اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

بایگانی
پیوندهای روزانه

هدف از خلقتم چه چیزی بود؟
به جهان آمدم برای چه کار؟
این جهان خلق شد برای چه چیز؟
هست ذهنم اسیر این افکار

آمدم تا که زندگی بکنم؟
عیش و نوشی و لذت و شادی؟!
رسته از قید هر اسارت و حبس؟!
چند سالی اسیرِ«آزادی»؟!

خاک و باد و آتش و آب
کهکشان ها و آسمان، اختر
ماه و سیاره ها و خورشیدند
همگی خادمان نوع بشر

ماهی و مرغ و آهوی صحرا
باغ ها، دشت ها و کوهستان
چشمه و رودخانه و دریا
هدیه ی خالقند به انسان

آفریده است این همه نعمت
که فقط کیف و لذتی ببریم؟
بعد هم آرزوی باغ بهشت! 
 ما چه خوش اشتها و باهنریم

همه ی آفریدگان خدا
آنچه در ارض و در سماوات است
کارشان حمد و ذکر و تسبیح است
این جهان مسجد عبادات است

ما به جای عبادتِ «الله»
بیشتر فکر جمع اموالیم
جمع کردیم چون که اموالی
با تبختر به خویش می بالیم

عوض آن که یار هم باشیم
فکر آزار این و آن هستیم!
جای آن که معین هم باشیم
شاد از رنج دیگران هستیم!

حکمت خلق آدمی این بود؟
یا هدف اعتلای انسان است؟
مقصد آدمی «لقاءالله»ست
این صریح کتاب قرآن است

وعده داده خدا به انسان ها
بعد دنیا بهشت رضوان را
زندگی در کنار آل رسول(ص)
بهره از نعمتی فراوان را 

ای خوشا آن که رزق اوست حلال 
لقمه ای نان و جرعه ای هم آب
با اطاعت ز چارده معصوم(ع)
می زند گام در طریق صواب

بی شبیه و قرینه و همتا
اشرف آفریدهاست بشر
همه از خاک آفریده شدیم
جز به تقوا کسی نشد برتر!

هر که «پرهیزگارتر» باشد
هست محبوبِ حضرت «الله»
نیست فرقی میان انسان ها 
چه مزیّت سفید را به سیاه؟

ذره ای فکر آخرت بودن
باعث دوری از گناهان است
دوری از منکر و خطا و گناه
یکی از درس های قرآن است

به خداوندی خدا سوگند
آدمی بی گمان زیان کار است
به جز از پارسای نیکو کار
که ز «ایمان» و عشق سرشار است

  • ۱۵ آذر ۰۴ ، ۰۸:۱۰
  • علی اسماعیلی وردنجانی

حضرت ام البنین بانو سلام الله علیک
انتخاب بهترین بانو سلام الله علیک

بعد زهرا(س) مونس و غمخوار حیدر(ع) بوده ای
ای به حیدر(ع)همنشین بانو سلام الله علیک

تربیت شد حضرت عباس(ع) در دامان تو
ای تو را صد آفرین بانو سلام الله علیک

شهره ی عالم شد عبّاست به سقای ادب
ای تو بی مثل و قرین بانو سلام الله علیک

سخت باشد درغمت صبر و تحمل شیعه را
در غمت دل ها غمین بانو سلام الله علیک

رفتی از دنیا و از داغ تو ای یار علی(ع)
سوخت قلب مؤمنین بانو سلام الله علیک

در عزایت رخت غم پوشیده اند هفت آسمان
حافظ قرآن و دین بانو سلام الله علیک

نام تو خورده گره با نام عباس(ع) و علی(ع)
شان و شوکت را ببین بانو سلام الله علیک

درس تو درس وفا درس شجاعت پروری است
درس هایت درس دین بانو سلام الله علیک

راس عبّاست سر نی کرده حیران عالمی
قلبت از داغش حزین بانو سلام الله علیک 

اشک می ریزند از داغت همه السابقون
مثل اصحاب یمین بانو سلام الله علیک

  • ۱۲ آذر ۰۴ ، ۰۹:۱۰
  • علی اسماعیلی وردنجانی

مهربان است حضرت «الله»
مهربانتر ز مادر انسان
دوست دارد تمام مردم را 
 هم «رحیم» است او و هم «رحمان»

آن خداوند مهربان امّا
گفته خیلی صریح در قرآن
جرم هایی که هست عقوبت آن
«هاویه» یا که آتش سوزان

این صریح کتاب قرآن است
که خداوند اگر چه هست «رحیم»
از برای گناهکار اما
بی نهایت عذاب اوست «الیم»

کوشش عبد باید این باشد
نخورد گول مکر شیطان را
تا که در این جهان پر غوغا
پاس دارد حریم ایمان را

می کند شعله ورتر آتش را
هر گناهی که سر زند از ما
هر که دارد هراس از آتش
نرود یک قدم به سوی خطا

منتظر مانده است دوزخ تا
کند از اهل شرک استقبال
هر که باشد گناه او سنگین
می رود سوی «نار» در هر حال

هست دوزخ سزای آنان که
با خدا می کنند جنگ و عناد
به خداوند بد گمان هستند
و ندارند باوری به معاد

پیروی می کنند از شیطان
دشمن خاتم النبیین اند
دشمنان چهارده معصوم(ع)
دشمن کیش و دین و آئین اند 

می رود سوی آتش دوزخ
هر که باشد منافق و کافَر
منکر آیه های قرآن است
و خدا را ندارد او باور

فتنه گرها و مفسد فی الارض
نا سپاسان حضرت «الله»
باز دارندگان ز راه خدا
همه هستند ملحد و گمراه

لایق آتش است هر کس که 
قاتل بنده ی خدا باشد 
هر شکنجه گر و ستم پیشه
راهش از راه حق جدا باشد

هر که سرگرم کار باطل شد
یا اطاعت نکرد از «الله»
چاه «ویل» است منتظرش
می رود با شتاب سوی چاه

ارتکاب گناه های بزرگ
ظالم و جابر و جفا پیشه
دشمن دین و دشمن قرآن 
هر که زد بر درخت دین تیشه

غیر «الله» را پرستیدن
کبر و خود برتری و خود بینی
نقل قول دروغ از «الله»
همه باشد نماد بی دینی

توبه باید نمود خیلی زود
چاره ی کار هست استغفار
نا امید از خدا نباید شد
باید از خواب ناز شد بیدار

نا امیدی گناه دیگر ماست
این صریح کتاب قرآن است
نا امید از خدا مشو هرگز
نا امیدی فریب شیطان است 

مشو از رحمت خدا نومید
هست فرمان ذوالجلال کریم
که ببخشد همه گناهان را
آن خدای غفور و حیّ و رحیم

  • ۰۸ آذر ۰۴ ، ۰۹:۰۱
  • علی اسماعیلی وردنجانی

اگر چه سرد و خاموشم، نمی گویم اگر حرفی 
درون سینه ام دریایی از حرف و سخن دارم

دلیل این سکوتم ناتوانی نیست در گفتن
برای بازگفتن نیست، آن حرفی که من دارم

درون یک قفس هستم کنار یک تفرّجگاه 
خوشم از اینکه گهگاهی نگاهی بر چمن دارم

به سیلی صورتم را سرخ می دارم تمام عمر
منم مردی که بهر صورتم «دستی بزن» دارم

منم «یک لاقبا» اما خدا را شکر می گویم 
که از دار فنا من هم قبایی را به تن دارم 

اگر چه جیب من خالی و باشد تنگ دست من
 شکم خالی است اما شادم از این که دهن دارم

ندارم یک ستاره در تمام آسمان ها من
ولی شاخه گلی زیبا به نام «یاسمن» دارم 

به هر حالی که باشم من خدا را شکر می گویم
به حمدالله من هم لا اقل یک پیرهن دارم

تمام مال و اموالم به یک ارزن نمی ارزد
به زعم خود ولی شاید که اخلاقی حَسَن دارم

تمام عمر من طی شد به اجرای «ر‍ُسومی» چند 
ندارم فکر نو از بس که آداب و سنن دارم

پر از دردم ولی بی دردتر از من نخواهی یافت!
هزاران «درد بی دردی» درون این بدن دارم

زمین فرش آسمان هم سقف بالای سرم باشد 
چه می خواهم دگر من که به این وسعت وطن دارم

به گرد خویش می بافم قفس چون کرم ابریشم
تمام عمر را امّا هوای «پر زدن» دارم!

اگر پرت و پلا بود این قصیده عذر می خواهم
برای روزهای بعد اشعاری «خفن» دارم 

  • ۰۵ آذر ۰۴ ، ۰۹:۱۳
  • علی اسماعیلی وردنجانی

دختر آخرین رسول خدا(ص)
خورده از دست کافری سیلی
بوده چون ضربه محکم و کاری
گشته رخسار فاطمه(س) نیلی

بگمانم عدوست عزمش جزم
 نزد در چون نموده هیزم جمع
می کشد شعله از در خانه
تخته ها گشته اند همچون شمع

پشت در بود حضرت زهرا(س)
شرم اما نکرد از او دشمن
بی حیا شد جسورتر وقتی
دید آنجا به پشت در یک زن

با لگد ضربه زد به در «ثانی»
در خانه شکست واویلا
سینه ی فاطمه(س) شده مجروح 
پهلویش هم شکسته شد حالا 

بار شیشه به دوش زهرا(س) بود
بین دیوار و در شکست آن «بار»
نسل سادات ثُلثِشان کم شد
چشم حیدر(ع) از این مصیبت زار

بسته شد بعد، هر دو دست علی(ع)
و علی(ع) را به زور می بردند
آری آن دشمنان دین خدا
حق او را به زور می خوردند

فاطمه(س) قد خمیده بود اما
با همان حال یار حیدر(ع) بود  
مانع بردن علی(ع) می شد
چون که او پاسدار حیدر(ع) بود

درد پهلو شدیدتر شده بود
بی اثر بود بهر او دارو
مادر قد خمیده ای می زد
با همان حال خانه را جارو

چون که از این جهان سفر کردم
یا علی(ع) تو شبانه دفنم کن
دشمنان مرا خبر نکنید
یا علی(ع) مخفیانه دفنم کن

چون که در زیر دست و پا له شد
سوره ی پر بهایی از قرآن
همه گل های گلسِتان پژمرد
شد «خزان دیده» گلشن ایمان

رفت زهرا(س) و در مصیبت او
آسمان و زمین عزا دارند
چشم ها در عزای حضرت او
مثل ابر بهار می بارند

می کشد شعله از غم زهرا(س)
آتش غصه ای که در دل هاست
چاه همصحبت علی(ع) شده است
چون که مولای مؤمنان تنهاست

  • ۳۰ آبان ۰۴ ، ۰۵:۳۰
  • علی اسماعیلی وردنجانی

عمر بگذشت و کویر قلب باران را ندید
در تمام سال ها فصل بهاران را ندید

بود چشم ما به در شاید که جان آید به تن
در تمام عمر اما جسم ما جان را ندید 

چشم ما شب تا سحر چشم انتظار ماه ماند
تا سحرگاهان ولی ماه فروزان را ندید

روزهای عمر ما تاریک بودی مثل شب
 چون که هرگز چشم ما خورشید تابان را ندید

ما گدای یک نگاه از یوسف زهرا(س) شدیم
شد دریغ از ما و دیده لطف و احسان را ندید

قطره های اشک بوده میهمان چشم ما
چون که چشم خسته ی ما روی ایشان را ندید

بود با الفاظ بازی، خواندن قرآن ما 
چشم ما چون معنی آیات قرآن را ندید

عده ای با شوق دیدارش ز جان بگذشته اند
چشم آن ها چون که شاید راه آسان را ندید

ما ز هجرانش همه بیمار و درد آلوده ایم
روح ما فرسوده شد دارو و درمان را ندید

دم زدیم از یوسف زهرا(س) به ظاهر جملگی
 در وجود ما کسی شیطان پنهان را ندید

دین ما «دینار» بود و مذهبمان هم «ذهب»  
در وجود ما کسی یک ذره ایمان را ندید

  • ۲۷ آبان ۰۴ ، ۰۵:۴۴
  • علی اسماعیلی وردنجانی

نقل فرموده حضرت باقر(ع)
 یک حدیث شریف نورانی
گر قرائت کنی مدام آن را
کربلایی شوی به آسانی

این زیارت که نامش عاشوراست
معنی آیه های قرآن است
خواندن این دعای با ارزش
سبب بخشش گناهان است

گر به دنبال قرب حقّ هستی
این زیارت مفید می باشد
هر که خوانده است این زیارت را
نزد حق رو سفید می باشد

همه روزه بخوان زیارت را 
تا ببینی فضائل و برکات
اجر تو با خدای سبحان است
حضرتش می دهد تو را حسنات

هست پاداش و مزد خواندن آن
بیشتر از هزار حجّ قبول
نیز آزادی هزار اسیر  
و شهادت کنار سبط رسول(ص)

خواندن این زیارت پر فیض
باعث روشنایی دل هاست
نور شب های ظلمت قبر است
که بشر زیر خاک ها تنهاست 

در صف محشر و زمان معاد
شافعش می شوند آل رسول(ص)
بر سرش تاج عزّت و شرف است
چون که گشته زیارتش مقبول

خواندن این دعای پر برکت
یاری از اهل بیت(ع) و قرآن است
زنده باید بماند عاشورا
این زیارت برای آن جان است

استجابت شود دعای بشر
هر تمنا که از خدا بکند
قلعه ی محکم است و حصن حصین
از بشر دفع صد بلا بکند 

خواندن این زیارت پر خیر
باعث رفع تنگ دستی هاست
موجب دفع ترس و واهمه است 
اوج احساس حق پرستی هاست

خواندن این دعا به هر نوبت
مِثل تجدید عهد و پیمان است
عهد با حضرت امام حسین(ع)
دردها را شفا و درمان است

دوستی ها و دشمنی ها را 
جستجو کن در این زیارت ناب
توشه بردار با قرائت آن
از هم اینک برای روز حساب

  • ۲۲ آبان ۰۴ ، ۱۲:۲۳
  • علی اسماعیلی وردنجانی

بی علی(ع) دنیای ما دنیا نبود
هیچ چیزی در جهان زیبا نبود

جانشینی بهر پیغمبر(ص) نبود
شیعه را بعد از نبی(ص) رهبر نبود

الگوی عدل و عدالت حیدر(ع) است
بی علی(ع) عدل و عدالت ابتر است

در شجاعت هست حیدر(ع) بی نظیر
بود خالی بیشه بی حیدر(ع) ز شیر

هست حیدر(ع) اسوه ی تقوا و دین
بی علی(ع) بی یار و یاور متقین

سینه ی او بود دریایی ز علم
اسوه ی صبر و تحمل بود و حلم

اوست مولا و امیرالمؤمنین(ع)
بی علی(ع) بودند آنان بی معین

بی علی(ع) دین بود اسیر انحراف
راه دین بی او نبود این گونه صاف

بی علی(ع) تفسیر قرآنی نبود
نامی از اسلام و ایمانی نبود

هست حیدر(ع) بانی فقه و کلام
بی علی(ع) حتی نبود از فقه نام

هست او الگوی اخلاص و عمل
اوست در صدق عمل ضرب المثل

هست حیدر(ع) بی شبیه و بی بدل
گفته های اوست شیرین چون عسل

بی علی(ع) بود عرصه بر اسلام تنگ
بی علی(ع) بودی کُمیت شیعه لنگ

بی علی(ع) نهج البلاغه هم نبود
شیعه را این مُعجم محکم نبود

بی علی(ع) فخر و امیر مؤمنان
نامی از شیعه نبودی در جهان

رهنما راه سعادت را نبود
شاهدی امر رسالت را نبود

گر نمی آمد به دنیا مرتضی(ع)
بی برادر بود و تنها مصطفی(ص)

بود بی همتا در آن صورت بتول(س)
بی علی(ع) می ماند پس ابتر رسول(ص)

بی علی(ع) احکام دین کامل نبود
حکم دین را هیچ کس عامل نبود

بی علی(ع) گم بود حقّ در این جهان
نا به حق می داد حق خود را نشان

هست حیدر(ع) با حق و حق با علی(ع)
بی علی(ع) می ماند شیعه بی ولیّ

بی علی(ع) بی یار و یاور بود اسیر
 بی معین بودند ایتام و فقیر  

ذکر حیدر(ع) هست طاعت از خدا
می کنم در راه حیدر(ع) جان فدا

یاعلی(ع) ذکر مناجات من است
یاعلی(ع) ورد عبادات من است

تا نفس باقیست با صوت جلیّ
می زنم فریاد و گویم یاعلی(ع)

  • ۱۸ آبان ۰۴ ، ۱۶:۳۸
  • علی اسماعیلی وردنجانی

منزل امن و امان نیست به غیر از بهشت
راحت روح و روان نیست به غیر از بهشت

افضل هر آرزو، آروزی دیگری است
مرتبه ای فوق آن نیست به غیر از بهشت

جان تو و جسم تو هست متاعی گران
قیمت این جسم و جان نیست به غیر از بهشت

شیعگی اهل بیت(ع) لطف خدای علی(ع) است
پیشکش شیعیان نیست به غیر از بهشت 

سرور اهل بهشت مُتّقیِ صالح است
اجر همه مؤمنان نیست به غیر از بهشت

حفظ زبان از گناه شرط مسلمانی است
مزد حفیظ زبان نیست به غیر از بهشت

هر که نگوید دروغ یا نگریزد ز حقّ
آخرت او را مکان نیست به غیر از بهشت

هر که به عهدی که بست هیچ خیانت نکرد
جایگهش بی گمان نیست به غیر از بهشت

آن که دوچشمان خود بسته به روی حرام
بر سر او سایبان نیست به غیر از بهشت

صادق و بخشنده و محسن و نیکوسرشت
قسمت این بندگان نیست به غیر از بهشت

حجّ و بقیع و نجف، مشهد و کرب و بلا 
نیّت ما زائران نیست به غیر از بهشت

مقصد پای تن و پای سرِ ما یکی است
مقصد این کاروان نیست به غیر از بهشت

قصد خداوند از خلقت عالم چه بود؟
خلقت هفت آسمان نیست به غیر از بهشت

وقت اذان می رسد نغمه ی طوبی به گوش
شرح نماز و اذان نیست به غیر از بهشت

مهر و محبت کنید با همه ی بندگان
اجر تو ای مهربان نیست به غیر از بهشت

 نفس که اماره است بشکنش ای پهلوان
جایزه ی قهرمان نیست به غیر از بهشت

باش مطیع «خدا» تا که بگیری بقا
زندگی جاودان نیست به غیر از بهشت

  • ۱۶ آبان ۰۴ ، ۰۸:۳۳
  • علی اسماعیلی وردنجانی

«برداشتی از خطبه ی ۲۰۲ نهج البلاغه»
یا محمد(ص) سلام ما بر تو
بر تو که آرمیده ای در خاک
باز گردانده ام امانت تو
فاطمه(س) این یگانه گوهر پاک

آمده زودتر کنار تو
فاطمه(س) نور دیده ات اکنون
 شده از هجرتان دو چشم من
چشمه ای اشک و چشمه ای هم خون

از جدایی دخترت زهرا(س)
شده لبریز کاسه ی صبرم
بعد زهرای مرضیه(س) دیگر
تک و تنهاترین در این شهرم

باورت می شود مصیبت تو
بدهد اندکی تسلایم!
چون به یاد آورم در آغوشم
رفت جان از تن تو، مولایم

من به دستم سر تو را آقا
به روی سنگ قبر جا دادم
«بازگشت همه به سوی خداست»
نرود هیچ وقت از یادم

السلام علیک یا احمد(ص)
پس بگیر از من این امانت را
چون که نیلی است صورت زهرا(س)
حاضرم بشنوم ملامت را

پهلوی او شکسته، شرمنده
بین دیوار و در چنین شده است
سینه ی او ز میخ در زخمی است
بعد هم نقش بر زمین شده است

رنگ رخساره اش شده نیلی
چون که سیلی به صورتش خورده
خورده از دشمنان کتک زهرا(س)
تو مگیر از «برادرت» خرده

پس از این از غم فراق شما
کار من روز و شب عزاداری است
رخت غم تا ابد به تن دارم
خون دل از دو چشم من جاری است

راز دل را به چاه خواهم گفت
چون که اینجا غریب و تنهایم
تا که با اشتیاق نیمه شبی
رستگارانه سویتان آیم

یامحمد(ص) ز فاطمه(س) بشنو
قصه ی ظلم و حقّ کُشی ها را
بشنو راز چادر خاکی
رنج سیلی به روی زهرا(س) را

می سپارم به خاک زهرا(س) را
با دلی غرق ماتم و اندوه
حق نگهدارتان، خدا حافظ
غمتان روی دوش من چون کوه

  • ۱۳ آبان ۰۴ ، ۰۷:۴۴
  • علی اسماعیلی وردنجانی