اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

بایگانی
پیوندهای روزانه

۱۲۰ مطلب با موضوع «سایر موضوعات» ثبت شده است

شب قدر است و به درگاه خدا می نالم
روسیاهم من و شرمنده از این احوالم

عمر من طی شده در گمرهی و بی خبری 
گر چه افتاده ام از شاخه من اما کالم

بی نوا هستم و بیچاره و محتاج و فقیر
گر چه عمریست پی ثروت و کسب مالم

توشه ام هیچ ولی بار گناهم سنگین
منم آن مرغ که بشکسته به سنگی بالم

راه دور است و پر از حادثه و پیشامد
سفری سخت و تهی دست و پریشان حالم

هست پرونده ی من تیره تر از شام سیاه
شرم بادا به من از زشتی این اعمالم

بار سنگین گناهان کمرم را خم کرد
شرم دارم من از این قامت همچون دالم

از سحر تا به شبانگاه خطا پشت خطا
همه روزه به همین شیوه و این منوالم

بار عصیان و گناهم شده میلیون ها تُن
نیست اما عمل نیک یکی مثقالم

هست بر گردن من حق هزاران انسان
عاقبت می شکند گردنم از این شالم

عمر من طی شده در گمرهی و بی خبری
شده پاشیده به فرقم همه خاک عالم

عمر من طی شد و من غافلم از قبر و معاد
غافلم کرده ز عُقبی همه ی آمالم

نیک نامان جهان جمله فروتن هستند
من به اعمال بد و زشت خودم می بالم

سخت می ترسم از آن صحنه که هنگام ورود
کسی از آل علی(ع) نیست به استقبالم

  • ۲۸ اسفند ۰۳ ، ۰۳:۴۰
  • علی اسماعیلی وردنجانی

فرق دارد راه ما من با شماها نیستم
شیعه هستم با شما مؤمن نماها نیستم 

می گذارم پا به جای پای مولایم علی(ع)
  هم مسیر جمعی از حیدر(ع) جداها نیستم

از خدا دم می زنید اما خدایتان بُت است
حق پرستم بنده ی این ناخداها نیستم

خواندن قرآنتان نوعی ادا بازی شده
من طرفدار چنین سبک و اداها نیستم

چون دعاهای شما یک نوع تنبل پروری است
هرگز آمین گوی این فرم از دعاها نیستم

راه حق رفتن بدون رهنما ناممکن است
همسفر با جمعی از بی رهنماها نیستم

نیست در رفتار من یک ذره هم رنگ ریا
عضو کانون شما اهل ریاها نیستم

بر سر عهدی که می بندم بمانم تا ابد
با هر آنکس کرده بر حیدر(ع) جفاها نیستم

می تواند هر کسی باشد برادر با شما 
من برادر با شما از خود رضاها نیستم

جای خون جاری است در رگ های من مهر علی(ع)
شکر یارب تابع حال و هواها نیستم 

یا علی(ع) گفتن کجا و با علی(ع) بودن کجا
با علی(ع) عشق است؛ با لحن و نواها نیستم

با علی(ع) هستی قدم بگذار بر چشمان من
نیستی گر با علی(ع)، من با شماها نیستم

  • ۲۲ اسفند ۰۳ ، ۰۷:۵۴
  • علی اسماعیلی وردنجانی

از پای تا به سر همه ایمان و باوری
تو بهترین انیس و ندیم پیمبری

دارایی تو خرج حمایت ز دین شده
اسلام را معین و مددکار و یاوری

ام الائمه حضرت زهراست، دخترت
این فخر بس که مادر زهرای اطهری

مولا علی(ع) وصی و وزیر محمد(ص) است
دارد بتول(س) دخترت این گونه شوهری

باشد مقام قرب تو هم شأن انبیاء
جز مصطفی(ص) ز باقی پیغمبران سری

رفتی و گشته چشمه ی خون در عزای تو
چشمان مصطفی(ع) که ندارد مکرری

هم ناله اند اهل سماء در عزای تو
نالند مثل ام ابیها(س) و کوثری

پوشیده است رخت عزا عرش کبریا
مانده برای اهل سما دیده ی تری

رفتی و در غم تو زند دست غم به سر
کنده ز جا اگر چه علی(ع) درب خیبری

هستند مسلمین جهان داغدار تو
بانو عزای توست عزای سراسری

فردا دو چشم ماست به لطف و عنایتت
بانو شفیعه چون که به فردای محشری

  • ۱۹ اسفند ۰۳ ، ۰۴:۲۲
  • علی اسماعیلی وردنجانی

راندگان درگه حیّ رحیم
جملگی در گرد شیطان رجیم

نقشه ها را یک به یک رو می کنند
جمله اُستادند و جادو می کنند

جمله ی آن نقشه ها ترکیب شد
تا که طرح جامعی تصویب شد

مجری آن نقشه شیطانی جوان
رفت در نزدِ یکی از عابدان

روز و شب با سینه ای پر سوز و آه
داشت در ظاهر سخن ها با اله

دید عابد چون عبادت های او
کرد از حال خوش او‌پرس و جو 

گفت شیطان کرده ام من یک زنا
یاد آرم چون که از آن ماجرا

اشگ جاری می شود بر گونه ام
در عبادت زان جهت این گونه ام

مرد عابد خورد از شیطان فریب
کرد او قصد زنایی عن قریب

رفت نزد فاحشه او با شتاب
تا نماید در عبادت انقلاب

دست عابد را گرفت آنجا اله
تا نیافتد او در آن دام گناه

فاحشه تا چهره ی عابد بدید
در وجودش آتشی شعله کشید

فاحشه با مرد چون کنکاش کرد
مرد عابد راز خود را فاش کرد
 
فاحشه گفتا که از راه گناه
هیچ کس همدم نگردد با اله

توبه کن این نقشه ای شیطانی است
این طریق کفر و بی ایمانی است

فاحشه آن نقشه را خنثی نمود
فاحشه ابلیس را رسوا نمود

مرد عابد شرم کرد از کار خود
فاحشه شرمنده از کردار خود

طرح نو افکنده در افکار خویش
توبه کردند آن دو از کردار خویش

کرد یاری هر دو را حیّ رحیم
رسته اند از دام شیطان رجیم

نقشه ی ابلیس شد چون بر ملا
هر دو آوردند شکر حق به جا

چون خدا باشد رحیم و مهربان
دستگیری می کند از بندگان

گر خدا سازد رها دست بشر
آدمی گردد اسیر دام شر

با توکل بر خداوند رحیم
می رهیم از دام شیطان رجیم

  • ۱۴ اسفند ۰۳ ، ۰۴:۱۴
  • علی اسماعیلی وردنجانی

مژده مژده بهار قرآن است
مؤمنین شادمان و مسرورند

همه هستند میهمان خدا
بر سر سفره هایی از نورند

ماه ماه انابه و توبه
موسم بخشش گناهان است

فصل یاری گرفتن از قرآن 
وقت نه گفتنِ به شیطان است

ماه ماه قرائت قرآن
ماه ماه عبادت است و دعا

ماه ماه خدا خدا گفتن
موسم عاشقی است ماه خدا

رمضان ماه راز و ماه نیاز
تا سحر با خدا سخن گفتن

لطف حق را ببین که در این ماه
اجر دارد برای ما خُفتن

رمضان موسم عبادت و عشق
رمضان ماه بندگی کردن

رمضان فرصتی است ناب و قشنگ
ماه با عشق زندگی کردن

ماه رقص ستاره های قشنگ
ماه فرّ و شکوه ایمان است

ورد لب های مسلمین جهان  
دم به دم آیه های قران است

ماه امید و ماه شور و نشاط
مؤمنان موسم شکیبایی است

ماه تمرین صبر و طاقت و حلم
موسم رویش و شکوفایی است

ماه شب های قدر، ماه علی(ع)
ماه جوشن کبیر و ماه مُجیر

ماه امداد خواهی از الله
مدد از خالقی که هست نصیر 

ماه میلاد حضرت نور است
پا گذارد به خاک امام حسن(ع)

با قدومش صفا دهد به جهان
چشم آل علی(ع) همه روشن

مؤمنان شاکر خدا هستند
در سحرها و موقع افطار

سجده ی شکر آورند بجا
چون که هستند در صف ابرار

روزه داران و شیعیان علی(ع)
موقع خواندن کتاب خدا

من که سر تا به پا خطا هستم 
از شما دارم التماس دعا

  • ۱۱ اسفند ۰۳ ، ۰۸:۴۹
  • علی اسماعیلی وردنجانی

بد بخت شد آن که باخته عقبا را
داده است ز کف راحتی فردا را

دم می زند از دین که به نانی برسد
بر پایه ی دین کرده بنا دنیا را

  • ۲۲ بهمن ۰۳ ، ۱۲:۳۴
  • علی اسماعیلی وردنجانی

آسمان ها ستاره می بارند
خبری ناب و تازه در راه است

پسری چشم بر جهان بگشود
که رقیب ستاره و ماه است

خنده روئیده بر لبان حسین(ع)
قند گردیده در دل او آب

پسری را گرفته در دامن
که ز زیبایی است چون مهتاب

پسر ارشد حسین(ع) است او
نام زیبای او علی اکبر(ع)

جلوه گر گشته است در ایشان
ویژگی های ناب پیغمبر(ص)

چشم بگشوده بر جهان اکبر(ع)
تا که از دین حق کند یاری

سجده ی شکر می کند حیدر(ع)
صلوات است بر لبش جاری

تهنیت گفت بر حسین(ع)، حسن(ع)
مقدم اکبرت مبارک باد

بر لبت خنده جاودانی باد
دل تو تا همیشه خرّم و شاد

میهمان حسین(ع) شد زینب(س)
تهنیت بر حسین(ع) و لیلا(س) گفت

چشمش افتاد بر رخ اکبر(ع)
بارک الله به سبط زهرا(س) گفت

لب آل علی(ع) همه خندان
همه در رفت و آمدند آنان

قدسیان شادمان و خرسندند
میهمان محمدند آنان

شده در مقدم علی اکبر(ع)
همه جای جهان چراغانی 

بوی عطر محمدی پیچید
چشم ها شد ز شوق بارانی 

هر کسی دید روی اکبر(ع) را
محو رخسار مثل ماهش شد

هر که چشمش به چشم او افتاد
مبتلایش از آن نگاهش شد

خُلق و خُویَش همه محمدی است
جلوه از نور احمدی دارد

به خدا این جمال و این سیرت
صلوات محمدی دارد

  • ۱۹ بهمن ۰۳ ، ۱۹:۱۳
  • علی اسماعیلی وردنجانی

 حیوان دو پا بودی و گفتی منم انسان؛ از حیله ی  شیطان
کارت شده تزویر و ریا، حقه و بهتان؛ از حیله ی شیطان

محصولت اگر با ثمن بخس گران است؛ نرخش دو قران است
آن را بفروشی تو به صدها و هزاران، از حیله ی شیطان

فرصت طلب و در طلب پست و مقامی؛ جوینده ی نامی
هستی تو فقط در طلب شهرت و عنوان؛ از حیله ی شیطان

یک عمر چپاول کنی و غارت مردم؛ با زور و تحکّم 
لعنت بکنی بعد به ابلیس و به شیطان، از حیله شیطان

باشد هدف از خلقت تو بندگی حق؛ جویندگی حق
کردی تو ولی در همه دم شورش و طغیان؛ از حیله ی شیطان

یک عمر خطا کردی و تقصیر و جنایت، در اوج جسارت
غافل شدی از عاقبت شوم و بد آن؛ از حیله ی شیطان

آهودل و ترسو و جَبان بودی گفتی؛ با فخر و درشتی
من شیر دلم مثل خود رستم دستان؛ از حیله ی شیطان

فرمان خدا را تو اطاعت ننمودی؛ عبادت ننمودی
یک عمر ز تو سرزده سرپیچی و عصیان؛ از حیله ی شیطان

از هر صفت نیک شدی پاک و مُبرّا؛ بی حُرمت و رسوا
بی زینت و پیرایه ولی ساده و آسان؛ از حیله ی شیطان

فردوس که شایسته ی تو بود از اول؛ گردیده محوّل
رفت از کفت ای غافل و ای بی خبر ارزان؛ از حیله ی شیطان

دنیای تو آباد شد و چند صباحی؛ بردی تو رِباحی
عقبای تو اما شده مخروبه و ویران؛ از حیله ی شیطان

تسبیح الهی به لبت نقش نبسته؛ ای بند گسسته
خالی است مگر قلب تو از باور و ایمان؛ از حیله ی شیطان

خواندی تو به هر روز رُمان های فراوان؛ تا نقطه ی پایان
یک آیه نخواندی تو همه عمر ز قرآن؛ از حیله ی شیطان

از مجلس روضه هدفت خوردن چایی است؛ این شیوه گدایی است
داری طمع  روضه ای از جنت رضوان؛ از حیله ی شیطان

پنداشتی از توست جهان تا به قیامت؛ کردی تو حماقت
خود را تو نپنداشته ای مدعو و مهمان؛ از حیله ی شیطان

عمرت به سر آمد همه در کفر و ضلالت؛ از روی حماقت
نادم نشدی هیچ و نگشتی تو پشیمان؛ از حیله ی شیطان

هر جا که بَدی بود دویدی سوی آنجا؛ بی وحشت و پروا
از نیکی و تقوا تو فراری و گریزان؛ از حیله ی شیطان

گفتم به تو صد پند ولی غافلم از خویش؛ منِ مفلس و درویش
از مصرع یک تا به همین مصرع پایان، از حیله ی شیطان

  • ۳۰ دی ۰۳ ، ۲۲:۰۶
  • علی اسماعیلی وردنجانی

دیدم پدری که داشت قلبی از سنگ
با تک تک خانواده بودش سر جنگ

هر روز برای خانه قانون می ساخت
قلب همه را همیشه پر خون می ساخت

هر کس که نبود تابع قانونش
از بهر پدر حلال بودی خونش

آن مرد خشن فقط یکی دختر داشت 
دختر ولی از پدر دو چشم تر داشت

هر روز پدر دختر خود را می زد
سیلی به رخ آن گل زیبا می زد

دختر به پدر گفت: شبی با زاری
بابا ز چه رو  مرا تو می آزاری

گفتا: پدرش که خانه قانون دارد
سر پیچی از آن جزای افزون دارد

من حاکم این خانه و قانون مندم
بر هر چه که تصویب کنم پابندم

تو کودکی و دخترکی سر به هوا
هرگز تو نداری سر تسلیم و رضا

باید بخوری کتک که انسان بشوی
یا گوشه ی این خانه تو زندان بشوی

دختر به پدر گفت: پدر خانه ی ما
 نه مجلس شوراست نه اعیان و سنا

قانون وفاست حاکم این خانه
هر حکم دگر هست مرا بیگانه

این خانه اگر شود پر از مهر و وفا
یا آن که زند موج محبّت همه جا

قانون وفا اگر که باشد حاکم
اینجاست سرای مهرورزی دائم

قلب پدرش نرم شد از این سخنان
لبریز ز آزرم شد از این سخنان

شد منقلب و حال خوشی پیدا کرد
او ترک ستیزه جویی و دعوا کرد

زد بوسه به گونه های دختر، بابا
گفتا: همه هستی ام به قربان شما

دختر به سخن آمد و یک بار دگر
گفتا: به خداست این جهان جای گذر

سی ساله که بودی آمدم من به جهان
تو عاشق من شدی از آن وقت و زمان

صد ساله سفر گر کنی از دار فنا
هفتاد سنه تو بوده ای عاشق ما

 تا آن که دو چشم خویش را بگشودم
شیدای تو و شیفته ات من بودم 

تا لحظه ی مرگ گر که باشم لایق 
مدیونم و ممنونم و هستم عاشق

این عمر گران می گذرد خیلی زود
آتش مزن او را و مکن او را دود

گر عمر عزیز را غنیمت دانیم 
با مهر و وفا کنار هم می مانیم

با مهر و وفا و عشق ورزیدن ها
چون باغ گلی جهان بگردد زیبا

بگذشت گذشته ها ولی از این ماه
هنگام وفاست، یا علی(ع)، بسم الله...

  • ۲۸ آبان ۰۳ ، ۰۸:۴۸
  • علی اسماعیلی وردنجانی

در تمام عمر مهمان کریمانیم ما
ریزه خوار خوان احسان کریمانیم ما

زیر چتر رحمت و لطف خدا هستیم اگر
خیس اما زیر باران کریمانیم ما

فارغیم از درد و رنج و غصه و اندوه و غم
مملو از لطف فراوان کریمانیم ما

هستی خود را به شوق کوی جانان می دهیم
نکته آموز دبستان کریمانیم ما

ذکر تسبیح خدا جاری است بر لب های ما
قمری باغ و گلستان کریمانیم ما

چون کریمان درس دین داری به ما آموختند
شیعه هستیم و مسلمان کریمانیم ما

پادشاهیم و به سر داریم تاج افتخار
اهل عالم، چون گدایان کریمانیم ما

در تمام عمر بذل جود و احسان می کنند
محو این کار درخشان کریمانیم ما

با عمل تفسیر وحی و شرح قرآن می کنند
سامع تفسیر قرآن کریمانیم ما

جملگی لبریز شورند و یقین و اعتقاد
شیعه ی شیدای ایمان کریمانیم ما 

ملک هستی را خدا با ناز آنها آفرید
ساکنان خاک ایران کریمانیم ما 

  • ۱۵ مهر ۰۳ ، ۱۹:۱۴
  • علی اسماعیلی وردنجانی