چهارشنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۴، ۱۱:۰۲ ق.ظ
سوژه نو
این بار سوژه غزلم زلف یار نیست
در این غزل نشانه ای از شام تار نیست
توصیف شاعرانه ز گلزار و گل چرا؟
وقتی که در برابر من، گلعذار نیست
باید سرود یک غزل خوب و ماندگار
زیرا غزل سرا، به جهان ماندگار نیست
در وصف زلف یار غزل ها سروده اند
گویم اگر دوباره غزل، ابتکار نیست
چشم خمار برده دل و دین شاعران
چشمی که دل ز ما نبرد، پس خمار نیست
کی انتظار مانع سعی و تلاش ماست
هرگز سکون نشانه ای از انتظار نیست
اهل جهان، دلم هوس یار کرده است
این خواهش دل است مرا اختیار نیست
هر صبح جمعه، ندبه و هر عصر اشک غم
آقا قسم به عشق که ما را قرار نیست
امر فرج دعای همه شیعیان اوست
این آرزوی ماست، خدایا شعار نیست
- ۹۴/۱۱/۰۷