اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

بایگانی
پیوندهای روزانه

۱۱۳ مطلب با موضوع «سایر موضوعات» ثبت شده است

مومن نبودم طعم ایمان را نفهمیدم
کوشیدم و معنای قران را نفهمیدم

در پای منبرها نشستم بارها اما
یک جمله از حرف سخنران را نفهمیدم

تسلیم محض امر شیطان بوده ام یک عمر
من نقشه ها و مکر شیطان را نفهمیدم

در زیر باران گر چه خیس خیس بودم من
هر گز من اما حس باران را نفهمیدم

می داد هدیه شمس نورش را به من هر روز
من حس و حال شمس تابان را نفهمیدم

چون بره ای گم گشته و سرگشته در صحرا
حال و هوا و ترس چوپان را نفهمیدم

سر سبز شد باغ قشنگ زندگی اما
عطر خوش فصل بهاران را نفهمیدم

برگ درختان زرد شد،‌از شاخه ها افتاد
معنای فصل برگ ریزان را نفهمیدم

سرگرم بودم در خیال خویشتن از بس
سرمای سوزان زمستان را نفهمیدم

چون غرق نعمت بوده ام در طول عمر خود
لطف خدای حی سبحان را نفهمیدم

آیات قرانی همه در شان آل الله(ع)است
اما چرا من  قدر ایشان را نفهمیدم 
  • ۱۶ شهریور ۹۶ ، ۱۲:۳۵
  • علی اسماعیلی وردنجانی

آستانت کعبه ی جان است یا شاه چراغ
 زائرت مقداد و سلمان است یا شاه چراغ

خاک بوس آستانت هر که شد از روی شوق
مزد او با حی سبحان است یا شاه چراغ

می درخشد نام نیکوی تو در هفت آسمان
محو تو شمس درخشان است یا شاه چراغ

آن که از روی ارادت زائر کوی تو شد
شامل الطاف رحمان است یا شاه چراغ

بارگاهت چون که در شیراز ایران شد بنا
خوش به حال اهل ایران است یا شاه چراغ

هرکه بیمار تو شد درمان دردش می شوی
یاد تو، بر درد درمان است یا شاه چراغ

رهرو راه تو شد هرکس در این دار فنا
در قیامت شاد و خندان یا شاه چراغ

از صفای بارگاهت گشته ایران با صفا
بارگاهت چون گلستان است یا شاه چراغ

زاده ی موسی بن جعفر(ع) بارگاهت صبح و شام
قبله گاه اهل ایمان است یا شاه چراغ

زائرت چون می شوم  غم را تو از دل می بری
شادمانی ها فراوان است یا شاه چراغ

زیر پای هر که بوسیده است ایوان تو را
بخشی از جنات رضوان است یا شاه چراغ

میزبان وقتی تو باشی خوش به حال میهمان
سفره را نعمت فراوان است یا شاه چراغ

از سر لطف و عنایت حاجتم را کن روا
چون گدا مهمان سلطان است یا شاه چراغ

  • ۰۵ مرداد ۹۶ ، ۱۲:۰۴
  • علی اسماعیلی وردنجانی

سلام ای افتخار شهر شیراز
گل فصل بهار شهر شیراز

صفا بخش همه ملک وجودی
سلام ای اعتبار شهر شیراز

گرفته وام از نور تو خورشید
چراغ آشکار شهر شیراز

همه صحن و سرای تو بهشت است
خوشا بر روزگار شهر شیراز

تویی شاه چراغ و ما گدایت
الا ای شهریار شهر شیراز

همه عالم پر از نور امید است
به زیر سایه سار شهر شیراز

همه عالم به فرمان تو باشد
نه تنها اختیار شهر شیراز

شده شیراز شهر علم و فرهنگ
تویی آموزگار شهر شیراز

به عشق تو همه دلهاست آقا
مقیم آن دیار شهر شیراز

ببخشد روشنی بر چشم مردم
غباری از غبار شهر شیراز

به عشق حضرت شاه چراغش
همه دلها کنار شهر شیراز

به عشق سید السادات عالم  
همه هستی نثار شهر شیراز

تو را چون آفریده می کند فخر
همیشه کردگار شهر شیراز

نمی گوید به جز مدح تو قمری
تویی ورد هزار شهر شیراز 

  • ۰۴ مرداد ۹۶ ، ۱۲:۵۸
  • علی اسماعیلی وردنجانی


عید فطر آمد مبارک باد عید عاشقان
خنده  شد جاری به لبهای تمام مومنان

مومنان ای روزه داران روزه هایتان قبول
کامتان شیرین مدام و شادمانی جاودان

میهمانان خدا بودید یک ماه تمام
فضل و احسان خدا هم بر سرتان سایبان

قلبتان سرشار آرامش به هنگام سحر
خنده بر لبهایتان هر شب به هنگام اذان

روح مومن پاک شد، قلبش گرفت از حق جلا
از گزند هر بلایی تا قیامت در امان

لیله القدرش که بهتر بود از هشتاد سال
تا سحر گه دست حاجت بود سوی آسمان

رحمت حق گشت نازل بر همه اهل زمین
شکر یارب که خدای ماست خوب و مهربان

روزه داری اندکی سخت است اما در عوض
آورد بر آدمی فضل خدا را ارمغان

لحظه لحظه ناظر اعمال ما وقتی خداست
خوش به حال آنکه پیروز است در هر امتحان

یا علی(ع) گفتیم در آغاز و تا روز ابد
ذکر یا حیدر(ع) به هر صبح و مساء ورد زبان

سنجش میزان اعمال بشر حب علی(ع) است
عید فطر آمد مبارک باد عید عاشقان

  • ۰۴ تیر ۹۶ ، ۱۱:۱۷
  • علی اسماعیلی وردنجانی

ماه توبه، ماه غفران الوداع
ماه حیدر(ع)، ماه قران الوداع

با تو حس کردم خدا را  بیشتر
ماه ایزد ماه یزدان الوداع

رحمت حق با تو نازل می شود
ماه رحمت ماه باران الوداع

موقع افطار تو وقت سرور
علت لبهای خندان الوداع

با تو عهدم با خدا محکمتر است
ماه عهد و ماه پیمان الوداع

گلشن دین با تو گردد با صفا
ماه گل ماه گلستان الوداع

با تو دین داران مشخص می شوند
ماه دین ماه مسلمان الوداع

لیله القدر تو وقت عاشقی است
ماه عشق و ماه عرفان الوداع

با تو مهمان خدا بودیم ما
ماه لطف حق به انسان الوداع

باغ جنت گرچه خیلی پر بهاست
با تو شد اما چه ارزان الوداع

روزه داران از ضیائت جملگی
چهره ها چون شمس رخشان الوداع

بذل و بخشش ها فراوان گشته بود
ماه جود و ماه احسان الوداع

روزه داران جملگی سرمست عشق
ماه مستی ماه مستان الوداع

ماه ذکر و ماه تسبیح خدا
ماه حمد حی سبحان الوداع

یاعلی(ع) گفتیم هر صبح و مساء
ماه تقوا، ماه ایمان الوداع
  • ۰۳ تیر ۹۶ ، ۱۲:۰۲
  • علی اسماعیلی وردنجانی


با حالتی غمگین و تبدار
غلتیده اشکم روی رخسار

قران گرفته بر روی سر
سرتا به پا اما گنه کار

عصیان من از حد فزون است
کردم گنه هر روز صدبار

نیکی نکردم هرگز اما
جرم و گناهم هست بسیار

من بنده ی خوبی نبودم
در بند خود خواهی گرفتار

جای سپاس و قدردانی
من از خدا بودم طلبکار

بودم به ظاهر گر مسلمان
بسیار کافر تر ز کفار

یک عمر کردم ناسپاسی
جای سپاس از حی دادار

گویا که در دستان شیطان
بوده مرا پیوسته افسار

آئینه ی قلبم سیاه است
از بس گرفته گرد و زنگار

من با بدان کردم رفاقت
هرگز نبودم یار ابرار

هر لحظه کفران، ناسپاسی
هر روز هی تکرار، تکرار

شکر تو را هر گز نگفتم
وقت سکوت و وقت گفتار

با دشمنانت یار بودم
با دوستان در جنگ و پیکار

بوده نماز و روزه هایم
از روی ناچاری و اجبار

گر مومنان گلهای دینند
هستم ولی من مثل یک خار

راه سعادت از برایم
دیگر نباشد صاف و هموار

آلوده هستم بر گناهان
بر آتش دوزخ سزاوار

شرمنده از کردار خویشم
بر جرم خود بنموده اقرار

یارب به حق هشت و چارت
الغوث خلصنا من النار

  • ۲۷ خرداد ۹۶ ، ۱۰:۵۱
  • علی اسماعیلی وردنجانی

 

گویند مرا چو زاد مادر
تسبیح خدای اکبر آموخت

دستم بگرفت و پا به پا برد
تا پیروی از پیمبر(ص) آموخت

من را به رسول(ص) آشنا کرد
وانگاه مدیح حیدر(ع) آموخت

شد ورد لبم علی(ع) علی(ع) بعد
اوصاف بتول اطهر(س) آموخت

قران بگشود پیش رویم
توحید و ضحی و کوثر آموخت

من را به بقیع برد و آنجا
احوال شفیع محشر آموخت

آنگاه مرا به کربلا برد
تفسیر شهید بی سر آموخت

با شیر حلال و طیب خویش
انوار خدای انور آموخت

من هرچه که آشنا به دینم
با شوق و ز مهر، مادر آموخت

دستم چو تهی از این جهان دید
توصیف جهان دیگر آموخت

او حب علی(ع) و آل او را
بهتر ز هزار زیور آموخت

می خواست رسم به باغ رضوان
توصیف شفیع محشر آموخت

آموخته چون که درس دینم
جای قدمش روی جبینم

  • ۱۷ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۲:۴۸
  • علی اسماعیلی وردنجانی

سال نو آمد و در کشور ما رسم این است
سفره های شب عید همگان رنگین است

سیب سرخی که سر سفره ی هر ایرانی است
حاکی از حال خوش و خرمی در دین است

برکت داده به هر سفره خدا از سر لطف
رحمت و نعمت حق تا ابد تضمین است

سومین سین سفر کرببلا و نجف است
دل هم از نام حسین ابن علی(ع) آذین است

سمنو تا که سر سفره ی ما آمده است
همه ی سال لب از ذکر علی (ع) شیرین است

سبزه یعنی که همه سال شما خرم باد
باغ عشق تو پر از یاسمن و نسرین است

سال نو می شود و خانه دلها آباد
از سعادت به روی شانه ی ما شاهین است

چند روزی همه شادند،‌خدایا شکرت
کفش نو، جامه هم از لطف خدا پرچین است

نیست در سفره اگر سنجد و سنبل چه غمم
سفره ی سینه که از مهر علی(ع) زرین است

مهر حیدر(ع) طلبم سال چو گردد تحویل
کز لب دوست دعاهای مرا آمین است

گر خطا و گنهی سر نزند از من و تو
 روزها تک تکشان اول فروردین است



  • ۲۸ اسفند ۹۵ ، ۱۰:۵۱
  • علی اسماعیلی وردنجانی


من کی ام؟ عبد خطاکار، ای خدا شرمنده ام
از همه گفتار و کردار، ای خدا شرمنده ام

من نمک خوردم نمک دان را ولی بشکسته ام
من از این اعمال و رفتار، ای خدا شرمنده ام

ای که نزدیکی چرا من از تو دورم اینچنین؟
هر گناهم گشته دیوار، ای خدا شرمنده ام

قامتم بشکسته از سنگینی بار گناه
با چنین وضعی اسفبار، ای خدا شرمنده ام

هر گناهی سر زد از من، توبه کردم بعد از آن
توبه بشکستم به هر بار، ای خدا شرمنده ام

گر چه می گفتند عذاب تو شدید است والیم
من نمی ترسیدم از نار، ای خدا شرمنده ام

وام دارت هستم و دایم بدهکار توام
خویش را خواندم طلبکار، ای خدا شرمنده ام

ای خدا بر گردنم شیطان طناب انداخته است
می کشد هرجا به اجبار، ای خدا شرمنده ام

نفس اماره فریبم داد بعد از هر گناه
باز شد تکرار و تکرار، ای خدا شرمنده ام

قلبم از بار گناهان سخت زنگاری شده است
پاک کن از قلب زنگار، ای خدا شرمنده ام

بی نهایت من خطا کردم خطا کردم ولی
عفو کن عفوم، که بسیار ای خدا شرمنده ام

 کانال تلگرام ما

 http://telegram.me/ashkeshafagh

  • ۰۶ بهمن ۹۵ ، ۰۸:۳۶
  • علی اسماعیلی وردنجانی

کوفیان ای نامسلمانان فاین تذهبون
ای همه فرمانبر شیطان فاین تذهبون

رسم انسان نیست این رفتار و کردار شما
مایه ننگ همه دوران فاین تذهبون

بر سر پیمان فدا سازند جان آزادگان  
عهد بشکستید با جانان فاین تذهبون

نیست در بین شما انگار یک آزاده هم
یا نه حتی یک نفر انسان فاین تذهبون

از جفایتان بریزد خون فرزند رسول(ص)
در گلوی اصغرش پیکان فاین تذهبون

زیر پای اسبها، جسم شهید کربلا
پاره پاره می شود قران فاین تذهبون

ننگتان بادا که خون کردید قلب شیعیان
چشم ها از کارتان گریان فاین تذهبون 

روز عاشورا زمین کربلا شد پر بلا
از شما برپا شد این طوفان فاین تذهبون

حضرت زهرا(س) از این ظلم و جفا خون گریه کرد
دیده ی او ابر پر باران فاین تذهبون

چشم ها شد چشمه خون،سینه ها لبریز درد
زین بلا درد است بی درمان فاین تذهبون

پیکر خونین آل الله(ع) در صحرای خون
زیر گرما با تن عریان فاین تذهبون 

کربلا در ظهر عاشورا شده دریای خون
سبط پیغمبر(ص) شده قربان فاین تذهبون

پای بگذارند بر خار مغیلان کودکان
چشمشان گریان و دل ترسان فاین تذهبون 

شد اسیر دست دشمن دختر شیر خدا
عالمی زین غم سیه پوشان فاین تذهبون

  • ۱۱ مهر ۹۵ ، ۰۷:۴۲
  • علی اسماعیلی وردنجانی