اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

بایگانی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

پنجره ای گشوده ام رو به فضای بندگی
مرغ دلم پریده تا اوج هوای بندگی 

فلسفه ی وجود من عبادت است و بندگی
آمده ام در این جهان فقط برای بندگی 

کار خدا خدایی و کار بشر عبودیت
ولی ز بندگی شدم بنده خدای بندگی 

کرده خدا بهشت را بنا برای بندگان
بهشت شد بنا روی سنگ بنای بندگی 

صفا گرفته ملک دین همیشه از صفای دل
گرفته دل ولی صفا خود از صفای بندگی 

فنای حق هر آن که شد، سعی به بندگی کند
بقا گرفته هر کسی که شد فنای بندگی

مس وجود آدمی به سادگی طلا شود
طلا شود مس بشر ز کیمیای بندگی 

درد بشر دوا شود اگر که بندگی کند
هست دوای درد ما فقط دوای بندگی

دور شدن ز بندگی باعث سختی دل است
طاهر و صیقلی شود دل از جلای بندگی

کبر و غرور مایه ی تباهی و فساد ماست
گنج همیشه جاودان،گنج طلای بندگی 

خدا نهاده بر سرم تاج ز عزت و شرف
چون که به تن نموده ام بنده ردای بندگی 

بیم و امید هر دوشان لازمه ی سعادتند
هست همیشه در دلم خوف و رجای بندگی 

به شکر آن که حق مرا بنده خود بیافرید
حمد و ثنای او کنم حمد و ثنای بندگی 

خدا به شرط بندگی مرا بهشت می برد
بهشت جاودان مرا اجر و بهای بندگی

 

 

 

 

  • ۰۶ بهمن ۹۹ ، ۰۷:۰۶
  • علی اسماعیلی وردنجانی

تا شدى پژمرده اى زیبا گل بستان من
قامتم خم شد ز غم، بیرون شد از تن جان من

ختم قرآن غیر ممکن شد برایم بعد تو
چون ندارد سوره ى کوثر دگر قرآن من

ای بهشت آرزوهای علی بی من مرو
می شود بعد از تو دنیا محبس و زندان من

درد پهلویت شود آرام اگر با رفتنت
بی تو میمیرد علی ای عشق بی پایان من

گر وجود من پر است از دین و ایمان و یقین 
ای گل طه تو هستی مایه ی ایمان من 

رفتی و با رفتنت کردی اسیر غصه ام
بی سرو سامان شدم بودی سر و سامان من

سینه مالامال درد است و دلم ماتم سراست
چشمه سار خون شد از غم دیده ی گریان من 

خیمه ی اسلام و ایمان را تو بودی چون ستون
تا تو افتادی ز پا ویرانه شد بنیان من 

  • ۲۷ دی ۹۹ ، ۰۸:۵۳
  • علی اسماعیلی وردنجانی

اى قرار جان مرو چون بیقرارم مى کنى
بر غم و رنج و مصیبتها دچارم مى کنى

یار هجده ساله ام من بى تو تنها مى شوم
اى یگانه یار من، بى غمگسارم مى کنى

مردم اینجا همه حق تو را کردند غصب
ای نگار من، رها در این دیارم می کنی؟

در ره حفظ ولایت خورده سیلى بر رخت
بین خیل دشمنان بى پاسدارم مى کنى

ای تمام هستی حیدر(ع)، گل باغ بهشت
ای فدایت جان من، جان را نثارم می کنی

دامنم از اشک چشمم مى شود دریاى خون
این چنین در ماتم خود سوگوارم مى کنى

اى بهار جان بهارم را زمستانى مکن
روزگارم را شبیه شام تارم مى کنى

کوثر قرآن تویى اى مایه ى فخر على(ع)
مى روى از پیش من بى اعتبارم مى کنى

من نبودم حامی ات بانو اگر در پشت در
بانوى پهلو شکسته شرمسارم مى کنى

یار سیلى خورده ام اشک دو چشمم را ببین
غم نشین دلبر نیلی عذارم مى کنى

ای یگانه یادگار مصطفی(ص) نزد علی(ع)
گر روی از پیش من، بی یادگارم می کنی

قامتم خم می شود در زیر بار غصه ات
در عزای خود دچار انکسارم می کنی

بی تو میمیرم ولی حالا که میخواهی برو...
جان حیدر(ع) در غم خود داغدارم می کنی

این جهان بعد از تو دیگر بیت الاحزان می شود
در غم خود تا قیامت اشکبارم می کنی

روز عاشورا سر نعش حسین(ع) خود بیا
چون که زینب(س)گفت: بر ناقه سوارم می کنی

چشم امید تمام شیعیان بر لطف توست
عفو و بخشش خواهی از پروردگارم می کنی؟

  • ۲۳ دی ۹۹ ، ۱۳:۲۰
  • علی اسماعیلی وردنجانی

الا یا ایهاالساقی من از جام تو هوشیارم
که با یک جرعه از جامت مرا کردی گرفتارم

من غفلت زده در خواب بودم در تمام عمر
می ناب خیال تو نمود از خواب بیدارم

خیال آن جمال تو مرا مستم نمود آقا
از این مستى است هوشیارى، الا اى نازنین یارم

شنیدم تا که توصیف تو را اى یوسف زهرا(س)
چنان بردی دل از من، که از تمام خلق بیزارم

بده یک وعده ی دیدار و هرچه ناز خواهی کن
چنان هشیارم از جامت که نازت را خریدارم

تویی تسبیح حاجاتم تویی ورد مناجاتم
فقط نام تو میگویم چو من مشغول گفتارم

به مهرت هر دو عالم را خدا یکجا به من بخشید
چه خوشبختم که من در دل فقط مهر تو را دارم

تو هستى تار و پود من، همه بود و نبود من
به تنهایی فقط صفرم، ولى نزد تو بسیارم

اگر آیى دو چشمم را کنم فرش رهت آقا
به حق سوگند پایت را به مژگانم نیازارم

تویی پایان هر رنجی، تویى درمان هر دردى
بیا کز دورى رویت تمام عمر بیمارم

هزاران بار اگر خود را فدای مقدمت سازم
هزاران بار دیگر هم فدا گشتن بدهکارم

گنه آلوده را توفیق دیدارت میسر نیست
گنهکارم من و بر درد هجرانت سزاوارم

  • ۱۸ دی ۹۹ ، ۰۸:۰۴
  • علی اسماعیلی وردنجانی

1

در عرش جبرئیل امین گشته داغدار
آنجا عزای سوره ی کوثر گرفته اند

2

تابوت کوثر است روی شانه علی(ع)
روح الامین برای ابد داغدار شد

3

شد داغدار فاطمه(س) مولای ما علی(ع)
رخت عزا به قامت بیت الحرام شد

4

بر تن بیت خدا رخت سیه پوشیده شد
از غم دخت پیمبر(ص) این حرم بیت العزاست

5

گفتی بهشت جای غم و رنج و غصه نیست
از داغ فاطمه(س)شده جنت سیاه پوش

6

زهرا(س)برای دیدن بابا شتاب کن
ای پاره ی تنم تو بهشتی برای من

7

می سوزد ازجدایی زهرا(س) امیر عشق
دنیا بدون فاطمه(س) بی شک جهنم است

8

دیگر نفس نمی کشد ای وای مادرم
آن ضربه ای که خورده ز « در » کارساز شد

9

در وقت غسل دست به پهلوی او مزن
چندیست قد خمیده و پهلو شکسته است

10

جان علی(ع) مرو به سفر پیش ما بمان
رحمی به حال زینب(س) و حیدر(ع) نمی کنی؟

11

به جز فراق تو زهرا(س) مرا ملالی نیست
غم فراق تو آتش زده به جان علی(ع)

12

سخت می سوزد حسن(ع) از غصه ی بی مادری
از غم مادر حسین ابن علی(ع) از حال رفت

13

می روی مادر اگر از پیش من امروز تو
بر سر نعشم ولی در روز عاشورا بیا!

14

پوشیده اند رخت عزا جمله قدسیان
صاحب عزای حضرت زهرا(س) خود خداست

  • ۰۶ دی ۹۹ ، ۱۱:۳۴
  • علی اسماعیلی وردنجانی

بشنو از نی حدیث هجران را
شرح درد و غم فراوان را

ناله ی نی شرار اندوه است
بار غم روی شانه چون کوه است

ناله ی نی نوای مغموم است
ناله ی جانگداز مظلوم است

بار غم بستم و شدم عازم
مقصدم کوچه ی بنی هاشم

کوچه لبریز  دود و گرد و غبار
بین کوچه گروهی از کفار

چند نامرد بی خبر ز خدا 
حمله ور سوی خانه ی زهرا(س)

پشت در بود دخت پیغمبر(ص)
شعله ور بود تخته های در

حمله بردند چون سوی خانه
آن گروه ز شرع بیگانه

در شکست از فشار آن اعدا
میخ در شد به سینه ی زهرا(س)

از صدای نفس زدن هایش
واز نوای خدا خداهایش

بغضدشمن به اوج قله رسید
بیشتر در فشرد قوم پلید

 از فشار مکرر آن در
گشت پژمرده لاله ی حیدر(ع)

می چکد خون ز نوک میخ در
درد پهلوی دخت پیغمبر(ص)

گل پژمرده روی خاک افتاد
زیر پا مانده بود بی امداد

کرد کوشش که پا شود از جا
تا نماند به زیر دست و پا

ناگهان سر رسید بی رحمی
شهره بین عرب به بی شرمی

با غلاف سلاحش آن کافر
زد به پهلوی دخت پیغمبر(ص)

وای افتاد بر زمین زهرا(س)
محسنش کشته گشت واویلا

از هجوم سپاه اهریمن
له شده زیر دست و پا یک زن

تا که رفت از جهان رسول خدا(ص)
صد مصیبت رسید بر زهرا(س)

بست بار سفر گل طه
جای گل جنت است نه دنیا

در عزای بتول(س) می گرییم
هم نوا با رسول(ص) می گرییم

در عزا و مصیبت زهرا(س)
شد دل شیعه خانه ی غمها

ناله کن نی که لاله پرپر شد
ناله کن نی که دیده ها تر شد

نکند فصل برگریزان است
گلشن دین چو بیت الاحزان است

  • ۰۶ دی ۹۹ ، ۱۱:۲۵
  • علی اسماعیلی وردنجانی

آسمان عشق را خورشید انور زینب(س) است
بر حسین(ع) و بر حسن(ع) غمخوار و خواهر زینب(س) است

حضرت زهرای اطهر تاج فخر بانوان
بر تمام شیعیان مولا و سرور زینب(س) است

با گل رویش مدینه شد بهشت روی خاک
باغ دین را شاخه ی سرو و صنوبر زینب(س) است

در میان بانوان بی مثل و بی همتاست او
دختر شیر خدا، ثانی حیدر(ع) زینب(س) است

اوست پیغام آور طوفان سرخ کربلا 
اسوه صبر و شکیبایی، پیمبر(ص) زینب(س) است

گشته نازل سوره کوثر به شان فاطمه(س)
شرح و توضیح همه آیات کوثر زینب(س) است

کشتی دین را رهایی داد از موج بلا
کشتی قرآن و دین را همچو لنگر زینب(س)است

خواند در شام غریبان تا سحرگاهان نماز
آن که لبریز است از ایمان و باور زینب(س)است

ایستاده یک تنه در رو به روی لشکری
زن ولی شیر افکن صد تیپ و لشکر زینب(س)است

مادر او فاطمه(س) ام ابیها بوده است
آن که می پوید همیشه راه مادر زینب(س)است

اوست مانند حسین(ع) استاد دانشگاه عشق
عاشقانه دین حق را یار و یاور زینب(س) است

صبر هم آموخت از او درس صبر و درس حلم
آری آن استاد تعلیم توانگر زینب(س)است

سربلند و آبرومند است در نزد خدا
شیعیان مژده، شفیعه روز محشر زینب(س)است

  • ۲۹ آذر ۹۹ ، ۰۴:۵۳
  • علی اسماعیلی وردنجانی

بی تو یک عمر است آقا بیقراری می کنم
من برای دیدنت لحظه شماری می کنم

روزها را چشم در راه تو هستم تا به شب
چون که شب شد تا سحر شب زنده داری می کنم

کودکانه از غم هجران روی ماه تو
ناله بر می آورم، فریاد و زاری می کنم

مرگ تدریجی است بی روی شما این زندگی
در غم مرگ خودم من سوگواری می کنم

از همان روز نخستین سخت معتادت شدم
بی تو یک عمرست احساس خماری می کنم

ای تمام اعتبارم گر نباشی پیش من 
هیچم و اقرار بر بی اعتباری می کنم

بی تو این دنیای ما سرد است و تاریک و خموش
در فراقت خون دل از دیده جاری می کنم

چون نبودم یاورت وقتی توانی داشتم 
با هزار افسوس آقا شرمساری می کنم

چون غبار غم نشسته روی چشمان ترم
دیده ام کم سو شده احساس تاری می کنم

از سر لطف و کرامت پای بر چشمم گذار
گر بیایی، پیش پایت جان نثاری می کنم

  • ۲۷ آذر ۹۹ ، ۰۷:۴۵
  • علی اسماعیلی وردنجانی

امید و آرزوی من فقط زیارت توست 
تمام عمر دلم مانده در اسارت توست 

همیشه نام تو تسبیح صبح و شام من است
لبم همیشه حکایتگر حکایت توست 

شکست کاسه ی صبرم به سنگ هجر و فراق
بیا که زندگی ام بسته بر حمایت توست  

به شوق دیدن تو می کشم نفس آقا
بیا که دار و ندار من از عنایت توست 

چگونه بی تو بجویم ره سعادت خویش 
چراغ راه بشر کمترین رسالت توست 

دلم گرفته چو مرغی که در قفس مانده
بیا که مرغ دلم تشنه ی عیادت توست  

تو ابر رحمتی و بی تو این جهان مرده است  
بهشت خرم و سرسبز از طراوت توست 

بخوان به نغمه ی خوش آیه های قرآن را
که گوش جان بشر عاشق قرائت توست  

قسم به جان تو آقا دعای صبح و شبم
دعا برای ظهور تو و سلامت توست

چه می شود که بیایی و قد علم بکنی
که چشم شیعه به قد قامت و قیامت توست

چه خوب می شد اگر هاتفی ندا می داد
نماز جمعه ی این هفته با امامت توست

  • ۲۰ آذر ۹۹ ، ۱۰:۰۱
  • علی اسماعیلی وردنجانی

اهل بیت مصطفی(ص) افضلترند از انبیاء
 می رسد اوج فضیلتهای آنان  تا خدا 

خاندان مصطفی (ص) هستند ما را تاج سر 
روشنایی بخش راه و رهنمایان بشر 

جملگی هستند آنان سابقون السابقون
یک به یک هستند آنان صادقون الناطقون 

جملگی هستند ما را تا سعادت رهنمون 
خیمه ی اسلام را هر یک از آنان چون ستون 

چون شده واجب ز حق ما را ولای اهل بیت(ع) 
ای بشر باید روی زیر لوای اهل بیت(ع) 

راه آنان راه حق است و رسد تا کوی یار
 راه آنان را برو تا آن که باشی رستگار 

کُف پیغمبر(ص)، علی(ع) و کُف حیدر (ع) فاطمه(س) 
اهل بیت مصطفی(ص) اسلام و دین را قائمه  

فاطمه(س) صدیقه و شویش علی(ع) صدیق بود 
دشمن زهرا(س) و حیدر(ع) ملحد و زندیق بود 

خاندان مصطفی(ص) پاکند از هر نقص و عیب
 با خبر هستند آنها از همه اسرار غیب  

ساکنان عرش حقّ هستند آل مصطفی(ع) 
ترجمان آیه ی تطهیر شد آل عبا 

حجت الله و ولی الله وقتی مرتضاست
سرپرست احمد(ص) و زهرا(س) و حیدر(ع) هم خداست 

مهر زهرا(س) هست وقتی خمسی از کل زمین 
هست داماد پیمبر(ص) مالک خلد برین  

می درخشد چهره ی آل علی(ع) چون آفتاب 
حیدر(ع) از باغ بهشت آورده است عطر و گلاب 

دوستی با آل احمد(ع) فرض شد بر مسلمین 
نام شیعه ثبت شد در زمره ی اهل یقین  

شاخه ی طوبی هر آنچه داشت روی شاخسار
 از سر شوق و ارادت کرده بر زهرا(س) نثار 

چون که پاداش رسالت مهرورزی با علی(ع) است
تا نفس دارم مرا بر لب نوای یاعلی(ع) است 

حیدر(ع) و زهرا(س) و پیغمبر(ص) درختی واحدند
 بر همه اعمال انسان های عالم شاهدند

حضرت جبریل آورده است از سوی خدا
آیه ی تطهیر را در شان آل مصطفی(ص)

نام آل مصطفی(ص) زینت به عرش کبریاست
عرش می بالد به خود چون مسکن آل عباست

شرح آیات خدا هستند آل مصطفی(ص)
معنی شوق و رضا هستند آل مصطفی(ص)

جملگی هستند معنای صراط المستقیم
تا سعادت می رسد این راه از عهد قدیم 

بر شب تاریک ما هستند آنها همچو ماه
نور آنها ظلمت شب را کند همچون پگاه

شافع روز جزا هستند چون این خاندان
آفرین بر انتخاب نابتان ای شیعیان

شکر یارب بر لبم جاریست نام اهل بیت(ع)
کاش بودم خادم قنبر غلام اهل بیت(ع)

  • ۱۳ آذر ۹۹ ، ۱۰:۳۲
  • علی اسماعیلی وردنجانی