اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

بایگانی
پیوندهای روزانه

۸۵ مطلب با موضوع «حضرت امام حسین ع» ثبت شده است

کربلا یعنی حدیث عشق ناب

کربلا یعنی حسین(ع) ام الکتاب

کربلا یعنی که احساس جنون
کربلا یعنی سراپا رنگ خون

کربلا یعنی که یک صحرا عطش
کودک از تشنه کامی کرده غش

کربلا یعنی سری خاکستری
بر سر نیزه کند پیغمبری

کربلا یعنی که یک دنیا عزا
عالم هستی همه ماتمسرا

کربلا یعنی که یک دنیا خزان
برگ ریزان از کران تا بی کران

کربلا یعنی نبرد کفر و دین
دخت حیدر(ع) خطبه های آتشین

کربلا یعنی که زنحیر ستم
از زمین تا آسمان اندوه و غم

کربلا یعنی به زیر آفتاب
جسم مجروح حسین(ع)، ام الکتاب

کربلا یعنی سرِ امّ الکتاب
بر سر نیزه ولی از خون خضاب

دل پر از غم، سینه ی افروخته
کربلا یعنی خیام سوخته

کربلا یعنی درون خیمه ها
مانده زین العابدین(ع) روح دعا

کربلا یعنی که ایمان و یقین
جان فدا کردن برای حفظ دین

کربلا یعنی سر از تن جدا
کربلا یعنی اطاعت از خدا

کربلا تفسیر و شرح جاهدواست
بوسه های ناب بر زیر گلوست

کربلا شرحی است بر آیات نور
نیمه شب، نور خدا، کنج تنور

کربلا یعنی کویر تشنگی
یک بیابان درد و رنج و خستگی

کربلا یعنی موّدت، مهر، عشق
پای بر خار مغیلان تا دمشق

کربلا یعنی دو چشم خون فشان
روی صورت ها ز سیلی ها نشان

کربلا یعنی که جسم چاک چاک
نعش خونین حسین(ع) بر روی خاک

کربلا یعنی بلای بی شمار
آل پیغمبر(ص) به دام غم دچار

کربلا یعنی دو چشم اشکبار
کربلا یعنی حدیث نور و نار

کربلا یعنی یتیم بی پناه
روی نیزه جلوه ی خورشید و ماه

کربلا یعنی مصیبتهای شام
تا قیامت اشک و ماتم، والسّلام

  • ۱۰ مرداد ۰۱ ، ۰۹:۱۵
  • علی اسماعیلی وردنجانی

ماه محرم است و عزا فابک للحسین(ع)

با حزن و درد و سوز و نوا فابک للحسین(ع)

خون گریه کن که ماه محرم رسیده است
با یاد جمله ی شهدا فابک للحسین(ع)

شمر دَغا بریده سر از پیکر حسین(ع)
اما بگو چرا ز قفا؟ فابک للحسین(ع)

در شط خون خویش شنا می کند حسین(ع)
بنما به اشک دیده شنا فابک للحسین(ع)

آل عبا(ع) همه به شهادت رسیده اند
با یاد داغ آل عبا فابک للحسین(ع)

خواهی که مستجاب بگردد دعای تو
وقت دعا و حمد و ثنا فابک للحسین(ع)

در دل توراست آرزوی کربلا اگر
در آرزوی کرب و بلا فابک للحسین(ع)

جاری شود به گونه اگر اشک چشم تو 
باغ بهشت مزد شما فابک للحسین(ع)

گر بر حسین(ع) گریه کنی جاودان شوی
گریه است راه و رسم بقا فابک للحسین(ع)

داری اگر که قصد گذر از پل صراط
هنگام حشر و روز جزا فابک للحسین(ع)

زنگاری است خانه ی قلبت گر از گناه
خواهی دهی به قلب جلا فابک للحسین(ع)

ای دردمند، درد تو گر هست لاعلاج
خواهی اگر دوا و شفا فابک للحسین(ع)

شرط رضای حضرت حق در رضای اوست
خواهی اگر رضای خدا فابک للحسین(ع)

از اشک دیده جنت رضوان صفا گرفت
اشک است شرط شور و صفا فابک للحسین(ع)

دست عزا به زانوی غم جمله قدسیان
خاک عزاست بر سر ما فابک للحسین(ع)

ما زنده ایم تا که بگرییم بر حسین(ع)
چشم است چشمه سار بُکا فابک للحسین(ع)

باید که لحظه لحظه بریزیم اشک غم
تنها نه صبح و ظهر و مسا فابک للحسین(ع)

با خون سر نشد که فدائی او شویم
با خون دل شویم فدا فابک للحسین(ع)

عمری دو چشم ما ز غمش خون گریسته
اشکی که حق نموده عطا فابک للحسین(ع)

  • ۰۸ مرداد ۰۱ ، ۰۶:۱۶
  • علی اسماعیلی وردنجانی

سلام من به محرّم، به کربلای حسینی(ع)

سلام من به محرّم، مَه عزای حسینی(ع)

سلام من به محرّم، به فاطمه(س) به پیمبر(ص)
سلام من به محرّم، به سوز و ندبه ی حیدر(ع)

سلام من به محرّم، به ماه دلبر زینب(س)
سلام من به محرّم، به دیده ی تر زینب(س)

سلام من به محرّم، به راس قاری قرآن
سلام من به محرّم، به اوج قله ی ایمان

سلام من به محرّم، به باوفایی عبّاس(ع)
سلام من به محرّم، به عطر و بوی گل یاس

سلام من به محرّم، به اشک و آه سکینه
سلام من چراغ و سلام من به سفینه

سلام من به محرّم، به ناله های رقیه(س)
سلام من به محرّم، به نینوای رقیه(س)

سلام من به محرّم، به تشنه ی لب دریا
سلام من به محرّم، به داغ زاده ی زهرا(س)

سلام من به محرّم، به خشکی لب اصغر(ع)
سلام من به محرّم، به دیده های ز خون، تر

سلام من به محرّم، به خون پاک شهیدان
سلام من به محرّم، به اشک چشم یتیمان

سلام من به محرّم، به جلوه های نمازش
سلام من به حسین(ع) و به اوج راز و نیازش

سلام من به محرّم، به نوجوان شهیدش
سلام من به محرّم، به قهرمان رشیدش

سلام من به محرّم، به شور و شوق خدائی
سلام من به محرّم، به لحظه های جدائی

سلام من به محرّم، به آه و ناله ی طفلان
سلام من به محرّم، به جسم بی سر عریان

سلام من به محرّم، به تاول کف پاها
به آن شهید که در خون خویش کرده شناها

سلام من به محرّم، به دستهای بریده 
سلام من به محرّم، به اشک های چکیده

سلام من به محرّم، به دشت و دامن و گلشن
سلام من به دو چشمی که تیر خورده ز دشمن

سلام من به محرّم، به لحظه های شهادت
سلام من به محرّم، به شور و شوق و شهامت

سلام من به محرّم، به خیمه های غریبش
سلام من به محرّم، به بانوان نجیبش

سلام من به محرّم، به سروهای خمیده
سلام من به محرّم، به ذوالجناح رمیده

سلام من به محرّم، به لحظه های اسارت
سلام من به حسین(ع) و به آیه ها به تلاوت

سلام من به محرّم، به هر دو چشم علمدار
سلام من به محرّم، به شیعیان عزادار

سلام من به محرّم، به ماه نوحه سرائی
سلام من به محرّم، به ماه اشک و گدائی

محرّم آمد و کارم عزا و آه و فغان شد
سلام گفتم و اشکم به روی گونه روان شد

  • ۰۶ مرداد ۰۱ ، ۰۸:۳۵
  • علی اسماعیلی وردنجانی

 

به هر کجا نگرم مجلس طرب برپاست
که شیعه شاد ز میلاد سیدالشهداست

حسین(ع) مظهر آزادگی و حرّیت
حسین(ع) ماه شب افروز و شمس هداست

حسین(ع) ترجمه ی آیه های قرآن است
حسین(ع) کوثر وحی است و زاده ی زهراست

علی(ع) و فاطمه(س) دو بحر نص قرآنند
حسین(ع) معدن عشق است و گوهر دریاست

ملائکند همه محو ماه رخسارش
حسین(ع) زینت عرش خدای بی همتاست

به روی دست محمد(ص) دل از علی(ع) برده
حسین(ع) باغ ولا را ز مقدمش آراست

نگاه فاطمه(س) یک لحظه بر نمی گردد
که سخت گرم تماشای این گل زیباست

اگر که طالب نور خدای سبحانی
حسین(ع) را بنگر چون حسین(ع) نورالله ست

دهید مژده که درمان دردها آمد
 به درد و رنج بشر تربت حسین(ع) شفاست

به شان او شده نازل اگر چه سوره ی فجر
حسین(ع) ام کتاب و حسین(ع) شمس و ضحاست

به گردش است زمین و زمان به عشق حسین(ع)
و پنجمین نفر او در حدیث آل عباست

خداست صاحب آیات بی شمار اما
حسین(ع) مظهر حقّ است و آیت عظماست

بقا گرفت هر آن کس که شد فنای حسین(ع)
که آب مهر بتول(س) و حسین(ع) آب بقاست

اگر که خواسته ای داری از خدای کریم
قسم بده به حسینش، حسین(ع) روح دعاست

حسین(ع) رهبر آزادگان و حق جویان
حسین(ع) تاج سر است و به شیعیان مولاست

به دوش دارم اگر کوله بار جرم و گناه
چه غم مراست اگر او شفیع روز جزاست

 

  • ۱۳ اسفند ۰۰ ، ۰۸:۲۷
  • علی اسماعیلی وردنجانی

به زیر سنگ لحد خفته، ای برادر من
سلام بر تو که هستی یقین و باور من

درست لحظه ی جان دادن تو، من مُردم
شبیه مادرم از دشمنان کتک خوردم

ز بوسه ای به رگ از قفا بریده ی تو
برادرم شده ام یار قد خمیده ی تو

عدو که مقنعه را می ربود از سرِ ما
سر تو بر سر نی بود یار و یاور ما

من و سر تو سوی شام همسفر بودیم
در این سفر من و تو لحظه ای نیاسودیم

گهی به مرثیه گاهی به روضه طی شد راه
که بود بر سر نی راس شمس و اختر و ماه

به همره من دلخسته بود یک بیمار
که از سپاه عدو خورد او کتک بسیار

تو رفتی و من و اطفال تو اسیر شدیم
ز درد داغ تو یکباره جمله پیر شدیم

سر تو بر سر نیزه چه مو پریشان بود
به پای نیزه دو چشمم، چو چشمه جوشان بود

اسیر رفتم از اینجا به سوی شام بلا
هزار ظلم بدیدم, هزار جور و جفا

هزار بار عدو زد به کودکان سیلی
کبوتران حرم چهره هایشان نیلی

ز ناقه تا که می افتاد کودکی بر خاک
صدای ناله ی ما می رسید تا افلاک

مرا به زور به بزم شراب می بردند
به دست بسته و چون بوتراب می بردند

سر تو را روی نیزه به بزم «می» بردند
تو را ز کینه زدند و ز جام «می» خوردند

لب تو پاره شد آنجا، شکست دندانت
تمام عالم هستی شود به قربانت

به جرم عدل و عدالت علی(ع) است خانه نشین
سر تو کنج تنوری نگین عرش برین

گرفته بود سرت چون که رنگ خاکستر
بریختم من غمدیده خاک غم بر سر

بلای کوچه و بازار دیده خواهر تو
هزار طعنه ز دشمن شنیده خواهر تو

به شهر شام که ما را ز کوچه ها بردند
ز پشت بام سرت را به سنگ آزردند

به روی خاک بیابان برهنه پا در، دام
دویده اند یتیمان خسته جان، تا شام

رفیق پای یتیمان ماست تاول ها
دلیل حال پریشان ماست تاول ها

اگر که کودکی از قافله زمین می خورد
هزار ضربه هم از دشمن لعین می خورد

به حال زار یتیم تو خنده سر دادند
عروسکش نه، به طعنه سر پدر دادند

غمی که هیچ ندارد نشانی از فرجام
مصیبتی است که وارد شده به ما، در شام

 

  • ۰۳ مهر ۰۰ ، ۰۷:۰۰
  • علی اسماعیلی وردنجانی

زمین کرب و بلا صحنه ی بلا شده است
سر عزیز پیمبر(ص) ز تن جدا شده است

حسین(ع) واسطه ی فیض عام و خاص خداست
جفا چرا که به این حجت خدا شده است

سرش جدا شده از تن شهید کرب و بلا
 بریده سر ز تنش از چه از قفا شده است؟

خضاب کرده حسین(ع) زلف خویش را با خون
برای حضرت او خون سر حنا شده است

نسیم زلف حسین(ع) را تکان دهد روی نی
به روی نیزه سر او چه با صفا شده است

دو دست حضرت عباس(ع) شد جدا ز تنش
جفا چرا که به آن اسوه ی وفا شده است؟

ز ضرب تیر سه شعبه به روی دست حسین(ع)
تبسمی زده اصغر(ع)، چه دلربا شده است 

به روز حادثه هفتاد و دو کبوتر عشق
برای یاری دین خدا فدا شده است

به نینوا که روی نی سر شهیدان شد
ز شرم و غصه و غم، کار نی «نوا» شده است

مگر که نص خدا آیه ی مودّت نیست
به اهل بیت پیمبر(ص) چرا جفا شده است؟

ز ظهر روز عطش تا همیشه عاشوراست
و هر کجا که زمین است کربلا شده است

به تار و پود حسین(ع) نقش بسته بود خدا
فنای حضرت حق گشت و کیمیا شده است

همیشه نغمه ی هل من معین او جاری است
و شیعه غمزده لبریز «لَیْتَنا» شده است

از آن مصیبت عظمای ظهر روز عطش
قلوب مردم دنیا پر از عزا شده است

حسین(ع) ذبح عظیمی که وعده داده خدا
حسین(ع) راضی و حق هم از او رضا شده است

خوشا به حال کسی که حسین(ع) رهبر اوست
به عشق حضرت او نیز مبتلا شده است

نداشت ارزش مِس را وجود من امّا  
دم از حسین(ع) زدم مِسّ من طلا شده است

 

  • ۱۵ شهریور ۰۰ ، ۰۶:۳۴
  • علی اسماعیلی وردنجانی

عاشورا عاشورا
روز گذشتن از جان
روز حیات قرآن 
روز حسین(ع) است

عاشورا عاشورا
 روز عزا و ماتم
اندوه و حسرت و غم 
روز حسین(ع) است

عاشورا عاشورا
 روز دست از جان شستن
روز به خون نشستن
روز حسین(ع) است

عاشورا عاشورا
 روز  نبرد و شمشیر
اطفال و بند و زنجیر
روز حسین(ع) است

عاشورا عاشورا
 روز شهادت و خون
زینب(س) غمین و محزون
روز حسین(ع) است

عاشورا عاشورا
 روز سر بریده
جسم به خون طپیده
روز حسین(ع) است

عاشورا عاشورا
 روز  سبوی نیزه
سرها به روی نیزه
روز حسین(ع) است

عاشورا عاشورا
 روز سوز و گداز است
با عشق حق نماز است
روز حسین(ع) است

عاشورا عاشورا
 روز چو گل شکفتن
در خون خویش خفتن
روز حسین(ع) است

عاشورا عاشورا
 روز خشکیدن لب
از درد تشنگی تب 
روز حسین(ع) است

عاشورا عاشورا
 روز لبهای عطشان
اطفال دیده گریان
روز حسین(ع) است

عاشورا عاشورا
 روز گلهای پرپر
روز اجساد بی سر
روز حسین(ع) است

عاشورا عاشورا
 روز مریض تب دار
در بند غم گرفتار
روز حسین(ع) است

عاشورا عاشورا
 روز علی اصغر(ع)
در خون فتاده اکبر(ع)
روز حسین(ع) است

عاشورا عاشورا
 روز گذشت و ایثار
بی دست و سر علمدار
روز حسین(ع) است

عاشورا عاشورا
 روز اجساد عریان
در آفتاب سوزان 
روز حسین(ع) است

عاشورا عاشورا
 روز اسارت و درد
زن ها به بند نامرد
روز حسین(ع) است

عاشورا عاشورا
روز رخسار نیلی
اطفال خورده سیلی
روز حسین(ع) است


 

  • ۲۷ مرداد ۰۰ ، ۰۵:۵۰
  • علی اسماعیلی وردنجانی


1

گر نیست در خیام حرم آب غم مخور
چشمان ماست در غم تو چشمه های خون
2
با کام تشنه کشته شدی در کنار شط
چشمان ما ز داغ تو شط العظیم شد
3
ای که در اوج عطش جنگ نمایان کردی
جان فدای لب خشکیده ی تو یا مولا
4
اول ته گودال و سپس بر سر نیزه
طی کزد سر تو چه نشیب و چه فرازی
5
چون شد هدف تیر سه شعبه گلوی تو
خندیدی و غرق غم و اندوه شدم من
6
پاشید ز هم گر چه سرت زیر سم اسب
اما به روی نیزه چه صبر و چه  قراری!
7
تو کشته شدی تا که ولایت شود احیا
ای واسطه ی فیض خدا آجرک الله
8
آن مرد ادب آب ننوشید ز دریا
ای منبع احسان و وفا دست مریزاد
9
از روی نیزه نغمه ی قرآن رسد به گوش
در پای نیزه می رود از هوش خواهری
10
دیشب بدون روی تو تاریک بود شهر
خاکستری شده است چرا روی ماه تو
11
در زیر تیغ و نیزه و شمشیر مانده ای
شن های داغ و سوزش گرما دگر چرا؟
12
اشکی به قدر چشمه ی زمزم بیاورید
تا روضه ی رقیه بخوانم برایتان
13
اشکی به قدر شط فرات آورید اگر
خواهید تا که روضه ی سقا بیان کنم
14
با لب تشنه شدی چون که ز دریا بیرون
همه ی اهل سما مات وفای تو شدند

 

  • ۲۷ مرداد ۰۰ ، ۰۵:۴۹
  • علی اسماعیلی وردنجانی

ای ساربان آهسته ران آرام جان جا مانده است
جسم عزیز فاطمه(س) در بیابان جا مانده است

ای ساربان آهسته ران در زیر پای اسب ها
اوراق پاره پاره ی اصل قرآن جا مانده است

جسم حسین(ع) از سر جدا افتاده بر روی زمین
یعنی که جان زینب(س) از این کاروان جا مانده است

راس حسین بر نیزه و جسمش روی شن های داغ
ای ساربان آهسته ران جان جهان جا مانده است

شد از بغل بر نیزه ای راس ابوالفضل(ع) رشید
در کربلا اما تن این قهرمان جا مانده است

کوچکترین سر روی نی راس علی اصغر(ع) است
در کربلا اما تن این جان جان جا مانده است

اکبر(ع) سرش بر روی نی، شد همسفر با کاروان
جسم به خون غلتیده ی رعنا جوان جا مانده است

راس حسین(ع) بر روی نی قرآن تلاوت می کند
وقت نماز است ای خدا اما اذان جا مانده است

آمد به بالین حسین(ع) ام ابیها فاطمه(س)
اما کنار قتلگه آن قد کمان جا مانده است

یک چشم شیعه گشته اشک ، چشم دگر گردیده خون
ای وای من در کربلا اشک روان جا مانده است

در مجلس بزم یزید آزرده شد لبهای یار
بر روی لبهای حسین(ع) از خیزران جا مانده است

شد کاروان غصه ها راهی سوی شام بلا
تا روز رستاخیز هم آه و فغان جا مانده است

 

  • ۲۳ مرداد ۰۰ ، ۰۷:۲۳
  • علی اسماعیلی وردنجانی

چشمه چشمه می جوشد اشک مادرت مولا
در عزای تو سوزد قلب خواهرت مولا

بسکه بر تنت خورده تیر و نیزه و شمشیر
چشمه چشمه می جوشد خون اطهرت مولا

از خون عزیزانت شد زمین ز خون رنگین 
پاشیده در این صحرا خون لشکرت مولا

پاره پاره گردیده حلقوم علی اصغر(ع)
تا به آسمان پاشید خون اصغرت مولا

یک طرف علمدارت نقش بر زمین گشته
یک طرف به روی خاک نعش اکبرت مولا

چون سر تو را آقا تشنه لب جدا کردند
ناله می کند دریا بهر حنجرت مولا

روی خاک افتاده نعش لاله گون تو
شیهه می کشد اسبی روی پیکرت مولا

می رسد به گوش آقا نغمه ی حجاز تو
گشته قاری قرآن روی نی سرت مولا

حج نا تمام تو حج اکمل است آقا
رمز و راز ها دارد حج آخرت مولا

چون که با لب تشنه شد برون ز شط سقا
گشته عالمی حیران از برادرت مولا

راس تو به روی نی شد روانه سوی شام
پای نیزه خون می ریخت چشم دخترت مولا

ای تو الگوی ایمان، ای تو اسوه ی تقوا
جان فدا نمودی در راه باورت مولا

تو ستون اسلامی، بی تو دین فرو ریزد
تا ابد بمان محکم پشت سنگرت مولا

 

  • ۲۰ مرداد ۰۰ ، ۰۷:۴۶
  • علی اسماعیلی وردنجانی