اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

بایگانی
پیوندهای روزانه

۸۶ مطلب با موضوع «حضرت امام حسین ع» ثبت شده است

گریه کن گریه که آمد اربعین
باز هم رنگ عزا دارد زمین

رنج و درد و ناله و ظلم و ستم
تاول و زخم زبان و آه و غم

یک بیابان ناله یک دنیا عزا
کودکان و ناله ی واحسرتا

هر چه بادا باد با حالی غمین
شرح کوتاهی دهم بر اربعین

اشک و آه و اضطراب کودکان
ناله ی جانسوز هر پیر و جوان

راه طولانی و درد و رنج وغم
سیلی و شلاق و بیداد و ستم

بر سر نیزه سر خورشید و ماه
پای نیزه ناله و افغان و آه

عرض حالی با برادر داشتن
پرچم اسلام را افراشتن

یک حسین(ع) و یک جهان دل نزد او
یک برادر بی نهایت آبرو

نذر چشمان ابوالفضل(ع)رشید
اشک چشم خواهری،مویی سپید

آه و درد و ناله های زینبی
بر سر نیزه سر سرو سهی

روزها تاریک و ظلمانی شدن
هرچه آبادی است ویرانی شدن

برگ و بار باغ از غم سوختن
آتشی در سینه ها افروختن

عشق بازی با خداوند جلیل
سر به فرمان خدا مثل خلیل

یاد ها و خاطرات تلخ راه
روی نیزه دم به دم سمت نگاه

ناخدای کشتی طوفان زده
یک جهان غم یک جهان ماتمکده

اشک و آه و ناله های جانگزا
سنگ خوردن در میان کوچه ها

راه رفتن پا برهنه روی خاک
سر روی نیزه بدن ها چاک چاک

برگ ریزان بود و گلها ریختند
ماه را بر شاخه ها آویختند

عاقبت آمد خزان ای دوستان
چیده شد گلهای سرخ بوستان

یاری اسلام قران کرده اند
بذل جان در راه ایمان کرده اند

نهضت اسلامیان جاوید باد
یاء و سین و کهیعص

  • ۲۶ مهر ۹۸ ، ۱۳:۵۲
  • علی اسماعیلی وردنجانی

حسین(ع)عزیز فاطمه(س) هستی من فداته
خیلی خوشم جان و دلم زائر کربلاته

هر قدمی بر می دارم می بینمت رو نیزه
نگاه معصومانه ات به پای زائراته

هر تاولی که می زنه به پای زائرانت
نمادی از مصیبتهای سخت بچه هاته

هر موکبی که رفتم و آب و غذایی خوردم
عشق حقیقی را دیدم که بین عاشقاته

یه زائری که پا نداشت کشون کشون می اومد
می گفت حسین فاطمه(س)آرزو من رضاته

یه زائری هر دو تا چشمش نابینا بود اما
می گفت که عشق من فقط حرم با صفاته

یه زائری به یاد تو آب نمی خورد توی راه
آقای من زائر تو ببین چه جور فناته

هر جا به مشکل می خوریم داد می زنیم یا حسین(ع)
نام قشنگت آقا جون حلال مشکلاته

شهید راه حق شدی با لب تشنه آقا
چشمه ی چشم زائرات که دجله و فراته

حضرت عباس(ع) و بگو باز کنه در به رومون
اذن دخول حرمت تو دستای کاکاته

خاکای کفش زائرات دوای صدتا درده
این جور مریض شفا دادن فقط ز معجزات

مریضای جواب شده از تو شفا می گیرند
شفای دردای بشر تو گنبد طلاته

زقتل تو حرارتی در دل مومنین است
که سرد و خاموش نمی شه این قدرت خداته

فرق علی(ع) شکسته شد ز شدت عدالت
عالم هستی به فدات که رهبرت باباته

همه میخوان فدات بشن تا که بقا بگیرند
خلاصه هر زائر تو یه جوری مبتلاته

ما از نجف تا کربلا تاول زده پاهامون
آقا خودت برو به شام رقیه(س)چشم به راته

  • ۲۳ مهر ۹۸ ، ۱۲:۲۷
  • علی اسماعیلی وردنجانی

نی ناله کن که ماه محرم تمام شد
عیش و سرور تا به قیامت حرام شد

در زیر نیزه ها شده مدفون تن حسین(ع)
در گرد پیکرش بنگر ازدحام شد

راس حسین(ع) کعبه حاجات زینب(س) است
زینب (س) کنار کعبه و در استلام شد

در بند ظلم، آل علی(ع) در اسارتند
یک کاروان عزا به سوی شهر شام شد

از هر دیار و شهر که این کاروان گذشت
سرها نشان سنگ ز هر پشت بام شد

نی ناله کن که جمع نوامیس اهل بیت(ع)
در معرض نگاه خواص و عوام شد

زینب(س) اسیر  بند غم بی برادری است
یک عمر داغ و درد و غم او را طعام شد

آمد به گوش نغمه ی قران ز روی نی
قران بخوان که شب شب قدر صیام شد

باید که داد هستی خود را برای دین
از کربلا به شیعه خطاب این پیام شد

نی ناله کن که سوخت سراپای ملک دین
زان آتشی که شعله کشان از خیام شد

در پای نیزه زینب(س) مظلومه خون گریست
چون روضه خوان بزم عزایش امام شد

از منبر غدیر محرم شروع شد
بالای نیزه ماه محرم تمام شد

  • ۰۳ مهر ۹۸ ، ۱۲:۱۵
  • علی اسماعیلی وردنجانی

تا که تو بی سر شدی، بی سر و سامان شدم
بر سر نی رفتی و زار و پریشان شدم

شهر به شهر آمدم در پی تو روز و شب
گاه به  بزم شراب، گاه به ویران شدم

موی تو را چون نسیم داد تکان روی نی
پای نی از داغ تو یکسره طوفان شدم

تا که ز ابروی تو خون سرت می چکید
دیده و دل خون شد و قطره ی باران شدم

تا که تو بر روی نی قاری قران شدی
دست عزا بر سر و سر به گریبان شدم

چون تن عریان تو روی زمین مانده بود
سوختم از داغ تو آتش سوزان شدم

تا ز روی پشت بام بر سر تو سنگ خورد
قلب من از غم شکست غمزده گریان شدم

چون سر نورانیت رفت درون تنور
در شب تاریک غم شمع فروزان شدم

با غم تو ساختم، از غم تو سوختم
بی تو  دچار غم و داغ فراوان شدم

رفتی و با رفتنت رفت ز کف هست من
ای همه ی هستی ام، خسته و بی جان شدم

 

  • ۲۷ شهریور ۹۸ ، ۱۱:۵۶
  • علی اسماعیلی وردنجانی

برخیز ای برادر ای جان من فدایت
بر خیز و کن تماشا بر پا شده قیامت

داغت زده برادر آتش به جان خواهر
خاکم به سر برادر ای وای در عزایت

بعد از تو هتک حرمت از خیمه ها شد ای وای
 بر خاندان عصمت گشته بسی اهانت

برخیز کز فراغت بشکسته قامت من
بنگر که خواهر تو شد راهی اسارت

آزرده گشته پای اطفال روی شن ها
برخیز تا نمایی از کودکان حمایت

صبر و قرارم از کف بیرون شد ای برادر
بنگر مرا پریشان اما مکن ملامت

چشمان من ز داغت گردیده چشمه ی خون
کرده به تن دو عالم رخت عزا ز داغت

هم طاق طاقت من هم قامتم خمیده
تا روز حشر گریم من از غم فراقت

با آن که کوه صبرم، صبرم به سر رسیده
در جسم ناتوانم دیگر نمانده طاقت

جسم تو پاره پاره افتاده بر روی خاک
ای کاش روی نیزه باشد سرت سلامت

  • ۲۰ شهریور ۹۸ ، ۰۹:۳۶
  • علی اسماعیلی وردنجانی

چشمه چشمه اشک می ریزد ز چشم آسمان
زانوی غم در بغل دارند خیل قدسیان

عالم هستی به تن رخت عزا پوشیده است
اشک غم جاری است از چشمان هر پیر و جوان

آب را بستند چون بر روی اطفال حرم
سیل خون از چشم اهل آسمان گشته روان

شد جوانی شبه پیغمبر (ص) شهید راه حق
تا که رخت غم شود بر قامت اهل جهان

شد دو دست از تن جدا و تیر در چشمی فرو
تا ز زین افتد به روی خاک جسم پهلوان

بی بصیرت ها جفا کردند بر قران و دین
اصل دین را سر جدا کردند در وقت اذان

چون که جان می داد بر جان آفرین مولای عشق
همزمان از جسم زینب(س) شد برون تاب و توان

خیمه ها می سوخت و  جمعی پریشان نوحه گر
جملگی در بند غم بی خانه و بی آشیان

در بهار عمر دین شد خشک سالی ها شروع
باغ دین پژمرده شد یکباره از باد خزان

جسم هفتاد و دو قربانی در آن دشت بلا
روی خاک افتاده بود ای وای من بی سایبان

کاروان غصه ها شد راهی شام بلا
بود سرهای بریده همره این کاروان

کودکان در زیر بار ظلم و جور دشمنان
پایشان پر آبله گردید و قدهاشان کمان

آسمانی ها، زمینی ها بریزید اشک غم
 خاک غم شد بر سر اهل زمین و آسمان

  • ۱۷ شهریور ۹۸ ، ۰۹:۴۹
  • علی اسماعیلی وردنجانی

دلبرم در دلبری اعجاز کرد
مرغ دل تا کربلا پرواز کرد

کربلا یعنی لبان چون کویر
کودکان در بند ظلم و غم اسیر

کربلا یعنی نوای الامان
ناله ی جانسوز و آه کودکان

کربلا یعنی غم و درد و عطش
کودکی از تشنگی در حال غش

ظهر و گرما و کویر العطش
بر لب خشکیده تیر العطش

کربلا یعنی خیام سوخته
تیر کین حلقی به دستی دوخته

کربلا یعنی که عباس(ع) ادب 
در میان آب اما تشنه لب 

کربلا یعنی غم و اشک بتول(س)
یک جهان غم یک جهان حال ملول 

کربلا یعنی که در راه خدا
بذل جان و مال خود بی ادعا

کربلا یعنی که شیرین چون عسل
خنده ی شوق و رضایت بر اجل

کربلا یعنی گلی پرپر شدن
مرغ بسمل، کشته با خنجر شدن

کربلا یعنی که دل های کباب
یک جهان اندوه و حزن و اضطراب 

کربلا یعنی شنا در شط خون
سربلندی در هزاران آزمون

هتک حرمت چون شود از خیمه گاه
می رود تا آسمان افغان و آه 

کربلا یعنی فغان قدسیان
دست غم بر سر تمام شیعیان 

گر گریبانی ز خون رنگین شود
عالمی از داغ او غمگین شود

روی خاک افتاده بی جان جسم ها
در بیابان مانده عریان جسم ها

بس که شد سرها ز پیکرها جدا
سیل خون جاری شده در کربلا

از هجوم لشکر جور و جفا
قطعه قطعه پاره پاره جسم ها

کربلا یعنی سری بالای نی
کودکان دیده گریان هم ز پی

گر سری بالای نی قاری شود
پای نیزه محفل زاری شود

کربلا یعنی نوای نینوا
اشک و اندوه و غم و حزن و عزا

تا خدای ما خدایی می کند
نغمه ها را نینوایی می کند

  • ۱۴ شهریور ۹۸ ، ۱۱:۱۴
  • علی اسماعیلی وردنجانی

ما که شرمنده ی احسان تو هستیم حسین(ع)
شد محرم همه مهمان تو هستیم حسین(ع)

جز در خانه ی تو نیست پناهی ما را
تا ابد دست به دامان تو هستیم حسین(ع)

باد می داد تکان زلف پریشانت را
ما عزادار و پریشان تو هستیم حسین(ع)

همه ی هستی خود را به ره دین دادی
جان اصغر(ع) همه حیران تو هستیم حسین(ع)

چون که ویرانه نشین بلبل بستان تو شد
خاک غم بر سر و  ویران تو هستیم حسین(ع)

سر تو بر سر نی نغمه ی قران سر داد
محو آن نغمه ی قران تو هستیم حسین(ع)

تن عریان تو در خاک بیابان مانده است
داغدار تن عریان تو هستیم حسین(ع)

خواهرت در همه ی عمر ز داغت می سوخت
ما شریک غم و گریان تو هستیم حسین(ع)

چشمت از داغ علمدار شده چشمه ی خون
همه قربانی چشمان تو هستیم حسین(ع)

امر فرما که سر و جان به فدای تو کنیم
که همه گوش به فرمان تو هستیم حسین(ع)

آبیاری شده از چشمه ی خونت اسلام
از سر صدق مسلمان تو هستیم حسین(ع)

با تو از روز ازل عهد مودّت بستیم
تا ابد بر سر پیمان تو هستیم حسین(ع)

  • ۱۲ شهریور ۹۸ ، ۰۹:۳۸
  • علی اسماعیلی وردنجانی

رخت غم پوشیده بر تن آسمان
دیده ی اهل دو عالم خون فشان

علت این غصه ی جانسوز چیست؟
این همه اندوه و غم از داغ کیست؟

بر سرم افتاده شور کربلا
داغ هفتاد و دو سر از تن جدا

کربلا یعنی که هفتاد دو بار
دیده ای از خون دل چون چشمه سار

کربلا یعنی که عشقی بی بدیل
بوسه بر رگهای مقطوع قتیل

کربلا یعنی دو دست از تن جدا
با لب تشنه به شط خون شنا

کربلا یعنی سری از خون خضاب
پیکری بی سر به زیر آفتاب

کربلا یعنی نوای آب آب
کربلا یعنی جگر از غم کباب

کربلا یعنی که یک دنیا ادب
بر لب دریا ولی خشکیده لب

کربلا یعنی که در روزی سیاه
بر زمین افتاده هفتاد و دو ماه

کربلا یعنی همه راز و نیاز
در میان دود و آتش هم نماز

کربلای یعنی بلای بی شمار
پای اطفال حرم بر روی خار

کربلا یعنی همه ظلم و ستم
دامنی از خون دیده همچو یم

کربلا یعنی که یک دنیا بلا
دل اسیر دام اندوه و عزا

کودکی چون لاله ی احمر شدن
تشنه لب پژمرده و پرپر شدن

کربلا یعنی کویر تشنگی
کودک تشنه اسیر تشنگی

کربلا یعنی غم و اندوه و آه
بر سر نی جلوه ی خورشید و ماه

کربلا یعنی که در بازار شام
خواهری گرد سری در استلام

کربلا یعنی که رویی نیلگون
قد کمان و دیده ای لبریز خون

کربلا یعنی که زنجیر ستم
بسته دستان یتیمان حرم

کربلا یعنی سر مصباح نور
در شب ظلمت به کنج یک تنور

کربلا یعنی که ظلم بی حساب
بر سر نیزه سر ام الکتاب

زیر شمشیر و نی و تیغ و سنان
غرق خون افتاده معنای اذان

کربلا یعنی که چشمی خون فشان
خواهری داده ز کف صبر و عنان

چون رگ ببریده ای شد بوسه گاه
بر تن عالم شود رخت سیاه

کربلا یعنی ز حق تحسین شدن
در میان حوض خون رنگین شدن

استخوان هایی که یک یک می شکست
خنجر کندی که بر رگ می نشست

چون حسین ابن علی(ع) خون خداست
حق تعالی خون او را خون بهاست

  • ۱۱ شهریور ۹۸ ، ۰۹:۰۲
  • علی اسماعیلی وردنجانی

شد محرم کربلایی شد دلم
دامنم از اشک غم گردیده یم

کربلا یعنی گریبان های چاک
کربلا یعنی حسین(ع) روحی فداک

کربلا یعنی که آغشته به خون
کشتی اسلام گشته واژگون

کربلا یعنی مرمّل بدّماء(1)
کربلا یعنی که مهتوک الخباء(2)

کربلا یعنی بلا یعنی عزا
اشک غم بر خامس آل عبا

کربلا یعنی شهیدالشهداء
کربلا یعنی قتیل الادعیاء(3)

کربلا یعنی شفاه الذابلات(4) 
تشنه بودن بر لب شط فرات

پیکر عریان فتاده روی خاک
کربلا یعنی که جسم چاک چاک

کربلا یعنی جسوم الشاحبات(5)
کربل یعنی دماءالسابلات(6)

قطعه قطعه تا که پیکر می شود
بر سر نی از بغل سر می شود

کربلا یعنی نساءالبارزات(7)
راه شام و بی نهایت مشکلات

رفته بر تاراج وقتی جامه ها
زیر پا افتاده اند عمامه ها

در بیابان بلا افتاده اند
در ره معبود خود جان داده اند

سر به روی نیزه ها اما بدن
رفته اندر خاک بی غسل و کفن

کربلا یعنی که زینب(س) مضطر است 
کربلا یعنی حسین(ع) بی یاور است

خون او را چون به ناحق ریختند
راس او را هم به نی آویختند

زخم های پیکرش از حد فزون
شستشو دادند زخمش را به خون

از سر نی جرعه ها نوشیده او
از همان جا خواهرش را دیده او

شد سرش از تن جدا مولای ما
در یم خون جسم او کرده شنا

کربلا یعنی که مقطوع الوتین(8)
حامی دین بودن اما بی معین

کربلا یعنی حسین(ع) شیب الخضیب(9)
کربلا یعنی حسین(ع) خدالتریب(10)

کربلا یعنی بدن های سلیب(11)
ثغر المقروع حتی بالقضیب(12)

کربلا یعنی سر از تن جدا
تا چهل منزل به روی نیزه ها

کربلا یعنی نگون از صدر زین
معنی آیات قران مبین

تا که خورشید فلک تابیدنی است 
زین مصیبت آسمان نالیدنی است

*** 
1-کسی که در خونش غلتید
2-کسی که خیمه گاهش هتک حرمت شد
3-کسی که به دست حرام زادگان کشته شد
4-لبهای خشکیده
5- جسم های رنگ پریده
6-خون های جاری شده
7-زنان از خیمه بیرون آمده
8-رگ های گردنش بریده شد
9-محاسنش با خون خضاب شد
10-گونه و رخسارش خاک آلوده شد
11-لباس های به تاراج رفته
12-دندان هایی که با چوب خیزران کوبیده شد

  • ۰۹ شهریور ۹۸ ، ۱۱:۲۲
  • علی اسماعیلی وردنجانی