اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

بایگانی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

۵۵ مطلب با موضوع «حضرت رسول اکرم ص» ثبت شده است

1

تا خاتم انبیاء برانگیخته شد
در ساغر ما عشق و صفا ریخته شد
تا خورد لب ما به لب ساغر عشق
با جان بشر عشق در آمیخته شد

2

ما بندگان خاص خداوند سرمدیم
ما شیعیان خاص علی(ع) و محمدیم
روز نخست شیعه ی حیدر(ع) شدیم ما
تا روز حشر جمله مسلمان احمدیم

3

یتیم مکه میدان دار عشق است
محمد(ص) دیده ی بیدار عشق است
شده او انتخاب ناب الله
محمد(ص)نقطه ی پرگار عشق است

4

جبریل به فرمان خدا می آید
آسیمه سر و برهنه پا می آید
او حامل پیغام نبوت باشد
بر اهل جهان راهنما می آید

5

به نام نامی زهرا(س) و مصطفی(ص) صلوات
به عشق ام ابیها و مرتضی صلوات
به افتخار محمّد(ص) که انتخاب خداست
به برگزیده شده از سوی خدا صلوات

6

او احمد(ص) است و افسر و تاج سر همه
مولا و رهنما و هدایتگر همه
خورشید راه کوی سعادت محمد(ص) است
شد انتخاب تا که شود رهبر همه

7

آفتاب حسنی و خورشید راه مؤمنان
برده ای دل از تمام خاکیان و قدسیان
انتخاب ویژه ی الله، خیرالمرسلین 
نام تو ورد مناجات همه افلاکیان

8

مژده مژده بهار شد یاران
همه جا خرّم است و گل باران
مبعث خاتم النبیین(ص) است
داده حق را خدا به حق داران

9

مبعث خاتم النبیین(ص) است
نفطه ی اوج رویش دین است
جبرئیل است میهمان رسول(ص)
این ضیافت چه خوب و شیرین است

  • ۲۰ اسفند ۹۹ ، ۰۷:۱۳
  • علی اسماعیلی وردنجانی

تو انعکاس نور خداوند سرمدی
ختم رسل، پیمبر اعظم، محمدی

ای آب و آینه چه جمال تو دیدنی است
قرآن بخوان که صوت رسایت شنیدنی است

چیدی از آسمان گل مهتاب یا رسول(ص)
مهتاب شد ز عشق تو شاداب یا رسول(ص)

ای پاره کرده پرده ی شب را ز نور خویش
موسی صفت تو عازم سینای طور خویش

نوح نبی است محو تماشای روی تو
عطر بهشت شمه ای از عطر و بوی تو

ای روی تو سپیده ی صبح بهشتیان
خال لبت پرنده ی زیبا در آسمان

ای خلقت زمین و زمان از برای تو
جان تمام عالم و آدم فدای تو

باران گیسوان تو باران رحمت است
خاک قدوم تو همه احسان و نعمت است

جبریل تا به روی چو ماهت نظر نمود
از شوق آسمان و زمین را خبر نمود

قرآن بخوان که وقت تلاوت رسیده است
قرآن بخوان همای سعادت رسیده است 

وقت است تا به حرف تو ایمان بیاوریم
یعنی یقین به سنت و قرآن بیاوریم

مهتاب عاشقانه تماشگرت شده
خورشید محو صورت چون اخترت شده

بگشای لب بگو سخن ای یار مهربان
قرآن بخوان و دل ببر از اهل آسمان

قرآن بخوان که عاشق لحنت خود خداست
صوت رسای تو چقدر خوب و دل رباست

اصل الاصول و علت ایجاد خلقتی
تو احمد(ص) و محمد(ص) و ختم نبوتی

حالا بخوان به نام خدایت کتاب را
لطفی کن و نشان بده راه صواب را

روح الامین ز باده ی جام تو گشته مست
حق آفریده بهر تو هر آنچه را که هست

ای قبله گاه اهل یقین ایها الرسول
خورشید راه اهل زمین ایها الرسول

کمتر برای حضرت جبریل ناز کن
او را تو میهمان نوای حجاز کن

آوای توست فوق تمام تصورات
با صوت خویش،دل ببر از کل کائنات

روح الامین به شوق تماشا کند تو را
روح القدس عطیه ی زهرا(س) کند تو را

پیغمبری و معنی قرآن خود توئی
روشنگری و شمع فروزان خود توئی

ای ترجمان هرچه دعاهای مستجاب
ای مطلع تمام غزلهای شعر ناب

ای مطلع تمام غزلهای آب دار
دل برده ای ز خیل ملائک تو بی شمار

چون جبرئیل مژده رحمت به یاس گفت
حیدر(ع) به سجده رفت و خدا را سپاس گفت

تا سر به سجده برد علی(ع) انقلاب شد
از خاک پای مقدم تو بوتراب شد

قرآن بخوان که محشر عظمی بپا کنی
قرآن بخوان که دلبری از ما سوا کنی

  • ۱۹ اسفند ۹۹ ، ۱۵:۳۹
  • علی اسماعیلی وردنجانی

اهل بیت مصطفی(ص) افضلترند از انبیاء
 می رسد اوج فضیلتهای آنان  تا خدا 

خاندان مصطفی (ص) هستند ما را تاج سر 
روشنایی بخش راه و رهنمایان بشر 

جملگی هستند آنان سابقون السابقون
یک به یک هستند آنان صادقون الناطقون 

جملگی هستند ما را تا سعادت رهنمون 
خیمه ی اسلام را هر یک از آنان چون ستون 

چون شده واجب ز حق ما را ولای اهل بیت(ع) 
ای بشر باید روی زیر لوای اهل بیت(ع) 

راه آنان راه حق است و رسد تا کوی یار
 راه آنان را برو تا آن که باشی رستگار 

کُف پیغمبر(ص)، علی(ع) و کُف حیدر (ع) فاطمه(س) 
اهل بیت مصطفی(ص) اسلام و دین را قائمه  

فاطمه(س) صدیقه و شویش علی(ع) صدیق بود 
دشمن زهرا(س) و حیدر(ع) ملحد و زندیق بود 

خاندان مصطفی(ص) پاکند از هر نقص و عیب
 با خبر هستند آنها از همه اسرار غیب  

ساکنان عرش حقّ هستند آل مصطفی(ع) 
ترجمان آیه ی تطهیر شد آل عبا 

حجت الله و ولی الله وقتی مرتضاست
سرپرست احمد(ص) و زهرا(س) و حیدر(ع) هم خداست 

مهر زهرا(س) هست وقتی خمسی از کل زمین 
هست داماد پیمبر(ص) مالک خلد برین  

می درخشد چهره ی آل علی(ع) چون آفتاب 
حیدر(ع) از باغ بهشت آورده است عطر و گلاب 

دوستی با آل احمد(ع) فرض شد بر مسلمین 
نام شیعه ثبت شد در زمره ی اهل یقین  

شاخه ی طوبی هر آنچه داشت روی شاخسار
 از سر شوق و ارادت کرده بر زهرا(س) نثار 

چون که پاداش رسالت مهرورزی با علی(ع) است
تا نفس دارم مرا بر لب نوای یاعلی(ع) است 

حیدر(ع) و زهرا(س) و پیغمبر(ص) درختی واحدند
 بر همه اعمال انسان های عالم شاهدند

حضرت جبریل آورده است از سوی خدا
آیه ی تطهیر را در شان آل مصطفی(ص)

نام آل مصطفی(ص) زینت به عرش کبریاست
عرش می بالد به خود چون مسکن آل عباست

شرح آیات خدا هستند آل مصطفی(ص)
معنی شوق و رضا هستند آل مصطفی(ص)

جملگی هستند معنای صراط المستقیم
تا سعادت می رسد این راه از عهد قدیم 

بر شب تاریک ما هستند آنها همچو ماه
نور آنها ظلمت شب را کند همچون پگاه

شافع روز جزا هستند چون این خاندان
آفرین بر انتخاب نابتان ای شیعیان

شکر یارب بر لبم جاریست نام اهل بیت(ع)
کاش بودم خادم قنبر غلام اهل بیت(ع)

  • ۱۳ آذر ۹۹ ، ۱۰:۳۲
  • علی اسماعیلی وردنجانی

بر مشامم می رسد عطر گلستانت محمد(ص)
روشنی بخشیده جان را نور چشمانت محمد(ص)

اشک شوق از دیده ام در روز میلاد تو جاری است
آب یاری می کنم گل های گلدانت محمد(ص)

 شد ربیع الاول از یمن قدومت ماه رحمت
خنده ها گل کرد در فصل بهارانت محمد(ص)

با تبسم های خود دل می بری از اهل عالم
جان این عالم فدای روی خندانت محمد(ص)

عقل کل هستی و مدهوش تو باهوشان عالم 
یوسف کنعان شده مبهوت و حیرانت محمد(ص)

از شعاع نور رویت هر دو عالم گشته روشن
هر دو عالم وامدار شمس تابانت محمد(ص)

ابر رحمت هستی و خرّم شد عالم از وجودت
شد کویر جان ما خرّم ز بارانت محمد(ص)

آیه های وحی و عترت یادگاران تو هستند
اهل و بیت(ع) تو همه معنای قرآنت محمد(ص)

پای تا سر معنی ایمان و تقوا و یقینی
الگوی هر مؤمنی تقوا و ایمانت محمد(ص)

مقصد تو کوی یار و راه تو راه سعادت
ای خوشا آن شیعه ای که شد مسلمانت محمد(ص)

جلوه گر شد نور تو در صادق آل محمد(ص)
جعفری مذهب شدیم از لطف و احسانت محمد(ص)

بسته ام عهد مودّت با شما از روز اوّل 
بر ندارم دست از این عهد و پیمانت محمد(ص)

امر فرما تا که تقدیمت کنم جان و سرم را
سر به فرمان توام ای جان به قربانت محمد(ص)

ریزه خوار سفره ی احسان تو بودم همه عمر
 کاشکی باشم به جنّت بر سر خوانت محمد(ص)

  • ۱۰ آبان ۹۹ ، ۱۷:۱۰
  • علی اسماعیلی وردنجانی

ز عطر حضرت احمد(ص) کران تا بیکران پر شد
زمین گل بو شد و از عطر او هفت آسمان پر شد
گلی کز مقدم او باغ و راغ و گلستان پر شد
ببردم نام او از عطر نام او دهان پر شد

محمد(ص) آمد و فخر تمام اهل دنیا شد
به اوج آسمان جبریل سرگرم تماشا شد
چو خورشیدی فروزان تا جمال او هویدا شد
ز نور روی احمد(ص) جان و قلب عاشقان پرشد

ندیده هیچکس رویی بدین خوبی و زیبایی
چو ماه چارده رویش قشنگ است و تماشایی
«گریبان چاک کرد از مقدم او طاق کسرایی
زمان خالی شد و دریاچه های باستان پر شد»

زمینی بود اما آسمانی تر ز صد خورشید
ز نور روی او بر هر دو عالم نور می تابید
پر از عشق و صفا بود و لبالب چشمه ی امید
همه عالم به وصف چهره ی آن مهربان پر شد 

خبر دادند انسان را که هنگام نماز آمد
بخوان آوای خوشبختی که خورشید حجاز آمد
«خبر دادند سیمرغی ز کوه طور باز آمد
که از آوای سرشارش تمام آشیان پر شد»

تمام  عاقلان یک باره گردیدند مجنونش
تمام آهوان سرگشته ی صحرا و هامونش
«چنان مضمون صفت بود آن دو چشمان غزل گونش
که تا یک پلک زد دیوان جان شاعران پرشد»

لبش شیرین تر از قند و عسل بود و چشیدن داشت 
گل زیبای روی حضرت احمد(ص) خریدن داشت
«طواف لاله گرد کعبه ی آیینه دیدن داشت
شبی که مکه از نام محمد(ص) ناگهان پرشد»

  • ۰۸ آبان ۹۹ ، ۱۷:۲۸
  • علی اسماعیلی وردنجانی

سایه سار سر اسلام  که رفت از بر ما
جاری از داغ غمش اشک دو چشم تر ما

چون غریبانه سفر کرد و برفت از دنیا
شد عزادار پدر ام ابیها زهرا(س)

مثل یک سایه گذشت از سر ما پیغمبر(ص)
در غمش دست عزا زد به سر خود حیدر(ع)

چشم را بست و سفر کرد به سوی عقبی
سوخت از غم جگر فاطمه اش واویلا

زینب(س) از غصه و غم ناله برآورد ز جان
قد او در غم پیغمبر اسلام(ص) کمان

حسن(ع) از داغ رسول دو سرا(ص) می گرید
همنوا با همه ی اهل سما می گرید

شد حسین ابن علی(ع) چشمه ی خون چشمانش
تا قیامت شده اندوه و عزا مهمانش

آن که بودی دو جهان هدیه و ارزانی او
بود بر زانوی حیدر(ع) سر نورانی او

او غم انگیز ترین لحظه ی رفتن را داشت
او غریبانه ترین حالت مردن را داشت

غربت لحظه ی تشییع زمین را لرزاند
همه ارکان و ستون های یقین را لرزاند

شهر در حیله و نیرنگ و علی(ع) تنها بود
موسم کشمکش و جنگ و علی(ع) تنها بود 

نقشه ی غصب ولایت عملی شد آن روز
تا به مسند بنشیند خود شیطان آن روز

تا علی(ع) آب روی پیکر اطهر می ریخت
آن جماعت به سر سوره ی کوثر می ریخت

بر در خانه ی زهرا(س) شده از هیزم ، پُر
می زند آتش بیداد و جفا هردم گُر

شعله پیچید به در، نوبت زهرا(س) آمد
پشت در دخت نبی ام ابیها(س) آمد

منکسر پهلوی او بین در و دیوار است
سینه ی فاطمه(س) مجروح از آن مسمار است

نا گهان خورد زمین او و به زحمت افتاد
همسر شیر خدا بین جماعت افتاد

او که می سوخت ز هجران پدر واویلا
محسنش سقط شد از ضربه ی در واویلا

تا که برخاست ز جا خورد ز رذلی سیلی
صورت او شده از ضربه ی سیلی نیلی

تا کفن کرد علی(ع) پیکر پیغمبر(ص) را
بستری شد ز غم و درد و مصیبت زهرا(س)

  • ۲۲ مهر ۹۹ ، ۱۶:۳۶
  • علی اسماعیلی وردنجانی

انبیاء با آل پیغمبر(ص) مجسم می شوند
با مدد از پنج تن محبوب عالم می شوند

مرغ دل هایی که پر زد در حریم اهل بیت(ع)
طایر قدسیِ در بار خدا هم می شوند

مرتضی(ع) و فاطمه(س) همراه فرزندان خویش
نور چشم و دیده ی بینای خاتم می شوند

نزد حق از بس که محبوبند اصحاب کساء(ع)
شرط استقبالِ استغفار آدم می شوند

هر چه در عالم پدید آمد به اذن کردگار
از برای آل پیغمبر(ص) منظم می شوند

گل به شوق رویشان نازک بدن، نرم و لطیف
کوه ها از عشق ایشان سخت و محکم می شوند

با مداوم خواندن شرح حدیث اهل بیت(ع)
جمله غم داران عالم فارغ از غم می شوند

آرزومندان عالم با مدد از اهل بیت(ع)
از برای رفع حاجت ها مقدّم می شوند

اشک چشم شیعیان چون ژاله روی گونه هاست
لاله گون این چهره ها با شوق شبنم می شوند

آل پیغمبر(ص) همه آرام جان شیعه اند
دردهای شیعه را این قوم مرهم می شوند

شیعیان زیر لوای اهل بیت مصطفی(ص)
جملگی در روز محشر شاد و خرّم می شوند

  • ۲۲ مرداد ۹۹ ، ۱۲:۵۷
  • علی اسماعیلی وردنجانی

عید سعید مبعث مصطفاست
شور و شعف دردل اهل سماست

ورد لب اهل سما احمد(ص) است
او که به حق منتخب ایزد است

آمده از عرش خدای جلیل
قاصد پیغام خدا، جبرئیل

بوی خدا می دهد آوای او
عالم هستی به تماشای او

غار حرا مقصد و مقصود اوست
احمد(ص) مختار که مشهود اوست

غار حرا نقطه پرگار عشق
آمده جبریل به دیدار عشق

چشم گشود و رخ خورشید دید
میسره تا میمنه امید دید

گفت خداوند، سلامت نمود
قد رسای تو قیامت نمود

خیز و بخوان نغمه ی قالو بلی
چون که تو هستی به همه رهنما

ای که تویی باعث هر افتخار
بخوان، بخوان به نام پروردگار

ای گل لبخند تو دشمن شکن
وصف تو شد زینت هر انجمن

عالم هستی همه مدیون توست
حکم خدا شیوه و قانون توست

مکتب تو مکتب صبر است و حلم
سیره ی تو دانش و فهم است و علم

ای که تویی خاتم پیغمبران
زینت عرش و همه هفت آسمان

شمس و قمر شمع جمال تواند
خیل ملک محو کمال تواند

رایت دین تا به ابد دست توست
عالم هستی همه سرمست توست

ای که وجود تو همه رحمت است
بعثت تو منشا هر عشرت است

آمده فصل گل و طی شد خزان
بار دگر لب بگشا و بخوان

عید سعید مبعث عقل کل
محمد(ص) امین و ختم رسل

ای که تویی منتخب کردگار
ما همه شاگرد و تو آموزگار

ای که تویی راهنمای بشر
شام سیه را تو چو قرص قمر

رهبر ما سوی سعادت تویی
اسوه ی پاکی و طهارت تویی

غار حرا تاج سر عالم است
چون که تو را همنفس و همدم است

 

  • ۲۸ اسفند ۹۸ ، ۰۹:۴۸
  • علی اسماعیلی وردنجانی

ای عقل کل کنار تو کامل شدیم ما
دیوانه ات شدیم که عاقل شدیم ما

ما را گدای درگه تو آفریده اند
یا رب سپاس چون همه سائل شدیم ما

ما را تمایلی به جز از آل تو نبود
گشتیم سرفراز چو مایل شدیم ما

ای آن که سیره ات همه درس عدالت است
با پیروی ز توست که عادل شدیم ما

ای ناخدای کشتی اسلام و مسلمین
با یاری تو راهی ساحل شدیم ما

هرجا که بود ابرهه ای بر روی زمین
یک باره بر سرش همه نازل شدیم ما

یا ایها الرسول(ص) فقط امر امر توست
امر مطاع  توست که عامل شدیم ما

لطف خداست اینکه همه شیعه ی توئیم
صد شکر شیعه ی تو گشته و قابل شدیم ما

  • ۲۰ آبان ۹۸ ، ۰۹:۲۶
  • علی اسماعیلی وردنجانی

اشک شوق از چشم جبرائیل ها جاری شده
پیش پایش خون اسماعیل ها جاری شده

در مدیحش نطق اسرافیل ها جاری شده
رو به سویش سیل میکائیل ها جاری شده

خاتم پیغمبران یعنی محمد (ص) آمده
اسوه ی تقوا، امیر عشق احمد(ص) آمده

آری آری انتخاب حی سرمد آمده
پیک شادی از فراز عرش ایزد آمده

 چشم تا بگشود دنیا را گلستان کرده است
با نگاهی قلب ها را پر ز ایمان کرده است

 وحی و تنزیل است و خود تفسیر قران کرده است
فصل ها را یک به یک فصل بهاران کرده است

از قدومش شام ظلمت نور باران می شود
غصه خواهد رفت و شادی ها فراوان می شود

دردها ازیمن این میلاد درمان می شود
بر لب غمدیدگان هم خنده مهمان می شود

کوچه ی دل را بیا تا ما چراغانی کنیم
خانه ی دل را پر از انوار رحمانی کنیم

خویش را در پیش پای دوست قربانی کنیم
می رسد از راه او تا ما مسلمانی کنیم

از می ناب رسالت مست مستم کرده است
مست مست از جرعه ی ناب الستم کرده است

او نبی الله است اما می پرستم کرده است
نیست بودم با قدوم خویش هستم کرده است

باغ ها از یمن میلادش شکوفا می شود
هر نفس از حضرتش صدها مسیحا می شود

ماه و خورشید و فلک محو تماشا می شود
حضرت جبریل هم غرق تمنا می شود

طاق کسری بشکند، بت های عالم واژگون
تخت و تاج پادشاهان جهان هم سرنگون

علم کاهن ها و سحر ساحران باطل کنون
می شود خاموش آتشگاه ها بعد از قرون

از قدومش لاله باران می شود خاک زمین
می شود روشن قلوب مردم از نور یقین

خالق احمد(ص) به خود گوید هزاران آفرین
سر ز پای خویش نشناسد دگر روح الامین

می کند ام القرا بر آفرینش نازها
خالق هستی بگوید با محمد(ص) رازها

هر ملک بالای مکه می کند پرواز ها
آخرین پیغمبر آمد، اول آغاز ها

احمد(ص) است و جان و جانان تمام انبیاست
رحمه للعالمین بر اهل عالم رهنماست

 انتخاب ویژه حق است یعنی مصطفاست
نام او بر دردهای مردم دنیا دواست

بنده ی حق است و بر دلها خدایی می کند
خلق را سوی سعادت رهنمایی می کند

اوست اکسیر و مس جان را طلایی می کند
تا قیامت مومنان را مقتدایی می کند

تا نفس باقی است نامش ورد لبهای من است
تا قیامت راه شیعه از قدومش روشن است

ما همه جسمیم و او ما را چو جانی در تن است
عالم هستی به یمن مقدم او گلشن است

  • ۱۸ آبان ۹۸ ، ۱۰:۴۰
  • علی اسماعیلی وردنجانی