اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

بایگانی
پیوندهای روزانه

۹ مطلب در بهمن ۱۳۹۶ ثبت شده است


شب است و ابر چشم شیعه خونبار
شب است و عالم هستی عزادار

همه عالم لباس غم به تن کرد
و از غم چاک چاک آن پیرهن کرد

همه عالم ز غم سر در گریبان
خلایق جملگی زار و پریشان

شب است و خفته در تابوت زهرا(س)
کنارش خون روان از چشم مولا

غبار غم گرفته آسمان را
موذن نالد و گوید اذان را

شب است و قدسیان اندوهگینند
همه هم ناله با اهل زمینند

شب است ماه در تابوت خواب است
همه دلها از این غصه کباب است

علی(ع) بر سر زنان در زیر تابوت
همه عالم ز غصه مات و مبهوت

علی(ع) تابوت خود را داشت بر دوش
ز غصه بارها می رفت از هوش

شب است و زینب(س) و یک کوه ماتم
زند بر سر دو دست غم دمادم

حسن(ع) از داغ مادر دل غمین است
دلش خون چون امیر المومنین(ع) است

حسین(ع) سر در گریبان است امشب
دو چشمش زار و گریان است امشب

چو دست غم به سر کوبید مولا
ز غم لرزید عرش حق تعالی

کتاب وحی را همتاست زهرا(س)
به آیات خدا معناست زهرا(س)

به قران دفن شد قران شبانه
همان بانوی خورده تازیانه

همان بانو که سیلی خورد سیلی
همان بانو که شد رخساره نیلی

همان بانو که شد مسمار آن در
برای کشتن او مثل خنجر

دو چشم شیعیان از غصه خونبار
و از اهل سقیفه سخت بیزار

  • ۲۹ بهمن ۹۶ ، ۱۲:۲۷
  • علی اسماعیلی وردنجانی

شاخه گل محمدی ز ضرب در شکسته شد
شاخه ی گل شکست و از علی(ع) کمر شکسته شد

خبر رسید شاخه ی گل محمدی شکست
ستون هفت آسمان از این خبر شکسته شد

گرفته اند در بغل زانوی غم فرشتگان
شمس ز غم در آتش و قرص قمر شکسته شد

هزار بار چشم ها ریخته اند اشک غم
رکورد آه و آتش و اشک بصر شکسته شد

دختر حضرت نبی(ص) همسر حضرت علی(ع)
سوره ی کوثر خدا، فخر بشر شکسته شد

شد سپر ولایت امیر مومنان علی(ع)
بر اثر فشار در، وای سپر شکسته شد

در آسمان شده به پا بزم عزای فاطمه(س)
ز غصه از فرشتگان هزار پر شکسته شد

بشکند آن دست که زد، ضربه به صورت بتول(س)
که بین اهل کاینات، بشر چه سر شکسته شد

  • ۲۸ بهمن ۹۶ ، ۱۳:۳۹
  • علی اسماعیلی وردنجانی

گذشت عمر و ندیدیم روی یار افسوس
نبود حاصلی از صبر و انتظار افسوس

قرار بود نبیند دو چشم من جز یار
ولی نماند دو چشمم سر قرار افسوس

گذشت عمر و ز رخ پرده بر نداشت نگار
نداد رخصت دیدار آن نگار افسوس

کویر جان شود از یمن مقدمش گلشن
چه شد که پا ننهاده در این دیار افسوس

برای آمدنش طرح تازه ای باید
اگر چه نیست امیدی به ابتکار افسوس

بدون او همه ی سال ها زمستان بود
بهار عمر گذشته است بی بهار افسوس

گذشت عمر و به تلخی گذشت، هر چه گذشت
و بی رخش گذرد سخت روزگار افسوس

تمام عمر به دنبال یار می گشتم
چو نیست بر رخم از کفش او غبار افسوس

اگر ز صدق زنم دم ز یار حق را شکر
اگر که هست ریا یا اگر شعار افسوس

  • ۲۴ بهمن ۹۶ ، ۱۳:۳۴
  • علی اسماعیلی وردنجانی


عمریست ساکتیم به مانند لال ها
ساکت تر از زمان سکوت بلال ها

شد رنگ اشک دیده ی ما چون انار سرخ
زرد است رنگ چهره چنان پرتغال ها

نایاب گشته اند غزلهای آبدار
آری چنان که نیست اثر از غزال ها

چشم انتظار رویت خورشید بوده ایم
حالا شدیم از چه همه بی خیال ها؟

از حد گذشت غیبت طولانی امام
ما خسته از تلفظ این میم و دال ها؟

از حال ما بپرسد اگر؟ در جواب او
گویم پر است حال بشر از ملال ها

روزی اگر به یاد تو بودند مردمی
پیدا نمی شود دگر آن حس و حال ها

ای آن حقیقتی که تویی منجی بشر
از محضر شماست بشر را سئوال ها

تنها تو را شبیه خودت آفریده اند
کی بوده اند در خور شانت مثال ها

آقا مدال نوکریت را به ما بده
زیرا سر است آن ز تمام مدال ها

آقا بیا که لقمه ی ما شبه ناک شد
نایاب گشته اند تمام حلال ها

شد ماهواره تا به روی پشت بام نصب
از یاد رفته شمس درخشان، هلال ها

جایی برای کار خدایی نمانده است
ترویج می کنند ز بس ابتذال ها

یک عده ای زیاده طلب، عده ای فقیر
دیگر اثر مجوی ز با اعتدال ها

هر میوه ی رسیده بیافتاد از درخت
مانده به روی شاخه ی نورسته کالها

یک عده ای به علت فقرند جان به لب
یک عده نیز در صدد جمع مال ها

یک عده تا به اوج سما پر گشوده اند
یک عده روی خاک ز بشکسته بال ها

من احتمال می دهم آقا ببینمت
ما زنده ایم زنده از این احتمال ها

تنها صدای پای تو آرامش است و بس
درد است و رنج و غصه، همه قیل و قال ها

  • ۱۸ بهمن ۹۶ ، ۰۸:۲۴
  • علی اسماعیلی وردنجانی

در بند غمم زغم نجاتم بدهید
چون تشنه لبم آب حیاتم بدهید

سردیم شده، دوای دردم گرمی است
از لعل لب دوست نباتم بدهید

***
در خانه ی خود کمی دعا کم دارم
دستی که رود سوی خدا کم دارم

ای دوست بدون توست دنیا زندان
با آنکه توانگرم تو را کم دارم

***
تو پادشه عالم و من نیز غلام
هر صبح فرستمت من از دور سلام

با آنکه درون قلب من جا داری
در زندگی ام جای تو خالی است مدام

***
برگرد که ما چشم به راهت هستیم
محتاج به یک گوشه نگاهت هستیم

ره گمشدگانیم و در این ظلمت شب
در آرزوی صورت ماهت هستیم

***
هنگام سحر به وقت تعقیب نماز
دستم به سوی خدا و در راز و نیاز

از حق طلب امر فرج می کردم
با سوز صبا و شور در اوج حجاز

  • ۱۶ بهمن ۹۶ ، ۰۷:۴۵
  • علی اسماعیلی وردنجانی


قامت خمیده ی من
زهرا(س) شهیده ی من

گل نو رسیده ی من
بین اشک چکیده ی من

زهرا(س) مرو مرو

بشکسته زغم کمرم
از داغ تو خون جگرم

ای آن که شدی سپرم
ای در شب غم قمرم

زهرا مرو مرو

ای دخت رسول الله
ای مادر ثارالله

ای در شب غم چون ماه
گویم غم تو با چاه

زهرا(س) مرو مرو

ای زینت بستانم
از داغ تو گریانم

ای لوء لوء و مرجانم
ای نور دو چشمانم

زهرا(س) مرو مرو

ای مایه ی فخر بشر
ای خورده تو ضربه ز در

تنها مرو به سفر
با خود مرا تو ببر

زهرا(س) مرو مرو

تو کوثر قرانی
تو خیر فراوانی

تو حجت یزدانی
تو شمع فروزانی

زهرا(س) مرو مرو

می سوخت غریبانه
آن روز در خانه

از ضربه ی بیگانه
بشکست تو را شانه

زهرا(س) مرو مرو

ای نخل بریده ثمر
ای مادر کشته پسر

ای مایه ی فخر بشر
کن صبر و مرو به سفر

زهرا(س) مرو مرو

قومی که همه پستند
از خوردن می مستند

دستان مرا بستند
پهلوی تو بشکستند

زهرا(س) مرو مرو

حرفم بشنو زهرا(س)
مگذار مرا تنها

از داغ تو یا زهرا(س)
افتاده علی از پا

زهرا (س) مرو مرو

  • ۱۰ بهمن ۹۶ ، ۱۳:۳۰
  • علی اسماعیلی وردنجانی


"یک طرف گل بود اما بی سپر
یک طرف دیوار بود و میخ در"

یک طرف روشنتر از صد آفتاب
یک طرف از هرچه شب تاریکتر

بود یک سو محور آل عبا(ع)
سوی دیگر باعث هر کفر و شر

بود یک سو دختر ختم رسل(ص)
سوی دیگر هم گروهی بی پدر

یک طرف معنای قران کریم
یک طرف جمعی ز قران بی خبر

یک طرف سر تا به پا خیر کثیر
سوی دیگر اهل عالم را ضرر

یک طرف شب تا سحر گرم نماز
یک طرف نوشنده ی می تا سحر

کوثر وحی خدا یک سوی بود
سوی دیگر فتنه می بارید و شر

یک طرف کفو علی مرتضی(ع)
سوی دیگر مایه ی ننگ بشر

قوم ظلمت آتشی افروختند
تا بسوزانند خورشید و قمر

ضربه ای بر در فرود آمد سپس
سقط شد زان ضربه از زهرا(س) پسر

وای من پهلوی زهرا(س) خرد شد
قامتش خم شد شکست از او کمر

گشت راهی سوی جنات نعیم
شکوه برد از دشمنان نزد پدر

  • ۰۹ بهمن ۹۶ ، ۱۱:۵۳
  • علی اسماعیلی وردنجانی

دوباره زمان عزا شد
 دوباره قیامت به پا شد

دوباره دل شیعه لبریز
 ز درد و غم و غصه ها شد

دوباره عزای بتول و
دوباره غم و درد حیدر(ع)

رسیده دگر باره وقت ِ
سیه پوشی از داغ کوثر

در این سوگ عظمی
 زهجران زهرا

زند ناله مولا
 زند ناله مولا

سفر کرده زهرا(س) ز دنیا
 زمان مصیبت رسیده

حسن (ع) می زند دست بر سر
 شده زینبش قد خمیده

بریزید از دیدگان خون
 که تشییع گشته شبانه

شکسته است پهلوی زهرا(س)
 ز میخ در و تازیانه

ببین یا محمد(ص)
 به اشک دو دیده

چه غمها پس از تو
به زهرا(س) رسیده

بیا و ببین شعله ها را
فروزان ز بیت ولایت

در و هیزم و آتش و دود
هجوم و جفا و جنایت

دل فتنه گر های آن روز
ز بغض و جفا پر شرر بود

لگد زد به در بی حیایی
وَ زهرای تو پشت در بود

چه گویم چه گویم
من از پشت آن در

شده غنچه پرپر
شده غنچه پرپر

واویلا  واویلا

  • ۰۸ بهمن ۹۶ ، ۱۱:۰۰
  • علی اسماعیلی وردنجانی

آئینه ی مرتضی نمایی زینب(س)
مانند علی(ع) روح دعایی زینب(س)

با نام تو دردها شفا می گیرد
 آری تو به دردها دوایی زینب(س)

ورد لب ماست صبح و شب یا زینب(س)
زیرا تو حبیبه ی خدایی زینب(س)

استاد وفا داری و تقوا هستی
تو اسوه و الگوی وفایی زینب(س)

ما راه بهشت را ز تو می جوییم
با راه بهشت آشنایی زینب(س)

ای اسوه ی پاکدامنی، دخت علی(ع)
چون مادر خود، فخر نسایی زینب(س)

از مقدم تو جهان مصفا شده است
تو علت هر شور و صفایی زینب(س)

ای آن که خدا نام تو را زینب(س) خواند
زین اب و از جنس طلایی زینب(س)

ای رنج کشیده در ره حضرت دوست
تسلیم و به امر حق رضایی زینب(س)

آنان که دم از ولای حیدر(ع) زده اند
الحق تو به جمله مقتدایی زینب(س)

راه تو همان راه رسول(ص) است و علی(ع)
تو رهبر ما و رهنمایی زینب(س)

عمریست همه به تو ارادت مندیم
چون پاک چو اصحاب کسایی زینب(س)

باشی تو اگر رضا، خدا هم راضی است
 محبوبه ی ذات کبریایی زینب(س)

ای شیر زن حماسه ی کرب و بلا
تو الگوی هر اهل ولایی زینب(س)


  • ۰۲ بهمن ۹۶ ، ۱۰:۲۲
  • علی اسماعیلی وردنجانی