط کن

از کینه اهل فسق چو آتش به در زدند
وقتی کشید شعله شرر، احتیاط کن

در بین کوچه بهر حمایت ز مرتضی(ع)
وقتی که می شوی تو سپر، احتیاط کن

بازو اگر کبود و اگر پهلویت شکست
دستت بگیر تو به کمر، احتیاط کن

پرسد همیشه حال تو را زینب (س) از پدر
جاری است اشک او ز بصر، احتیاط کن

نالیده اند تا سحر از غصه بچه ها
مادر به جان آن دو پسر، احتیاط کن

شد از علی(ع) ولایت اگر غصب مشکل است
شد چشمه سار چشم تو تر، احتیاط کن

عالم به ناز شست شما آفریده شد
بانو تو هم برای بشر ، احتیاط کن

آزرده است دست کثیفی مگر تو را
بر روی گونه ی تو اثر، احتیاط کن  

 بی تو علی (ع) به غصه و غم می شود اسیر
حالا که می روی به سفر، احتیاط کن ...

کانال تلگرام ما

 http://telegram.me/ashkeshafagh


  • ۲۳ بهمن ۹۵ ، ۱۱:۰۸
  • علی اسماعیلی وردنجانی


در شب غم، روی گل گر نم شبنم باشد
یا اگر خانه ی دلها همه پر غم باشد

یا اگر در اثر حادثه ای کوثر وحی
هیجده ساله ولی قامت او خم باشد

بین دیوار و دری گر که بماند گل یاس
و از این حادثه پژمرده و درهم باشد

باغبان گر که ز پژمرد گی این گل یاس
در دلش صبح و مساء غصه و ماتم باشد

محور آل کساء بار سفر بست اگر
کار اصحاب کساء اشک دمادم باشد

 سینه از داغ بسوزد بشود خاکستر
دیده ها رود و اگر دامن ما یم باشد

هر کجا می نگری بزم عزایی برپا
یا بساط غم و اندوه فراهم باشد

اگر از میخ دری، شاخه گلی زخمی شد
زیر پا سوره ی قران مجسم باشد

باید از غصه بمیرند همه آدمیان
واژگون گر بشود هر دوجهان کم باشد

کانال تلگرام ما

 http://telegram.me/ashkeshafagh

  • ۲۱ بهمن ۹۵ ، ۰۷:۵۴
  • علی اسماعیلی وردنجانی


از کف بداده ام من چندیست طاقتم را
بار غم فراقت خم کرده قامتم را

چشمان نافذ تو، ای قبله گاه عشاق
 افزوده بی نهایت، شوق عبادتم را

با شوق دیدن تو بیدار می شوم من
تکرار می کنم من هرصبح عادتم را

آقا لیاقت من در حد دیدنت نیست
اما تو از سر لطف، بنما رعایتم را

آقا بدام زلفت من مانده ام گرفتار
شادم که داده ای تو، حکم اسارتم را

یک عمر درد هجران، یک عمر چشم گریان
بشنو ز نای قلبم، آقا حکایتم را

یک دل مراست آقا، یک دوست نیز کافیست
پس با تو بسته ام من، عقد رفاقتم را

بر لب نیاورم من هرگز به غیر نامت
باور نمی نمایی، آقا صداقتم را ؟

یک عمر دیده بر در، یک عمر درد هجران
غم بود خاطراتم، بشنو روایتم را

از بس که من شمردم هر لحظه، لحظه ها را
آقا ببین به دستم، دلخسته ساعتم را

از درد دوری تو، افتاده ام به بستر
آقا به خاطر آور وقت عیادتم را

از بس صدات کردم، اما نیامدی تو
نزد خدا برم من، دیگر شکایتم را

تو اوج هر چه خوبی، من بدترین بدها
آقا ببخش بر من، اینک جسارتم را

کانال تلگرام ما

 http://telegram.me/ashkeshafagh

  • ۰۷ بهمن ۹۵ ، ۰۸:۵۲
  • علی اسماعیلی وردنجانی


من کی ام؟ عبد خطاکار، ای خدا شرمنده ام
از همه گفتار و کردار، ای خدا شرمنده ام

من نمک خوردم نمک دان را ولی بشکسته ام
من از این اعمال و رفتار، ای خدا شرمنده ام

ای که نزدیکی چرا من از تو دورم اینچنین؟
هر گناهم گشته دیوار، ای خدا شرمنده ام

قامتم بشکسته از سنگینی بار گناه
با چنین وضعی اسفبار، ای خدا شرمنده ام

هر گناهی سر زد از من، توبه کردم بعد از آن
توبه بشکستم به هر بار، ای خدا شرمنده ام

گر چه می گفتند عذاب تو شدید است والیم
من نمی ترسیدم از نار، ای خدا شرمنده ام

وام دارت هستم و دایم بدهکار توام
خویش را خواندم طلبکار، ای خدا شرمنده ام

ای خدا بر گردنم شیطان طناب انداخته است
می کشد هرجا به اجبار، ای خدا شرمنده ام

نفس اماره فریبم داد بعد از هر گناه
باز شد تکرار و تکرار، ای خدا شرمنده ام

قلبم از بار گناهان سخت زنگاری شده است
پاک کن از قلب زنگار، ای خدا شرمنده ام

بی نهایت من خطا کردم خطا کردم ولی
عفو کن عفوم، که بسیار ای خدا شرمنده ام

 کانال تلگرام ما

 http://telegram.me/ashkeshafagh

  • ۰۶ بهمن ۹۵ ، ۰۸:۳۶
  • علی اسماعیلی وردنجانی