اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

بایگانی
پیوندهای روزانه

۵ مطلب در بهمن ۱۳۹۹ ثبت شده است

باز هم دلها شده لبریز غم
دامن از اشک دو دیده همچو یم

باز هم عالم سیه پوشیده است 
جامی از غم را فلک نوشیده است

خون بریزد از دو چشم آسمان 
دست غم بر سر تمام شیعیان

رنج و اندوه پیمبر(ص) تازه شد
داغ زهرا(س) بار دیگر تازه شد

باز هم چشم علی(ع)خون گریه کرد
روز و شب با حال محزون گریه کرد

وای من از غصه مولایم حسن(ع)
سینه اش گردیده لبریز محن

می زند دست عزا بر سر حسین(ع)
چشمه ی خون است او را هر دو عین

حضرت زینب(س) که گشته دلغمین
می کشد از غصه آهی آتشین

حضرت سجاد(ع) هنگام دعا
هم نوا شد با سر از تن جدا

حضرت باقر(ع) شد از غم نوحه گر
حضرت صادق(ع) هم از غم خون جگر

حضرت موسی ابن جعفر(ع) غصه دار
اشک می ریزد ز چشمش زار زار

نوحه می خواند علی موسی الرضا(ع)
حضر ت معصومه(س) با او همنوا

شد جواد(ع) از رنج و درد بی حساب 
سینه اش پر خون و قلبش چون کباب

حضرت هادی(ع) که چشم خویش بست 
در عزایش عالمی در غم نشست

زهر نوشید آن امام ممتحن
جای پیراهن به تن دارد کفن

عسکری می نالد از داغ پدر
ریزد از غم خون دل را از بصر

خاک غم بر سر همه افلاکیان
چشمه ی خون چشمهای خاکیان

رخنه کرده غم به جان مومنان
از مصیبت شیعیه در آه و فغان

غصه دار و دلغمین آل عبا(ع)
مهدی زهرا(س) شده صاحب عزا

تسلیت ای مهدی صاحب زمان(عج)
تسلیت ای شیعه را آرام جان

  • ۲۶ بهمن ۹۹ ، ۱۷:۰۱
  • علی اسماعیلی وردنجانی

ای که تویی هدیه ی خالق سبحان ما
محمد ثانی و روحی و ریحان ما
اول ماه رجب گام زدی بر زمین
خاک قدم های تو سرمه ی چشمان ما

حسن دل آرای تو برده دل شیعیان
نام قشنگت شده ورد لب مؤمنان
شمس و قمر جلوه ای از رخ زیبای تو
شمع رخت روشنی داده به هر دو جهان

حضرت سجاد(ع) شد محو تماشای تو
از همه دل می برد صورت زیبای تو
 باقر هر علمی و آگهی از راز وحی 
تک تک آیات وحی شرح معمای تو

ای ز سراپای تو نور خدا جلوه گر
صورت زیبای تو هست چو قرص قمر
ای که شکافنده ی علمی و عالم تویی
سینه ی تو بحری از گوهر علم و هنر

ای که تویی واقف از جمله ی اسرار حق 
نور وجود شما معدن انوار حق 
هرکه تماشا کند چهره ی نورانیت 
دیده به چشمان خود جلوه ی رخسار حق

ای همه ی عرشیان طفل دبستان تو
شمس و قمر مات آن چهره ی رخشان تو
بال ملائک شده فرش قدوم شما
حضرت روح الامین بی سر و سامان تو

خواست خدا تا کند نقش خودش را عیان
عارض ماه تو را داد به عالم نشان 
شیفته ی صورت ماه تو اهل سماء
روی زمین دلبری می کنی از شیعیان

ای که تویی چون علی (ع) جلوه ی ذات خدا
آمدی و شد جهان از قدمت با صفا
راه سعادت فقط بگذرد از کوی تو
معنی قرآنی و روح نماز و دعا

ای که تویی وارث خون حسین(ع) شهید
خون دل از دیده ات در غم او می چکید
در ره شام بلا پیر شدی از ستم 
موی تو در کودکی گشت از این غم سپید

آمدی و شیعه را فخر دو عالم شدی 
درد و غم شیعه را دارو و مرهم شدی 
راهنمای بشر تا به قیامت تویی 
مثل رسول خدا(ص) نور مجسم شدی

  • ۲۳ بهمن ۹۹ ، ۰۸:۰۶
  • علی اسماعیلی وردنجانی

دخت پیغمبری و ام ابیهایی تو
سوره کوثری و حضرت زهرایی تو
تاج فخر بشریت تویی ای کفو علی(ع)
همسر حیدری و یاور مولایی تو

حضرت کوثری و خیر کثیری زهرا(س)
حامی و یاور مسکین و فقیری زهرا(س)
نیست یک ذره هراس از صف محشر ما را
چون به ما یار و مددکار و نصیری زهرا(س)

معنی تک تک آیات خدایی زهرا(س)
روح قرآن تویی و شرح دعایی زهرا(س)
همه ی عالم هستی به فدایت بانو
تاج فخر و شرف آل عبایی زهرا(س)

 روز و شب در پی دلجویی محتاجی تو
به سر جمله ی نسوان جهان تاجی تو
هست مدیون تو بانو به یقین ختم رسل(ص)
علت واقعه ی لیله ی معراجی تو

وحی را ترجمه ی سوره ی القدر تویی
به رسول و به علی(ع)شارح هر صدر تویی
روشنی بخش جهان جلوه ی زهرایی توست
الضحی و فلق و فجری و چون بدر تویی

  • ۱۴ بهمن ۹۹ ، ۰۶:۵۲
  • علی اسماعیلی وردنجانی

رسول حق تو را چو از خدا گرفته فاطمه(س)
گلشن دین ز مقدمت صفا گرفته فاطمه(س)
ملک زمین که پیش از این نداشت هیچ ارزشی
ز یمن مقدم شما بها گرفته فاطمه(س)

دختر مصطفایی و حبیبه ی خدا تویی
ترجمه ی ساده ای از سوره هل اتی تویی
علی(ع) اگر چه در رکوع زکات می دهد ولی
شرح و بیان و معنی آیه ی انّما تویی

خواست خدای مهربان دهد به آدمی امید
به این سبب کتاب را در شب قدر آفرید
فهم کتاب خارج از درک تمام خلق بود
فاطمه(س) شد ترجمه ی ساده ی قران مجید

فاطمه هستی و تویی ترجمه ی آیه ی نور
خادمه های خانه ات جمله ملائکند و حور
کتاب های وحی را تویی یگانه ترجمه 
قرآنی و توراتی و صحف و انجیل و زبور

عوالم وجود را خدای اکبر آفرید
سپس برای این جهان احمد(ص) و حیدر(ع) آفرید
چون که متاع این جهان قلیل بود نزد حق
خدا برای این جهان سوره ی کوثر آفرید

  • ۱۴ بهمن ۹۹ ، ۰۶:۵۰
  • علی اسماعیلی وردنجانی

پنجره ای گشوده ام رو به فضای بندگی
مرغ دلم پریده تا اوج هوای بندگی 

فلسفه ی وجود من عبادت است و بندگی
آمده ام در این جهان فقط برای بندگی 

کار خدا خدایی و کار بشر عبودیت
ولی ز بندگی شدم بنده خدای بندگی 

کرده خدا بهشت را بنا برای بندگان
بهشت شد بنا روی سنگ بنای بندگی 

صفا گرفته ملک دین همیشه از صفای دل
گرفته دل ولی صفا خود از صفای بندگی 

فنای حق هر آن که شد، سعی به بندگی کند
بقا گرفته هر کسی که شد فنای بندگی

مس وجود آدمی به سادگی طلا شود
طلا شود مس بشر ز کیمیای بندگی 

درد بشر دوا شود اگر که بندگی کند
هست دوای درد ما فقط دوای بندگی

دور شدن ز بندگی باعث سختی دل است
طاهر و صیقلی شود دل از جلای بندگی

کبر و غرور مایه ی تباهی و فساد ماست
گنج همیشه جاودان،گنج طلای بندگی 

خدا نهاده بر سرم تاج ز عزت و شرف
چون که به تن نموده ام بنده ردای بندگی 

بیم و امید هر دوشان لازمه ی سعادتند
هست همیشه در دلم خوف و رجای بندگی 

به شکر آن که حق مرا بنده خود بیافرید
حمد و ثنای او کنم حمد و ثنای بندگی 

خدا به شرط بندگی مرا بهشت می برد
بهشت جاودان مرا اجر و بهای بندگی

 

 

 

 

  • ۰۶ بهمن ۹۹ ، ۰۷:۰۶
  • علی اسماعیلی وردنجانی