اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

بایگانی
پیوندهای روزانه

۸۵ مطلب با موضوع «حضرت امام حسین ع» ثبت شده است

بی سر و سامان حسینیم ما 
دست به دامان حسینیم ما

شد دل ما بسته به زلف حسین(ع)
عاشق و ویران حسینیم ما

تربت او برده دل و جان ما
شمع شبستان حسینیم ما

هستی ما باد فدای حسین(ع)
بر سر پیمان حسینیم ما

آمده تیری به مصاف تنش
محو دو چشمان حسینیم ما

مانده تن او روی شن های داغ
زار و پریشان حسینیم ما

در دم آخر کسی آبش نداد
تشنه و عطشان حسینیم ما

قاری قرآن شده بالای نی
شیعه ی قرآن حسینیم ما

ورد لب ماست فقط یاحسین(ع)
بلبل بستان حسینیم ما

نوحه گر و سینه زنان از غم
پیکر عریان حسینیم ما

در ره دین داده همه هست خویش
واله و حیران حسینیم ما

تا به صف حشر بریزیم اشک
یکسره گریان حسینیم ما

 

  • ۱۸ مرداد ۰۰ ، ۰۷:۳۱
  • علی اسماعیلی وردنجانی

وقتی میان عاشقان تقسیم شد عشق
بر یک یک ما شیعیان تقدیم شد عشق

از عشق آل الله شد لبریز دلها
ساده، صمیمی، بی ریا تکریم شد عشق

می خواست آل مصطفی(ص) محبوب باشند
با دست حق در جان ما ترسیم شد عشق

وقتی حسین ابن علی(ع) آمد به دنیا
از ابتدا تا انتها تقویم شد عشق

نام حسین(ع) با عشق وقتی خورد پیوند
در عرش پاک کبریا تعظیم شد عشق

عشق حسین ابن علی(ع) عشقی الهی است
یعنی که با نام حسین(ع) تفهیم شد عشق

استاد دانشگاه عشق آمد به دنیا
هر جا که شد حرف از حسین(ع) تعلیم شد عشق

عطر حسین(ع) پیچید در عرش الهی
در بین اهل آسمان تحکیم شد عشق

چون تشنه ی عشق حسین(ع) اهل بهشتند
در باغ رضوان چشمه ی تسنیم شد عشق

حق آفرید اول حسین ابن علی(ع) را
محصول و سرانجام این تصمیم شد عشق

 

  • ۲۵ اسفند ۹۹ ، ۱۸:۰۸
  • علی اسماعیلی وردنجانی

حی علی العزا
یاحسین(ع)2
یاحسین(ع)2
حی علی البکاء
یاحسین(ع)2
یاحسین(ع)2
اهل آسمان، با آه و فغان
دست غم به سر، دارند از داغت حسین جان
حی علی العزا
حی علی البکاء
جسمت روی خاک کربلا افتاده بی سر
سرت بر روی نی چون ماه تابان
بخوان بالای نی آیات قران
ای جانم حسین
ای جانم حسین
اطفال حرم، با اندوه و غم ، بر سر می زنند، از داغ تو 
ای مولای من، افتاده آتش، از ظلم دشمن، در باغ تو
از داغ تو یا مولا، شد بزم عزا برپا 
شد دامان هر شیعه، از باران خون دریا
سرها در گریبان است، از داغ تو یا مولا
بالای سرت
 اینک خواهرت
زینب(ع) ریزد از داغ تو خاک غصه بر سر
با اندوه و غم
 قامت گشته خم
 مولا مادر غم پرورت زهرای اطهر
بریزد از بصر اشک دمادم 
به جنت روضه می خواند پیمبر
ای جانم حسین (ع)
ای جانم حسین (ع)
یا حسین(ع)2
یا حسین(ع)2
از داغ حسین(ع)، می ریزد ز عین، بر دامان ما، دریای خون
 دلها غمگین و، سر بر جبین و، در ماتم او، سینه محزون
در خون پیکر مولا، در بالای نی سرها
در بند ستم زینب(س)، گرداگرد او اعدا
اطفال حرم گریان، از داغ غم مولا
حالا ای امام
 می سوزد خیام
در بند ستم ما راهی بزم شرابیم
سرها روی نی
ما گریان ز پی
بنگر دامنم از اشک چشمم گشته دریا
حالا می روم  صحرا به صحرا 
 سرتو روی نی از ظلم اعدا
ای جانم حسین (ع)
ای جانم حسین (ع)
اهل آسمان، با آه و فغان
دست غم به سر  دارند از داغت حسین جان
حی علی العزا
حی علی البکاء
جسمت روی خاک کربلا افتاده بی سر
سرت شد روی نی  چون ماه تابان
بخوان بالای نی آیات قران
ای جانم حسین
ای جانم حسین
در بند ستم، راهی سوی شام، اطفال امام، ای وای ای وای
زینب(س) می رود،  در بزم شراب، با قلب کباب، ای وای ای وای
چوب خیزران آزرد، لبهای تو را مولا
شد آزرده پاهای اطفال از شن صحرا
هردم  روز عاشورا، هر جا خیمه ی غمها
یک شب درتنور 
باشی میهمان
تا خاکستری گردد رخت، ای ماه تابان 
در وقت اذان
تو قران بخوان
الا ای کاف و ها و یا و عین و صاد مریم
 بخوان قران که لبریزم من از غم
 به دردم نیست جز این نغمه مرهم
ای جانم حسین (ع)
ای جانم حسین(ع)
یا حسین(ع)2
یا حسین(ع)2
مشکی می‌پوشم، گرم چاووشم، غمها بر دوشم، دوستت دارم
ای اصل ایمان، ای جان جانان، عشق بی‌پایان، دوستت دارم
گریان و عزادار داغ اصغرت هستم
بنگر از سر نیزه من غمپرورت هستم
روز و شب پریشان جسم بی‌سرت هستم
ای وای از غمت
 ماه ماتمت
عمری در عزایت بی قرار و دل غمینم
بی‌تابم حسین
 اربابم حسین
از حالا به فکر کربلا و اربعینم
کاشکی اربعین ای ماه خوبان
باشم در کنارت ای  حسین جان
ای جانم حسین (ع)
ای جانم حسین(ع)
اهل آسمان، با آه و فغان
دست غم به سر، فریاد از داغت حسین جان
حی علی العزا
حی علی البکاء
جسمت روی خاک کربلا افتاده بی سر
سرت بر روی نی چون ماه تابان
بخوان بالای نی آیات قران
ای جانم حسین(ع)
ای جانم حسین(ع)
ای مولای من،پوشیدی به تن، کهنه پیراهن،جای کفن
در عزای تو، رود خون چشم و از داغ تو خون گشته دامن
پیراهن به غارت رفت جسم بی سرت عریان
می میرم ز داغ تو ای مولای مظلومان
بنگر از سر نیزه خلقی در غمت گریان
آمد بوی اشک،
 یاد آمد ز مشک
یارب غمگساران شهید کربلائیم
حی علی العزا
حی علی البکا
صدای ناله های حضرت زهرا (س) می آید
شمیم عطر عاشورا می آید
فدای آن سر از تن جدایت 
محبوبم حسین(ع) 
محبوبم حسین(ع)
یا حسین(ع)2
یاحسین(ع)2

  • ۱۵ مهر ۹۹ ، ۱۸:۳۷
  • علی اسماعیلی وردنجانی

اربعین یعنی دلی لبریز عشق
خاطرات تلخ زینب(س) از دمشق

اربعین یعنی که دلهای غمین
داغ جانسوز یل ام البنین 

اربعین یعنی دل از غم آتشین
گریه ی دخت امیر المومنین(ع)

اربعین یعنی که با حالی حزین
دست غم بر سر ختام المرسلین(ص)

اربعین یعنی که در عرش برین
می زند بر سینه جبریل امین

اربعین یعنی که اطفال حرم
دیده ها گریان و دل لبریز غم

اربعین یعنی که زین العابدین(ع)
تا قیامت می شود ماتم نشین 

ناله ی شب گیر و آه آتشین
تا سحر گه گریه ی اهل یقین

خاطرات کاروان درد و غم
کاروان رنج و اندوه و ستم

اربعین یعنی دل از غم کباب
آفتاب و پیکر ام الکتاب 

داغی شن ها، خس و خاشاک و دشت
کودکان و گریه ی غمناک و دشت

اربعین یعنی دوباره بوی خون
خاطرات کربلا و جوی خون

بی برادر، نیمه ی شب نافله 
زینب(س) و بار مصیبت، قافله 

گر خورد سیلی یتیمی از عدو
اشک دیده  می شود آب وضو

کار دشمن طعنه ها و خنده بود
طعنه ها چون آتش سوزنده بود

کاروان یک کهکشان اندوه بود
بارغم سنگین تر از صد کوه بود

گاه در میخانه بوده کاروان
گاه در ویرانه بوده کاروان

بر سر نی راس  طفلی  شیر خوار
چشم اهل کاروان چون جویبار

چشم زینب (س) چشمه ی احساس بود
از بغل بر نی سر عباس(ع) بود 

با نسیم باد گیسوی نگار
می فزاید غصه های غمگسار

اربعین یعنی دوباره کربلا
شعله ی آتش میان خیمه ها

اربعین یعنی بلا بعد از بلا
پیکر بی سر به زیر نیزه ها

عاقبت شد کربلا دارالنعیم
هر کجا باشم دلم آنجا مقیم

کربلا  فردوس اصحاب یمین
عشق بازان فادخلوها خالدین

  • ۱۵ مهر ۹۹ ، ۱۸:۳۵
  • علی اسماعیلی وردنجانی

اربعین آمد هوایی شد دلم
پر کشید و کربلایی شد دلم

با دلی لبریز اندوه و عزا
عاشقان، دم می زنم از کربلا

هر کجا پا می گذارم بر زمین
تازه گردد خاطرات اربعین

ورد تسبیحم شده نام حسین(ع)
چشمه ی خون است یاران هر دو عین

خاطرات کربلا و اربعین
می کند هر شیعه ای را دلغمین

هر که باشد زائر مولای دل
می رود تا کربلا با پای دل

در مسیرم موکب غم ساختند
روضه خواندند و دلم بگداختند

روضه ی زینب(س) اسیرم کرده است
داغ او یکباره پیرم کرده است

دم به دم یاد سه ساله می کنم
در غم او آه و ناله می کنم 

بار اندوه و عزا بر شانه ام
اشک ریز روضه ی ویرانه ام

گوش پاره، گوشواره برده شد
کودکی از رنج و غم آزرده شد 

کودکی پای برهنه می دوید
خار صحرا پای او را می خلید

کودکی از ناقه می افتاد هی
می زدش او را عدو با کعب نی

بود هفتاد و دو سر در پیش رو
اشک چشم کاروان مانند جو

جسم ها در خاک و خون افتاده بود
کشتی دین واژگون افتاده بود

زخم پیکر بود بیرون از شمار
زیر پا افتاده بودی شهسوار

گاه در بزم شراب و گه تنور
 رفته است آن سر که بود از جنس نور

روی نی با صورتی خاکستری
می کند مولای ما پیغمبری

پای نی زینب(س) به سر دست عزا
بر لب او نغمه ی واویلتا 

در مسیرم هر کجا بود ازدحام
گاه دل در کوفه رفت و گاه شام 

طعنه و زخم زبان اهل شام 
درد و رنج و محنت بی التیام 

آمدم با پای دل تا کربلا
السلام ای خامس آل عبا(ع)

کربلای توست ما را چون بهشت
تا کجا آورده ما را سرنوشت

هاتفی گفتا مرا ای دلغمین 
خیر مقدم، فادخلوها خالدین 

  • ۱۳ مهر ۹۹ ، ۲۱:۱۰
  • علی اسماعیلی وردنجانی

ریزم ز دیده خون جگر درعزای اشک
از سوز سینه ناله کنم در رثای اشک

یک کاروان عزا به سوی شام می رود
با کاروان اشک بگریم برای اشک

جز اشک دیده آب ندیده است کاروان
این کاروان تشنه لب کربلای اشک

راهی به سوی شام بلا کاروان غم
یک کاروان غمزده و آشنای اشک

یک اربعین عزا و ستم می رود به شام
مقصد خرابه، مبداء آن نینوای اشک

بر زخم پای اهل حرم مرهمی نبود 
پای برهنه، خار مغیلان، دوای اشک

از چشمه سار چشم حرم خون دل روان
آباد شد زغصه و ماتم بنای اشک

سرها به روی نیزه و در پای نیزه ها
اهل حرم نشسته به غم با نوای اشک

درد و مصیبت وغم و اندوه وغصه ها
همراه کاروان همگی پا به پای اشک

شد گریه های اهل حرم بس که جانگزا
شد طاق صبر اشک و در آمد صدای اشک

بعد از خدا امید حرم اشک چشم بود
اشک دو چشم هدیه ی ناب خدای اشک

فرش خرابه هست اگر سنگ کینه ها
در زیر پای اهل حرم بوریای اشک

شد چشمه چشمه خون دل از دیده ها روان
هر دیده رنگ خون شده از توتیای اشک

طفل سه ساله را چه نیازی است بر عصا
چون تکیه گاه اوست در اینجا عصای اشک

دیدند گر جفای فراوان در این سفر
اما ندید هیچ کس الا وفای اشک 

شد دیدگان اهل حرم چشمه سار خون
کردند کاروان همه در خون شنای اشک 

خواباند عمه جان رقیه (س)، رقیه(س) را
در گوشه ی خرابه و با لای لای اشک

وقت نماز شب شده عجل علی الصلات
وقت قنوت عاشقی و ربنای اشک 

بعد از شب سیاه رسد صبح سیم گون
چون هست مستجاب، نماز و دعای اشک

  • ۱۳ مهر ۹۹ ، ۲۱:۰۴
  • علی اسماعیلی وردنجانی

حسین(ع) مظهر بخشندگی و جود و سخاوت 
حسین(ع) الگوی انصاف و عدل و عدالت 

خلوص و صدق و صفا در وجود او متجلّی 
نماد پاکی و عصمت، نماد صدق و صداقت

دلیری است یکی از صفات بارز ایشان
نزاده مادر گیتی چو او کسی به شجاعت

تمام هستی خود را فدای دوست نمود او
که اوست اسوه مهر و وفا و حلم و محبّت 

ندیده چشم فلک همچو او کسی به بصیرت 
نکرد قامت خود خم به زیر بار مذلّت

حسین(ع) رهبر آزادگان هر دو جهان است
حسین(ع) منظر حلم و فتوت است و کرامت

حسین(ع) یک تنه با لشگری مقابله کرده
حسین(ع)حیدر(ع) ثانی به وقت رزم و رشادت 

بزرگواری او شد زبانزد همه عالم
شرف گرفته از او درس احترام و شرافت  

تمام هستی خود داد و سیّد الشهدا(ع) شد
همیشه در سر خود داشت شور و شوق شهادت 

حسین(ع) راهنمای تمام عالمیان است
به روی نیزه سر او چراغ راه هدایت 

وجود او همه لبریز آیه های خدا بود
سر بریده ی او هم گشود لب به قرائت

به جز طریق هدایت قدم نزد به طریقی
ره حسین(ع) طریق صلاح و خیر و سعادت

گدای در گه اوئیم و شاه هر دو جهانیم 
که هست بر سر ما تا به حشر تاج ولایت 

عزیز فاطمه(س) و جد نه امام، حسین(ع) است 
حسین(ع) سرو خرامان گلستان امامت 

شب شهادت خود را به سوز و ناله سحر کرد 
که اوست مظهر ایمان که اوست راز عبادت 

شفیع شیعه به فردا «حسین علیه السلام »است
چه لطف شامل ما شد که کار اوست شفاعت

مرا که بوده به لب ورد یا حسین(ع) همیشه
چه غم ز شدت رنج و بلا به روز قیامت

  • ۲۲ شهریور ۹۹ ، ۱۷:۴۱
  • علی اسماعیلی وردنجانی

اشک و اندوه، روضه ی گودال 
کمر از بار رنج و غصه هلال

زیر سر نیزه ها تنی مدفون 
خواهری در کنار او بی حال

در عزایش همه جهان غمگین
همه دل ها ز غصه مالامال

سیلی و طعنه و شکنجه و درد
تا چهل روز و شب همین منوال

وقت وارد شدن به هر شهری
بد دهانی به جای استقبال 

از روی پشت بام هرخانه
سنگ خوردن به سر بدون مجال

همهمه، ازدحام و فتنه و شر
سر یک گوشواره جنگ و جدال 

چشم ها چشمه های خون اما
صحنه ها صحنه ی پر از جنجال 

زیر سم ستور پیدا بود
چند تا جسم بی کفن پامال

تازیانه فرود می آمد
بی محابا به پیکر اطفال 

سر خورشید شد جدا از تن
تا که شاید رود به سوی زوال

سر هر نیزه ای نظر کردم
ماه نو بود و وقت استهلال

پای نیزه محرم  غم بود
روی هر نیزه اول شوال 

کودکی که فتاده از ناقه
می خورد تازیانه از جمّال

آن یکی می کشید معجر ما
می ربود آن یکی ز ما خلخال

موج می زد نفاق هر گوشه 
کشتن مومنین مباح و حلال

بی خدایان حسین(ع) را کشتند
به امید ثواب و اوج کمال 

زینب(س) و کاروان غصه و غم
زینب(س) و انتظار روز وصال

 

  • ۲۰ شهریور ۹۹ ، ۱۹:۰۵
  • علی اسماعیلی وردنجانی

1

واعظ دعای ختم عزا را بخوان که من
یک ساعت است منتظر آش نذری ام
2
دست عباس(ع)جدا گشت که زیرعلمش
من نمایش بدهم قدرت بازویم را
3
کشته شد تا که ببندم به سرم شال سیاه 
شال و پیراهن من هر دو به هم می آیند
4
هیئت مسجد پائین که دو تا طبل خرید
هیئت مسجد ما نیز سه تا طبل خرید
5
مرد همسایه ما داد چو یک بزغاله
پدرم داد به هیئت دو شتر را امسال
6
بیست تا باند روی خودروی هیئت بستیم 
تا صدا تا دو سه تا شهر دگر هم برسد
7
علم هیئت ما بیست ذراع و نیم است
پس عزادار تریم از همه ی هیئت ها
8
مادح هیئت ما شهره ی مداحان است
مزد مداحی او هست شبی صد میلیون
9
هست مداح پی گرمی بازار خودش
صد نفر گریه کن پول بگیر آورده
10
قاری هیئت ما قاری بین المللی است
هر تلاوت دوسه میلیون که بگیرد راضی است
11
جای آن که بزند دم ز ابا عبدالله(ع)
گفت مداح فقط مدح فلان حاجی را

  • ۱۵ شهریور ۹۹ ، ۱۷:۰۸
  • علی اسماعیلی وردنجانی

1
ای پدر با سر خود همسفر من  شده ای
کاش می شد بکشم دست نوازش به سرت
2
خواستم بوسه زنم بر تو و قدم نرسید
اصغرم بر سر نیزه تو چه رعنا شده ای
3
ساعتی نیست خداحافظی از من کردی
سرت از چه روی نی همسفر من شده است
4
قصد دارم  نکنم قصد ثوابی هرگز
تکه تکه شد از این قصد ابا عبدالله(ع)
5
ای پناه همه ی اهل دو عالم آقا
بی پناهان و اسیران حرم  را دریاب
6
می کشی دست نوازش به سر من عمه
تو که از من به غم و غصه گرفتار تری
7
دل من بهر تماشای پدر تنگ شده
بگذارید ببوسم لب و دندانش را
8
بابا مرا ببخش اگر پای نیزه ها
با آه و ناله باعث آزار تو شدم
9
خار و خاشاک،کف پای مرا می آزرد
کف پایم بنگر این همه تاول زده است
10
رویت شده خاکستری بابای خوبم
من هم شده نیلی رخم از ضرب سیلی
11
ترحمی که ز بس تازیانه خوردم من
شده است خون دل از چشم عمه ام جاری
12
باد چون زلف تو را بر سر نی می لرزاند
عرش حق از غم تو ناله کنان می لرزید1
ای پدر با سر خود همسفر من  شده ای
کاش می شد بکشم دست نوازش به سرت
2
خواستم بوسه زنم بر تو و قدم نرسید
اصغرم بر سر نیزه تو چه رعنا شده ای
3
ساعتی نیست خداحافظی از من کردی
سرت از چه روی نی همسفر من شده است
4
قصد دارم  نکنم قصد ثوابی هرگز
تکه تکه شد از این قصد ابا عبدالله(ع)
5
ای پناه همه ی اهل دو عالم آقا
بی پناهان و اسیران حرم  را دریاب
6
می کشی دست نوازش به سر من عمه
تو که از من به غم و غصه گرفتار تری
7
دل من بهر تماشای پدر تنگ شده
بگذارید ببوسم لب و دندانش را
8
بابا مرا ببخش اگر پای نیزه ها
با آه و ناله باعث آزار تو شدم
9
خار و خاشاک،کف پای مرا می آزرد
کف پایم بنگر این همه تاول زده است
10
رویت شده خاکستری بابای خوبم
من هم شده نیلی رخم از ضرب سیلی
11
ترحمی که ز بس تازیانه خوردم من
شده است خون دل از چشم عمه ام جاری
12
باد چون زلف تو را بر سر نی می لرزاند
عرش حق از غم تو ناله کنان می لرزید

  • ۱۲ شهریور ۹۹ ، ۱۰:۲۳
  • علی اسماعیلی وردنجانی