اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

بایگانی
پیوندهای روزانه

۷۸ مطلب با موضوع «حضرت امام حسین ع» ثبت شده است

رفتی و هفت آسمان یک باره ویران شد حسین(ع)
دیده ها لبریز خون و سینه سوزان شد، حسین(ع)

زیر صدها نیزه و شمشیر جسمت ماند و بعد
راس تو بالای نیزه سنگ باران شد حسین(ع)

بهر انگشتر برید آن ساربان انگشت تو
بعد انگشتر نصیب ساربانان شد حسین(ع)

خیمه هایت سوخت چون در آتش خشم یزید
هر دلی بریان و هر حالی پریشان شد حسین(ع)

باد می لرزاند روی نیزه موهای تو را
پیکرت اما به روی خاک عریان شد حسین(ع)

چون که چوب خیزران می خورد بر لبهای تو
چشم اطفال حرم از غصه گریان شد حسین(ع)

 خورد وقتی تازیانه بر تن اطفال تو
بزم غم بر پا به عرش حی سبحان شد حسین(ع)

رفتی و با رفتنت در هر دلی غم کاشتی
شادمانی رخت بست و غم فراوان شد حسین(ع)

روی نی راس شهیدان، پای نیزه کودکان
پایشان آزرده از خار مغیلان شد حسین (ع)

خواهرت را گرچه در بزم شرابش برده اند
در دفاع از دین حق آنجا سخنران شد حسین(ع)

مصرع پایانی این شعر شرح ماجراست
پاره پاره زیر پا اوراق قران شد حسین(ع)

  • ۱۷ آبان ۹۶ ، ۰۹:۵۹
  • علی اسماعیلی وردنجانی


به پای سر روم امشب به کربلای حسین(ع)
که بوسه ای بنشانم به خاک پای حسین(ع)

اگر که لب بگشایم سخن نخواهم گفت
مگر به مدح حسین(ع) و مگر برای حسین(ع)

محرم است و دل از داغ او پر از خون است
بریزم اشک غم این بار در عزای حسین(ع)

همیشه شکر گزارم خدای سبحان را  
 که لطف کرد و شدم یار و مبتلای حسین(ع)

بریزم از غم او  خون دل ز دیده ی خود
بگریم از غم و گویم فقط رثای حسین(ع)

به غیر شور حسینی مرا نباشد شور
به سر هوای دگر نیست جز هوای حسین(ع)

چگونه شکر گزارم خدای سبحان را
که داده است مرا تاجی از ولای حسین(ع)

به پای دل بروم صبح و شب به کرب و بلا
و اشک شوق من و صحن با صفای حسین(ع)

هنوز می رسد از راس نیزه ای خونین
به گوش خلق جهان صوت دلربای حسین(ع)

چو دوخت حلق علی را سه شعبه بر دستش
بسوخت عالم هستی ز لای لای حسین(ع)

همیشه نغمه ی قران شنیدیست ولی
خوشا شنیدن این نغمه ها ز نای حسین(ع)

اگر رضای خدا را طلب کنی ای دوست
بکوش تا که بدست آوری رضای حسین(ع)

  • ۲۵ مهر ۹۶ ، ۱۰:۴۰
  • علی اسماعیلی وردنجانی


بر تن بپوش جامه ی ماه محرمش
 وانگه بریز خون دل از دیده در غمش

دریا بسوز درغم جانسوز آن امام
ای آسمان خراب شو اینک ز ماتمش

ای گل بپوش بر تن خود جامه ی سیاه
 هستی تو بی خبر مگر از اشک شبنمش

وقتش رسیده تا که بگرییم روز و شب
یک دیده خون بریزد و یک چشم زمزمش

پوشیده شد به قامت عالم لباس غم
ای وای من به دیده ی پر خون و مردمش

وقتی که انبیاء همه در سوز و آتشند
چون است حال حضرت حوا و آدمش

خون داد تا که زنده بماند همیشه دین
بالاست تا همیشه ی تاریخ پرچمش

  • ۰۳ مهر ۹۶ ، ۱۳:۱۰
  • علی اسماعیلی وردنجانی


 

دانلود کتاب الکترونیکی اشعار ناب عاشورایی با عنوان اشکهای بی اختیار مخصوص سیستم های اندروید با حجم بسیار کم

لینک دانلود مستقیم از کانال تلگرام: https://telegram.me/ashkeshafagh

 

  • ۰۱ مهر ۹۶ ، ۰۹:۱۲
  • علی اسماعیلی وردنجانی


سلام من به محرم به فصل خون و شهادت
سلام من به محرم به شوق و شور و شهامت

سلام من به محرم به خون پاک شهیدان
سلام من به محرم به اشک و آه یتیمان

سلام من به محرم به آه سینه ی زینب(س)
سلام من به محرم به اشک دیده ی زینب (س)

سلام من به محرم به خشکی لب اصغر(ع)
به اشک چشم رباب و به سوز سینه ی مادر

سلام من به محرم به آه و غصه و اندوه
سلام من به عزایی عظیم تر ز دو صد کوه

سلام من به محرم به اوج عزت و ایمان
سلام من به محرم به داغ و درد اسیران

سلام من به محرم به گریه های رقیه(س)
سلام من به محرم به ندبه های رقیه(س)

سلام من به محرم به اشک مادر اصغر(ع)
سلام من به محرم به دیده ی تر اصغر(ع)

سلام من به محرم به کربلای معلی
سلام من به محرم به خاک تربت اعلی

سلام من به محرم به کربلا و فراتش
سلام من به حسین(ع) به وقت ظهر و صلاتش

سلام من به محرم به تشنه ی لب دریا
سلام به قد و قامت خمیده ی زهرا(س)

سلام من به محرم به کوه غصه و ماتم
به آه سینه ی زینب(س) به درد و داغ دمادم

سلام گفتم و دیده ز غصه چشمه ی خون شد
سلام گفتم کوهی به کوه غصه فزون شد

  • ۳۰ شهریور ۹۶ ، ۱۲:۱۸
  • علی اسماعیلی وردنجانی

آن که بر زخم تنش دیده ی ما خون بار است
 او حسین (ع) است و گل سر سبد ابرار است

این سری که روی نی قاری قران شده است
تا قیامت به تمام شهدا سالار است

او به دانشگه ایثار به ما درس آموخت
درس او شیوه جانباختن و ایثار است

درس آزادگی آموخت به ما آن مولا
که حسین ابن علی(ع) تاج سر احرار است

به تن اهل جهان در غم او رخت غم است
دل پر از خون و دو دیده به عزایش زار است

به لبم صبح ومسا ورد حسین ابن علی (ع) است
ای خوشا آن که به مولای دو عالم یار است

طالب جنت و رضوان برود راه حسین(ع)
 راه او گر نروم مقصد من تا نار است


  • ۲۹ شهریور ۹۶ ، ۱۲:۰۲
  • علی اسماعیلی وردنجانی


یک شب بیا به تکیه ی ما، شورمان ببین
روی جبین تک تک ما نورمان ببین

ما مست جام باده ی قالوا بلی شدیم
اینجا بیا کرامت انگورمان ببین

نام حسین (ع) ورد لب ماست صبح و شام
صبح و مسا زیارت عاشورمان ببین

ما از بلا و حادثه ها در امان شدیم
موسای ما و معجزه ی طورمان ببین

بر روی قبر ما شده حک عاشق حسین(ع)
بگشای دیده خرمی گورمان ببین

ما همنشین حضرت عشقیم در بهشت
نزدیکتر بیا، افق دورمان ببین

ما شهره ایم در همه عالم به شیعگی
تاج سر و کرامت مشهورمان ببین

منظور ما ز آینه ها، پاکی دل است
 در خیمه گاه و تکیه تو منظورمان ببین

امروز  اگر چه سینه ی شیعه پر از غم است
فردا ولی تو خرم و  مسرورمان ببین

  • ۲۷ شهریور ۹۶ ، ۱۱:۴۵
  • علی اسماعیلی وردنجانی


با زهم دیده ما در غم تو بارانی است
سینه لبریز غم است و یم دل طوفانی است

از غمت رخت سیه بر تن اهل دو جهان  
کار صبح و شبشان ندبه و سر گردانی است

سوخته در غمت آقا به خدا سینه ی ما  
حال و احوال همه اهل جهان بحرانیست

گر علی(ع) داد ندا فزت و رب الکعبه
پسری نیز به دنبال پدر قربانی است

قطره ی اشکی و تا عرش خدا پیمودن
در عزای تو همه ناله ی ما عرفانی است

کار تو ظهر عطش معجزه عشق خداست
تا ابد کار همه عالمیان حیرانی است

سر تو بر سر نی جلوه گری کرد بسی
کار ما در غم تو بی سر و بی سامانی است

چون که ویرانه نشین اهل و عیال تو شدند
کار ما دلشدگان در غمشان ویرانی است

  • ۲۳ آبان ۹۵ ، ۱۴:۱۲
  • علی اسماعیلی وردنجانی


تا نفس باقی است از چشمان ما غم می چکد
اشک غم از چشم فرزندان آدم می چکد

بعد روز حادثه از خاک می جوشد بلا
از دو چشم آسمان هم اشک ماتم می چکد

قصه را آدم شنید و سالها خون گریه کرد
خون ز چشم حضرت خاتم دمادم می چکد

ظهر عاشورا شد و رنگ دو عالم شد سیاه
تا جهان باقیست خون از چشم عالم می چکد

تا قیامت رنگ غم بر چهره دارد این جهان
اشک غم بر گونه اش مانند شبنم می چکد

هر کسی بشنید شرح غصه را شد دلغمین
اشک او از چشمه سار دیده نم نم می چکد

نیست ماهی جز محرم ثبت در تقویم ما
دم به دم از چشم ما ماه محرّم می چکد

  • ۰۸ آبان ۹۵ ، ۱۰:۱۶
  • علی اسماعیلی وردنجانی


 

روی قبرم بنویسید عزادار حسین(ع)
مرغ خونین پر سرگشته ی گلزار حسین(ع)

روی قبرم بنویسید که این خفته به خاک
در همه عمر، فقط بود گرفتار حسین(ع)

من که جز مدح حسین(ع) هیچ نگفتم همه عمر
روی قبرم بنویسید هوادار حسین(ع)

چشم من در غم او چشمه ی جوشان شده بود
سینه ام سوخته ی سینه ی خونبار حسین (ع)

بنویسید که زد بر سر خود دست عزا
چون جدا شد ز بدن دست علمدار حسین(ع)

به لبم ذکر حسین(ع) بود به هر صبح و مساء
گوش من هم شنوا بود به گفتار حسین(ع)

گرد شمع رخ او در همه دم چرخیدم
بدویدم همه دم بر خط پرگار حسین(ع)

روی قبرم بنویسید که او تاجر بود
بنویسید که او بود خریدار حسین(ع)

بنویسید که او مثل همه عالمیان
بود حیران به همه عمر ز ایثار حسین(ع)

بنویسید که یک عمر بکوشید مدام
تا کند خادمی خادم دربار حسین (ع)

در تب عشق حسین ابن علی(ع) سوخته ام
بنویسید مرا عاشق و بیمار حسین(ع)  

چشم من در غم او چشمه ی خون بود مدام
در سر من هوس دیدن رخسار حسین(ع)

داده توفیق خدا تا بشوم نوکر او
روی قبرم بنویسید بدهکار حسین(ع)
 

  • ۲۲ مهر ۹۵ ، ۱۰:۱۴
  • علی اسماعیلی وردنجانی