اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

بایگانی
پیوندهای روزانه

۹ مطلب در آبان ۱۳۹۹ ثبت شده است

چشم بگشوده و سرگرم تماشا شده است 
شیعه و شیفته ی حضرت مولا شده است
«قطره در محضرِ دریاست که دریا شده است
خادمِ خانه یِ آقاست که آقا شده است»

بر لبش صبح و مساء آیه ی قرآن بوده
سینه اش آینه ی حضرت سبحان بوده
«آنقَدَر پشتِ درِ خانه یِ خوبان بوده
که درِ خانه یِ خوبان به رویش وا شده است»

آنقدر بر همه احسان کرم دارد او
لطف بر هر عرب و ترک و عجم دارد او
نه فقط لطف به هر اهل حرم دارد او 
«نانْ رِسانِ همه یِ مردم دنیا شده است»

او کریم ابنِ کریم است و کرامت دارد
حسنی خصلت و صد جود و سخاوت دارد
به تهی دست و غنی هر دو عنایت دارد
«دردِ من در حرم یار مُداوا شده است»

از تبارِحسن(ع) و شیفته ی حیدر(ع) اوست
رهرو فاطمه(س) و حیدر(ع) و پیغمبر(ص) اوست
ملک دین را به یقین مثل یکی زیور اوست
«صحنِ او کرب و بلای وطن ما شده است»

رد پای قدم عبدالعظیم حسنی
فضل و جود و کرم عبدالعظیم حسنی
عطر سیبِ حرمِ عبدالعظیمِ حسنی
«شد گُواهم که پناهم گل زهرا(س)شده است»

حرمش عطر گلستان حسن(ع) را دارد
قدم او به روی دیده ی ما جا دارد
سینه ای پر ز تولا و تبرا دارد
آری او عبد عظیم است که مولا شده است

شکر یارب حرم اوست پناه همگان
دردمندان به در خانه ی او ناله کنان
زائران حرمش پیر و میانسال و جوان
کربلایی شدنِ جملگی امضاء شده است

  • ۲۹ آبان ۹۹ ، ۱۷:۵۹
  • علی اسماعیلی وردنجانی

جان جهان نثارت اگر شد بعید نیست
دلها همه شکارت اگر شد بعید نیست

فرش ره تو دیده ی ما شیعیان شده
بر چشم ما گذارت اگر شد بعید نیست

تو کعبه ای و ما همه حاجی کوی تو
جبریل پرده دارت اگر شد بعید نیست

مرغ دلم اسیر کمند نگاه توست
دل ساکن دیارت اگر شد بعید نیست 

آن کس که بوده در همه ی عمر مست تو
شیدایی و خمارت اگر شد بعید نیست

بار گنه به دوش ولی عاشق توئیم
عاشق دلیل عارت اگر شد بعید نیست

وصف جمال توست که دل برده از بشر
زندیق هم دچارت اگر شد بعید نیست

تقصیر ماست علت تاخیر در فرج
افزون تر انتظارت اگر شد بعید نیست

واژه برای از تو سرودن توان نداشت
وصف یک از هزارت اگر شد بعید نیست

  • ۲۹ آبان ۹۹ ، ۱۷:۵۲
  • علی اسماعیلی وردنجانی

دل لبریز از عشقم هوای جمکران دارد
هوای پر کشیدن تا به اوج آسمان دارد
تمنّای تماشای رخ صاحب زمان(عج) دارد
کنار جمکران او دل من آشیان دارد

شب جمعه دلم صاحب زمانی می شود آری
به عشق دیدن رویش، کشد تا صبح بیداری

از اینجا بار بربست و سفر آغاز کرد این دل 
به عشق دوست تا اوج فلک پرواز کرد این دل
دوباره پر گشود و هجرتی ممتاز کرد این دل
به کار عاشقی این بار هم اعجاز کرد این دل

شب جمعه دل من می رود تا جمکران دوست
که شاید باشد او یک شب انیس و همزبان دوست

دل من حاجی آن قبله ی دلهاست ای یاران
دل من قطره و مولای من دریاست ای یاران
دل من ساکن کوی گل زهراست ای یاران
دل من بی رخش آشفته و شیداست ای یاران

شب جمعه شب دیدار روی یوسف زهراست
شب پرواز مرغ دل به سوی یوسف زهراست

دلم با عشق دلبر می پرد تکرار در تکرار 
پرید و رفت از پیشم به شوق دیدن دلدار
برای دیدن دلبر دلم دارد بسی اصرار
دلم را خوش کن ای دلبر تو با یک وعده ی دیدار

شب جمعه دلم تا کوی دلبر می کند پرواز
که با دلبر نماید اوج عشق خویش را ابراز 

نگاهی گر کند باشد نگاه او مسیحایی
ربوده دل ز اهل عالم آن یار تماشایی 
ندیده هیچکس رویی بدین خوبی و زیبایی
تمام خوبرویان محو آن خورشید رؤیایی

دل از روز ازل شد خانه ی آن یار ای یاران
نباشد خانه ی دل خانه ی اغیار ای یاران

نشسته مرغ دل بر شاخسار گلستان او
سپارد گوش جان مرغ دل من بر اذان او
صفایی می کند گاهی به زیر سایبان او
شده شرمنده مرغ دل ز لطف بیکران او

شب جمعه نوای اهل عالم هست یا مهدی(عج)
ز جام باده ی نابت همه سرمست یا مهدی(عج)

  • ۲۰ آبان ۹۹ ، ۱۴:۵۹
  • علی اسماعیلی وردنجانی

شکر یارب چون که ما را هم مسلمان آفریدی 
شیعه ی مولا علی(ع) و اهل ایمان آفریدی

تو فرستادی برای ما کتابی آسمانی 
شیعیان را پیرو اسلام و قرآن آفریدی

«قُل تَعالَوا نَدعُ...» شد در شان آل الله (ع) نازل
شکر یارب اهل بیت(ع) و آلِ عمران  آفریدی

یاسر و مقداد و سلمانند الگوهای شیعه
شکر یارب یاسر و مقداد و سلمان آفریدی

ای که گفتی در کتاب خویش «لا اِکراهَ فِی الدّین»
شکر زیرا حق پرستی را تو آسان آفریدی

صادقُ آل محمد(ص) شیعیان را رهنما شد
 شکر ما را راه پوی راستگویان آفریدی

شیعیان راستین را نار شد «بردا سلاما»
از برای شیعه آتش را گلستان آفریدی

«سرّ تبیاناً لِکلِّ شیء» آل الله(ع) هستند
شکر یارب وحی را  تفسیر و تبیان آفریدی

شکر یارب کوثر قرآن تو، ام ابیهاست
حمد بی پایان تو را خیر فراوان آفریدی 

راه ما روشن شد از انوار آل الله(ع) یارب
حمد لله چارده خورشید تابان آفریدی 

توبه ی ما را پذیرفتی تو بعد از هر خطایی
شکر بعد از هر خطا ما را پشیمان آفریدی 

عید میلاد است و خنده گشته بر لبها شکوفا
شکر یارب چون لب ما را تو خندان آفریدی 

شیعگی یعنی که انسانیت و اخلاق و ایمان
ای خدا شکرت که ما را نیز انسان آفریدی 

  • ۱۳ آبان ۹۹ ، ۰۴:۴۱
  • علی اسماعیلی وردنجانی

بر مشامم می رسد عطر گلستانت محمد(ص)
روشنی بخشیده جان را نور چشمانت محمد(ص)

اشک شوق از دیده ام در روز میلاد تو جاری است
آب یاری می کنم گل های گلدانت محمد(ص)

 شد ربیع الاول از یمن قدومت ماه رحمت
خنده ها گل کرد در فصل بهارانت محمد(ص)

با تبسم های خود دل می بری از اهل عالم
جان این عالم فدای روی خندانت محمد(ص)

عقل کل هستی و مدهوش تو باهوشان عالم 
یوسف کنعان شده مبهوت و حیرانت محمد(ص)

از شعاع نور رویت هر دو عالم گشته روشن
هر دو عالم وامدار شمس تابانت محمد(ص)

ابر رحمت هستی و خرّم شد عالم از وجودت
شد کویر جان ما خرّم ز بارانت محمد(ص)

آیه های وحی و عترت یادگاران تو هستند
اهل و بیت(ع) تو همه معنای قرآنت محمد(ص)

پای تا سر معنی ایمان و تقوا و یقینی
الگوی هر مؤمنی تقوا و ایمانت محمد(ص)

مقصد تو کوی یار و راه تو راه سعادت
ای خوشا آن شیعه ای که شد مسلمانت محمد(ص)

جلوه گر شد نور تو در صادق آل محمد(ص)
جعفری مذهب شدیم از لطف و احسانت محمد(ص)

بسته ام عهد مودّت با شما از روز اوّل 
بر ندارم دست از این عهد و پیمانت محمد(ص)

امر فرما تا که تقدیمت کنم جان و سرم را
سر به فرمان توام ای جان به قربانت محمد(ص)

ریزه خوار سفره ی احسان تو بودم همه عمر
 کاشکی باشم به جنّت بر سر خوانت محمد(ص)

  • ۱۰ آبان ۹۹ ، ۱۷:۱۰
  • علی اسماعیلی وردنجانی

ز عطر حضرت احمد(ص) کران تا بیکران پر شد
زمین گل بو شد و از عطر او هفت آسمان پر شد
گلی کز مقدم او باغ و راغ و گلستان پر شد
ببردم نام او از عطر نام او دهان پر شد

محمد(ص) آمد و فخر تمام اهل دنیا شد
به اوج آسمان جبریل سرگرم تماشا شد
چو خورشیدی فروزان تا جمال او هویدا شد
ز نور روی احمد(ص) جان و قلب عاشقان پرشد

ندیده هیچکس رویی بدین خوبی و زیبایی
چو ماه چارده رویش قشنگ است و تماشایی
«گریبان چاک کرد از مقدم او طاق کسرایی
زمان خالی شد و دریاچه های باستان پر شد»

زمینی بود اما آسمانی تر ز صد خورشید
ز نور روی او بر هر دو عالم نور می تابید
پر از عشق و صفا بود و لبالب چشمه ی امید
همه عالم به وصف چهره ی آن مهربان پر شد 

خبر دادند انسان را که هنگام نماز آمد
بخوان آوای خوشبختی که خورشید حجاز آمد
«خبر دادند سیمرغی ز کوه طور باز آمد
که از آوای سرشارش تمام آشیان پر شد»

تمام  عاقلان یک باره گردیدند مجنونش
تمام آهوان سرگشته ی صحرا و هامونش
«چنان مضمون صفت بود آن دو چشمان غزل گونش
که تا یک پلک زد دیوان جان شاعران پرشد»

لبش شیرین تر از قند و عسل بود و چشیدن داشت 
گل زیبای روی حضرت احمد(ص) خریدن داشت
«طواف لاله گرد کعبه ی آیینه دیدن داشت
شبی که مکه از نام محمد(ص) ناگهان پرشد»

  • ۰۸ آبان ۹۹ ، ۱۷:۲۸
  • علی اسماعیلی وردنجانی

منم آن طفل بی پروا که با خنجر کنم بازی
که با لبخند شیرین با دل مادر کنم بازی 

من از جام لب ساقی شدم مستی می آلوده
منم میخاره ی مستی که با ساغر کنم بازی

اگر از عشق و از ایمان نشد لبریز جام من
یقین دارم که با آئین و با باور کنم بازی

پریشان حالم و بی تابم و یکدم قرارم نیست 
منم آشفته  و با نقش انگشتر کنم بازی

تمام عمر خود را صرف جمع سیم و زر کردم
منم آن تاجری که با زر و زیور کنم بازی 

منم آن واعظی که وقت ارشاد مسلمانان
به جای موعظه با کرسی و منبر کنم بازی 

به جای آن که تدبیری بیاندیشم حکیمانه
سیاست پیشه ای هستم که با کشور کنم بازی

به نص آیه ی قرآن به جنگ کفر باید رفت
به جای جنگ با زندیق و با کافر کنم بازی

به جای آن که قرآن رهنمای راه من باشد
به صوت و لحن خود با سوره ی  کوثر کنم بازی

دم از حیدر(ع) زدن آسان ولی شیعه شدن سخت است
ببازم عمر  اگر با واژه ی حیدر(ع) کنم بازی

  • ۰۷ آبان ۹۹ ، ۱۶:۵۶
  • علی اسماعیلی وردنجانی

کودکانه دوست  می دارم  تو را ده تا فقط
تو بیا اما کنارم لحظه ای آقا فقط

از غم هجر تو می ریزد به دامن اشک من
قطره قطره ریخته تا گشته یک دریا فقط

ای گل زهرا(س) سراغت را گرفتم بارها
از زمین تا آسمان تا هر دل و هر جا فقط

آمدم با پای دل من بارها تا کربلا
در کنار قتله گه در ظهر عاشورا فقط

بارها در جستجویت تا مدینه آمدم
بین کوچه در کنار خانه ی زهرا(س) فقط

خوبرویان گر چه طنازند و دل ها برده اند
برده ای تو یک تنه دل از همه دنیا فقط

در میان خوبرویان نیست همتایی تو را
در همه عالم تویی یکتا و بی همتا فقط

یا اباصالح(عج) به جان مادرت زهرا(س) قسم
شوق دیدار تو ما را هست روح افزا فقط

وحی را معنا و مفهومی نبودی جز شما
همچو اجدادت تو هستی وحی را معنا فقط

خانه ی دل های ما عمری است گشته خانه ات
جای تو پیوسته باشد در دل شیدا فقط

تو بیا تا جان شیرین را کنم قربان تو 
صادقانه دوست می دارم تو را مولا فقط

  • ۰۷ آبان ۹۹ ، ۱۶:۵۴
  • علی اسماعیلی وردنجانی

زمین ناله کن، آسمان گریه کن
بریز اشک غم، کهکشان گریه کن

جهان داغدار غم عسکری(ع) است
دلا همنوا با جهان گریه کن 

امام زمان(عج) تسلیت تسلیت

چو آتش فتاده به باغ حسن(ع)
دل آتش گرفته ز داغ حسن(ع)

در اندوه و ماتم بسوزد چو شمع
هر آن کس که گیرد سراغ حسن(ع)

امام زمان تسلیت تسلیت

شده رخت غم بر تن ماسوی
به جنت غمین حضرت مصطفی(ص)

به سر می زند دست غم مرتضی(ع)
همه اهل عالم به غم مبتلا

امام زمان(عج) تسلیت تسلیت

شده فاطمه(س)زار و ماتم نشین 
به تن رخت غم سید المنرسلین (ص)

ملائک همه غصه دار و غمین
شده نوحه خوان جبرئیل امین(ع)

امام زمان(عج) تسلیت تسلیت

تمام جهان غرق ماتم شده
دل شیعیان مملو از غم شده

ز هر دیده جاری است اشک عزا
مگر بار دیگر محرم شده

امام زمان(عج) تسلیت تسلیت

شده حضرت حجت ابن الحسن(عج)
اسیر غم و درد و رنج و محن

چه سخت است وقتی به دستان خود
ولی خدا را بپوشد کفن

امام زمان(عج) تسلیت تسلیت

حسن(ع) آن که بودی ولی خدا
شد از جانب حق به ما مقتدا

از آن دم که نوشید زهر جفا
شده عالم از داغ او در نوا

امام زمان(عج) تسلیت تسلیت

  • ۰۳ آبان ۹۹ ، ۱۷:۳۱
  • علی اسماعیلی وردنجانی