اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

بایگانی
پیوندهای روزانه

۱۴۲ مطلب با موضوع «حضرت امام زمان عج» ثبت شده است


از کف بداده ام من چندیست طاقتم را
بار غم فراقت خم کرده قامتم را

چشمان نافذ تو، ای قبله گاه عشاق
 افزوده بی نهایت، شوق عبادتم را

با شوق دیدن تو بیدار می شوم من
تکرار می کنم من هرصبح عادتم را

آقا لیاقت من در حد دیدنت نیست
اما تو از سر لطف، بنما رعایتم را

آقا بدام زلفت من مانده ام گرفتار
شادم که داده ای تو، حکم اسارتم را

یک عمر درد هجران، یک عمر چشم گریان
بشنو ز نای قلبم، آقا حکایتم را

یک دل مراست آقا، یک دوست نیز کافیست
پس با تو بسته ام من، عقد رفاقتم را

بر لب نیاورم من هرگز به غیر نامت
باور نمی نمایی، آقا صداقتم را ؟

یک عمر دیده بر در، یک عمر درد هجران
غم بود خاطراتم، بشنو روایتم را

از بس که من شمردم هر لحظه، لحظه ها را
آقا ببین به دستم، دلخسته ساعتم را

از درد دوری تو، افتاده ام به بستر
آقا به خاطر آور وقت عیادتم را

از بس صدات کردم، اما نیامدی تو
نزد خدا برم من، دیگر شکایتم را

تو اوج هر چه خوبی، من بدترین بدها
آقا ببخش بر من، اینک جسارتم را

کانال تلگرام ما

 http://telegram.me/ashkeshafagh

  • ۰۷ بهمن ۹۵ ، ۰۸:۵۲
  • علی اسماعیلی وردنجانی


بیا که با تو جهان با صفاست یا مهدی (عج)
و بی تو خانه دل در عزاست یا مهدی (عج)

زلال و ساده و پاکی شبیه آئینه
تو صادقی و دلت حق نماست یا مهدی (عج)

بلا اگر که ببارد ز آسمان بر ما
همیشه یاد تو دفع بلاست یا مهدی (عج)

هر آن دعا که شود مستجاب می دانم
که آمین تو بعد از دعاست یا مهدی (عج)

ز شیر مادرم آموختم ذکر تو را 
و تا ابد به لبم این نواست یا مهدی (عج)

خدا کند که تو از دست ما رضا باشی
رضای تو که رضای خداست یا مهدی (عج)

درست راه شما می رسد به باغ بهشت
خوش آن که رهرو راه شماست یا مهدی (عج)

کشیده ام همه ی عمر انتظار تو را
و انتظار چه  بی انتهاست یا مهدی (عج)

ندیده روی تو را می روم از این دنیا
ولی به دست تو آب بقاست یا مهدی (عج)

بیا که چشم به راهت نشسته ام همه عمر
که خاک مقدم تو توتیاست یا مهدی (عج)

به کانال تلگرام ما بپیوندید: 

http://telegram.me/ashkeshafagh

  • ۰۸ دی ۹۵ ، ۱۰:۰۸
  • علی اسماعیلی وردنجانی

گفتم به دلدارم شبی،تنهاتر از من را مجو
پروانه ی روی تو ام، شیداتر از من را مجو

گفتم چو من دارم تو را، دارا ترین عالمم
بین همه دلدادگان، داراتر از من را مجو

من از رقیب و از رفیق سنگ ملامت خورده ام
حالا میان عاشقان، رسواتر از من را مجو

هر کس در این عالم دل خود را به زلفی بسته است
دل بسته ام بر زلف تو، داناتر از من را مجو

 چشمان زیبای تو  چون آیات قران من است
بهر قرائت کردنش، شیواتر از من را مجو

از دوری روی مهت، هر چشم من یک رود خون
دامان من دریا شده، دریاتر از من را مجو

گفتم که بی تو این جهان ، غیر از کویری خشک نیست
اما تو ای جان جهان، صحراتر از من را مجو

بلبل به روی شاخ گل، ذکر تو را دارد به لب
ای زینت هر گلشنی، میناتر از من را مجو

گفتا چنین پاسخ مرا، آن دلبر و آن دلربا
هرجا که باشی با توام، پیداتر از من را مجو

وقت مناجات و دعا، هر جا که داری التجا
هر لحظه هستم با شما، آقاتر از من را مجو

معنا و مفهوم همه آیات قرانی منم  
بر آیه های وحی حق، معناتر از من را مجو

جویی اگر راه خدا، دائم به دنبالم بیا
راه سعادت راه من، مولاتر از من را مجو  

به کانال تلگرام ما بپیوندید: 

http://telegram.me/ashkeshafagh

  • ۰۵ دی ۹۵ ، ۱۳:۳۱
  • علی اسماعیلی وردنجانی


مردی که این جهان همه در اختیار اوست
چشم جهانیان همه درانتظار اوست

او ریشه کن کند ستم و ظلم و جور را
زیرا که ذوالفقار علی(ع) ذوالفقار اوست

دوران  شادمانی و شور و نشاط ما
دوران حکمرانی او، روزگار اوست

یاران او سر آمد مردان عالمند
ای خوش به حال آن که وفادار و یار اوست

او هست مرد کوشش و مرد تلاش و سعی
آسایش و سعادت انسان شعار اوست

آن کس که حب آل علی(ع) هست در دلش
جان را فدای او کند و دل دچار اوست

گر رنگ صلح و مهر و وفا دید این جهان
از ایده های ناب وی و ابتکار اوست

گر پا گذارد او به روی دیدگان ما
تقدیم او کنیم سر و جان نثار اوست

چون می رسد ز راه، جهان گلستان شود
خوشبخت آن که صبح و مسا در کنار اوست

  • ۰۴ آذر ۹۵ ، ۱۱:۰۶
  • علی اسماعیلی وردنجانی


گر شانه را تحمل این کوله بار نیست
هر گز دو دیده خسته از این انتظار نیست  

در انتظار  روی تو شد عمر  ما تمام
آقا بیا که این دل ما را قرار نیست

ما در تمام عمر ندیدیم جز خزان
آقا بدون تو خبری از بهار نیست

تازند دشمنان شیعه به اسلام  بی امان 
جز در نیام حضرت تو، ذوالفقار نیست

هر صبح و شام آمدنت را طلب کنیم  
آقا بیا که حرف دل است این، شعار نیست

ما سجده می کنیم به خاک قدوم تو
این افتخار ماست، بلی ننگ و عار نیست

دار و ندار ماست محبت به اهل بیت (ع)
غیر از محبت به شما اعتبار نیست

یابن الحسن(عج) که تاج سر ماست سایه ات
غیر از لوای تو به جهان افتخار نیست

نام تو را که می شنوم مست می شوم
آقا قسم به عشق مرا اختیار نیست

ترسم بمیرم و نشود دیدنت نصیب
هرکس تو را ندید که او رستگار نیست

  • ۰۷ مهر ۹۵ ، ۱۱:۰۴
  • علی اسماعیلی وردنجانی


خوشا به حال من آقا،کنار من هستی
انیس و مونس و دلدار و یار من هستی

تو در حوالی من بوده ای تمامی عمر
چه سر خوشم که تو آقا، قرار من هستی

به دشت زندگی من همیشه تابیدی
تو ماه روشن شب های تار من هستی

سکوت و حسرت و سرما چقدر بی معناست
برای آن که تو آقا بهار من هستی

اگر چه در سر من آرزوی دیدن توست 
ز روی شوق، تو در انتظار من هستی !

مرا به کار جهان هیچ التفاتی نیست
تویی که در دو جهان افتخار من هستی

ز هیچ کمترم آقا، اگر نباشی تو 
تمام هستی من، اعتبار من هستی

مرا ز مرگ نباشد هراس آقا جان
چرا که فاتحه خوان مزار من هستی

  • ۲۰ مرداد ۹۵ ، ۰۷:۲۹
  • علی اسماعیلی وردنجانی


آن را که چشم، تشنه ی دیدار می شود
دل هم به زلف یار گرفتار می شود 

چشم انتظار یار بماند تمام عمر
تا لحظه ای که موسم دیدار می شود

تسبیح و استخاره و نذر و نیاز ها
هر روز کار اوست که تکرار می شود

چشمی که نیست لایق دیدار روی یار
گر شسته گشت و پاک، سزاورا می شود

در راه وصل یار ، صبوری است شرط عقل
پس صبر کن که راه تو هموار می شود

باید گشود لب به سخن در کنار یار
وقتی که یار محرم اسرار می شود

پیوسته قلب و دیده نگه دار پاک پاک
 صیقل بزن به آن چه که زنگار می شود

دوری کن از ریا و کینه و بغض و حسد مدام
  با این صفات قلب تو بیمار می شود

دلدار گر قدم بگذارد به چشم ما
صحرای دیده گلشن و گلزار می شود

آقا بیا که کشت مرا درد انتظار
این زندگی بدون تو دشوار می شود

آقا بیا که آمدنت آرزوی ماست
هر خفته ای به شوق تو بیدار می شود

خوش آن زمان که اذن ظهورت دهد خدا
نام تو برگزیده ی اخبار می شود 

پروانه وار بچرخم به گرد یار
وقتی که یار نقطه ی پرگار می شود 

  • ۰۷ مرداد ۹۵ ، ۰۷:۳۷
  • علی اسماعیلی وردنجانی


کاش  بودی در کنارم، تا دمی تنها نباشم
در کنارم باش تا آواره ی صحرا نباشم

گر اسیر دام این دنیا شدم هستم پشیمان
چهره بگشا تا اسیر دام این دنیا نباشم 

روز و شب امر فرج باید دعای شیعه باشد
وای بر من گر مطیع حکم این فتوا نباشم

من برای دیدن تو لحظه ها را می شمارم
در کجا هستی؟ بگو! حیف است من آنجا نباشم

خوب می دانم که فردا زندگی با توست زیبا
سخت می ترسم که شاید من ولی فردا نباشم

بی تو من غرقم به دریای غم و اندوه و غصه
در کنارم باش تا من غرق این دریا نباشم

من گنه آلوده ام، آقا نقاب از چهره بردار
از  شما شرمنده ام، آن به که من پیدا نباشم

در تمام عمر باید شیعه بود و بندگی کرد
مرگ بهتر، گر مطیع و شیعه ی مولا نباشم

  • ۲۴ تیر ۹۵ ، ۰۸:۴۹
  • علی اسماعیلی وردنجانی


آقای من که جلوه ی جانان من تویی
وحی خدا و معنی قران من تویی

نا دیده ام تو را و دلم را ربوده ای
مولای عشق و یوسف کنعان من تویی

روز نخست عشق تو بنشست در دلم
شادم از آن که  یار دبستان من تویی

در باغ گل به عشق تو من می زنم قدم
زیرا که سرو ناز گلستان من تویی

شد پر فروغ هر دو جهانم ز نور تو
ماه منیر و شمس فروزان من تویی

راهی که می رسد به خداوند راه توست
راه خداشناسی و عرفان من تویی

در جستجوی معدن گوهر کجا روم؟ !
والله، بحر لوء لوء و مرجان من تویی

شد خانه ی دلم همه ی عمر خانه ات
 من زنده ام به بودن تو، جان من تویی

با آرزوی دیدن تو می کشم نفس
آقا دلیل و حجت و برهان من تویی

در باور هر آن که نباشی تو، کافر است
لبریز از یقینم و  ایمان من تویی

دردم بده که درد تو درمان دردهاست
بیمار درد هجرم و درمان من تویی

  • ۲۰ تیر ۹۵ ، ۱۱:۳۹
  • علی اسماعیلی وردنجانی


بدون عطر و بوی تو نفس نمیکشد هوا
و بی نگاه لطف تو، ندارد ارزشی طلا

اگر که بر دعای ما نباشد آمین تو
به هیچ استجابتی نمی رسد دعای ما

به جان مادرت قسم به درد ما دوا تویی
درد کسی دوا نشد مگر ز الطاف شما

خوشا به حال ما اگر ز دست ما رضا شوی
راضی اگر زما شوی، خدا شود ز ما رضا

ای که به خانه ی  دلم همیشه جا گرفته ای
دلم به مثل آینه گرفته از شما جلا

هر که طلب کند بقا رهرو راهتان شود
آن که نرفته راهتان، گام  زده سوی فنا

جفا نموده ام ولی به جز وفا ندیده ام 
تو پای تا به سر همه خوبی و مهری و وفا 

بهشت اگر طلب کنم فقط به عشق روی توست
بهشت از وجود تو  گرفته رونق و  صفا

شکر  خدای را که من، رهرو راهتان شدم
حمد خدای را که تو  شدی به شیعه  مقتدا

بیا که چشم خویش را فرش ره تو می کنم
به جان مادرت قسم ، یوسف فاطمه(س) بیا

دعای ماست عید فطر، عید ظهور تو شود
خدا کند که مستجاب، شود همین دعای ما

  • ۱۴ تیر ۹۵ ، ۱۰:۴۰
  • علی اسماعیلی وردنجانی