اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

بایگانی
پیوندهای روزانه

۱۳۲ مطلب با موضوع «سایر موضوعات» ثبت شده است

دوباره قافیه ها را ردیف خواهم کرد
بساط عشق و صفا را ردیف خواهم کرد

برای آن که دمی با خدا سخن گویم
دو دست و سوز دعا را ردیف خواهم کرد

وجود من همه درد است از جدایی یار
وصال  یار و دوا را ردیف خواهم کرد

به اشک چشم و به سوز دعای وقت سحر
دو باره یاد خدا را ردیف خواهم کرد

اگر چه دل ز گناهان سیاه و زنگاری است
 ز اشک دیده جلا را ردیف خواهم کرد

به مدح آل علی(ع) روز و شب سخن گویم
رضای آل عبا(ع) را ردیف خواهم کرد

گدای درگه آل عبا(ع) شدن هنر است
نشانه های گدا را ردیف خواهم کرد

گناه کار م و بر عفو حق رجا دارم
امید و خوف و رجا را ردیف خواهم کرد

امید من به چهارده امام و معصوم(ع) است
شفیع روز جزا را ردیف خواهم کرد

  • ۲۵ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۳:۵۸
  • علی اسماعیلی وردنجانی

هدیه ای دارم شما را مومنان
یک روایت را کنم تقدیمتان

این روایت از امام صادق(ص) است
گفته های او کلام خالق است

گفت با یاران خود مولای ما
تا ببخشد روشنی فردای ما

« انّ فوق عبادهٍ عبادهً
و حبنا اهل البیت افضل عباده »

فوق هر عبادتی، عبادتی است
این سخن را نکته و لطافتی است

نیست بالاتر ولی از حب ما
هیچ عبادتی در نزد خدا

هر عبادت هست محدود ای بشر
حب ما اما همیشه مستمر

گر که می جوئید پس راه صواب
یا اگر خواهید از ایزد ثواب

دوست دار آل پیغمبر(ص) شوید
شیعه باشید و ره حیدر(ع) روید

آن که در دل حب آل الله(ص) کاشت
پرتو انوار شمس و ماه داشت

هر کسی که او شیعه ی آل عباست
قلب او لبریز انوار خداست

  • ۲۷ بهمن ۹۷ ، ۱۱:۰۸
  • علی اسماعیلی وردنجانی

پس از این شاعری نخواهم کرد، دوستان، شاعران خداحافظ
کرده پیرم اگر سرودن شعر، شعرای جوان خداحافظ

من برای سرودن شعر، سیر در هفت آسمان کردم
عاقبت آمدم به روی زمین، آی هفت آسمان خداحافظ

گفتم ازعشق و عاشقی ها و از غم و درد و رنج ها بسیار
عاشقم پای تا سرم عشق است، ولی ای عاشقان خداحافظ

نه قصیده سرایم و نه غزل، نه رباعی نه شعر نو دیگر
مثنوی های من تمام شده، میکده، می خوران خدا حافظ

گل و گلزار و گلشن و باغ، تا ابد خرمی از آن شما
پس از این چون غزل نخواهم گفت، گلشن و بوستان خداحافظ

مصرع و بیت و قافیه و ردیف، کار من  با شما تمام شده
سرتان تا ابد سلامت باد، آری ای دوستان خداحافظ

شعر من شعر شور بود و امید، نا امیدی نبود در شعرم
قهر بودم اگر چه با پائیز، فصل باد خزان خداحافظ

گر چه نایی نمانده در تن من، قد کمانم اگر ز درد فراق
مثل یک مرد قهرمانم من، مثل یک پهلوان خداحافظ

غیر مدح رسول و آل رسول(ص)، نسرودم سروده ای هرگز
نسرودن به مدحشان سخت است، ولی ای مومنان خداحافظ

نه، مرا طاقت جدایی نیست، زنده ام من به مدح آل رسول(ص)
می سرایم به مدحشان شب و روز، این خط، این هم نشان، خداحافظ 

  • ۲۳ بهمن ۹۷ ، ۱۰:۵۴
  • علی اسماعیلی وردنجانی

فخر شیعه حضرت عبدالعظیم
سیدی والامقام است و کریم

گفت با آن سید والا مقام
در پیامی پیشوای خاص وعام

شمس طوس و پیشوای هشتمین
در پیام خود بفرمود اینچنین

شیعیانم را رسان از من سلام
بعد با آنها بگو با احترام

تو بگو با شیعه ای مرد کریم
در کمین بنشسته شیطان رجیم

راه را بر مکر شیطان سد کنید
پیروی از حیدر(ع) و احمد(ص) کنید

راستگو باشید و رهپوی علی(ع)
بال بگشائید در کوی علی (ع)

گو امانت دار باشند و امین
یار هم باشند جمله متقین

گو که خاموشی همانند طلاست
در جدل اما دو صد ظلم و بلاست

شیعیان باید که یار هم شوند
مثل گلها سایه سار هم شوند

عاشق دیدار یکدیگر شوند
سامع گفتار یکدیگر شوند

هر که باشد شیعه ی آل رسول(ص)
می کند شرط ولایت را قبول

هرکسی افتد به جان دیگری
کرده او با دشمنان هم سنگری

خشمگین هرکس کند یاران ما
گوئیا پژمرده او بستان ما

هر کسی پژمرد بستان ولا
ریزدش بر سر دو صد سنگ بلا

او در این دنیا کشد صدها عذاب
در قیامت هم  برایش صد عقاب

می وزد بر باغ او باد خزان
در قیامت هم ندارد جز زیان

هر که نیکو کار شد بخشوده شد
از غم و درد جهان آسوده شد

هر که مشرک شد به غم شد مبتلا
در دو عالم بر سرش سنگ بلا

هر که قصد بد برای شیعه داشت
یا اگر تخم نفاق و کینه کاشت

نیست ایزد بی گمان راضی از او
توبه، توبه ، توبه اش کاری نکو

هر که باشد او گرفتار گناه
نامه ی اعمال او گردد سیاه

روح ایمان از دلش بیرون شود
کافر و ملحد شده ملعون شود

دوستی با ما نخواهد داشت او
گر چه او باشد همیشه با وضو

روز رستاخیز و هنگام حساب
رو سیاه و نامه خالی از ثواب

یکه و تنها و بی یار و حبیب
از ولای ما ندارد او نصیب

می برم بر حق پناه از این عمل
فکر عقبا باش پس قبل از اجل

شیعه باید پیروی از ما کند
اقتدا بر حیدر(ع) و زهرا(س) کند

پای بگذارد به جای پای ما
گوش بسپارد به حرف رهنما

هر که در حرف و عمل شد یار ما
دست او گیریم در روز جزا

شیعه ای که رهرو مولا شود
آبروی حضرت زهرا(س) شود

بذل و بخشش می کند در راه دین
دست یاری می دهد با موءمنین

در سرش شوق لقای دوستان
با همه همسایگانش مهربان

رهرو راه امام صادق(ع) است
روز و شب فکر رضای خالق است

هر که راضی شد ز کردارش خدا
می چشد از چشمه ی آب بقا


  • ۱۹ آذر ۹۷ ، ۱۰:۵۶
  • علی اسماعیلی وردنجانی

پیرم اما باز احساس جوانی می کنم
در میان پهلوانان پهلوانی می کنم  

گرچه گمنامم میان مردم دنیا ولی
عاقبت آوازه ی خود را جهانی می کنم

گر چه من از کاروان عاشقی ماندم عقب
من همین امروز خود را کاروانی می کنم

عشق آل الله را می پرورانم در سرم
از طریق عشق، خود را آسمانی می کنم

چون بقا خواهم، فنا باید شدن در راه حق
از فنا من خویشتن را جاودانی می کنم

من درخت دوستی را می نشانم در زمین
با تمام اهل عالم مهربانی می کنم

از لبم تا زنده هستم نام حیدر(ع) جاری است
آری آری در همه دم در فشانی می کنم

یا علی(ع) می گویم و پیروز میدان ها منم
قهرمانم، قهرمانم، قهرمانی می کنم  

  • ۲۵ مهر ۹۷ ، ۱۰:۵۷
  • علی اسماعیلی وردنجانی

 

شد نیمه شب ولی خبر از باب او نشد
زینب(س) حریف آن دل بی تاب او نشد

شد ماه او در آن شب ظلمت سر پدر
ماهی به روشنایی مهتاب او نشد
2
او با سر پدر سخن آغاز کرد و بعد
با شور و شوق مهر خود ابراز کرد و بعد

اهل حرم همه به سر و سینه می زدند
چون مرغ بال بسته که پرواز کرد و بعد...
3
بالش شکسته بود ولی پر کشید و رفت
آب زلال  چشمه ی کوثر چشید و رفت

چون دختر رسول(س) قد او خمیده بود
مویش سپید و پیش خدا رو سفید و رفت
4
دستان خود چرا به کمر داشت دخترک
چشمان خون ز داغ پدر داشت دخترک

بار دگر سراغ پدر را گرفت او
چون با پدرهوای سفر داشت دخترک
5
آن شب دلش گرفته و حالش فگار بود
زنجیر غم به دور تن او حصار بود

می گفت عاشقانه با سر بابای خود سخن
نایی نداشت دیگر و در احتضار بود

  • ۰۹ مهر ۹۷ ، ۰۸:۵۶
  • علی اسماعیلی وردنجانی

دست پیغمبر(ص) به دست اهل بیت خویش بود
قلب نجران مسیحی هم پر از تشویش بود

حق و باطل رو به روی یکدگر صف بسته بود
لعنت حق باد بر هر کس که او بد کیش بود
---
یک طرف اهل کسا بودند ثم نبتهل
یک طرف قوم دغا بودند ثم نبتهل

قوم باطل پای تا سر غرق رعب و وحشتند
مومنان غرق رضا بودند ثم نبتهل 
---
حق تجلی کرده در آل عبا(ع)
هست در این آینه پیدا خدا

هر که با این قوم در افتاده است
او ور افتاده است بی چون و چرا
---
یک طرف حق یک طرف هم باطل است
یک طرف آگاه یک سو جاهل است

شیعیان ما را چه غم از موج طوفان بلا
یاور مردان حق وقتی خدای عادل است
---
قوم شیطان یک طرف جمعند ثم نبتهل
اهل ایمان یک طرف جمعند ثم نبتهل

مومنان از این شکست لشکر کفر و عناد
شاد و خندان  یک طرف جمعند ثم نبتهل 

  • ۱۳ شهریور ۹۷ ، ۱۴:۱۴
  • علی اسماعیلی وردنجانی

هر شهر و دیار باغ و راغی دارد
با نسترن و لاله ایاغی دارد

در بین تمام شهر های عالم
شیراز فقط شاه چراغی دارد
---
بی شاه چراغ راه گم خواهد شد
وقت سحر و پگاه گم خواهد شد

ترسم نرسی به کعبه ای رهرو حق
در ظلمت شب اله گم خواهد شد
---
ای قبله ی بارگاه تو عرش برین
وی صحن تو با صفاترین ملک زمین

توفیق که شد یار و شدم زائر تو
از شکر گذارم به روی خاک، جبین
---
ای صحن و سرای تو سراسر گوهر
 از مشک ختن خاک دیارت بر تر

هر تشنه لبی که می شود زائر تو
نوشد ز می جام طهور کوثر
---
ای نگین حلقه شیراز یا شاه چراغ
در میان مومنین ممتاز یا شاه چراغ

دل کبوتر وار گرد کوی تو
می کند هر صبح و شب پرواز یا شاه چراغ  


  • ۲۶ تیر ۹۷ ، ۱۱:۳۶
  • علی اسماعیلی وردنجانی


گذشت ماه عبادت رسید عید سعید
به پاس شوق و ارادت رسید عید سعید

به روزه دار، خدا داده وعده ی جنت
برای اهل سعادت رسید عید سعید
---
گذشت ماه صیام  و رسید موسم عید
دلم هنوز به دام و رسید موسم عید

بهار رویش قران گذشت صد افسوس
شمیم خوش به مشام و رسید موسم عید
---
ای ماه صیام برو اما برگرد
امروز برو دوباره فردا برگرد

ما منتظر آمدنت می مانیم
تنها نه، تو با یوسف زهرا (عج) برگرد
---
یک ماه به چشم خود خدا را دیدم
شب تا به سحر حمد و ثنا را دیدم

یک ماه مطیع امر حق بودم من
عید آمد و از خدا رضا را دیدم
---
می خواست که شیعه ای مصمم بشویم
تاج سر مردمان عالم بشویم

نوشیم ز چشمه سار ماه رمضان
مستانه به دوست یار و همدم بشویم
----
عید سعید ماه ضیافت خوش آمدی
ای از خدا به ما تو عنایت خوش آمدی

یک ماه آیه های خدا بود ورد لب
عید سعید شکر تلاوت خوش آمدی

  • ۲۴ خرداد ۹۷ ، ۰۹:۱۳
  • علی اسماعیلی وردنجانی

از بس گریست چشم ترش درد می کند
چون مرغ خسته، بال و پرش درد می کند

بانو نخورده ضربه ای از در ولی ز غم
مانند فاطمه(س)، کمرش درد می کند

از آتشی که سوخت در خانه ی علی(ع)
این خانه سالهاست درش درد می کند

این خانه بوی فاطمه(س) دارد الی الابد
تا روز حشر، بوم و برش درد می کند

با یاد ظهر حادثه و کربلای خون
همدرد باحسین(ع)،سرش درد می کند

یک ماه داشت ماهتر از ماه آسمان
قلبش ز داغ آن قمرش درد می کند

با پای دل به کرببلا می کند سفر
از رنج زینبش(س) جگرش درد می کند

دیگر توان ندارد و پایان عمر اوست
این نیمه جان مختصرش درد می کند

او در عزای فاطمه(س) و خاندان او
از بس گریست چشم ترش درد می کند

  • ۰۹ اسفند ۹۶ ، ۰۹:۵۶
  • علی اسماعیلی وردنجانی