اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

بایگانی
پیوندهای روزانه

۱۳۶ مطلب با موضوع «حضرت امام زمان عج» ثبت شده است

برای منتظران انتظار کافی نیست

فقط امید تماشای یار کافی نیست

اگر که منتظری تو، وظایفی داری
بیان کنم همه را تا به یاد بسپاری

اگر که منتظری، از گناه دوری کن
به جای خشم و تغیّر، کمی صبوری کن

بپوی راه حقیقت، مرو ره باطل
نمی شود ره باطل به منتظَر واصل

اگر که منتظر صاحب الزمان(عج) هستی
تمام عمر تو در حال امتحان هستی

اگر که معتقدی یار غایبی داری
برای یاری ایشان بکن تو هم کاری

اگر که منتظری بد سخن مگو هرگز
به جز طریق هدایت رهی مپو هرگز

دروغ در خور شأن شما نمی باشد
خدا ز بنده ی کاذب رضا نمی باشد

اگر که منتظری افترا زدن ممنوع
قدم به غیر طریق خدا زدن ممنوع

خلوص پیشه کن و از ریا مبرّا باش
اگر که منتظری از خطا مبرّا باش

بدان که ناظر اعمال توست مولایت
بکوش تا که نرنجد امام و آقایت

اگر که منتظری حُسن خُلق باید داشت
به جای کینه، به دل تخم مِهر باید کاشت

وفا به عهد یکی از شروط ایمان است
هر آن که منتظر است، او فقط مسلمان است

تمام منتظران آمر به معروفند
فقط به شرط رضای اله مشعوفند

مزن به هیچ کسی حقه و کلک ای دوست
که راستی و صداقت فقط تو را نیکوست

بدان که واژه ی غیبت، کلام مطرود است
و اهل غیبت و تهمت همیشه مردود است

نماز ویژگی چشم انتظاران است
عبادتی است که نص کتاب قرآن است

اگر که شیعه ای و  سر سپرده ی قرآن
همیشه بر پدر و مادرت بکن  احسان

نزاده مادر گیتی حنیف منتظری
که دشمنی نکند با مخالفان علی(ع)

برائت است یکی از صفات منتظران
دل تهی ز برائت، تهی است از ایمان

اگر که منتظری پیرو ولایت باش
علی(ع) است رهبر ما، تابع عدالت باش

اگر که منتظر صاحب الزمان هست
بگیر تو ز فقیر و ز بی نوا دستی

اگر که منتظری، دوری از تکبّر کن
دل از خضوع و خشوع و فروتنی پر کن

فروع دین ده و اصل الاصول دین پنج است
برای منتظران بهتر از دو صد گنج است

خدا، نبوت و عدل و امامت و روز معاد
نماز و روزه و خمس و زکات و حج و جهاد

و بعد امر به معروف و نهی از منکر
تولّی است و تبرّی هم آن دو تای دگر

گر عامل فروع و اگر معتقد توئی به اصول
توئی ز منتظران ظهور پور بتول(س)

  • ۱۶ فروردين ۰۱ ، ۰۵:۱۳
  • علی اسماعیلی وردنجانی

خورشید آسمان ولایت خوش آمدی

روشنگر طریق هدایت خوش آمدی
زیباترین نماد عدالت خوش آمدی
ای کوی تو سرای سعادت خوش آمدی
عمری است شیعیان همه در انتظارتان
عجّل علی ظهورک یا صاحب الزّمان

تو آمدی و تاج سر انبیاء شدی
تو آمدی و فخر همه اولیاء شدی
تو آمدی و زینت عرش خدا شدی
تو آمدی و مثل علی(ع) پر بها شدی
از مقدم تو شاد دل مردم جهان
عجّل علی ظهورک یا صاحب الزّمان

از مقدم تو مکتب اسلام جان گرفت
از مقدم تو دین الهی توان گرفت
در زیر سایه سار تو شیعه امان گرفت
مهرت درون سینه ی شیعه مکان گرفت
بگرفته مرغ دل سر کوی تو آشیان
عجّل علی ظهورک یا صاحب الزّمان

از قلب شیعیان تو زداینده ی غمی 
شرح و بیان و معنی آیات محکمی
بر درد و رنج و ناخوشی شیعه مرهمی
قرآن ناطقی تو و دین مجسّمی
بالای پشت بام کعبه تو کی می دهی اذان
عجّل علی ظهورک یا صاحب الزّمان

یوسف تری ز یوسف و عیساتر از مسیح
شیعه به پیش پای تو قربانی و ذبیح
شیرین تری ز قند و پری چهره و ملیح
وقت سخن کلام تو بی پرده و صریح
دست دعا برای ظهورت به آسمان
عجّل علی ظهورک یا صاحب الزّمان

تسبیح و ذکر و ورد مناجات شیعه ای 
اوج نیاز و قبله ی حاجات شیعه ای
صوم و صلات و شوق عبادات شیعه ای
سر منشاء تمام حکایات شیعه ای
مائیم جسم و تو به تن ما شبیه جان
عجّل علی ظهورک یا صاحب الزّمان

جشن ولادت تو به عرش خدا بپاست
روح الامین به مدح تو در شور و در نواست
نام تو ذکر جمله ملائک و انبیاست
نور تو زینت همه ی عرش کبریاست
شادند مؤمنان همه از پیر تا جوان
عجّل علی ظهورک یا صاحب الزّمان

حلال مشکلاتی و حل المسائلی
شیرین تر از نباتی و نقل محافلی
مثل علی(ع) و فاطمه(س) انسان کاملی
از زنده بودن بدون تو ما را چه حاصلی
شد از غم فراق تو قدها همه کمان
عجّل علی ظهورک یا صاحب الزّمان

باز آ ببین که فرش رهت دیدگان ماست
باز آ ببین که نام تو اوج اذان ماست
فصل فراق روی تو فصل خزان ماست
تنها دعا برای فرج در توان ماست
آقا دعای شیعه شد الغوث و الامان
عجّل علی ظهورک یا صاحب الزّمان

جشن ولادت تو به جنّت بپا شده
مداح جشن تو علی مرتضی(ع) شده
زهرا(س) به شکر دست به سوی خدا شده
نام تو ورد و ذکر لب مصطفی(ص) شده
ای پنج تن برای تو هر یک ترانه خوان
عجّل علی ظهورک یا صاحب الزّمان

رکن و مقام و کعبه و سعی و صفا توئی
بر کشتی نجات بشر ناخدا توئی
 آئینه ی قلوب بشر را جلا توئی
ما از مسیم، حضرت مولا طلا توئی
ما جملگی فنا و تو باقی و جاودان
عجّل علی ظهورک یا صاحب الزّمان

ای ندبه های جمعه همه در فراق تو
چشمان شیعیان همه در اشتیاق تو
اوج حجاز ما همه شور عراق تو
شادی ماست در گرو اتفاق تو
هر شیعه از فراق تو پیوسته ندبه خوان
عجّل علی ظهورک یا صاحب الزّمان

  • ۲۴ اسفند ۰۰ ، ۱۱:۳۵
  • علی اسماعیلی وردنجانی

با چشم دل دلدار را باید تماشا کرد

باید که او را جستجو بین دعاها کرد

گر چند روزی نیست توفیق تماشایش
باید که با درد فراق او مدارا کرد

وقتی که از هجران او جان ها به تنگ آمد
امر فرج را از خدا باید تقاضا کرد

وقتی که روح آدمی در قبر تن مرده است
باید که با امداد حق کار مسیحا کرد

گاهی به مسجد می روم گاهی به میخانه
کی می شود دلدار را این گونه پیدا کرد؟

محرومم از دیدار دلبر تا گنه کارم
باید که از جرم و گنه خود را مبرّا کرد

وقتی که گشته خانه ی دل مسکن اغیار
دیگر چگونه می توان با یار نجوا کرد

باید که ابراز برائت کرد از دشمن
با اهل بیت(ع) آنگاه اعلام تولّا کرد

شرط حضور یار وقتی که فراهم نیست
باید شرایط را برای او مهیّا کرد

دلدار ما اینجاست، ما او را نمی بینیم
باید که چشم جسم و جان را خوب بینا کرد

باید که اشک چشم خود را در تمام عمر
نذر قدمهای شریف پور زهرا(س) کرد

لطف خدا شد شامل حال من ای یاران
زیرا که این ابیات را توشیح و امضا کرد

  • ۲۲ اسفند ۰۰ ، ۰۹:۰۲
  • علی اسماعیلی وردنجانی

منم مجنون آن لیلی که دلدار است لیلی را

که از حسن دل آرایش ربوده قلب خیلی را

چنان درد فراق او برای عاشقان سخت است
که جاری کرده است از خون دل بر گونه سیلی را

صف اندر صف به شوق دیدنش هستند یوسف ها
که شاید از می وصلش کند لبریز کیلی را 

به صبح جمعه می خوانند ندبه شیعیان او
که جانبخش است عشق او توسّل در کمیلی را

به هر لحظه شود لطفش نصیب میهمانانش
تفضّل دارد او حتی غریبان طفیلی را 

کجا محروم از دیدار او هستند مشتاقان
که نگذارند بی پاسخ کریمان هیچ میلی را

همه عالم اگر بودند گرداگرد پرگارش
چرا باید خدا می آفریدی چاه ویلی را

اگر مجنون او هستم منم عاقلترین عاقل
منم مجنون آن لیلی که دلدار است لیلی را

  • ۱۹ اسفند ۰۰ ، ۰۸:۲۳
  • علی اسماعیلی وردنجانی

خداوندا گرفتاری عظیم است

همه اوضاع ملت ها وخیم است

خدایا بر ملا گردیده اسرار
الهی زندگی سخت است و دشوار

حجاب و پرده ها از بین رفته
همه خوف و رجا از بین رفته

زمین تاریک و سرد و تنگ گشته
نزولات سماوی سنگ گشته

خداوندا تو پشتیبان مائی
تو سکاندار و کشتیبان مائی

تو صاحب خانه ای ما میهمانیم
تو قاضی هستی و ما شاکیانیم

تو هم جانی و هم آرام جانی
امین و رازدار بندگانی

سلامی پیشکش فرما به احمد(ص)
تحیّات تو بر آل محمد(ص)

به فرمان تو بر ما حکمرانند
که ما جسمیم و آنها مثل جانند

همه هستیم بر عهدی که بستیم
مطیع خاندان وحی(ع) هستیم

مقامشان رفیع است و بلند است
بسی این خانواده ارجمند است

خداوندا به حق این جماعت
ببر ما را سر کوی سعادت

به حق مصطفی(ص) محبوب حیدر(ع)
به حق مرتضی(ع)، یار پیمبر(ص)

شما هستید خورشید هدایت
نباشد جز شما ما را کفایت

شما یار و مددکارید ما را
به ما فرمانروا هستید و مولا

همه چشم انتطار یار هستیم
که مشتاق دمی دیدار هستیم 

بیا مهدی(عج) که تو صاحب زمانی
تو یار و یاور درماندگانی

به فریاد دل ما شیعیان رس
به امداد ضعیف و ناتوان رس

تماشا کن ببین بی تاب ما را
به حق مادرت دریاب ما را

اسیر موج طوفانیم و گرداب
مدد ما از تو می جوئیم، بشتاب

خدا ای مهربان مهربانان
به حق چارده معصوم(ع) و قرآن

نما لطف خودت را شامل ما
که جز غم نیست اینجا حاصل ما

به دست خود تو ما را شادمان کن
همه ویرانه ایم، آبادمان کن

  • ۲۳ دی ۰۰ ، ۰۸:۵۳
  • علی اسماعیلی وردنجانی

شبی را تا سحر بیدار بودم

من آن شب میهمان یار بودم

نمی گنجیدم آن شب هیچ در پوست
که مست دیدن دلدار بودم
*
خداوندا اسیر زلف یارم
در این زندان شده طی روزگارم

نمی خواهم رهائی من از این بند
که از این بند دارم هرچه دارم
*
خداوندا منم محزون و مضطر
دو چشمونم شده دریای احمر

گذشت عمر و ندیدم روی مهدی(عج)
نکن محرومم امّا روز محشر
*
پر از غم گشته آوازم خدایا
غمینه نغمه ی سازم خدایا

پُرم از درد و اندوه جدائی
شکسته بال پروازم خدایا
*
من از روز ازل چشم انتظارم
به فکر دیدن رخسار یارم

شدم محروم از دیدار دلبر
به مانند همه ایل و تبارم
*
خداوندا پر از درد فراقم
پر است از آتش هجران اجاقم

هوای کوی دلبر دارم، افسوس
پرم بشکسته، از پا هم چلاقم
*
به امید وصال قرص ماهی
نشستم در کنار کوره راهی

گذر هرگز نکرد یارم از آن راه
بهار عمر من طی شد الهی
*
نگار ماه رخسارم نیامد
انیس و یار و غمخوارم نیامد

نرفتم یک قدم هم سوی دلبر
فقط گفتم بیا، یارم نیامد
*
نیامد یار اگر، تقصیر از ماست
اگر شد دیده تر، تقصیر از ماست

به جای گریه باید چاره ای کرد
که اشک بی ثمر...، تقصیر از ماست
*
به یارب یارب شب زنده داران
به امید دل امیدواران

نشستن را نباشد حاصلی هیچ
به سوی یار باید رفت یاران
*
به اشک و ناله و آه شبانه
به تسبیح و دعای عاشقانه

به سوی یار باید رفت دائم
نه آن که روز و شب عذر و بهانه
*
الا ای یوسف زهرا(س) کجائی
که مُردم از غم و درد جدائی

به هر دردی دوائی باشد اما
نباشد درد هجران را دوائی

  • ۰۲ دی ۰۰ ، ۱۰:۲۱
  • علی اسماعیلی وردنجانی

گرفتارم خداوندا به بند زلف دلداری
رهائی را نمی خواهم، خوشم با این گرفتاری

اگر چه دورم از دلدار و محرومم ز دیدارش
ز وصف روی او شادم، چه سیما و چه رخساری

نمی خواهد اگر او تا ببینم روی ماهش را
رضایم بر رضای او، ندارم هیچ اصراری

تمام جمعه ها را می نشینم بر سر راهش
دوباره ندبه ای دیگر، دوباره گریه و زاری

چشیدم در تمام عمر طعم انتظارش را
نشد عمرم به باطل طی، از این توفیق اجباری

غم هجران او سخت است و آتش می زند جان را
به نصّ وحی آسانی است بعد از هر چه دشواری

اگر توفیق می شد یار و می دیدم جمالش را
نمی بردم به گور این آرزو را مثل بسیاری
*                           
شبی در عالم رؤیا به او گفتم بیا آقا
مگر از من تو دلگیری، مگر از من تو بیزاری؟

جوابم داد چشمان تو لبریز از گناهان است
تو با چشمان آلوده، به این هجران سزاواری

تو لبریز از گناه و جرم و عصیان و خطا هستی
میان ماست از جنس گناهان تو دیواری

شدم من خسته از این غیبت طولانی ام امّا
چه باید کرد وقتی که ندارم من خریداری

فقط می خواستم سیصد نفر یاور، ولی افسوس
ندارم من در این عالم طرفدار و هواداری

اگر چه خویشتن را یار من خواندی تمام عمر
ندیدم از تو امدادی، نه حتّی نیّت یاری

گسستی عهد خود امّا نشد ترکت دعای عهد
مرا هم خسته کردی تو از این رفتار تکراری

دلت را صیقلی کن گر که میخواهی وصالم را
نباشد خانه ی من بی گمان دلهای زنگاری
*                            
شدم بیدار از خواب و پشیمان گشتم از کارم
برائت جُستم و کردم ز خود اعلام بیزاری

منم اسفند و او مانند فروردین به من نزدیک
ولی من دورم از او،  بی گمان ایّام بسیاری

به زیر دِیْن او هستم تمام هستی خود را
چرا پس من از او دارم دعوِیِ طلبکاری؟

  • ۰۹ آذر ۰۰ ، ۲۲:۳۷
  • علی اسماعیلی وردنجانی

غروب جمعه خدایا چقدر عرفانی است
چقدر حال دل از درد هجر طوفانی است

غروب جمعه به دل لانه می کند غمها
دو دیده از غم هجران یار بارانی است

غم نشسته به دل رنگی از خدا دارد
غمی که آینه ی پاکی و مسلمانی است

غروب جمعه رود مرغ دل به سوی حجاز
نوای  مرغ دلم هم، نوای قرآنی است

تمام عمر کشیدیم درد هجر به دوش
نشان و مهر جدایی به روی پیشانی است

اگر چه بی خبرم از نگار خود همه عمر 
ولی میان دل و یار راز پنهانی است

اگر چه یار شده غایب از دو دیده ی من
ولی به خانه ی دل، کار یار مهمانی است

اگر که درس وفا را نخوانده ام چندی است
غروب جمعه زمان کلاس جبرانی است

اگر که یار قدم روی دیده بگذارد
سرم به پای قدومش ذبیح و قربانی است

  • ۰۳ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۷:۲۵
  • علی اسماعیلی وردنجانی

زندگانی بی تو دلگیر است یا مهدی(عج) بیا
آه شیعه آه شبگیر است یا مهدی(عج) بیا

ما به تو امروز محتاجیم یابن العسکری(ع)
گر شود فردا دگر دیر است یا مهدی(عج)بیا

عالم هستی پر است از کفر و تزویر و نفاق
این جهان محتاج تغییر است یا مهدی(عج)بیا

مهربانی رخت بست و قلبها از سنگ شد
سینه ها در بند زنجیر است یا مهدی(عج)بیا

 مانده از قرآن خط زیبا و جلد زرنگار 
وحی بی معنا و تفسیر است یا مهدی(عج) بیا

ما پشیمانیم اگر رنجیده ای از دست ما
شرط تو گر عذر تقصیر است یا مهدی(عج)بیا

یوسف زهرا(س) مس ما را طلای ناب کن
مس ما محتاج اکسیر است یا مهدی(عج)بیا

ریشه ی اسلام خورده تیشه از بی ذوق ها
چاره اما، ذوق و تدبیر است یا مهدی(عج) بیا

کافران هم مهر دین داری به پیشانی زدند
دین اسیر کید و تزویر است یا مهدی(عج) بیا

ماه و خورشید و ستاره، کوه و صحرا و بحار
جملگی در حال تکویر است یا مهدی(عج) بیا

گرچه یک ابلیس سر پیچی نمود از امر حق
روز و شب مشغول تکثیر است یا مهدی(عج) بیا

عامل آیات قرآن نیست در عالم ولی
صحبت از تحقیق و تدویر است یا مهدی(عج) بیا

لطف کن بر چشم ما بگذار پای خویش را 
موقع تشویق و تقدیر است یا مهدی(عج) بیا

  • ۲۴ فروردين ۰۰ ، ۱۷:۵۱
  • علی اسماعیلی وردنجانی

مهربان دلدار من آن یار دیرینم کجاست؟
باعث خوشحالی این حال غمگینم کجاست؟

کفر چشمانش گرفته دین و ایمان مرا
آن که هم دین است و هم ایمان و آئینم کجاست؟

بار سنگین جدایی طاقتم را کرده طاق
آن که بردارد ز دوش این بار سنگینم کجاست؟

کی رساند ظاهر قرآن مرا تا کوی عشق!
ترجمان و باطن طه و یاسینم کجاست؟

سالها بگذشت و بیمارم من از درد فراق 
آن که درمان است اگر آید به بالینم کجاست؟

لانه کرده در دلم غم های عالم ای خدا
آن که باشد باعث آرام و تسکینم کجاست؟

دست سوی آسمان، لب می گشایم بر دعا
ای خدا بعد از دعا آوای آمینم کجاست؟

ننگ بر من چون شد او رنجیده از کردار من
آن که شد رنجیده از اعمال ننگینم کجاست؟

  • ۱۸ فروردين ۰۰ ، ۰۵:۵۳
  • علی اسماعیلی وردنجانی