اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

بایگانی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

۱۳۸ مطلب با موضوع «حضرت امام زمان عج» ثبت شده است

به زودی مرا این خبر خواهد آمد
که دوران فتح و ظفر خواهد آمد
مخور غم که قرص قمر خواهد آمد
«شبی با نسیم سحر خواهد آمد
گل از پرده روزی به در خواهد آمد»

ز شرق زمین شمس تابان زهرا(س)
ز اوج فلک نور چشمان زهرا(س)
همه معنی و شرح قران زهرا(س)
«گل باغ نرگس زبستان زهرا(س)
چو نور حسن(ع) جلوه گر خواهد آمد»

به ایمان راسخ، به عزمی مصمم
به تقوا و صبر و به امری منظم
برای نجات بشر در دو عالم
«چو جان مصور، چو عدل مجسم
به دفع ستم، از سفر خواهد آمد»

پس از سال ها حسرت و آه هستی
رسد از پس پرده آن ماه هستی
همان مهربان ماه دلخواه هستی
«بهشتی دگر در گذرگاه هستی
برآید، کزین رهگذر خواهد آمد»

همان معنی شمس و رحمان و کوثر
همان آخرین یادگار پیمبر(ص)
همان سیّد مومن عدل گستر
«به یک دست قران و در دست دیگر
برآورده تیغ دو سر خواهد آمد»

اگر شد جهان تیره چون شام ظلمت
شنیدیم اگر چه ز دشمن ملامت
تماشای دلبر شده آه و حسرت
«به سر منزل عشق آن موج رحمت
ز دریای خون و خطر خواهد آمد»

دلم گشته خون یارب از این حکایت 
چه سازم اگر وعده شد تا قیامت
ولی از سر لطف و فضل و عنایت
«چراغ هدایت، فروغ ولایت
ز ره مهدی منتظر(عج) خواهد آمد»

  • ۲۹ فروردين ۹۸ ، ۱۲:۲۹
  • علی اسماعیلی وردنجانی

می آید منجی عصر و زمان آهسته آهسته
می آید شرح و تفسیر اذان آهسته آهسته

قدم بر چشم  ما خواهد نهاد آن سرو بستان ها
می آید عاقبت آن مهربان آهسته آهسته

زداید او غبار غربت از چشمان مشتاقان
می آید آن امید عاشقان آهسته آهسته

دل ما را دهد او عاقبت با آسمان پیوند
می آید عاقبت از آسمان آهسته آهسته

به دریا می برد این چشمه های اشک ما را او
رسد وقتی که او با کاروان آهسته آهسته

قلوب غمگساران بار دیگر شاد خواهد شد
بهاران می رسد بعد از خزان آهسته آهسته

پس از یک دوره ی طولانی درد و غم  هجران
   شود شور و شعفها جاودان آهسته آهسته

حضورش روشنی بخش دل و آرامش روح است
می آید عاقبت آن ارمغان آهسته آهسته

شب تاریک ما روشن تر از خورشید خواهد شد
رخ زیبای او چون شد عیان آهسته آهسته 

  • ۲۹ فروردين ۹۸ ، ۰۸:۱۰
  • علی اسماعیلی وردنجانی

تو بیا تا که شب تیره منور بشود
نام تو ترجمه ی سوره کوثر بشود
تو بیا شیعه تو را خادم و نوکر بشود
«با پر ابر بیا تا که هوا تر بشود
دشت ها خرم و هر کوچه معطر بشود»

خسته از ظلمتم و ماه دلم می خواهد
راز ها مانده به دل، چاه دلم می خواهد
مثل تو یاور دلخواه دلم می خواهد
«روز باز آمده از راه دلم می خواهد
حال این جمعه ی بی حادثه بهتر بشود»

همه دادند مرا وعده ی عید فردا
آرزویم همه دم عید سعید فردا
پس از این شام سیه روز سفید فردا
«مردم از بس که دلم را به امید فردا
وعده دادند و کمی مانده که پر پر بشود»

ترس دارم که دهم جان و نبینم خورشید
ترس دارم که غم هجر تو گردد جاوید
ترس دارم که بیافتد به وجودم تردید
«ترس دارم من از آن روز که این دل نومید
از در خانه ی تو رانده و  کافر بشود»

شرمسارم که شدم ننگ تو و مکتب تو
شرمسارم که شدم عار تو و مذهب تو
جان فدای تو و آن راز و نیاز شب تو
«شرم دارم من از آن دم که به جای لب تو
دل اسیر لب و یک خنده ی دیگر بشود»

تو کجایی که به سویت قدمی خوش باشم
وصف روی تو نمایم قلمی خوش باشم
من گدای توام و از درمی خوش باشم
«می شود از تو بگویم که دمی خوش باشم
عشق در سینه ی این دشت شناور بشود»

دیده ی ما طلب دیدن رویت دارد
از دو دیده ز غم هجر تو خون می بارد
سینه را داغ غم هجر تو می آزارد
باغبان در دل ما شاخه غم می کارد
وای اگر هجر تو بر شیعه مقرر بشود

شده ام شهره و ضرب المثل دلتنگی 
کاش از غیب می آمد اجل دلتنگی
من ندانم که چه باشد علل دلتنگی
«کاش می شد که پس از این غزل دلتنگی
وعده ی دیدن روی تو  میسر بشود»

  • ۲۹ فروردين ۹۸ ، ۰۷:۵۰
  • علی اسماعیلی وردنجانی

رفته از دست اختیارم حیف
به دو صد درد و غم دچارم حیف
من که در حال احتضارم حیف
«مدتی هست بیقرارم ، حیف
زخمیِ تیغِ روزگارم، حیف»

موی من شد ز غم سفید و هنوز
اشک من بارها چکید و هنوز
رفته از دل مرا امید و هنوز
«جمعه ها بعد هم رسید و هنوز
نرسیده زِ راه یارم، حیف»

گشته وارونه بخت و اقبالم
من ندانم که چیست اشکالم
که نپرسیده یار احوالم
جمعه جمعه گذشت امسالم
«من که هر هفته میشُمارم، حیف»

من که یک عمر بوده ام تنها
به امید رسیدن فردا
و تماشای آن رخ زیبا
«سبزه ها را گِرِه زدم اما
گِرهی وا نشد زِ کارم، حیف»

من که بی جان و سردم و خشکم
من نیستان سردم و خشکم
من بیابان سردم و خشکم
«من زمستان سردم و خشکم
بی تو من خالی از بهارم، حیف»

خسته ام خسته ام از این تکرار
خسته ام خسته ام از این رفتار
خسته ام خسته ام از این کردار
«آتشم، دست بر دلم مگذار
داغِ دوریِ یار دارم، حیف»

دلبرم نازنین و طنازی
تو سخن دان و نکته پردازی
بین خوبان عزیز و ممتازی
صاحب صد هزار اعجازی
من ولی چشم انتظارم، حیف

بعد یک عمر دل سپردن هم
بعد یک عمر از تو گفتن هم
خون دل از غم تو خوردن هم
«ترسم این است بعدِ مُردن هم
تو نیایی سرِ مزارم، حیف»

  • ۲۴ فروردين ۹۸ ، ۱۰:۲۲
  • علی اسماعیلی وردنجانی

به لحظه های تب عاشقانه ات سوگند
به اشک و ناله و آه شبانه ات سوگند

به آن که در همه دم نام اوست ورد لبت
به آیه های خدای یگانه ات سوگند

تو با خدای خودت رمز و رازها داری
به رمز و راز دم محرمانه ات سوگند

من از تو دورم و تو در کنار من هستی
 به شور زندگی زیرکانه ات سوگند

به لب ترانه ی آیات وحی را داری
به نغمه های قشنگ ترانه ات سوگند

شنیده ام روی شانه، نشانه ای داری
به خال روی لب و آن نشانه ات سوگند

چه دانه ایست به دامت که دل اسیر شماست
 به دام زلف سیاه و به دانه ات سوگند

دو دیده منتظر دیدن جمال شماست
به آن دلی که گرفته بهانه ات سوگند

  • ۳۰ بهمن ۹۷ ، ۱۱:۳۴
  • علی اسماعیلی وردنجانی

رفته ای راه دور خیلی دور، دوری از چشمهای ما آقا
لا اقل اندکی بیا نزدیک، بشنوی تا صدای ما آقا

ما برای رسیدنت آقا، همه دم دست بر دعا داریم
 تو خودت آمین بگو وقتی، گشت جاری دعای ما آقا

دردمندیم و رانده از همه جا، هر طبیبی جوابمان کرده
تو بیا پا به چشم ما بگذار،که تو هستی دوای ما آقا

ما نفس می کشیم بیهوده، بی تو هرگز کسی نیاسوده
ما فنائیم در تو آقاجان، که تو هستی بقای ما آقا

هر گناهی که سر زند از ما، تو دل آزرده می شوی مولا
قلم عفور ا به دستت گیر و بکش بر خطای ما آقا

با تو آقا مس وجود بشر می شود مثل لوء لوء و مرجان
بی تو اما چو خاک بی ارزش، زر ناب و  طلای ما آقا

گر چه ما لحظه لحظه دل تنگیم، از برای تو مایه ننگیم
مایه افتخار شیعه تویی، با تو بودن بنای ما آقا

بی تو حتی امید بی معناست، آدمی بین جمع هم تنهاست
تو بیا تا امیدمان بخشی، که تو هستی رجای ما آقا

تو امام زمان ما هستی، جان که بهتر ز جان ما هستی
پرده بردار از جمال خودت، که تویی مقتدای ما آقا

ما که از دیدن تو محرومیم، همگی مجرمیم و محکومیم
اگر امروز  مانده ای تنها، همه هست از جفای ما آقا

گر به ظاهر تو دوری آقاجان، مثل جان در وجود ما هستی
لحظه لحظه سلام ما بر تو، نور در دیده های ما آقا

بی تو نشناختیم راه از چاه، راه گم گشت و ماه همه گمراه
 منتظر می شویم برگردی، که تویی رهنمای ما آقا

  • ۲۵ بهمن ۹۷ ، ۱۰:۴۹
  • علی اسماعیلی وردنجانی


منتظر یعنی که ایمان و یقین
پیرو راه امیر المومنین(ع)

منتظر با فکر و اعمال و صفات
هست در راه امامت با ثبات

منتظر را هست فرمانی نکو
اصبرو و صابرو و رابطوا

خویش را با حسن خلق آراستن
چون که حرف از یار شد، بر خاستن

قلبی از جنس الهی داشتن
اندر آن دل تخم تقوا کاشتن

منتظر یعنی که در سر یاد دوست
عشق مولایش عجین با خون و پوست

منتظر هر صبح پیش از هر کلام
می فرستد بر امام خود سلام

مهرورزی با امام منتظر
هست از دیگر صفات منتظر

هر که باشد لایق دیدار دوست
فکر او گفتار و اذکارش نکوست

از فراق یار محزون است او
از غم دلدار دلخون است او

منتظر مشتاق روی دلبر است
تشنه ی می از سبوی کوثر است

منتظر رهپوی آل مصطفاست
چارده خورشید او را رهنماست

منتظر یعنی که باشی حق مدار
در طریق دوست گامی استوار

چنگ بر حبل الله و حبل المتین
ورد لب آیات قران مبین

منتظر یعنی دعای بی حساب
طالب خورشید در پشت نقاب

منتظر بر حق مولا عارف است
بر فضیلتهای مولا واقف است

منتظر از پای تا سر باور است
منتظر تسلیم امر داور است

منتظر یعنی دو چشم بی گناه
سینه ای لبریز حزن و سوز و آه

پا گذارد جای پای اهل بیت(ع)
سر به فرمان ندای اهل بیت(ع)

مقتدای منتظر مولای اوست
هم و غم منتظر آقای اوست

چون بگوش آید ندای الصلات
می کند بر تن ردای الصلات

راز دار و حافظ اسرار اوست
ساده اما زیرک و هوشیار اوست

منتظر پیوسته تقوا پیشه است
پاک در کردار و در اندیشه است

هست زنده در دلش یاد خدا
چشم امیدش به امداد خدا

منتظر یعنی سراپا شور و حال
ره نوردیدن سوی اوج کمال

منتظر داناست دانایی بصیر
اوست زیبا طینت و روشن ضمیر

چشم در راهیم و بر لب این سخن
کی می آیی از سفر، یابن الحسن(عج)

  • ۰۲ بهمن ۹۷ ، ۱۳:۱۳
  • علی اسماعیلی وردنجانی


باز هم  لبریز  نام مهدی ام
مملو از مدح امام مهدی ام

مهدی زهرا(س) وصی عسکری است
شیوه ی کردار او پیغمبری است

جانشین بر حق شایستگان
رهبر شایسته ی اسلامیان

مهدی(عج) قائم امام منتظر
صورتش زیباتر از قرص قمر

زاده ی ختم رسولان است او
کوثر و خیر فراوان است او

اوست فرزند امیرالمومنین(ع)
پای تا سر دین و ایمان و یقین

او امام  مسلمین عالم است
او به درد اهل عالم مرهم است

حجت الله از برای مردم است
شمس تابان در میان انجم است

او امام و سرور و مولای ماست
شکر یارب او به شیعه مقتداست

آبرومند است در نزد خدا
شافع ما اوست در روز جزا

دارد او در پیش داور اعتبار
شیعیان را اوست تاج افتخار

هر که گوید حضرت او را دعا
می دهد پاداش بی حدش خدا

با دعا نعمت فراوان می شود
با دعا گلخن گلستان می شود

با دعا شیطان اسیر غم شود
با دعا پیوندها محکم شود

با دعا از فتنه ها ایمن شویم
سخت مثل سدی از آهن شویم

با دعا بر مهدی صاحب زمان(عج)
می کند ما را دعا مولایمان

در قیامت شافع ما می شود
عاشقی آن روز معنا می شود

هر دعا با او اجابت می شود
شیعه سرتا پا دیانت می شود

شیعه چون غرق تمنا می شود
دست بر دامان مولا می شود

با دعا دفع بلاها می کنیم
با دعا کار مسیحا می کنیم

شافع ما شخص پیغمبر(ص) شود
راضی از ما حضرت داور شود

رزق ما وقتی که در دست خداست
وسعت روزی دلیل هر دعاست

با دعا بخشوده خواهد شد گناه
محو خواهد شد هزاران اشتباه

با دعا رجعت مهیا می شود
زندگی خوشرنگ و زیبا می شود

گر دعا خوانیم از بهر فرج
می شود تعجیل در امر فرج

دست خود را می برم سوی خدا
میکنم بهر فرج هر دم دعا

  • ۱۳ دی ۹۷ ، ۰۸:۵۷
  • علی اسماعیلی وردنجانی


کیست مهدی؟ او گل باغ هداست
کیست مهدی؟ رحمت بی منتهاست

صاحب دعوت به سوی کردگار
شیعیانش پارسا و رستگار

صولت حیدر(ع) چو در او منجلی است
هر که او را دید گفتا این علی(ع) است

عصمت زهرا(س) و نور فاطمی است
روشن از نور وجودش عالمی است

در وجودش منجلی حلم حسن(ع)
نام نیکش زینت هر انجمن

در شجاعت او حسین (ع) ثانی است
جلوه ی هر آیه ی قرانی است

در عبادت اوست سجادی دگر
چشم او از خوف حق پیوسته تر

در کرامت در فضیلت باقر(ع) است
کشتی اسلام و دین را لنگر است

صاحب آثار  فقه جعفری است
بر تن او هم  ردای حیدری است

او مزین با علوم کاظمی است
نام او بر درد انسان مرهمی است

حجت الله است مانند رضا(ع)
استجابت می شود با او دعا

اوست در جود و سخا همچون جواد(ع)
هر دل غمدیده با او شاد شاد

او که از تقوا و پاکی چون تقی است
در نقاوت نیز مانند نقی(ع) است

هیبت مولای ما چون عسکری(ع) است
شیوه ی رزم سپاهش حیدری(ع) است

غیبت او غیبتی رحمانی است
نهضت او نهضتی قرانی است

قائم بر حق و صدق مطلق است
صادق مطلق، امام بر حق است

او کلام الله، امین الله هم
مصلح دین، رهبری آگاه هم

مقسط دین، غالب امر خدا
پاسدار راه پاک اولیاء

او امام آشکار است و نهان
منجی عالم، امام شیعیان

می شود اندوه با او بر طرف
می رود غم باز می گردد شعف

مهدی(عج) است و صاحب عصر و زمان
اوست پیروز هزاران امتحان

اوست برهان حق و انباز دین
مثل حیدر(ع) قبله ی اهل یقین

او امیر جن و انس است و ملک
در دو دست اوست سکان فلک

می رسد عطر خوش او بر مشام
تا قیامت از خدا بر او سلام

  • ۱۰ دی ۹۷ ، ۰۸:۱۴
  • علی اسماعیلی وردنجانی


مهدی فاطمه(س)، معنای قران
ای به هر درد ما نام تو درمان

لطف کن پرده بردار از جمالت
روی ماه تو چون خورشید تابان

نام تو هر صبح و شب ورد زبانم
شام هجران تو آتش زد به جانم

من کویرم تشنه ی یک جرعه دیدار
پس ببار ای ابر بر روح و روانم

بی تو حتی بهارم همچو دی، در فراقت بنالم همچو نی
گفته بودی می آیی عاقبت، پس محقق شود این وعده کی؟

پس محقق شود این وعده کی؟

آخرین امید زهرا(س) تو هستی
بر کلام خدا معنا تو هستی

خاک پای تو تاج فخر شیعه
خدا را شکر به ما مولا تو هستی

صبح را با یاد تو می کنم آغاز
می کند مرغ دلم سوی تو پرواز

دوستت دارم تو را مانند جانم
چون تو هستی یار من هستم سر افراز

ای گل خوشبوی باغ هدا، یاد تو می دهد جان را جلا
همه هستی فدای نام تو، برده نام تو دل از ما سوا

ای تو هم دین و هم دنیای ما

ما همه دیده در راه تو هستیم
در همه عمر سر راهت نشستیم

گر چه توفیق دیدارت نداریم
شیعه هستیم و با یاد تو مستیم

جان فدای تو ای قامت قیامت
بیا بیرون تو از پرده ی غیبت

نام تو می شود جاری چو بر لب
می کنم گوئیا قران تلاوت

غم ندارم به جز درد فراق، طاقتم از فراقت شده طاق
تو بیا تا که سازم جان فدا، پیش پای شما با اشتیاق

قلبم از هجر تو در انشقاق

  • ۰۴ دی ۹۷ ، ۱۱:۱۹
  • علی اسماعیلی وردنجانی