اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

بایگانی
پیوندهای روزانه

۳۶ مطلب با موضوع «حضرت زینب س» ثبت شده است

زینبم در کودکی داغ پیمبر(ص) دیده ام

چند روزی بعد از آن هم داغ مادر دیده ام

تخته های درب خانه شعله می زد تا سماء
 مادر پهلو شکسته پشت آن در دیده ام

با غم بی مادری می سوختم هر روز و شب
بیشتر آتش گرفتم، داغ حیدر(ع) دیده ام

لخته های خون میان تشت دیدم وای من
زینبم داغ غم مرگ برادر دیده ام 

دست و پا می زد حسین ابن علی(ع) در شط خون
من برادر را به زیر تیغ و خنجر دیده ام

در میان قتلگه در زیر صدها تیغ و نی
من تن خورشید را مجروح و بی سر دیده ام

یک طرف خونین بدن دیدم ابوالفضل(ع) رشید
یک طرف در خون طپیده نعش اکبر(ع) دیده ام

دیدم عبدالله(ع) و قاسم(ع) را که در خون خفته اند
شد فراموشم که داغ عون(ع) و جعفر(ع) دیده ام

داغ هفتاد و دو تن را دیده ام در کربلا
روی دستان برادر نعش اصغر(ع) دیده ام

پای نیزه می زدم از غصه بر سر دست غم
بر سر نیزه سر خورشید انور دیده ام 

می شنیدم نغمه ی قرآن من از بالای نی
آری آری نیزه را من مثل منبر دیده ام

در اسارت رفته ام از کربلا تا شام غم
من سر خورشید را در تشتی از زر دیده ام

در خرابه با رقیه(س) همنوا بودم شبی
در میان یک طبق راس مطهّر  دیده ام

زینبم ام المصائب، زینبم ام البکاء
من در این دنیای فانی روز محشر دیده ام

می روم از این جهان با کوله بار درد و غم
من که در دنیا فقط داغ مکرر دیده ام

غیر زیبائی ندیدم در جهان پر بلا
چون وجود خویش را لبریز باور دیده ام

 

  • ۲۷ بهمن ۰۰ ، ۰۹:۲۹
  • علی اسماعیلی وردنجانی

روز میلاد زینب(س) کبراست

شادمان از ولادتش زهراست

مصطفی(ص) شکر می کند ربّ را
سر به سجده سحر کند شب را

رحمت کردگار سبحان است
اشک چشمش نزول باران است

زینب(س) است او و زینت باباست
یار و غمخوار حضرت مولاست

دختر مرتضی(ع) و زهرا اوست
پای تا سر عفاف و تقوا اوست

اوست بانوی پاک و نیک سرشت
چشم او چشمه ی زلال بهشت

پدرش مقتدای خوبان است
مادرش ترجمان قرآن است

شد هوادار حضرتش حوّا
سربدار صلیب او عیسی

حضرت جبرئیل دربانش
حضرت آدم از غلامانش

اوست هارون، حسین(ع) موسایش
کربلا نیز طور سینایش

آن زمانی که خیمه ها می سوخت
او به ایوب درس صبر آموخت

اوست ثانیِ حضرت زهرا(س)
خرّم از مقدمش رسول خدا(ص)

هست مریم کنیز دربارش
آسیه باغبان گلزارش

شیر زن نه، که مرد پیکار است
بعد از عباس(ع) او علمدار است

ما همه ظلمتیم، او نور است
می رسد او و شیعه مسرور است

روز ما را چو آفتاب است او
باغ اسلام را گلاب است او

مهر زهرای مرضیه(س) آب است
زینب(س) اما به شیعه ارباب است

مظهر پاکی و صفا زینب(س)
بارش رحمت خدا زینب(س)

اوست الگوی بانوان عجم
موی او را ندید نا محرم

اهل عالم، عقیله ی عشق اوست
بانوئی از قبیله ی عشق اوست

پرچم کربلا به دستانش
بر سر نیزه رفته قرآنش

کربلا ماندگار شد با او
دین حق استوار شد با او

زینب(س) است او و دختر زهراست
پرچم انقلاب عاشوراست

جان شیعه فدای مقدم او
اشک ما و غم مُحرّم او

 

  • ۱۷ آذر ۰۰ ، ۰۸:۳۵
  • علی اسماعیلی وردنجانی

کوه صبر و استقامت زینب(س)است
یک جهان شوق و شهامت زینب(س)است

دیده سرهای بریده روی نی
دیده گریان در اسارت زینب(س) است

دشمن زینب(س) حقیر است و زبون
مثل کوهی با صلابت زینب(س) است

جدّ او آموزگارش بوده است
خبره در امر رسالت زینب(س)است

خطبه اش ویرانگر کاخ ستم
دختر شیر شجاعت زینب(س) است

گفته های اوست شیوا و فصیح
مثل حیدر(ع) در بلاغت زینب(س) است

خواند قرآن بر سر نیزه حسین(ع) 
اشکبار از این تلاوت زینب(س) است

آن که در بند اسارت بارها
طعنه بشنید و ملامت زینب(س) است

با نماز شب انیس و همدم اوست
مظهر شرع و دیانت زینب(س) است

اوست فرزند علی مرتضی(ع)
مثل زهرا(س) در طهارت زینب (س) است

الگوی زن های عالم باشد او
اسوه ی مجد و نجابت زینب(س) است

تازیانه خورد مثل مادرش
آن که کرد از حق حمایت زینب(س)است

گر چه رحلت کرد و رفت از این جهان
باده و شهد شهادت زینب(س) است

ما عزادار حسین(ع) و زینبیم
شافع ما در قیامت زینب(س) است

گر سعادت آرزوی مؤمن است 
معنی خیر و سعادت زینب(س) است

  • ۰۸ اسفند ۹۹ ، ۰۶:۳۵
  • علی اسماعیلی وردنجانی

آسمان عشق را خورشید انور زینب(س) است
بر حسین(ع) و بر حسن(ع) غمخوار و خواهر زینب(س) است

حضرت زهرای اطهر تاج فخر بانوان
بر تمام شیعیان مولا و سرور زینب(س) است

با گل رویش مدینه شد بهشت روی خاک
باغ دین را شاخه ی سرو و صنوبر زینب(س) است

در میان بانوان بی مثل و بی همتاست او
دختر شیر خدا، ثانی حیدر(ع) زینب(س) است

اوست پیغام آور طوفان سرخ کربلا 
اسوه صبر و شکیبایی، پیمبر(ص) زینب(س) است

گشته نازل سوره کوثر به شان فاطمه(س)
شرح و توضیح همه آیات کوثر زینب(س) است

کشتی دین را رهایی داد از موج بلا
کشتی قرآن و دین را همچو لنگر زینب(س)است

خواند در شام غریبان تا سحرگاهان نماز
آن که لبریز است از ایمان و باور زینب(س)است

ایستاده یک تنه در رو به روی لشکری
زن ولی شیر افکن صد تیپ و لشکر زینب(س)است

مادر او فاطمه(س) ام ابیها بوده است
آن که می پوید همیشه راه مادر زینب(س)است

اوست مانند حسین(ع) استاد دانشگاه عشق
عاشقانه دین حق را یار و یاور زینب(س) است

صبر هم آموخت از او درس صبر و درس حلم
آری آن استاد تعلیم توانگر زینب(س)است

سربلند و آبرومند است در نزد خدا
شیعیان مژده، شفیعه روز محشر زینب(س)است

  • ۲۹ آذر ۹۹ ، ۰۴:۵۳
  • علی اسماعیلی وردنجانی

1

تصور هم نمی کردم که روزی 
سرت را بر سر نیزه ببینم

2

کبودی رخ من ارث مادرم زهراست
سه ساله هستم و قامت خمیده ام چون او 

3

به دوش من غم تو کوله بار سنگینی است
شکسته قامت من در عزای تو بابا

4

سنگهای کوفه دل سنگند و بی رحم ای پدر
از تمام سنگها آزرده گشتم بارها

5

به انتظار پدر تا سحر نخوابیدم
به «سر» بیا تو بزن سر به دخترت بابا

6

از تمام خارها دارم شکایت ای پدر
هر دو پای من شده آزرده از این خارها

7

به«سر» بیا و مرا با خودت ببر بابا
قدم خمیده و سربار عمه ام شده ام

8

یک عمردرعزای شما گریه کرد و گفت:
ای کاش کودکی به صف کربلا  نبود

  • ۰۱ مهر ۹۹ ، ۰۶:۰۹
  • علی اسماعیلی وردنجانی

از داغی شن های صحرا سوختم من
از ضربه ی سیلی اعدا سوختم من

نزدیک دروازه به ما دشنام دادند
از این جسارت ها به مولا سوختم من

از پشت بام کوفه سرها سنگ می خورد
از سنگ چون بشکست سرها سوختم من

می سوختند از غصه اطفال پریشان 
از داغ آنها زار و تنها سوختم من

کنج خرابه مسکن آل علی(ع) شد
با رنج و غم، پنهان و پیدا سوختم من 

اوباش کوفه طعنه می زد بر اسیران
از طعنه های غصه افزا سوختم من

آزرد ما را خنده های مردم شام
در ازدحام آن تماشا سوختم من

از چشمهایم رود خون  گردید جاری
شد دامنم از اشک دریا سوختم من 

دیدم سرت را روی نی می خواند قرآن
ای وحی را مفهوم و معنا سوختم من

دیدم سر نورانیت خاکستری بود
افتاده زیر دست و پا ها سوختم من

دیدم که دستی بر کمر دارد رقیه(س) 
با یاد درد و رنج زهرا(س) سوختم من

چشم تو روشن بزم «می» بردند ما را
دندان تو بشکست اما سوختم من

هر روز صد دریا ز چشمم اشک غم ریخت 
هر لحظه با شکلی مجزّا سوختم من

  • ۰۱ مهر ۹۹ ، ۰۶:۰۷
  • علی اسماعیلی وردنجانی

دیده ی ما چشمه ی خون در عزای زینب(س) است
شیعه با اندوه و ناله همنوای زینب(س) است

کوه صبر و استقامت بود دخت مرتضی(ع)
تکیه گاه عالم هستی عصای زینب(س) است

در اسارت درس آزادی به ما آموخته
عزت و آزادگی ما را عطای زینب(س) است

عفت زینب(س) زبانزد بود بین خاص و عام
الگوی ما شیعیان حلم و حیای زینب(س) است

کاخ استبداد را با خطبه ای ویران نمود
شیعیان، این خطبه ی حیدر(ع) نمای زینب(س) است

داغدار شش برادر بود آن بانوی صبر
تا قیامت چشم شیعه خون برای زینب(س) است

در مسیر شام خورده تازیانه بارها
عالم هستی غمین از ماجرای زینب(س) است

سینه ی زهرای اطهر خُرد شد از میخ در
تا سما در این مصیبت وای وای زینب(س) است

شیعه ایم و ریزه خوار سفره ی احسان او
تا قیامت شیعه مدیون سخای زینب(س) است

دم به دم تا آخرین دم گفت زینب(س)، یا حسین(ع)
عالمی حیران این عهد و وفای زینب(س) است

زینب کبری(س) طبیب دردهای عالم است
داروی درد بشر، تنها دوای زینب(س) است

  • ۱۹ اسفند ۹۸ ، ۱۳:۰۸
  • علی اسماعیلی وردنجانی

بر منتخب خدای اعلی صلوات
بر حیدر(ع) و بر ام ابیها صلوات

آمد به جهان بتول ثانی، زینب(س)
بر ثانی صدیقه ی کبری صلوات
---
بر ترجمه ی سوره ی طه صلوات
بر فاطمه ی ام ابیها صلوات

لبخند زند زینب کبری(س) به علی(ع)
بر حیدر(ع) و بر زینب کبری(س) صلوات
---
بر چهره ی گلبوی پیمبر(ص) صلوات
بر فاطمه (س) و حضرت حیدر(ع) صلوات

دلشاد شد از مقدم زینب(س) زهرا(س)
بر جد و اب و مادر و دختر صلوات
---
دُر دریای شرف دختر حیدر(ع) زینب(س)
همدم و همنفس و یار برادر زینب(س)

مادرش ام ابیها پدرش ام کتاب
به یقین ترجمه ی سوره ی کوثر زینب(س)
---
دُر دریای شرف دختر مولا زینب(س)
دختر فاطمه ی ام ابیها زینب(س)

سینه ی حیدر(ع) اگر معدن علم است و کتاب   
  الگوی عفت و بر وحی چو معنا زینب(س)

 

  • ۱۱ دی ۹۸ ، ۱۱:۴۲
  • علی اسماعیلی وردنجانی

ما گدایان درگه صمدیم
همه محناج یاری و مددیم

چشم امید ما به دست خداست
ورد لبهای ما دعا و ثناست

لطف حق شد نصیب اهل زمین
شده خرم زمین چو خلد برین

داده حق دختری به دخت رسول(ص)
زینب(س) است او و هست همچو بتول(س)

بیت حیدر(ع) ز مقدمش گلشن
چشم زهرا(س) ز مقدمش روشن

آمده تا به روز عاشورا
 واژه ی صبر را کند معنا

با مدد از محول الاحوال
شیعه را می برد به اوج کمال

چون که او زینت است بر ام و اب
خوانده او را خدای او زینب(س)

چشم او تا که بر حسن(ع) افتاد
لب به خنده گشود و شد دلشاد

گفت او تا که بر حسین(ع) سلام
 شد دلش در کنار او آرام

مست شد از شراب ناب حسین(ع)
گشت شیدای آفتاب حسین(ع)

مونس و همدم برادر بود
حمد حالا کنار کوثر بود

هر دو در آرزوی هم بودند
هر دو مست سبوی هم بودند

مایه ی فخر بانوان زینب(س)
بر سر شیعه سایبان زینب(س)

شارح آیه های قران است
دل او پر ز نور ایمان است

تین و والشمس و والضحی زینب(س)
نور و فرقان و هل اتی زینب(س)

او که سر تا به پا شکیبایی است
معنی حلم و صبر و دانایی است

او به آیات وحی مفهوم است
پای تا سر امام معصوم است

به یقین ذوالفقار حیدر(ع) اوست
با حسین(ع) و حسن(ع) برابر اوست

شب میلاد او عجب شبی است
خاطرات حسین(ع) زینبی است

ساحل کشتی نجات است او
آب سرچشمه ی حیات است او

حیدر(ع)است او و حضرت زهرا(س)
پس به خیرالعمل دهد معنا

شکر یارب که زینبی هستیم
و از می جام شیعگی مستیم

  • ۱۰ دی ۹۸ ، ۰۹:۴۰
  • علی اسماعیلی وردنجانی

دوباره عرض ارادت کنم به ساحت زینب(س)
به پای دل بروم با شما زیارت زینب(س)

گل است و باغ ولایت ز مقدمش شده گلشن
که رشک غنچه و گلها شده لطافت زینب(س)

 بگو که ام ابیهاست یا که زینب کبراست
 و یا چو ام ابیها شده شباهت زینب(س)

گشود لب به سخن، گوهر از دهانش ریخت
که برده ارث ز حیدر(ع) فصاحت زینب(س)

چنان به پیش خدا دارد او مقام و وجاهت
که داشت هاجر و مریم سر ارادت زینب(س)

تمام عمر نشد ترک از او نماز شبی هیچ
ملائکه همه مجذوب این عبادت زینب(س)

 بتول(س) مادر زینب(س) و مرتضی پدر اوست
حسد برند ملائک به این سعادت زینب(س)

تمام هستی خود را دهد به راه حسینش
که عالمی بشود مات از این سخاوت زینب(س)

اگر که بر سر نی خواند آیه ها ی خدا را
حسین(ع) نغمه سرا بود با تلاوت زینب(س)

به سوی نعش حسینی که قبله گاه شد آن روز
نماز عشق به پا بود با امامت زینب(س)

به راه شام اگر چه به بند غصه و غم بود
بداد درس رهایی به ما اسارت زینب(س)

پیام آور وحی حرای کرب و بلا اوست
و انبیاء همه حیران این رسالت زینب(س)

  • ۰۸ دی ۹۸ ، ۱۱:۰۴
  • علی اسماعیلی وردنجانی