اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

بایگانی
پیوندهای روزانه

۵۳ مطلب با موضوع «حضرت رسول اکرم ص» ثبت شده است


آخر ماه صفر آمد و هنگام عزاست
فصل حزن و غم و اندوه رسول دو سراست

علت عالم هستی  به روی بستر مرگ
حضرت فاطمه(س) در حال مناجات و دعاست

بسته بار سفر و سوی جنان می رود او
ناله ی اهل زمین در غم او تا به سماست

آسمان اشک غم از دیده ی خود می ریزد
عرشیان بر تنشان تا به ابد رخت سیاست

هست جبریل امین نوحه گر از داغ رسول(ص)
مجلس ختم رسول است که در عرش خداست

ماهی و مرغ و ملائک همگی نوحه گرند
از زمین تا به سما مجلس اندوه به پاست

خلق آشفته و محزون و غم آلوده همه
زانوی غم به بغل ، دیده ی آنها دریاست

سوختیم از غم او در همه ی عمر بسی
چشم امید به لطف و کرمش روز جزاست

  • ۰۷ آذر ۹۵ ، ۰۸:۵۴
  • علی اسماعیلی وردنجانی

سلام ماه نبوت، سلام شمس رسالت
سلام بر تو که هستی، چراغ راه هدایت

تو اوج قله ی نوری، تو صابری تو صبوری
تو شعری و تو شعوری، تو آیه ای تو روایت

رسول امجد و اعظم،دلیل خلقت عالم
تو اولی و تو خاتم، تو ابتدا تو نهایت

تو اکرمی تو کریمی، تو اعظمی تو عظیمی
اگر چه دُرّ یتیمی، تویی به اوج صلابت

رسول اصل مکی تو ، به برگ گل نمکی تو
لطیف و با نمکی تو ، ولی به اوج حلاوت

تو ترجمان نمازی، تو اصل راز و نیازی
تو اوج شور و حجازی، تو عابدی تو عبادت

تو ای رسول گرامی، به چهره ماه تمامی
پیمبری و امامی، تو اکرمی تو کرامت

تمام هستی مایی، می الستی مایی
دلیل مستی مایی، دو چشم و شوق زیارت

تو گلشنی و گلستان ، تو اوج عزت و ایمان
تو افتخار مسلمان، تو دینی و تو دیانت

تو اعلم علمایی، تو اعقل عقلایی
تو مصطفای خدایی، ره تو راه سعادت

تو رهنمایی و رهبر، تو عطر ناب و معطر
تو بحر رحمت و گوهر، تو بذل و جود و سخاوت

تو شاهدی تو گواهی، تو مامنی تو پناهی
اذان وقت پگاهی، رسا، بلیغ و فصاحت

تو شاهکار خدایی، تو ذکری و تو ثنایی
به دردها تو دوایی، تو شافع و تو شفاعت

قسم به حضرت داور، به آیه آیه ی کوثر
کنیم تا صف محشر،ز دشمن تو برائت

ز هر که کرده هیاهو، و هر منافق بد گو
برم  شکایتی از او، به دادگاه عدالت

ز راستی و صداقت، در آرزوی شفاعت
دو چشم من به نگاهت ، سلام، عرض ارادت

  • ۱۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۱:۵۲
  • علی اسماعیلی وردنجانی


آن شب سکوت و زمزمه  بود و خدا و بعد
سر روی خاک سجده و وقت دعا و بعد

مردی ز جنس نور و مناجات نیمه شب
 اشک دوچشم و گوشه ی غار حرا و بعد  

لطف خدا و مرحمتی تازه بر بشر
خیرالبشر به خلق جهان رهنما و بعد

آمد ندا بخوان تو به نام خدای خود
لبخند و شادمانی و اوج رضا و بعد

اهل جهان به خاک نهادند سر به شکر
تابید نور وحی به ام القرا و بعد

یک باره جام خنده به لبهای ما شکفت
ما مست جام باده ی قالوا بلی و بعد

طعن ابی لهب، نشود سد راه دین
زیرا ابی لهب شده « تبّت یدا » و بعد

پیغمبر است احمد(ص) و حیدر(ع) وصی اوست
تا روز حشر بر همگان مقتدا و بعد

احمد(ص) تویی و چون که شدی آفریده تو
گفتا خدای تو به خودش مرحبا و بعد

عید سعید مبعث خیرالبشر رسید
عیش و سرور و غنچه ی لبخند ما و بعد

عمری به جز طریق محمد(ص) نرفته ایم
ما را چه غم  ز سختی روز جزا و بعد

  • ۰۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۴:۰۸
  • علی اسماعیلی وردنجانی