اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

بایگانی
پیوندهای روزانه

آسمان ها شده چراغانی
همه عالم ستاره باران است
مؤمنین شادمان و خرسندند
موسم عشق و فصل ایمان است

باز هم می وزد نسیم صبا
همه عالم گرفته بوی بهشت
مسلمین مست باده ی عشقند
هست در دستشان سبوی بهشت

دهمین حجت خدای کریم
چشم بگشود و زد قدم بر خاک
شده در مقدم امام رضا(ع)
غرق شور و شعف همه افلاک

کیست او؟ قبله گاه اهل یقین
ناجی کل مردم دنیاست
او چراغ هدایت بشر است
کیست او؟ نور دیده ی زهراست

قمر آسمان علم است او
معدن جود و بخشش و احسان
شده قرآن به شان او نازل
اوست تفسیر کامل قرآن

دست بر سینه سر فرود آورد
آسمان هم به پیشگاه رضا(ع)
دردمندان و آرزومندان
همگی تشنه ی نگاه رضا(ع)

انبیاء سر ز پای نشناسند
اولیاء غرق شادی و شورند
شیعیان گرم سجده ی شکرند
مؤمنین شادمان و مسرورند 

گشته روح الامین ترانه سرا
عرشیان جمله دست افشانند
همه در مقدم امام رضا(ع)
عاشقانه سرود می خوانند

گِرد زهرا(س) و مصطفی(ص) و علی(ع)
ساکنان بهشت خوشحالند
چشم های بهشتیان از شوق
مثل ابر بهار می بارند

مهربان است و معدن رأفت
ضامن آهوی بیابان است
یمن میلاد آن امام هُمام
 لب ما مثل پسته خندان است

اوست حصن حصین هر مؤمن
ایمنی بخش از عذاب است او
مثل آب است و مثل آئینه
نور حق است و آفتاب است او

شکر یارب که شیعه ی اوئیم
مقتدا و امام ماست رضا(ع)
چون غلام غلام او هستیم 
تاج عزت نهاده بر سر ما

  • ۱۸ ارديبهشت ۰۴ ، ۰۶:۵۴
  • علی اسماعیلی وردنجانی

چشمه و باغ و حوری و غلمان
نکهت نافه و گل و عنبر
می کند مدح آل احمد(ص) را 
مرد خوش صحبتی روی منبر

اثر مُهر بر جبین دارد
ذکر لب های اوست یا الله
گفت: بی راهه ها فراوانند
تا خدا می رسد فقط یک راه

ساعتی چون گذشت دیدم من
ماری از دورتر هویدا شد
مرد را نیش محکمی زد مار
و برای من این معما شد

مرد از هوش رفت از آن نیش
حال او بد شد و بسی تب کرد
نوش او نیش شد از آن نیش
روز او را سیاه چون شب کرد

خواستم حل کند معما را
گفت: دارالسلام من اینجاست
گر چه اینجا موقتی است ولی
جنّت واقعی من فرداست

گفتم از نقش مار نیز بگو
گفت: آن کیفر گناه من است 
چون که پرونده ام سیاهی داشت
کار پرونده ی سیاه من است

گفتم از چه سیاه گردیده
 بخشی از نامه ی عمل هایت؟
می کشی تو عذاب ای مؤمن
نیست یاریگر تو مولایت؟!

گفت: حقی مراست بر گردن
کرده روز مرا شبی تاریک
به خداوندی خدا سوگند
راه حق هست مثل مو باریک

هیچ کس شافعم نمی گردد
هست بر گردنم چو حق الناس
هست بی فایده برای من 
دم زدن از حسین(ع) و از عباس(ع)

لرزه افتاد بر تنم از ترس
من که یک بنده ی خطا کارم
گرچه حب علی(ع) است در دل من
لایق آتشی شرربارم؟!

خواب می دیدم و شدم ناگاه 
از نوای خوش اذان بیدار
ولی آن صحنه ای که دیدم من
می دهد دم به دم به من هشدار

گر که خواهی شفیع تو باشند
آل احمد(ص) به صحنه ی فردا
زیر دَین کسی مرو هرگز
که نیارزد به ارزنی دنیا

  • ۱۵ ارديبهشت ۰۴ ، ۱۵:۱۷
  • علی اسماعیلی وردنجانی

افتخار مردم ایران زمین شاهچراغ
جای دارد در دل اهل یقین شاهچراغ

گر صفا بخشیده بر کل جهان شیراز ما
هست بر شیراز ما همچون نگین شاه چراغ

در حریم قدسی اش آرام گیرد جان و دل
مایه ی آرام قلب مؤمنین شاهچراغ

برده او هم از پدر نور هدایت را به ارث
شیعه را باشد چراغ راه دین شاهچراغ

عمر خود را کرده صرف کسب علم و معرفت
بوده از بستان دانش خوشه چین شاهچراغ

لحظه ای غافل نبود از رنج مسکین و یتیم
پاک می کرد اشک چشم دلغمین شاهچراغ

بسته بود او از ازل پیمان یاری با خدا
فکر و ذِکرش بود قرآن مبین شاهچراغ

بود از روز نخست او پیرو آل علی(ع)
سر به فرمان ختام المرسلین شاهچراغ

نمره هایش بوده عالی در تمام زندگی
از خدا بگرفته صد صد آفرین شاهچراغ

چون که در پرونده ی او نیست حتی یک خطا
هست فردا جزو اصحاب یمین شاهچراغ

بین بدهای جهان هستم اگر من بد ترین
بین خوبان هست جزو بهترین شاهچراغ

  • ۱۳ ارديبهشت ۰۴ ، ۰۶:۲۴
  • علی اسماعیلی وردنجانی

حال خوش و ستایش و حمد و عبادتی
رحل و من و کتاب خدا و تلاوتی

اول امان امن گرفتن ز دست دوست
با توبه از گناه به اشک ندامتی

نوشیدن شراب طهور کتاب وحی
با طعم عشق و نیت و قصد سلامتی

با مرغ دل پریدنِ تا اوج آسمان
در اوج آسمان سر کوی سعادتی 

حی علی العلی(ع) بشتابم سوی نماز
قد قامت الصلوة و نماز جماعتی

بوسیدن ضریح جبین امام عشق
شکر خدا که گشته نصیبم زیارتی

جام شراب ناب و غلامان صف به صف
حور و پری، کرشمه و ناز و لطافتی

لب بر لب زنان بهشتی کنار نهر
احلی من العسل لب حور و حلاوتی

پاداش بندگی است که گشته نصیب من
از کرده های خویش نشان رضایتی

بانگ اذان صبح و پریدن ز خواب خوش
پرونده ی سیاه و امید شفاعتی

  • ۱۰ ارديبهشت ۰۴ ، ۱۷:۰۱
  • علی اسماعیلی وردنجانی

با آمدنش رایحه ی گلها شد
معصومه شد و فاطمه ی زهرا(س) شد
انگار که قرآن مجسم بود او
آیات خدا بار دگر معنا شد
+++++
در روی زمین یا که به هر منظومه
شادند اهالی جهان و حومه
گفتم سبب شادی این مردم چیست؟
گفتند: گل فاطمه ی معصومه(س)
+++++
نازد به خودش رضا(ع) که خواهر دارد
یک خواهر بهتر از برادر دارد
لبریز ز شادی است امام موسی(ع)
چون مثل نبی(ص) سوره ی کوثر دارد
+++++
ای شیعه اگر که شادمانی صلوات
فارغ اگر از غم جهانی صلوات
آمد به جهان فاطمه ی معصومه(س)
بر این گل پاک آسمانی صلوات
+++++
گردیده زمین ستاره باران یاران
خیر و برکت شده فراوان یاران
آمد به جهان فاطمه ی معصومه(ع)
تفسیر شده کوثر قرآن یاران

  • ۰۸ ارديبهشت ۰۴ ، ۱۶:۱۳
  • علی اسماعیلی وردنجانی

ساعت ریاضی بود بحث ها حسابی تر
نکته ها همه علمی، واژه ها کتابی تر

گفت دانش آموزی جمله ای پر از نکته
گفته های او جدی، لحن او خطابی تر

دیگری جوابش داد، یک جواب طولانی
جمله ها پر از ایهام، مُنتها جوابی تر

داغ داغ بود آن روز، بحث و گفتگو اما
بی نهایتی در پیش، باز هم سرابی تر

یک نفر غزل می گفت، یک نفر رباعی خواند
یک نفر ز مستی گفت، از می و شرابی تر

هیچ کس نمی دانست واقعا چه می خواهد
قلوه و جگر یا نه، گوشتی کبابی تر 

ناگهان معلم گفت نوزده نفر هستید
در میانتان اما، کیست انقلابی تر

هرکسی به ظن خود حرف انقلابی زد
آن یکی کمی ارام آن یکی عتابی تر

لب گشودم و گفتم دین شده فدای پول
دلبری کند هرکس، هست چشم آبی تر

پست و‌ پول معیار برتری است در این شهر
بهر گردن من بود این سخن طنابی تر

آن یکی سخن می گفت رک و صاف و بی پرده
دیگری ولی می گفت اندکی حجابی تر

درس و بحث ها  گرچه بی نتیجه بود آن روز
شد هوای شهر اما صاف و آفتابی تر

یک کلاس درس آن روز، جعبه ی گلابی بود
من در آن میان اما، از همه گلابی تر

پاره از صدای زنگ، خواب نیمروزم شد
شد نتیجه ی این خواب، گفته های نابی تر

  • ۰۶ ارديبهشت ۰۴ ، ۰۶:۰۵
  • علی اسماعیلی وردنجانی

کیست او که از غمش عالم سیه پوشیده است؟
صادق آل محمد(ص) ماه رخشان است او

صادق(ع) و بنیانگزار فقه ناب جعفری است
آبرو و عزّت و مجد مسلمان است او

آن که داغش آتشی بر قلب و بر جان می زند
صادق آل محمد(ص) شمس تابان است او

مؤمنین را مقتدا و پیشوا و رهبر اوست
رهنما سوی خدای حیّ سبحان است او

دستگیر مستمندان و فقیران باشد او
معدن جود و سخا و بذل و احسان است او

ملک دین آباد شد با کوشش و با سعی او
علت سرسبزی گلزار ایمان است او

گفته های او همه معنای قرآن کریم
در حقیقت گوهری مانند قرآن است او

رستگاران جهان مدیون قال الصّادقند
باعث خیر دو عالم بهر انسان است او

آمد و درس خداجویی به ما آموخت او
برترین آموزگار حق پرستان است او

 معنی تقوا و ایمان و یقین و باور اوست
شافع روز جزای اهل ایمان است او

صادق(ع) است و صاحب کوثر به روز رستخیز
روز محشر شاهد و قاضی و میزان است او

  • ۰۳ ارديبهشت ۰۴ ، ۱۶:۳۴
  • علی اسماعیلی وردنجانی

پرسید امام کیست؟ گفتم با او
آن کس که مصون ز هر خطایی باشد
هرگز نزند گناهی از ایشان سر
اوصاف کمال او خدایی باشد

گفتم که امام علم لدنّی دارد
یعنی به علوم دَهر و دین آگاه است
از نور خدا خلقت او خورده رقم
بر ظلمت اهل این جهان چون ماه است

تعیین شود از سوی خداوند کریم
چون واسطه ی فیض الهی است امام
چون اوست نماینده حق روی زمین
از حق بگرفته اختیارات تمام 

او مایه ی فخر بشریت باشد 
در فضل و کمال برترین انسان اوست
او اسوه ی اخلاق و فضیلت باشد
یعنی که عمل کننده ی قرآن اوست

داده است خدا به او کرامات زیاد
او قدرت هر معجزه ای را دارد
چون ابرِ پر از رحمت و مهر و برکت
بر مزرعه ی قلوب ما می بارد

او حجت و برهان هدایت باشد
مصداق صراط مستقیم است امام
او مقصد خوشبختی و بهروزی ماست
پردیس و بهشت است و نعیم است امام

با امر خدا وصی پیغمبر(ص) اوست
دارای رسالتی خدایی است امام
خوانده است خدا ذبح عظیمش اورا
یعنی که به راه حق فدایی است امام

او عادل مطلق است در کل شئون
یعنی که نماد عدل و انصاف است او
او شافع امت است و او صاحب حوض
یعنی که چو آب و آینه صاف است او

تفسیر صحیح آیه های وحی است 
او حافظ دین و یاور اسلام است 
اسلام صحیح را دهد آموزش
او ریشه کن خرافه و اوهام است

او هادی قلب است و نفوس انسان
او سوی کمال می برد انسان را
لبریز کند قلب بشر را از نور
تزریق کند به جان ما ایمان را

او هست مصمم و شجاع و قاطع
او دشمن سرسخت ستمگر باشد
لبریز ز مهربانی و عاطفه است
دلسوز و امین مثل پیمبر(ص) باشد

او هست فقط مظهر اسماءالله
در او متجلی است اوصاف خدا
سرتا به قدم وجودشان لبریز است
از باور و ایمان و یقین و تقوا

هم حاکم امت است و هم مرجع دین
باید که همیشه سر به فرمانش بود
خوشبخت کسی که شیعه ی او باشد
مقداد شد و بوذر و سلمانش بود

در حال عبادت اند آنان شب و روز
زیرا که ائمه(ع) از همه عبدترند
هستند اولوالامر و امام بر حق
آنان که برای مؤمنین تاج سرند

  • ۰۱ ارديبهشت ۰۴ ، ۰۴:۲۸
  • علی اسماعیلی وردنجانی

با رسم شکل و شیوه های ناب نقاشی
اثبات کردم مؤمنان هستند داداشی

فرقی ندارد ترک با کرد و عرب یا فارس
تبریزی و مهرانی و اهوازی و کاشی

قرآن برادر خوانده مؤمن های عالم را
فرقی ندارد که شما اهل کجا باشی

مؤمن فقط با اهل ایمان همنشین باشد
هرگز نگردد همنشین با هیچ اوباشی

نیک است در پندار و در گفتار و در کردار
نه شارلاتان است و نه در فکر کلّاشی

رزق حلال و‌ پاک معیار مسلمانی است
فرقی ندارد شاه هستی یا که کفّاشی

باشد کلامش دلنشین همچون نسیم صبح
 مؤمن نه تندی می کند نه سَبّ و فحّاشی

برهان و حجت رسم استدلال او هستند
کی سر زند از مؤمنین تندی و پرخاشی

در وقت شادی هم خدا ناظر به اعمال است
پس عیش مؤمن نیست از انواع عیاشی

او طبق شرع و عرف و قانون است اعمالش
هرگز نگردد مرتشی هرگز نشد راشی

گر شعر من دارای صدها عیب و ایراد است
شرمنده ام، هستم من آخر شاعری ناشی

  • ۲۸ فروردين ۰۴ ، ۱۸:۱۸
  • علی اسماعیلی وردنجانی

در ری بنا نهاده شده کربلای تو
ما زائریم زائر صحن و سرای تو

چون بر سر تو سایه ی آل محمد(ص) است
نوشیم ما ز ساغر آل عبای تو

تو سیدالکریمی و عطر گل حسن(ع)
پیچیده است عطر حسن(ع) در فضای تو

رفتی از این جهان و جهان داغدار توست
خاک غم است بر سر ما در عزای تو

مثل حسن(ع) تو نیز سخی هستی و کریم
ما ریزه خوار سفره ی جود و سخای تو

رفتی و ما ز داغ تو خون گریه می کنیم
اما همیشه در دل ما هست جای تو

تو سید الکریمی و سلطان قلبها
بیچاره ایم ما و غریب و گدای تو

با حال خسته زائر کوی تو گشته ایم
چشم امید ماست به لطف و عطای تو

  • ۲۴ فروردين ۰۴ ، ۱۹:۱۱
  • علی اسماعیلی وردنجانی