اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

بایگانی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

۱۲۰ مطلب با موضوع «سایر موضوعات» ثبت شده است

شب یلدا شب زیبای شادی است
شب فهمیدن معنای شادی است

هوا سرد است و دلها گرم گرم است
شب یلدا، شب گرمای شادی است

گل لبخند می روید به لبها
به لبها نغمه و آوای شادی است

شب کرسی و آجیل و شب عشق
شب یلدا شب نجوای شادی است

شب یلدا شب شعر و شعور است
شب زیبای روح افزای شادی است

شب یلدا شبی ایرانی اما
شبی با وسعت دنیای شادی است

شب شادی و شور و مهربانی
شب پیدایش سیمای شادی است

محافل جملگی گرم و صمیمی
شب یلدا گل شبهای شادی است

همه عالم پر از شور و نشاط است
شب طولانی و پهنای شادی است

شب یلدا شب خندیدن ماست
که هر دل در سر سودای شادی است

منم شیعه، علی (ع) هم مقتدایم
علی(ع) مولای من، مولای شادی است

به نص آیه های وحی منزل
بلی فتوای من، فتوای شادی است

  • ۲۸ آذر ۹۶ ، ۱۰:۵۲
  • علی اسماعیلی وردنجانی

ارحم الراحمین خدای رحیم
احسن الخالقین اله کریم

کیستی ؟ ای خدا تو الله ی
تو ز اسرار خلق آگاهی

اول و آخر و احد هستی
بی نیازی تو و صمد هستی

باشکوهی، عظیمی و اعلی
اکرم و اعظمی،تویی دانا

احکم الحاکمین تویی یارب
مالک یوم الدین تویی یارب

ظاهر و باطن و بصیر تویی
اعلم و اکبر و کبیر تویی

ما همه تائب و تو توابی
ما همه عبد تو، تو اربابی

ای خدا جامعی و جباری
ما سراپا گنه، تو غفاری

تو حفیظ و حلیم و حی و حمید
تو حمید و حسیب و حق و مجید

تو خبیر و تو خالق و خلاق
پر شد از ذکر تو همه آفاق

خیر الفاصلین تویی یارب
خیرالحاکمین تویی یارب

خیرالفاتحین تویی مولا
خیرالغافرین تویی مولا

خیرالوارثین تویی الله
خیرالراحمین تویی الله

خیرالمنزلین و رحمانی
تو ز هر عیب و نقص سبحانی

ذوالمعارج وذوالجلالی تو
ذوالجمالی و ذوالکمالی تو

ذوالعظیمی و ذوالکرامی تو
و تو ذوالعرش و ذوانتقامی تو

و تو ذوالرحمه ای و ذوالطولی
و تو ذوالقوه ای و مدلولی

درجاتت رفیع یا الله
ای علیم و سمیع یا الله

تو رئوف و رحیم و رزاقی
عشق در قلب و جان عشاقی

تو سریع الحسابی یا الله
تو سریع العقابی یا الله

تو سلام و شکور و وهابی
تو وکیل و ودود و توابی

هادی و واحد و نصیری تو
والی و واسع و بصیری تو

مالک و مستعان تویی و متین
متکبر، مهیمنی و مبین

تو شدید العقابی یا الله
مالک آفتابی یا الله

تو محیط و مصوری و مجیب
مومن و متعالی و تو مصیب

قادری ، قاهری و قهاری
قابل التوبه ای و غفاری

فالق الحب و النوی هستی
روح هر ذکر و هر دعا هستی

عالم الغیب و الشهاده تویی
ما همه مست و جام باده تویی

ای که هستی تو فالق الاصباح
هم تو مشکوه و هم تویی مصباح

نور هفت آسمان تویی یارب
هادی انس و جان تویی یارب

ای خداوند خالق ازلی
خالق احمد(ص) و بتول(س) و علی(ع)

شکر یارب که شیعه هستم من
ز می اهل بیت(ع) مستم من

تا که قران کتاب دین من است
تا علی(ع) باور و یقین من است

با توکل به خالق رحمان
غم ندارم من از غم دو جهان

  • ۲۳ آذر ۹۶ ، ۰۸:۵۷
  • علی اسماعیلی وردنجانی

شاعر ردیف و قافیه را انتخاب کن
عزم سرودن دو سه تا بیت ناب کن

شعری بگو که دیده و دل را جلا دهد
شاعر تو در سرودن شعر انقلاب کن

شعری بگو که مایه ی امید ما شود
راه صواب را برو، قصد ثواب کن

با شعر هم طریق سعادت میسر است
فکری برای موعد یوم الحساب کن

ما را ز وصف جام لب یار مست کن
کاری شبیه جام لبالب شراب کن

ما را بده تو وعده ی دیدار روی یار
با این شراب ناب تو ما را خراب کن

پنهان به پشت ابر شده چونکه آفتاب
تو از خدای خود طلب آفتاب کن

بار گناه مانع دیدار دلبر است
ما بین ما و یار تو رفع حجاب کن

مدح کسی مگوی به جز مدح اهل بیت(ع)
این شیوه را برای همیشه تو باب کن

نقشی بکش به لوح دل از پاکی و صفا
دل را برای آل محمد (ص) چو قاب کن

در گلشن ولایت و با یاد اهل بیت(ع)
خوشبوی عالمی ز شمیم گلاب کن  


  • ۲۰ آذر ۹۶ ، ۰۸:۴۸
  • علی اسماعیلی وردنجانی


شعرم ردیف و قافیه هایش درست نیست
هر واژه نابجاست، به جایش درست نیست

می خواستم فضای قشنگی دهم به شعر
من مانده ام که از چه فضایش درست نیست

بیمار روی یار اگر شد کسی ز شوق
او را دوا مده که شفایش درست نیست

باید میان خوف و رجا زندگی کنیم
چون خوف اگر نبود رجایش درست نیست

خود را به خواب اگر زده باشد کسی شبی
تا صبح اگر کنیم صدایش درست نیست

پژمرده شد گلی اگر از دست باغبان
کوشش برای  نشو و نمایش درست نیست

تشبیه کرده ام به طلا جنس یار را
چون نور خالص است طلایش درست نیست

آن کس که کرده با تو جفا در تمام عمر
با او وفا نما که جفایش درست نیست

گر مستجاب هیچ دعایی نشد ز ما
از ماست عیب  یا که دعایش درست نیست

فرمان کردگار مطاع است گوش کن
تسلیم باش، چون و چرایش درست نیست

سر زد ز روی سهو خطایی اگر ز ما
بخشش سزاتر است جزایش درست نیست

رمز بقا ز آل محمد(ص) طلب کنم
جای دگر که رمز بقایش درست نیست

عمری ز هجر یار کشیدیم درد هجر
وصل است شرط عشق جدایش درست نیست

می خواستم غزل بسرایم ولی ببین
گفتم قصیده، حال و هوایش درست نیست

  • ۰۷ آذر ۹۶ ، ۱۱:۰۸
  • علی اسماعیلی وردنجانی

بر قله ها اگر که شبت را سحر کنی
صد لشکر از برای بلاها سپر کنی

آید اگر سراغ تو ای بی خبر اجل
داری توان آن که تو رفع خطر کنی؟

از قله گر به زیر کشانندت ای ملک
از خویشتن چگونه تو رفع ضرر کنی؟

در گور اگر روانه کنندت تو را شبی
دانی چگونه زین شب تارت گذر کنی؟

پوسیده شد چو جسم در زیر خاک گور
آیا دوباره فخر تو بر سیم و زر کنی؟

وقتی خوراک کرم شدی در درون قبر
آیا دوباره فخر به نوع بشر کنی؟

بی اعتبار چون که شدی در درون قبر
خود را چگونه بار دگر معتبر کنی؟

از خود خدای خویش بکن راضی ای بشر
آسوده تا به عالم عقبی سفر کنی ...


  • ۱۵ مهر ۹۶ ، ۱۴:۰۶
  • علی اسماعیلی وردنجانی

من رود پر خروش ولی صاف و ساده ام
جز آل مصطفی(ص) به کسی دل نداده ام

راه بهشت میگذرد از مسیر عشق
من هم مسافری به همین شاه جاده ام

چون در سرم هوای به مقصد رسیدن است
تا نیل بر عقیده ی خود ایستاده ام

طوفان و سیل و زلزله و  رعد و برق هم
وارد نکرده اند خلل در اراده ام

در این مسیر گر چه مرا نیست مرکبی
خسته نمی شوم من اگر چه پیاده ام

مستانه گام می زنم اندر طریق عشق
نام علی(ع) و آل علی(ع) جام باده ام

هرگز زیان ندیده کسی در مسیر عشق
جنات عدن سود من و استفاده ام 

  • ۲۵ شهریور ۹۶ ، ۱۴:۱۸
  • علی اسماعیلی وردنجانی

با همه ی پیری ام ، طفل دبستانی ام 
هیچ ندارم ولی غرق فراوانی ام

در همه ی عمر خود دم زدم از اهل بیت(ع)
هیچ نگفتم ولی گرم سخنرانی ام 

نیست مرا واهمه هیچ ز موج بلا 
کشتی امنی است چون در شب طوفانی ام

سود نبردم اگر نیست مرا هیچ غم
سود به عقبا دهد چون که مسلمانی ام

ساخته ام خانه ای در خور خود در بهشت
دار فنا را بخوان محفل مهمانی ام

من نروم یک قدم جز به ره اهل بیت(ع)
شیوه ی من شیعه گی است، شیعه ی قرانی ام

در همه ی عمر خود از غمشان سوختم
تا که به روز جزا نیک بخندانی ام

شکر که من شیعه ی آل محمد(ع) شدم 
کاش مرا ای خدا شیعه بمیرانی ام  

  • ۲۰ شهریور ۹۶ ، ۱۰:۴۱
  • علی اسماعیلی وردنجانی

مومن نبودم طعم ایمان را نفهمیدم
کوشیدم و معنای قران را نفهمیدم

در پای منبرها نشستم بارها اما
یک جمله از حرف سخنران را نفهمیدم

تسلیم محض امر شیطان بوده ام یک عمر
من نقشه ها و مکر شیطان را نفهمیدم

در زیر باران گر چه خیس خیس بودم من
هر گز من اما حس باران را نفهمیدم

می داد هدیه شمس نورش را به من هر روز
من حس و حال شمس تابان را نفهمیدم

چون بره ای گم گشته و سرگشته در صحرا
حال و هوا و ترس چوپان را نفهمیدم

سر سبز شد باغ قشنگ زندگی اما
عطر خوش فصل بهاران را نفهمیدم

برگ درختان زرد شد،‌از شاخه ها افتاد
معنای فصل برگ ریزان را نفهمیدم

سرگرم بودم در خیال خویشتن از بس
سرمای سوزان زمستان را نفهمیدم

چون غرق نعمت بوده ام در طول عمر خود
لطف خدای حی سبحان را نفهمیدم

آیات قرانی همه در شان آل الله(ع)است
اما چرا من  قدر ایشان را نفهمیدم 
  • ۱۶ شهریور ۹۶ ، ۱۲:۳۵
  • علی اسماعیلی وردنجانی

آستانت کعبه ی جان است یا شاه چراغ
 زائرت مقداد و سلمان است یا شاه چراغ

خاک بوس آستانت هر که شد از روی شوق
مزد او با حی سبحان است یا شاه چراغ

می درخشد نام نیکوی تو در هفت آسمان
محو تو شمس درخشان است یا شاه چراغ

آن که از روی ارادت زائر کوی تو شد
شامل الطاف رحمان است یا شاه چراغ

بارگاهت چون که در شیراز ایران شد بنا
خوش به حال اهل ایران است یا شاه چراغ

هرکه بیمار تو شد درمان دردش می شوی
یاد تو، بر درد درمان است یا شاه چراغ

رهرو راه تو شد هرکس در این دار فنا
در قیامت شاد و خندان یا شاه چراغ

از صفای بارگاهت گشته ایران با صفا
بارگاهت چون گلستان است یا شاه چراغ

زاده ی موسی بن جعفر(ع) بارگاهت صبح و شام
قبله گاه اهل ایمان است یا شاه چراغ

زائرت چون می شوم  غم را تو از دل می بری
شادمانی ها فراوان است یا شاه چراغ

زیر پای هر که بوسیده است ایوان تو را
بخشی از جنات رضوان است یا شاه چراغ

میزبان وقتی تو باشی خوش به حال میهمان
سفره را نعمت فراوان است یا شاه چراغ

از سر لطف و عنایت حاجتم را کن روا
چون گدا مهمان سلطان است یا شاه چراغ

  • ۰۵ مرداد ۹۶ ، ۱۲:۰۴
  • علی اسماعیلی وردنجانی

سلام ای افتخار شهر شیراز
گل فصل بهار شهر شیراز

صفا بخش همه ملک وجودی
سلام ای اعتبار شهر شیراز

گرفته وام از نور تو خورشید
چراغ آشکار شهر شیراز

همه صحن و سرای تو بهشت است
خوشا بر روزگار شهر شیراز

تویی شاه چراغ و ما گدایت
الا ای شهریار شهر شیراز

همه عالم پر از نور امید است
به زیر سایه سار شهر شیراز

همه عالم به فرمان تو باشد
نه تنها اختیار شهر شیراز

شده شیراز شهر علم و فرهنگ
تویی آموزگار شهر شیراز

به عشق تو همه دلهاست آقا
مقیم آن دیار شهر شیراز

ببخشد روشنی بر چشم مردم
غباری از غبار شهر شیراز

به عشق حضرت شاه چراغش
همه دلها کنار شهر شیراز

به عشق سید السادات عالم  
همه هستی نثار شهر شیراز

تو را چون آفریده می کند فخر
همیشه کردگار شهر شیراز

نمی گوید به جز مدح تو قمری
تویی ورد هزار شهر شیراز 

  • ۰۴ مرداد ۹۶ ، ۱۲:۵۸
  • علی اسماعیلی وردنجانی