اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

بایگانی
پیوندهای روزانه

۹۷ مطلب با موضوع «سایر موضوعات» ثبت شده است

 

گویند مرا چو زاد مادر
تسبیح خدای اکبر آموخت

دستم بگرفت و پا به پا برد
تا پیروی از پیمبر(ص) آموخت

من را به رسول(ص) آشنا کرد
وانگاه مدیح حیدر(ع) آموخت

شد ورد لبم علی(ع) علی(ع) بعد
اوصاف بتول اطهر(س) آموخت

قران بگشود پیش رویم
توحید و ضحی و کوثر آموخت

من را به بقیع برد و آنجا
احوال شفیع محشر آموخت

آنگاه مرا به کربلا برد
تفسیر شهید بی سر آموخت

با شیر حلال و طیب خویش
انوار خدای انور آموخت

من هرچه که آشنا به دینم
با شوق و ز مهر، مادر آموخت

دستم چو تهی از این جهان دید
توصیف جهان دیگر آموخت

او حب علی(ع) و آل او را
بهتر ز هزار زیور آموخت

می خواست رسم به باغ رضوان
توصیف شفیع محشر آموخت

آموخته چون که درس دینم
جای قدمش روی جبینم

  • ۱۷ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۲:۴۸
  • علی اسماعیلی وردنجانی

سال نو آمد و در کشور ما رسم این است
سفره های شب عید همگان رنگین است

سیب سرخی که سر سفره ی هر ایرانی است
حاکی از حال خوش و خرمی در دین است

برکت داده به هر سفره خدا از سر لطف
رحمت و نعمت حق تا ابد تضمین است

سومین سین سفر کرببلا و نجف است
دل هم از نام حسین ابن علی(ع) آذین است

سمنو تا که سر سفره ی ما آمده است
همه ی سال لب از ذکر علی (ع) شیرین است

سبزه یعنی که همه سال شما خرم باد
باغ عشق تو پر از یاسمن و نسرین است

سال نو می شود و خانه دلها آباد
از سعادت به روی شانه ی ما شاهین است

چند روزی همه شادند،‌خدایا شکرت
کفش نو، جامه هم از لطف خدا پرچین است

نیست در سفره اگر سنجد و سنبل چه غمم
سفره ی سینه که از مهر علی(ع) زرین است

مهر حیدر(ع) طلبم سال چو گردد تحویل
کز لب دوست دعاهای مرا آمین است

گر خطا و گنهی سر نزند از من و تو
 روزها تک تکشان اول فروردین است



  • ۲۸ اسفند ۹۵ ، ۱۰:۵۱
  • علی اسماعیلی وردنجانی


من کی ام؟ عبد خطاکار، ای خدا شرمنده ام
از همه گفتار و کردار، ای خدا شرمنده ام

من نمک خوردم نمک دان را ولی بشکسته ام
من از این اعمال و رفتار، ای خدا شرمنده ام

ای که نزدیکی چرا من از تو دورم اینچنین؟
هر گناهم گشته دیوار، ای خدا شرمنده ام

قامتم بشکسته از سنگینی بار گناه
با چنین وضعی اسفبار، ای خدا شرمنده ام

هر گناهی سر زد از من، توبه کردم بعد از آن
توبه بشکستم به هر بار، ای خدا شرمنده ام

گر چه می گفتند عذاب تو شدید است والیم
من نمی ترسیدم از نار، ای خدا شرمنده ام

وام دارت هستم و دایم بدهکار توام
خویش را خواندم طلبکار، ای خدا شرمنده ام

ای خدا بر گردنم شیطان طناب انداخته است
می کشد هرجا به اجبار، ای خدا شرمنده ام

نفس اماره فریبم داد بعد از هر گناه
باز شد تکرار و تکرار، ای خدا شرمنده ام

قلبم از بار گناهان سخت زنگاری شده است
پاک کن از قلب زنگار، ای خدا شرمنده ام

بی نهایت من خطا کردم خطا کردم ولی
عفو کن عفوم، که بسیار ای خدا شرمنده ام

 کانال تلگرام ما

 http://telegram.me/ashkeshafagh

  • ۰۶ بهمن ۹۵ ، ۰۸:۳۶
  • علی اسماعیلی وردنجانی

کوفیان ای نامسلمانان فاین تذهبون
ای همه فرمانبر شیطان فاین تذهبون

رسم انسان نیست این رفتار و کردار شما
مایه ننگ همه دوران فاین تذهبون

بر سر پیمان فدا سازند جان آزادگان  
عهد بشکستید با جانان فاین تذهبون

نیست در بین شما انگار یک آزاده هم
یا نه حتی یک نفر انسان فاین تذهبون

از جفایتان بریزد خون فرزند رسول(ص)
در گلوی اصغرش پیکان فاین تذهبون

زیر پای اسبها، جسم شهید کربلا
پاره پاره می شود قران فاین تذهبون

ننگتان بادا که خون کردید قلب شیعیان
چشم ها از کارتان گریان فاین تذهبون 

روز عاشورا زمین کربلا شد پر بلا
از شما برپا شد این طوفان فاین تذهبون

حضرت زهرا(س) از این ظلم و جفا خون گریه کرد
دیده ی او ابر پر باران فاین تذهبون

چشم ها شد چشمه خون،سینه ها لبریز درد
زین بلا درد است بی درمان فاین تذهبون

پیکر خونین آل الله(ع) در صحرای خون
زیر گرما با تن عریان فاین تذهبون 

کربلا در ظهر عاشورا شده دریای خون
سبط پیغمبر(ص) شده قربان فاین تذهبون

پای بگذارند بر خار مغیلان کودکان
چشمشان گریان و دل ترسان فاین تذهبون 

شد اسیر دست دشمن دختر شیر خدا
عالمی زین غم سیه پوشان فاین تذهبون

  • ۱۱ مهر ۹۵ ، ۰۷:۴۲
  • علی اسماعیلی وردنجانی

کنج حرمش ذکر و دعا را عشق است
آوای خوش خدا خدا را عشق است

شیراز و کنار مرقد شاه چراغ
دست طلبی و ربنا را عشق است

اشکی ز دو چشم و ناله و سوز دعا
حال خوشی و شور و صفا را عشق است

از شاه چراغ صد کرامت دیدن
اوقات خوش شاه و گدا را عشق است

از نور چراغ اوست روشن ره ما
شیراز و چراغ رهنما را عشق است

ما در حرمش به صد امید آمده ایم
چشمان تر و خوف و رجا را عشق است

ای شاه چراغ مبتلای تو شدیم
زیرا که به دوست ابتلا را عشق است

جز راه ولایت ره دیگر نرویم
با دوست فقط راه ولا را عشق است

  • ۱۷ مرداد ۹۵ ، ۱۰:۵۲
  • علی اسماعیلی وردنجانی


یاد ایامی که ما عشقی الهی داشتیم
رو به سوی آسمان گاهی نگاهی داشتیم

چون اسیر سیل طوفان های دنیا می شدیم
بی هراس از بیم طوفان جان پناهی داشتیم

سایه ی لطف خدا پیوسته بالای سر است
ما ز جنس لطف حق بر سر کلاهی داشتیم

ده برابر بود پاداش همه اعمال نیک
زود می بخشید ما را  چون گناهی داشتیم

از متاع این جهان دستان ما خالی ولی ...
حال خوش، آرامش و عزّ و رفاهی داشتیم

از سر شب تا سحر بودیم با حق هم سخن
با چنین حالی عجب صبح و پگاهی داشتیم

دست یاری خدا پیوسته ما را یار بود
چون امیر المومنین(ع) میر سپاهی داشتیم

در محاکم حق همیشه جانب ما بود و بس
چون که ما از جنس حق آنجا گواهی داشتیم

شد نوشته سرگذشت ما، ولی با رنگ نور
نقطه هایی نیز با رنگ سیاهی داشتیم

تا ابد باز است راه توبه، باید باز گشت
توبه باید کرد وقتی اشتباهی داشتیم  

  • ۰۶ خرداد ۹۵ ، ۱۱:۲۶
  • علی اسماعیلی وردنجانی


پیغام خدا برای انسان هستم
روشنگر راه هر مسلمان هستم

گر در طلب چشمه ی ایمان هستید ؟
من چشمه ی پاک دین و ایمان هستم

سر چشمه ی  نور و عشق و امیدم من
خورشید هُدا، ماه درخشان هستم

سرسبزی باغ عشق مدیون من است
من فصل بهار هر گلستان هستم

من چشمه ی فیاضم و پایانم نیست
من باعث فیض حی سبحان هستم

شادابی و خرمی ره آورد من است
بر گلشن دین بارش باران هستم

من حیدر(ع) ثانیم که در روز حساب
مانند علی(ع) دلیل و میزان هستم

بر درد بشر اگر شفا می خواهید
بر درد شما دوا و درمان هستم

خوانده است نبی(ص) مرا یکی از ثقلین
بر اهل زمین شمع فروزان هستم

من جز سخن حق به لبم نیست سخن
حق گویم و حق جویم و فرقان هستم

شیوا و رساست آنچه می گویم من
حیدر(ع) صفتم، بسی سخندان هستم

در روز حساب میزبان خواهم بود
امروز اگر که بر تو مهمان هستم

من ترجمه ی ساده ی آل اللهم(ع)
پیغام خدا کتاب قران هستم

  • ۰۴ بهمن ۹۴ ، ۱۴:۱۵
  • علی اسماعیلی وردنجانی