اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

بایگانی
پیوندهای روزانه

۱۳ مطلب در آذر ۱۳۹۶ ثبت شده است


الم نشرح لک زهرا(س) و ما ادریک ما زهرا(س)
که هم معنای قران است و هم روح دعا زهرا(س)

خدا از نور خود چون آفریده حضرت او را
به چشم دل تماشا کن ببین نور خدا زهرا(س)

اگر گم کرده ای راه سعادت را مشو نومید
که ره گم کردگان را  هست مصباح الهدی زهر(س)

الا ای بی پناهان درد مندان مژده ای دارم
پناه بی پناهان دردمندان را دوا زهرا(س)

به قران کریم او را خدا کوثر خطابش کرد
و بودی طاهره در بین اصحاب کِسا زهرا(س)

میان کوچه پستی رذل سیلی زد به روی او
و دید از ضرب در در پشت در آزار ها زهرا(س)

تولی و تبری بال های دین و ایمانند
دو بال آور به دست گفتا اگر خواهی بقا زهرا(س)

اگر خواهی خدا راضی ز اعمالت شود باید
بکوشی تا رضا باشد ز اعمال شما زهرا(س)

به پای نامه ی اعمال اگر امضای زهرا(س) بود
ببخشایند جنت را به یک امضاء به ما زهرا(س)

  • ۰۷ آذر ۹۶ ، ۱۳:۱۱
  • علی اسماعیلی وردنجانی


شعرم ردیف و قافیه هایش درست نیست
هر واژه نابجاست، به جایش درست نیست

می خواستم فضای قشنگی دهم به شعر
من مانده ام که از چه فضایش درست نیست

بیمار روی یار اگر شد کسی ز شوق
او را دوا مده که شفایش درست نیست

باید میان خوف و رجا زندگی کنیم
چون خوف اگر نبود رجایش درست نیست

خود را به خواب اگر زده باشد کسی شبی
تا صبح اگر کنیم صدایش درست نیست

پژمرده شد گلی اگر از دست باغبان
کوشش برای  نشو و نمایش درست نیست

تشبیه کرده ام به طلا جنس یار را
چون نور خالص است طلایش درست نیست

آن کس که کرده با تو جفا در تمام عمر
با او وفا نما که جفایش درست نیست

گر مستجاب هیچ دعایی نشد ز ما
از ماست عیب  یا که دعایش درست نیست

فرمان کردگار مطاع است گوش کن
تسلیم باش، چون و چرایش درست نیست

سر زد ز روی سهو خطایی اگر ز ما
بخشش سزاتر است جزایش درست نیست

رمز بقا ز آل محمد(ص) طلب کنم
جای دگر که رمز بقایش درست نیست

عمری ز هجر یار کشیدیم درد هجر
وصل است شرط عشق جدایش درست نیست

می خواستم غزل بسرایم ولی ببین
گفتم قصیده، حال و هوایش درست نیست

  • ۰۷ آذر ۹۶ ، ۱۱:۰۸
  • علی اسماعیلی وردنجانی

آنان که به دل حب علی(ع) را دارند
از نور ولای حیدری بیدارند

در سینه ی شان موج زند مهر علی(ع)
چونان که ز دشمنان او بیزارند

---
با خط جلی نوشته بر روی جبین
 بر گو سخنی ز روی ایمان و یقین

گفتم علی(ع) و هیچ نگفتم دیگر
هر کس که شده دشمن او هست لعین
---
پا تا به سر از حب علی(ع) سرشارم
جز مدح علی(ع) مجوی در گفتارم

با صوت جلی بگویم ای اهل جهان
از دشمن مرتضی علی(ع) بیزارم
---
در ظلمت شب چراغ راهی حیدر(ع)
سرگشته ام و توام پناهی حیدر(ع)

یک عمر نگفته ام به جز مدح تو را
شاهد تویی و خودت گواهی حیدر(ع)
---
باید که پای تا به سر خود یقین شویم
تا ما یکی ز قاطبه ی مومنین شویم

خواهی اگر بهشت نصیبت شود بیا
با دشمنان فاطمه(س) دشمن ترین شویم

  • ۰۵ آذر ۹۶ ، ۱۴:۲۱
  • علی اسماعیلی وردنجانی