اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

بایگانی
پیوندهای روزانه

۱۰ مطلب در مرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

تا میان حجره ی غم روح ایمان کشته شد
آیه آیه خط به خط معنای قران کشته شد

کشته از زهر جفا چون شد امام عاشقان
الگوی جود و سخا و فضل و احسان کشته شد

فصل فصل این جهان یکباره شد فصل خزان
چون که بعد از حضرتش فصل بهاران کشته شد

چهره ی اهل جهان یکباره رنگ غم گرفت
خنده از داغش روی لبهای خندان کشته شد

زندگی ها مردگی شد بعد روز واقعه
جان ز تن ها پر کشید و روح انسان کشته شد

چشمه ها خشکید و گلها یک به یک پژمرده شد
دشت ها آتش گرفت و باغ و بستان کشته شد

از جفای دختر مامون جهان در غم نشست
حجت حق جانشین حی سبحان کشته شد

گر چه چشم شیعیان زین غم ببارد اشک خون
آسمان شد واژگون و ابر و باران کشته شد

روح تقوا را به زهر کینه کشتند ای  دریغ
کشته شد مولا و روح هر مسلمان کشته شد

عالم هستی نمی ارزد به تار موی او
گوهری با این گرانی وه چه ارزان کشته شد

بعد از او عالم دگر ظلمت سرایی بیش نیست
آری آری حضرت خورشید تابان کشته شد

  • ۳۰ مرداد ۹۶ ، ۱۳:۲۲
  • علی اسماعیلی وردنجانی

درد فراق و دیده ی گریان دگر بس است
آقا بیا که دوری و هجران دگر بس است

ما از فراق روی تو خون گریه می کنیم
مولا بیا که حال پریشان دگر بس است

 بگذشت عمر و بی سر وسامان و گمرهیم
ما را فریب و حیله ی شیطان دگر بس است

ما را احاطه کرده حادثه ها ایها الامام
آقا بیا، که سختی طوفان دگر بس است

ما را برای یاری تو آفریده اند
تنها میان دشت و بیابان دگر بس است

معنا شود کتاب خدا با حضور تو
الفاظ بی معانی قران دگر بس است

درد فراق روی تو سخت است شیعه را
آه و فغان و درد فراوان دگر بس است

دنیا بهشت ماست ولی با حضور تو
آقای من جهان چو زندان دگر بس است

مصر وجود ما به وجود تو با صفاست
مصر بدون یوسف کنعان دگر بس است

  • ۲۶ مرداد ۹۶ ، ۱۱:۳۲
  • علی اسماعیلی وردنجانی

ای جان فدای نام تو یا ایهاالغریب
ما جمله دردمند و تو بر درد ما طبیب

داری خبر ز حال همه خلق ای امام
ما از تو دور گر چه  تو هستی به ما قریب

کرده خدا صفات خودش را عطا به تو
گر مرده را تو زنده کنی نیست این عجیب

آن کس که نیست رهرو تو ایهاالامام
دارم یقین که خورده ز ابلیس او فریب

وصف تو را چگونه سرایم که وصف تو
صدها کتاب خواهد و صدها نفر ادیب

حصن حصین تویی و پناه همه تویی
ای خوش به حال ما که تو هستی به ما حبیب

دست طلب که سوی خدا می شود بلند  
بعد از خدا تویی به دعاهای ما مجیب

ماهی در آب زمزمه اش هست یا رضا(ع)
بر روی شاخه هم سخن مرغ عندلیب

یا ایهاالغریب زدرد فراق خویش
بردی قرار از دل و از سینه ها شکیب


  • ۲۴ مرداد ۹۶ ، ۰۷:۵۵
  • علی اسماعیلی وردنجانی

من زمستانم و تو فصل بهاری جانا
ظلمتم من، تو چراغ شب تاری جانا

من پر کاه و به هر سو ببرد باد مرا
استواری تو و چون کوه وقاری جانا

هر دو هستیم کنار هم اگر چه همه عمر
من چو خار و تو گل باغ اناری جانا

نغمه هایت بنوازد همه دم گوش مرا
به سر شاخه ی گل مرغ هزاری جانا

سرو نازی و تویی زینت هر باغ و چمن
من ولی شاخه ی خشکیده چناری جانا

برده ای دل تو ز خوبان جهان ای گل ناز
دل و دلدار توهستی و نگاری جانا

هر کجا گام نهادم سخن از حسن تو بود
غیر وصفت نشیندم به دیاری جانا

اهل عالم سر زلف تو اسیرند همه
چون که بر عشق خداوند دچاری جانا

همه ی عمر ز تو دم زدم ای یوسف حسن
چه خوشم من که مرا یاور و یاری جانا

  • ۲۲ مرداد ۹۶ ، ۰۷:۵۹
  • علی اسماعیلی وردنجانی

باز باران
عاشقانه
از سر شوق زیارت
می چکد از ابر چشمم
چون ز شهری دور
حالا
عازم کوی رضایم
در دلم شوری است برپا
می روم سوی خراسان
سر ز پا نشناسم از شوق زیارت
اشک می ریزم دمادم
با حرم دیگر ندارم فاصله
حالا 
 کنار پنجره فولاد عشقم 
درحرم
شور و صفا و عشق جاری 
هر کسی نجوای خاصی با امام خویش دارد
کودکی از شوق می بوسد ضریح و 
در کنارش اشک می ریزد جوانی
آن یکی گرم امین الله خواندن 
دیگری هم جامعه می خواند اکنون
آن یکی گرم نماز است 
آن یکی در گوشه ای تسبیح می گوید خدا را
دیگری سر گرم قران خواندن و راز و نیاز است
مادری دارد به سر یک چادر مشکی 
کنارش دختری شیرین زبان و
بر سرش چادر نماز است
عده ای مشغول تهلیلند و تکبیر
آری آری  جای جای این حرم 
از شور و عشق و معنویت
گشته لبریز
در طوف ضریح آن امام مهربانی
مردمی با کوله باری رنج و سختی
عشق و مستی 
بی نهایت دل
دل آکنده از عشق و امید و آرزوها
با امام خویش می بندند
پیمان وفاداری و یاری 
عشق بازی ها چه زیباست
عشق بازی با امام مهربانی ها چه زیباست
به چه آقای کریمی 
دردمندان را چه دارو و طبیبی
زندگی زیر لوای زاده ی موسی(ع) چه زیباست
تا رضا(ع) ورد لب و 
تا عشق آن مولا به دلهاست 
زندگی زیباست زیبا
زندگی زیباست زیبا
زندگی زیباست زیبا...

  • ۱۱ مرداد ۹۶ ، ۱۲:۰۰
  • علی اسماعیلی وردنجانی


بارگاهت قسمتی از روضه ی رضوان رضا(ع)
مقتدای مومنین و معنی قران رضا(ع)

تا گشودی چشم عالم روشن از روی تو شد
گشت حیران تو خورشید و مه تابان رضا(ع)

حضرت موسی ابن جعفر(ع) بوسه می زد بر لبت
بود از شادی لبان حضرتش خندان رضا(ع)

عالم هستی صفا بگرفته از میلاد تو
زینت باغ ولایت ، رونق بستان رضا(ع)

مهربانی را برای ما تو معنا کرده ای
ای امام مهربانی اسوه ی نیکان رضا(ع)

اغنیا حج می روند و ما فقیران سوی تو
ای فقیران را تو یاور، حج درویشان رضا(ع)

دردمندیم و شفا را از تو می خواهیم ما
چون به درد ما تو هستی دارو و درمان رضا(ع)

سائلی پرسید ایمان چیست؟ من گفتم به او
هست هم معنای دین هم معنی ایمان رضا(ع)

جز طریق تو به جنت نیست راهی منتهی
چون تو در یوم الحسابی معنی میزان رضا(ع)

کل عالم یک طرف، ایران ما هم یک طرف
بارگاهت تاج فخر کشور ایران رضا(ع)

  • ۱۰ مرداد ۹۶ ، ۰۸:۴۷
  • علی اسماعیلی وردنجانی

دارم حضور حضرت آقا ارادت از قدیم

پیوسته درسر داشتم شوق زیارت از قدیم


هر بار می گفتم رضا(ع) یاد علی(ع) افتاده ام

انگار دارد با علی(ع) صدها شباهت از قدیم


در سینه بغض دشمن آل محمد(ص) منجلی است

الحمد لله من شدم اهل برائت از قدیم


در طول عمرم لحظه ای غافل نبود از من رضا(ع)

آری به ما آقای ما دارد عنایت از قدیم


هر دردمندی در حرم می گیرد از آقا شفا

یکباره می گردد حرم مثل قیامت از قدیم


در این حرم هر حاجتی بی شک اجابت می شود

پخش است هر جای حرم روح اجابت از قدیم


تا هست در تن جان مرا، هرلحظه می گویم رضا(ع)

زیرا خدا از کار من دارد رضایت از قدیم


دل پر کشیده سوی او، باشم گدای کوی او

او بر گدای درگهش دارد کرامت از قدیم


او شاه و من هستم گدا، من رهرو و او رهنما

او رهنمون بوده مرا، سوی سعادت از قدیم


بودم من از آن ابتدا، بر تار زلفش مبتلا

من بسته ام با حضرتش عقد رفاقت از قدیم


دنیای ما دار فناست، عقبی ولی دار بقاست

عقبی طلب بودم شدم فکر شفاعت از قدیم


شیرینتر از قند و عسل، کوشاترین وقت عمل 

هم شیعیانش باصفا، هم با طراوت از قدیم


هستم مطیع امر او، دارم من از او آبرو

کرده مرا سوی خدا دائم هدایت از قدیم


شیر حلال مادرم، من را ولایی کرده است

صد شکر یارب من شدم اهل ولایت از قدیم

  • ۰۹ مرداد ۹۶ ، ۱۱:۴۷
  • علی اسماعیلی وردنجانی

آستانت کعبه ی جان است یا شاه چراغ
 زائرت مقداد و سلمان است یا شاه چراغ

خاک بوس آستانت هر که شد از روی شوق
مزد او با حی سبحان است یا شاه چراغ

می درخشد نام نیکوی تو در هفت آسمان
محو تو شمس درخشان است یا شاه چراغ

آن که از روی ارادت زائر کوی تو شد
شامل الطاف رحمان است یا شاه چراغ

بارگاهت چون که در شیراز ایران شد بنا
خوش به حال اهل ایران است یا شاه چراغ

هرکه بیمار تو شد درمان دردش می شوی
یاد تو، بر درد درمان است یا شاه چراغ

رهرو راه تو شد هرکس در این دار فنا
در قیامت شاد و خندان یا شاه چراغ

از صفای بارگاهت گشته ایران با صفا
بارگاهت چون گلستان است یا شاه چراغ

زاده ی موسی بن جعفر(ع) بارگاهت صبح و شام
قبله گاه اهل ایمان است یا شاه چراغ

زائرت چون می شوم  غم را تو از دل می بری
شادمانی ها فراوان است یا شاه چراغ

زیر پای هر که بوسیده است ایوان تو را
بخشی از جنات رضوان است یا شاه چراغ

میزبان وقتی تو باشی خوش به حال میهمان
سفره را نعمت فراوان است یا شاه چراغ

از سر لطف و عنایت حاجتم را کن روا
چون گدا مهمان سلطان است یا شاه چراغ

  • ۰۵ مرداد ۹۶ ، ۱۲:۰۴
  • علی اسماعیلی وردنجانی

سلام ای افتخار شهر شیراز
گل فصل بهار شهر شیراز

صفا بخش همه ملک وجودی
سلام ای اعتبار شهر شیراز

گرفته وام از نور تو خورشید
چراغ آشکار شهر شیراز

همه صحن و سرای تو بهشت است
خوشا بر روزگار شهر شیراز

تویی شاه چراغ و ما گدایت
الا ای شهریار شهر شیراز

همه عالم پر از نور امید است
به زیر سایه سار شهر شیراز

همه عالم به فرمان تو باشد
نه تنها اختیار شهر شیراز

شده شیراز شهر علم و فرهنگ
تویی آموزگار شهر شیراز

به عشق تو همه دلهاست آقا
مقیم آن دیار شهر شیراز

ببخشد روشنی بر چشم مردم
غباری از غبار شهر شیراز

به عشق حضرت شاه چراغش
همه دلها کنار شهر شیراز

به عشق سید السادات عالم  
همه هستی نثار شهر شیراز

تو را چون آفریده می کند فخر
همیشه کردگار شهر شیراز

نمی گوید به جز مدح تو قمری
تویی ورد هزار شهر شیراز 

  • ۰۴ مرداد ۹۶ ، ۱۲:۵۸
  • علی اسماعیلی وردنجانی

بانوی آئینه ها تفسیر ناب کوثری
از همه نسوان تو بعد از حضرت زهرا(س) سری

آمدی تا عالم هستی بگیرد بوی گل 
حضرت معصومه ای و عطر و مشک و عنبری

دختر موسی بن جعفر(ع)، تاج فخر عالمین
پای تا سر لؤ ?ؤ و مرجانْ سراسر گوهری

سروران بر درگهت دائم گدایی می کنند
مایه ی فخر جهانی، سروران را سروری

حضرت زهرای ثانی هستی و معصومه ای 
مادر گیتی به مانندت نزاده دختری

جشن میلاد تو را در عرش برپا کرده اند 
آسمان گشته چراغان از قدوم اختری

جمله اجداد تو معصومند و خود معصومه ای
هدیه داده ایزد منان رضا را خواهری

می درخشد نام تو دربین نسوان جهان
مثل خورشیدی درخشان ، مثل اختر انوری

آنقدر خوبی که توصیف تو غیر ممکن است
گر چه می گویند شرحی مختصر از کوثری

  • ۰۲ مرداد ۹۶ ، ۱۲:۳۰
  • علی اسماعیلی وردنجانی