اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

بایگانی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

از زمین تا آسمان امشب چراغانی شده
حضرت روح الامین گرم غزلخوانی شده
قدسیان را ورد لب الفاظ رحمانی شده
زینت عرش برین آیات قرآنی شده

می رسد از راه امشب رحمه للعالمین
تا که گلباران شود از آسمان ها تا زمین

مکه می نازد که هستم زادگاه مصطفی(ص)
ارتفاعم می رسد دیگر به عرش کبریا
پر بها تر خاک من از گوهر ناب و طلا
دارم از نام محمد(ص) این همه ارج و بها

می رسد از راه و دنیا را گلستان می کند
جسم بی روح بشر را او پر از جان می کند

 از شعاع نور او عالم منوّر می شود
کشتی نوح نبی را نیز لنگر می شود
بر تمام انبیاء مولا و سرور می شود
از قدومش عالم هستی معطّر می شود 

چهره ی زیبای او حُسن جهان آرا شده
یک گل است اما صفا بخش همه دنیا شده

از برای او خداوند آفرید افلاک را
با قدومش پر بها بنموده احمد(ص) خاک را
یاد او شادی ببخشد سینه ی غمناک را
در مقام او خدا فرموده است «لولاک» را

رحمه للعالمین و واسط فیض خداست
افتخار مسلمین است او و ختم الانبیاست

اوست احمد(ص) او برادر با علی مرتضاست
او ابوالزهراست او سوی سعادت رهنماست
او ابوالقاسم ستون خیمه ی آل عباست
جدّ مولا مهدی صاحب زمان (عج) روحی فداست 

معنی صبر و صلات و قبله ی اهل یقین
روز میلادش مبارک بر تمام مسلمین

ماهی دریا به یمن مقدم او شاد شد
آهوی صحرا به شوق آمد ز غم آزاد شد
طائر قدسی پر از شور و پر از فریاد شد
خانه ی دلهای اهل آسمان آباد شد

ذکر لب های ملائک نام ختم الانبیاست
نام زیبای محمد(ص) زینت عرش خداست

جان به قربانش که باشد رحمه للعالمین
علت ایجاد افلاک است آن مولای دین
اوست مولا و امیر قبله ی اهل یقین 
اوست تاج افتخار و آبروی مسلمین

نور باران شد به یمن مقدمش هفت آسمان
روز میلادش مبارک بر همه اهل جهان

 

  • ۳۰ مهر ۰۰ ، ۰۶:۵۲
  • علی اسماعیلی وردنجانی

1
ما شیعه ی حیدریم و با او یاریم
از ظلمت شب چه غصه، ما بیداریم

آنگونه که لبریز ولایت هستیم
از دشمن مرتضی علی(ع) بیزاریم
2
آنکس که به دخت مصطفی(ص) سیلی زد
بر روی علی مرتضی(ع) سیلی زد

ناموس خداست دختر پیغمبر(ص)
نامرد به ناموس خدا سیلی زد
3
لبریز ولایتیم، یارب شکرت
در کوی سعادتیم، یارب شکرت

از دشمن اهل بیت(ع)، ما بیزاریم
سرشار برائتیم، یارب شکرت
4
وقتی که دل حیدر(ع) و زهرا(س) شاد است
شیعه ز غم و درد و بلا  آزاد است

صد شکر دل شیعه پر از نور خداست
با یاری اهل بیت(ع) دل آباد است
5
گردیده دل حضرت پیغمبر(ص) شاد
زهرای بتول(س) و شوهرش حیدر(ع) شاد

ابتر همه دشمنان و کوثر زهراست
تاویل و بیان سوره ی کوثر شاد
6
 بر احمد(ص) و بر آل پیمبر(ص) صلوات
بر شیر خدا حیدر صفدر(ع) صلوات

بر دشمن اهل بیت(ع) لعن ابدی
بر ترجمه ی سوره ی کوثر صلوات
7
در صبح سپید می فرستم صلوات
با شوق و امید می فرستم صلوات

بر دشمن اهل بیت(ع)لعنت گویم
توفیق مزید می فرستم صلوات
8
این عید برائت است شکراً لله
هنگام صلابت است شکراً لله

امروز که خاندان عصمت(ع) شادند
نوروز ولایت است شکراً لله
9
ما شیعیان حضرت زهرای اطهریم
پویندگان راه علی(ع) و پیمبریم

عید برائت است و در این عید با شکوه
لبریز شور و رغبت و ایمان و باوریم
10
با لحن خوش و صوت رسا می گوئیم
 با شور و نشاط و همنوا می گوئیم

امروز که عید حضرت فاطمه(س) است
تبریک به اصحاب کساء(ع) می گوئیم
11
در مکّه و مشهدالرضا(ع) می گوئیم
هم در نجف و کرببلا می گوئیم

با شور و شعف به یمن این عید سعید
تبریک به آل مصطفی(ص) می گوئیم

 

  • ۲۳ مهر ۰۰ ، ۱۱:۰۳
  • علی اسماعیلی وردنجانی

حجت اللّه ولی ساکن زندان بودن

کنج زندان ستم شمع فروزان بودن

واسط فیض خداوند و به کنج زندان
شاهد ظلم و ستم های فراوان بودن

گر چه آزار و شکنجه است نصیبش هر روز
شاکر دم به دم خالق سبحان بودن

مثل جدش که سرش بر سر نی قرآن خواند
کنج زندان بلا قاری قرآن بودن

زهر نوشیده و دارد جگرش می سوزد
لب خشکیده ولی یاد فقیران بودن

نیمه جان گوشه ی زندان بلا افتاده
بر همه عالمیان خوبتر از جان بودن

معنی تک تک آیات خداوند شدن
مرکز ثقل همه عالم امکان بودن

حسن رویش بسی از یوسف کنعان خوشتر
اسوه نیکی و تقوای جوانان بودن

فاطمه(س) گونه اگر زود شهیدش کردند
مقتدای همگان در همه دوران بودن

هدفش گسترش عدل و عدالت بوده
شرح و تفسیر همه سوره رحمان بودن

یادگارش پسری هست سراپا همه نور
عاقبت منجی این عالم امکان بودن

دل هر شیعه شده خانه ی دربست غمش
در غمش نوحه سرا نوح و سلیمان بودن

ابر دیده پس از این تا به ابد بارانی است
غم او علت این ریزش باران بودن

  • ۲۱ مهر ۰۰ ، ۲۱:۳۴
  • علی اسماعیلی وردنجانی

می کشی درد و کسی نیست به دادت برسد

قبل جان دادن تو کاش جوادت برسد

وای دیگر شده کاری که نباید می شد
کار ما گریه و زاری، که نباید می شد

جگرت بر اثر زهر شده صد پاره
می کشی درد و به درد تو نباشد چاره

خیمه این بار نه، بلکه جگرت می سوزد
مثل مرغی همه ی بال  و پرت می سوزد

مانده ای خیره به در، نیست قرارت آقا
هیچ کس نیست مگر یاور و یارت آقا

گرچه بالاست دمای تب تو آقا جان
نیست بالای سرت زینب(س) تو آقاجان

هیچ کس نیست کمی گریه به حال تو کند
چاره ای بر غم و اندوه و ملال تو کند

کاش بودی سر بالین تو اینک خواهر
همنوای تو و این نغمه ی مادر مادر

کاش اینجا به کنار تو علمداری بود
لا اقل چند نفر یار و مددکاری بود

گر چه اینجا خبر از کوچه و بازاری نیست
سر نعش تو ولی زینب(س) غمخواری نیست

گر چه دوری تو ز یاران و ز خاک وطنت
زیر صد نیزه و شمشیر نیفتاده تنت

نیست اینجا به کنار تو اگر خواهر تو
نیست عریان بدن و نیست به نیزه سر تو

تو غریب الغربائی و ز یاران همه دور
سر تو هیچ نبوده است شبی کنج تنور

تشنه لب مانده ای و هیچ ندادندت آب
بر لبت چوب نخورده است که در بزم شراب

پسرت آمده آقا به سر نعش پدر
نیست بر دامنت امّا سر گلگون پسر

عرش اعلی به زمین آمده و منبر شد
روضه خوان غم تو حضرت پیغمبر(ص) شد

حیدر(ع) و فاطمه(س) از داغ تو نالان هستند
دیده ها در غم تو چشمه ی باران هستند

بی تو دیگر به شب شیعه نباشد قمری
شد عزادار غمت شیعه ی اثنی عشری

در غمت نوح نبی نوحه سرائی کرده
به در خانه ی تو شیعه گدائی کرده

سوخت جان همه ی اهل زمین در غم تو
زانوی اهل سما در بغل از ماتم تو

عالم از داغ تو پوشیده به تن رخت عزا
داغدار غم تو هست همه ارض و سما

حرمت تا به ابد ملجاء هر ایرانی است
در غمت تا به ابد دیده ی ما بارانی است

  • ۱۳ مهر ۰۰ ، ۲۰:۳۸
  • علی اسماعیلی وردنجانی

مگر که حجت خدا، امام مجتبی(ع) نبود؟
مگر امام مجتبی(ع) امیر قلب ها نبود؟

مگر که در همه جهان کریمتر از او کسی است؟
مگر که الگوی کرم و اسوه ی سخا نبود؟

نمی گذشت از او مگر ره سعادت بشر؟
مگر امام مجتبی(ع)، رهبر و رهنما نبود؟

مگر امام مجتبی(ع) نبود امام مسلمین؟
شرط قبولی نماز، اجابت دعا نبود؟

پناه هر پناه جو، امید نا امیدها
مگر امام مجتبی(ع) به دردها شفا نبود؟

مثل امیر مؤمنان(ع) نداشت یاوری چرا؟
مگر ز یاوران او خدای او رضا نبود؟

چرا به عمر خویشتن وفا ندید از کسی؟
مگر امام مجتبی(ع) نمونه ی وفا نبود؟

مگر امام مجتبی(ع) نبود سبط مصطفی(ص)؟
مگر یکی ز پنج نور ساکن عبا نبود؟

مگر اطاعت از حسن(ع) فرض به مسلمین نبود؟
مگر ولایت حسن(ع) ولایت خدا نبود؟

نبوده است او مگر ولی امر مسلمین؟
مگر که او دسته گلی ز گلشن ولا نبود؟

مگر امام مجتبی(ع) نبود زاده ی بتول(س)؟
مگر برادر حسین(ع) شهید نینوا نبود؟

مگر  که جبریل امین، شیفته ی حسن(ع) نبود؟
مگر که مبتلای او به عرش کبریا نبود؟

او که پر از فضائل و مناقب و محاسن است
جفا و ظلم بی حساب به حق او روا نبود

او که به همسر خودش به جز وفا نکرده بود
حق امام مجتبی(ع) ز همسرش جفا نبود

زهر جفا چنان اثر نموده بود در تنش
که جز شهادتش دگر در این جهان دوا نبود

جنازه ی حسن(ع) چرا نشان تیر و سنگ شد؟
مگر عزیز فاطمه(س) امام و مقتدا نبود؟

زینب(ع) دلشکسته و غصه ی بی برادری
نوحه گرش به غیر از شهید کربلا نبود 

 

  • ۱۱ مهر ۰۰ ، ۲۰:۵۱
  • علی اسماعیلی وردنجانی

یا محمد(ص) عامل زیباترین کردارها
شهره ی خلق جهان در بهترین رفتارها

گفته هایت یک به یک آیات قرآن کریم
گشته جاری از لسانت خوشترین گفتارها

بر تو و بر خاندانت دم به دم از ما درود
جان تازه سهم ما از این چنین تکرارها

هیچکس قدر تو را نشناخت ای مولای عشق
ارتفاعت تا خدا و نارسا پندارها

باغ دین را پرورش دادی و بعد از رفتنت
از برای حفظ دین بسیار شد ایثارها

خورد سیلی فاطمه(س) از دست نامردی پلید
پهلویش هم شد شکسته از در و دیوارها

چون فشار در مضاعف شد به روی سینه اش
شد فرو در سینه ی زهرای تو مسمارها

بود پاداش رسالت دوستی با اهل بیت(ع)
هتک حرمت شد ولی از خاندانت بارها

حیدر(ع) و زهرا(س) اگر یاری ندیدند از کسی
دیده اند اما فراوان رنج ها،  آزارها

در سقیفه غصب شد حق امیرالمؤمنین(ع)
تا نبیند روز خوش دنیا در این اعصار ها

تا بگیرند از امیرالمؤمنین(ع) بیعت به زور
قلب او آزرده شد بسیار از اجبارها

چون که سیلی خورده زهرای بتول(س) از دشمنان
مانده روی صورتش ای وای من آثارها

شعله ور شد آتش کینه به دست ناکسان
سوخت آن آتش تمام گلشن و گلزارها

کشته شد در راه دین مقداد و سلمان بی شمار
دیده آزار فراوان میثم تمّارها

بس ستم ها شد روا بر شیعیان اهل بیت(ع)
ظلم ها شد بر ابوذر ها و بر عمّارها

سوخت بال و پر فراوان از کبوترهای عشق
در امان ماندند اما جغدها و سارها

سر جدا شد از تن فرزند مظلومت حسین(ع)
روز عاشورا به دست جمعی از کفتارها

خیمه ها آتش گرفت از آتش نا مردمان
در درون خیمه حتی بود اگر بیمارها

پا برهنه آل طه را اسارت برده اند
پای اطفال حرم آزرده شد از خارها

کار اهل کاروان پیوسته آه و ناله بود
بر سر نی بود وای من سر سردارها

همچو زهرا(س) خورده اند بسیار سیلی کودکان
گشته نیلی رنگ از این ضربه ها رخسارها 

خطبه ای را خواند دخت مرتضی در شهر شام
مات گفتارش تمام قافله سالارها

او پیام کربلا را بر همه عالم رساند
درس ایثار و شهادت داد بر احرارها

چشم عالَم را ربوده خواب غفلت سال هاست
سر جدا شد بارها چون از تن انوارها

کاش خورشید هدایت باز بنماید طلوع
صبح روشن، روز نو، حال خوش بیدارها

صبح نزدیک است و می آید امام عاشقان
تا شود تجدید با مولای ما دیدارها

اشهد ان لا اله الا خداوند احد
اشهد انّ محمّد سیّد المختارها

 

  • ۱۰ مهر ۰۰ ، ۱۶:۲۶
  • علی اسماعیلی وردنجانی

به زیر سنگ لحد خفته، ای برادر من
سلام بر تو که هستی یقین و باور من

درست لحظه ی جان دادن تو، من مُردم
شبیه مادرم از دشمنان کتک خوردم

ز بوسه ای به رگ از قفا بریده ی تو
برادرم شده ام یار قد خمیده ی تو

عدو که مقنعه را می ربود از سرِ ما
سر تو بر سر نی بود یار و یاور ما

من و سر تو سوی شام همسفر بودیم
در این سفر من و تو لحظه ای نیاسودیم

گهی به مرثیه گاهی به روضه طی شد راه
که بود بر سر نی راس شمس و اختر و ماه

به همره من دلخسته بود یک بیمار
که از سپاه عدو خورد او کتک بسیار

تو رفتی و من و اطفال تو اسیر شدیم
ز درد داغ تو یکباره جمله پیر شدیم

سر تو بر سر نیزه چه مو پریشان بود
به پای نیزه دو چشمم، چو چشمه جوشان بود

اسیر رفتم از اینجا به سوی شام بلا
هزار ظلم بدیدم, هزار جور و جفا

هزار بار عدو زد به کودکان سیلی
کبوتران حرم چهره هایشان نیلی

ز ناقه تا که می افتاد کودکی بر خاک
صدای ناله ی ما می رسید تا افلاک

مرا به زور به بزم شراب می بردند
به دست بسته و چون بوتراب می بردند

سر تو را روی نیزه به بزم «می» بردند
تو را ز کینه زدند و ز جام «می» خوردند

لب تو پاره شد آنجا، شکست دندانت
تمام عالم هستی شود به قربانت

به جرم عدل و عدالت علی(ع) است خانه نشین
سر تو کنج تنوری نگین عرش برین

گرفته بود سرت چون که رنگ خاکستر
بریختم من غمدیده خاک غم بر سر

بلای کوچه و بازار دیده خواهر تو
هزار طعنه ز دشمن شنیده خواهر تو

به شهر شام که ما را ز کوچه ها بردند
ز پشت بام سرت را به سنگ آزردند

به روی خاک بیابان برهنه پا در، دام
دویده اند یتیمان خسته جان، تا شام

رفیق پای یتیمان ماست تاول ها
دلیل حال پریشان ماست تاول ها

اگر که کودکی از قافله زمین می خورد
هزار ضربه هم از دشمن لعین می خورد

به حال زار یتیم تو خنده سر دادند
عروسکش نه، به طعنه سر پدر دادند

غمی که هیچ ندارد نشانی از فرجام
مصیبتی است که وارد شده به ما، در شام

 

  • ۰۳ مهر ۰۰ ، ۰۷:۰۰
  • علی اسماعیلی وردنجانی

هر شیعه نشسته سر بازار رقیه(س)
عمریست که هستیم خریدار رقیه(س)

در بند غم و رنج و بلا بود گرفتار
امّا دل ما گشته گرفتار رقیه(س)

دستان علمدار جدا شد ز تن امّا
بر نی سر عبّاس(ع) علمدار رقیه (س)

رنجور شده از چه سبب حضرت سجاد(ع)؟
در خیمه ی غم او شده بیمار رقیه(س)

او شمع و به گِردش همه جا حضرت زینب(س) 
پروانه صفت بر خط پرگار رقیه(س)

کم گریه کن ای عالم هستی به فدایت
این اشک عزا نیست سزاوار رقیه(س)

از بس که سراغ پدر خویش گرفت او
با سر پدرش آمده دیدار رقیه(س)

بابا طلبید و سر باباست نصیبش
حالا سر بابا شده دلدار رقیه(س)

بگرفته بغل او سر خونین پدر را
خلقی همه مبهوت ز رفتار رقیه(س)

با راس پدر گفت سخن تا همه عالم
شد مات از این شیوه ی گفتار رقیه(س)

می گفت به بابا که ببین صورت من را
نیلی شده چون فاطمه(س) رخسار رقیه(س)

بگذار ببوسم رخ خاکستریت را
پژمرده ای از چه گل گلزار رقیه(س)

با دادن جان اوست که احیاگر دین شد
هر مؤمن و آزاده بدهکار رقیه(س)

با عمه ی سادات نماز شب خود خواند
قربان دل و دیده ی بیدار رقیه(س)

از کرب و بلا خورده کتک تا به خرابه
دشمن همه دم در پی آزار رقیه(س)

گردیده کف پای رقیه(س) همه تاول 
ای وای از این حالت دشوار رقیه(س)

حادث شده چون واقعه ی شام و خرابه
عمریست که هستیم عزادار رقیه(س)

دیدیم از او فضل و کرامات فراوان
نفرین به کسی که کند انکار رقیه(س)

 

  • ۲۱ شهریور ۰۰ ، ۰۶:۳۹
  • علی اسماعیلی وردنجانی

شب خرابه شب گریه های زینب(س) بود
شب غم و شب رنج و نوای زینب(س) بود

بلای کرب و بلا سوخت جان زینب(س) را
مصیبت و غم و درد آشنای زینب(س) بود

اگر چه موج بلا سخت بود و جانفرسا
سفینه بر سر نیزه لوای زینب(س) بود

در آن شبی که پر از وحشت و سیاهی بود 
به گوش تا به سحر ربّنای زینب(س) بود

رقیه(س)، فاطمه(س) گونه خمیده قامت شد
عصای دست رقیه(س) عصای زینب(س) بود

رقیه(س) گریه کنان عمه را صدا می زد
که در نبود پدر مبتلای زینب(س) بود

رقیه(س) پر بگشود و پرید از این دنیا
ولی عزای رقیه(س) عزای زینب(س) بود

تمام رنج و بلاها نصیب زینب(س) شد
تمام غصه و غمها برای زینب(س) بود

و گفت: من که ندیدم به غیر زیبائی !
که چون حسین(ع) مطیع خدای زینب(س) بود

 

  • ۲۰ شهریور ۰۰ ، ۰۶:۴۷
  • علی اسماعیلی وردنجانی

زمین کرب و بلا صحنه ی بلا شده است
سر عزیز پیمبر(ص) ز تن جدا شده است

حسین(ع) واسطه ی فیض عام و خاص خداست
جفا چرا که به این حجت خدا شده است

سرش جدا شده از تن شهید کرب و بلا
 بریده سر ز تنش از چه از قفا شده است؟

خضاب کرده حسین(ع) زلف خویش را با خون
برای حضرت او خون سر حنا شده است

نسیم زلف حسین(ع) را تکان دهد روی نی
به روی نیزه سر او چه با صفا شده است

دو دست حضرت عباس(ع) شد جدا ز تنش
جفا چرا که به آن اسوه ی وفا شده است؟

ز ضرب تیر سه شعبه به روی دست حسین(ع)
تبسمی زده اصغر(ع)، چه دلربا شده است 

به روز حادثه هفتاد و دو کبوتر عشق
برای یاری دین خدا فدا شده است

به نینوا که روی نی سر شهیدان شد
ز شرم و غصه و غم، کار نی «نوا» شده است

مگر که نص خدا آیه ی مودّت نیست
به اهل بیت پیمبر(ص) چرا جفا شده است؟

ز ظهر روز عطش تا همیشه عاشوراست
و هر کجا که زمین است کربلا شده است

به تار و پود حسین(ع) نقش بسته بود خدا
فنای حضرت حق گشت و کیمیا شده است

همیشه نغمه ی هل من معین او جاری است
و شیعه غمزده لبریز «لَیْتَنا» شده است

از آن مصیبت عظمای ظهر روز عطش
قلوب مردم دنیا پر از عزا شده است

حسین(ع) ذبح عظیمی که وعده داده خدا
حسین(ع) راضی و حق هم از او رضا شده است

خوشا به حال کسی که حسین(ع) رهبر اوست
به عشق حضرت او نیز مبتلا شده است

نداشت ارزش مِس را وجود من امّا  
دم از حسین(ع) زدم مِسّ من طلا شده است

 

  • ۱۵ شهریور ۰۰ ، ۰۶:۳۴
  • علی اسماعیلی وردنجانی