اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

بایگانی
پیوندهای روزانه

۹۳ مطلب با موضوع «حضرت امام حسین ع» ثبت شده است

ای ساربان آهسته ران آقای ما جا مانده است
روی زمین کربلا خون خدا جا مانده است

روح الامین در کربلا دست عزا دارد به سر
غلتیده در خون خامس آل عبا(ع) جا مانده است

هفتاد و دو سر روی نی من همسفر دارم ولی
اجساد آنها بی کفن در کربلا جا مانده است

بیمار دشت کربلا با من اسیری می رود
 در کربلای پر بلا اما دوا جا مانده است

آن سر که در بالای نی زیباست چون قرص قمر
دستان او در کربلا از تن جدا جا مانده است

ما را که در بند ستم اینک اسیری می بری
صد کاروان غم در دل و در جان ما جا مانده است

بیرون بیامد از فرات عباس(ع) با لبهای خشک
اما میان شط خون آن با وفا جا مانده است

آن سر که در بالای نی شبه رسول اکرم(ص) است
در شط خون، خونین بدن وقت شنا جا مانده است

آن سر که مثل اختری تابنده دل را می برد
خونین بدن جسمش به پشت خیمه ها جا مانده است

آن سر که در بالای نی آغشته با خاکستر است
کنج تنوری تا سحر آن دل ربا جا مانده است

ای ساربان آهسته تر داری اگر سر می بَری
سرو قد سرها ولی در نینوا جا مانده است

اینجا لب خشکیده را با تیر آبش داده اند
داغی که تا روز ابد در یادها جا مانده است

ای ساربان آهسته ران وقت عزاداری شده
ذبح عظیم شیعه را رخت عزا جا مانده است

وقت نماز است و سر مولا مرا شد مقتدا
در کربلا زیرا تن آن مقتدا جا مانده است

کشتی دین بی ناخدا سرگشته ی دریای غم
در کربلای پر بلا چون ناخدا جا مانده است

راز و نیاز امشبم حال و هوای غصه داشت
زیرا که در کرب و بلا روح دعا جا مانده است

بخشی ز قرآن روی نی راهی به سوی شهر شام
بخشی دگر صد پاره و در زیر پا جا مانده است

نور خدای مهربان هرگز نخواهد شد خموش
در زیر سم اسب اگر شمس هُدا جا مانده است

  • ۱۱ تیر ۰۴ ، ۲۰:۳۳
  • علی اسماعیلی وردنجانی

امشب شب شام غریبان حسین(ع) است
عالم همه محزون و نالان حسین(ع) است

امشب زمین و آسمان با غم قرینند
در عرش حق افلاکیان با غم قرینند
امشب همه اهل جهان با غم قرینند
امشب قمر مبهوت و حیران حسین(ع) است

امشب تنی خونین بیافتاده به میدان
سوی دگر سرها روی نیزه نمایان
در زیر پا افتاده است آیات قرآن
زینب(س) پرستار یتیمان حسین(ع) است

سقای طفلان حرم در خون شنا کرد
خود را برای یاری از قرآن فدا کرد
در وقت جان دادن برادر را صدا کرد
جان ابوفاضل(ع) به قربان حسین(ع) است

یک سو بلا دیده زنی سر در گریبان
یک سو به سر دارند خاک غم یتیمان
یک سو خیام کربلا هستند سوزان
کرب و بلا معراج یاران حسین(ع) است

زینب(ع) به زیر بار غم قدش خمیده
هفتاد نوبت طعم محنت را چشیده
جز غصه و اندوه و غم چیزی ندیده
زینب(س) دو‌چشمش زار و گریان حسین(ع) است

سجاد(ع) اسیر ظلم و بیداد و الم شد
دستان او بسته به زنجیر ستم شد
از داغ بابا قلب او لبریز غم شد
یاد گلوی خشک و عطشان حسین(ع) است

تیر سه شعبه پاره کرد حلقوم اصغر(ع)
بر نیزه خواهد شد سر خونین اکبر(ع)
گل های زهرا(س) یک به یک گردیده پرپر
 غلتان به خون جسم عزیزان حسین(ع) است

غمگین نشسته دختری سر در گریبان
از هجر بابا و عمو گشته نوا خوان
 در گرد او جمعند اطفال و یتیمان
پژمرده گل های گلستان حسین(ع) است

هر لحظه دشمن بر مصیبت ها می افزود
از خیمه های سوخته آید بوی دود
از خون دل ها دیده ها گردیده چون رود
امشب شب هجران یاران حسین(ع) است

  • ۱۱ تیر ۰۴ ، ۲۰:۲۴
  • علی اسماعیلی وردنجانی

روز عاشوراست خون گریه کن ای چشم
محشر عظماست خون گریه کن ای چشم

در کنار شط سقای طفلان است
در دلش امید و عشق و ایمان است
خشک لبهایش همچون بیابان است
تشنه لب سقاست خون گریه کن ای چشم

کربلا امروز از خون گلستان است
هر طرف خونین نعش شهیدان است
خواهری غمگین و دیده گریان است
نوحه خوان زهراست خون گریه کن ای چشم

بر سر نیزه راس شهیدان است   
زخمی و مجروح اوراق قرآن است
عالم هستی محزون و نالان است
لاله گون صحراست خون گریه کن ای چشم

بر سر نیزه خورشید تابان است
آن سر خونین قاری قرآن است
جاری از دیده اشک یتیمان است
کربلا غوغاست خون گریه کن ای چشم

کربلا امروز از خون شده دریا
لاله گون گشته هر گوشه ی صحرا
گشته دل ها خون از این مصیبت ها
خونجگر لیلاست خون گریه کن ای چشم
 
رفته از دست زینب(س) برادرها
جسمشان برخاک، بر نیزه ها سرها
رود خون شد چشم زینب کبری(س)
دل پر از غم هاست خون گریه کن ای چشم

قاسم(ع) و اکبر(ع) در خون شنا کردند
عون و عبدالله(ع) از خون حنا کردند
قلب زینب(س) را بیت العزا کردند
غصه جانفرساست خون گریه کن ای چشم

باغ سبز دین شد گلشنی خونین
گشته پژمرده گل های باغ دین
از غم گل ها دل ها شده غمگین
بزم غم بر پاست خون گریه کن ای چشم

قلب حیدر(ع) گشته خانه ی غمها 
رخت غم پوشیده حضرت زهرا(س)
بزم غم برپاست در جنة المأوا
 رنگ غم دنیاست خون گریه کن ای چشم

شستشو با خون شد دشنه ی فولاد
ولوله در عرش کبریا افتاد
کشته شد مولا از ظلمت بیداد 
محشر کبراست خون گریه کن ای چشم

فتنه پس از جنگ از هر کران ریزد
تازیانه آتش از زبان ریزد
خون دل از چشم شیعیان ریزد
این تو را فتواست خون گریه کن ای چشم

  • ۱۰ تیر ۰۴ ، ۰۸:۰۱
  • علی اسماعیلی وردنجانی

یا حسین(ع) جان ما به قربانت
جان به قربان کام عطشانت

یا حسین(ع) شرح ام الکتابی
یا حسین(ع) نوری تو آفتابی 
تا ابد بر جان ما می تابی
شیعیان جمله سر به فرمانت

تو سراپا شوری و فریادی
دشمن هر ظلم و هر بیدادی
می دهی بر ما درس آزادی
داده ای جان در راه ایمانت

کشته شد هفتاد و‌ دو همسنگر
کشته شد هم اکبر(ع) و هم اصغر(ع)
کشته شد علمدار دلاور
شد فدای تو جمله یارانت

سر جدا می گردد از پیکرت 
به اسارت می رود خواهرت
می زند تاول پای دخترت
زین مصیبت یک جهان گریانت

چون نداری دیگر همسنگری
می شود راس تو خاکستری
خواهری مانده با چشم تری
دست غم دارند بر سر طفلانت

جسم تو زیر صدها شمشیر
خواهرت از داغت می شود پیر
می کشد او از دل آه شبگیر
می کند اما بوسه بارانت

جسم تو بر روی خاک صحرا
رأس خونینت بر نی واویلا
خانه ی غم شد از داغت دل ها
عالمی گردیده است حیرانت

روی نی رأست می خواند قرآن
پای نی از داغت گریان طفلان
ناله ها می رود تا آسمان
بس که جان سوز است مولا الحانت

می رسد چون که کاروان به شام
می خورد بر سر تو سنگ از بام
تا غمی افزون گردد بر آلام
جان فدای موی پریشانت

راس تو در خرابه ای در شام
در طبقی بود شبیه طعام
می شود مهمان جمع ایتام
تا شود رقیه(س) به قربانت

  • ۰۸ تیر ۰۴ ، ۰۸:۵۵
  • علی اسماعیلی وردنجانی

ای شیعه خون گریه کن آمد محرّم
قلب ملائک شده لبریز از غم

ای شیعه خون گریه کن، از جور اعدا
آمده در کربلا فرزند زهرا(س)
می شود از خون او لاله گون صحرا
عالم ز داغش شود لبریز ماتم

بسته می شود به روی خیمه ها آب
آب شود در میان خیمه نایاب
از تشنگی می شوند اطفال بی تاب
گریه کن ای دیده از این غصه نم نم

در خیمه ای حضرت سجاد(ع) بیمار
شد زینب(س) دل غمین او را پرستار
کشته شود از حسین(ع) هفتاد و دو یار
صحرای کرب و بلا از خون شود یم

کشته شود عون و عبدالله و جعفر
در خون شنا می کنند قاسم(ع) و اکبر(ع)
چشمان اهل حرم از خون دل تر
احوالشان می شود محزون و درهم

گردد ساقی حرم در خون شناور
هر دودست او جدا گردد ز پیکر 
 بر جسم او می خورد تیر مکرر
از مشک و از چشم او جاری شود دَم

کرب و بلا می شود صحرای محشر
گردد نشان بهر تیر حلقوم اصغر(ع)
با کام تشنه شود چون لاله پرپر
ریزد ز داغش رباب اشک دمادم

بر نی می رود سر سبط پیمبر(ص)
دل ها می شود مجروح از داغ اکبر(ع)
پاره گردد جگرها از داغ اصغر(ع)
تا قیامت نیست بر این زخم مرهم

پای برهنه کودکان در دشت و صحرا
شلاق و کعب نیزه و زخم زبان ها
تاول زند از داغی یِ شن ها کف پا
بر بانوان کاروان هم نیست مَحرم 

خون گریه کن ای دیده ماه عزا شد
وقت عزای خامس آل عبا(ع) شد
یاران سر او از قفا از تن جدا شد
از این مصیبت روز و شب نالیده آدم 

زینب(س) کنار قتلگه، دور و برش خون
یک چشم زینب(س) اشک و چشم دیگرش خون 
کشتی نشسته در گل و سر تا سرش خون
شد رنگ خون از این مصیبت رنگ پرچم

آدم ز داغت یا حسین(ع) خون گریه کرده
نوح نبی(ع) از هر دو عین خون گریه کرده
عیسی(ع) به حال شور و شین خون گریه کرده
خون گریه کرد از داغت ابراهیم(ع) ادهم 

خون ریزد از چشم ملائک همچو باران
گردد ز خون رنگین زمین از خون یاران
اهل زمین تا صبح محشر جمله نالان
بر جمله غم های جهان داغی است اعظم 
 
در دشت و صحرا کاروان آواره گردد
از ضرب سیلی گوش طفلی پاره گردد
زینب(س) ببیند صحنه را بی چاره گردد
بیت العزا گردد از این غم کل عالم

زهرا(س) و حیدر(ع) تا ابد ماتم نشینند
آل علی(ع) تا صبح محشر دل غمینند
پیغمبران و اولیاء زار و حزینند
نالد ز داغ تو نبی الله(ص) خاتم

  • ۰۷ تیر ۰۴ ، ۰۶:۵۲
  • علی اسماعیلی وردنجانی

فدای تو یاحسین(ع) جان ما
فدای تو دین و ایمان ما

یاحسین(ع) شرح قرآن تویی
یاحسین(ع) ماه تابان تویی

یاحسین(ع) معنی کوثری
واسط فیض خدای اکبری

یاحسین(ع) چراغ هدایتی
رهنما به سوی سعادتی

به راه دین داده ای اکبرت
نشان تیر حنجر اصغرت

برادرت ساقی خیمه هاست
همان که الگوی مهر و وفاست

جدا دو دستش شد از پیکرش
به نیزه ای از بغل شد سرش

فدای دین شد علمدار تو
برادر و حامی و یار تو

یاحسین(ع) به دشت کربلا
به خون خویش کرده ای تو شنا

زیر صد نیزه ی شکسته پیکرت
بوسه زد بر رگ بریده خواهرت

به کربلا بی کفن پیکرت
به بزم مِی رفته مولا سرت

کشد زبانه آتش از خیمه ها
صدای ناله می رود تا سما

میان خیمه بیمار کربلا 
کنار او پرستار کربلا

می دوند پابرهنه کودکان
روی شن های داغ، خسته جان

اسیر بند ستم دخترت
به بند غم شد اسیر خواهرت

سرت روی نیزه ی دشمنان
به پای نی اشک و آه و فغان

زد عدو خیزران بر لبت
دل شده پر ز درد و غمت

سر تو بر نیزه در شهر شام
نشان سنگ از روی پشت بام

تو در خرابه شدی میهمان
رقیه(س) بودی تو را میزبان

یا حسین(ع) ای تو معنای نور
شد سرت میهمان تنور

یاحسین(ع) ای تاج فخر ما
از قفا گشته سرت جدا

نشسته در عزای تو مادرت
به سر زند دست غم خواهرت

تویی حسین(ع)، شرح ام الکتاب
شفیع ما تویی به یوم الحساب

امیر ما تویی و نعم الامیر
به لطف خود دست ما را بگیر

  • ۰۶ تیر ۰۴ ، ۰۸:۴۱
  • علی اسماعیلی وردنجانی

خدایا دوباره محرم رسید
زمان غم و درد و ماتم رسید

به کرب و بلا شور محشر بپاست
دل اهل عالم به غم مبتلاست

چو کرب و بلا صحنه ی جنگ شد
شب و روز ما هر دو یکرنگ شد

شده روز ما مثل شب تار تار
بگرید بشر روز و شب زار زار

به بالای نی راس قرآن شود
دل مؤمنان بیت الاخزان شود

به کرب و بلا می شود قحط آب 
دل اهل عالم از این غم کباب 

حسین(ع) است و هفتاد و دو حق طلب
همه مایه ی افتخار عرب

حسین(ع) است و هفتاد و دو مرد دین
که هستند تاج سر مؤمنین

حسین(ع) است بر لشکر حق امیر
که در کل عالم ندارد نظیر

شود کشته انصار و یاران او
فدای ره دین شود جان او

علمدار لشکر ابوفاضل(ع) است
که از کودکی دشمن باطل است

ابوفاضل(ع) آن ساقی تشنگان
ندارد شبیهی به هفت آسمان

ابوفاضل(ع) آن زاده ی بوتراب
شود تشنه لب کشته نزدیک آب

 چراغ هدایت شود سرنگون
شود کربلا مثل دریای خون

چو کرب و بلا می شود پر بلا
شود واسط فیض حق سر جدا

شود زینب(س) و بانوان حرم
به همراهی کودکان حرم

اسیر بلا و اسیر ستم
اسیر دو صد درد و اندوه و غم

سوی شام غم ها رود کاروان
همه پا برهنه، همه خسته جان

ز غصه به لب می رسد جانشان
رسد تا فلک آه و افغانشان

به نیزه شود راس هر قهرمان
و سرها جلودار این کاروان

رسد کاروان چون که در شهر شام
به سرها خورد سنگ از پشت بام

محرم شود ماه اندوه و غم
صفر ماه ظلم است و ماه ستم

همین که محرم بگوید سلام
شود خنده بر اهل ایمان حرام

صفر بست وقتی که بار سفر
بماند بشر قلب خون، چشم تر

  • ۰۵ تیر ۰۴ ، ۰۹:۲۷
  • علی اسماعیلی وردنجانی

آمد به جهان حضرت خورشید کرامت
روشن شده عالم همه از نور امامت

میلاد حسین(ع) است دل از غصه رها شد
نامش همه دم ورد لب اهل ولا شد

یک بار دگر باغ ولا گشته شکوفا
در عرش خدا جشن ولادت شده بر پا

آن واسطه ی فیض خدای بشریت
آمد که شود راهنمای بشریت

آمد که دهد درس به ما مردم دنیا
درس شرف و عزت و آزادی و تقوا

هر بار که روید به لب او گل لبخند 
از خنده ی او در دل ما آب شود قند 

آمد به جهان تا بشود حجت دادار
امد که شود صاحب اندیشه ی بیدار

نوری است که تابیده به جان بشریت
روشن شده زان روح و روان بشریت

آمد که شود تاج سر اهل ولایت
آمد که دهد بر همگان درس شهادت

آمد که شود مجری احکام الهی
آمد که شود حافظ پیغام الهی

او آمد شد قاری قرآن خداوند
او آمد شد شمس فروزان خداوند

آمد که برد دل ز همه اهل سماوات
بر اهل زمین هم بشود قبله ی حاجات

آمد که شود ترجمه ی ساده ی قرآن
آمد که به جسم بشریت بدهد جان

آو آمد و شد ترجمه ی آیه ی تطهیر
بر تک تک آیات خدا او شده تفسیر

او آمد و شد مکتب او مکتب توحید
درسش همه آزادگی است و همه امید 

او که نفر پنجم اصحاب کِسا(ع) شد
در روز جزا شافع هر اهل ولا شد

  • ۱۳ بهمن ۰۳ ، ۰۰:۵۲
  • علی اسماعیلی وردنجانی

خسته
غمگین
مجروح
بار غم ها بر دوش
بازگشتیم به شهر
شهر ساکت
 آرام
قهرمانان همگی
زیر تلّی از خاک
خانه هاشان اما
منتظر
چشم به راه 
بی صدا و خاموش
عقده هاشان در دل  
همگی خون دل خویش 
روان از دیده
خانه ها ی غمگین
همگی افسرده
سرد و آرام و صبور
همه در جستجوی 
ساکن سابق خود 
می گرفتند سراغ
از همه ی رهگذران
آتش حزن و غم و غصه و رنج
شعله ور بود و روانه سوی اعصار و زمان
تا که تسخیر کند
تار و پود همه آفاق جهان
خانه ها ساکت و آرام
سخن می گفتند:
آی مردم
این کشتگان که در غمشان گریه می کنیم
خورشید روز و ماه شب تار بوده اند 
عمری برای راز و نیاز و مناجات با خدا
شب تا سحر نخفته و بیدار بوده اند
صد حیف رفته اند
افسوس و صد دریغ
از داغشان برای ابد
مردم جهان
در دام درد و رنج و غصه
گرفتار مانده اند

  • ۰۶ مرداد ۰۳ ، ۰۳:۱۵
  • علی اسماعیلی وردنجانی

قاصد مرگ خبر داد مرا
خبر از غصه و اندوه و عزا
خبر از ظلم و ستم
خبر از حادثه ی کرب و بلا
همه عالم شده لبریز عزا 
سینه لبریز غم است
می چکد خون ز دو‌ چشمان ترم
همه جا رنگ عزاست
نه فقط خاک
که افلاک شده خانه ی غم
و در عرش ملائک همه مغموم
و خدا غمگین است
نوحه خوان جبریل است
عرشیان مویه کنان
در غم نورِ دو چشم علی(ع) و 
میوه ی قلب و پسر حضرت زهرا(س)
گوئیا قطع شده پاره ای از دین خدا
کاش 
دنیا به عقب بر می گشت
تا کمی پیشتر از واقعه ی عاشورا
تا کمی قبل تر از قصه ی اصحاب کساء
تا شب میلاد حسین ابن علی(ع)
تا همان لحظه که جبریل محمد(ص) را گفت:
اقرأ
تا زمانی که خداوند به آدم آموخت
همه ی اسماء را
قبل تر 
قبل تر از خلقت آدم و حوا 
به کمی قبل تر از خلقت افلاک 
به آن لحظه که شد خلق
پیغمبر اسلام(ص) 
و جگر گوشه ی او فاطمه ی امّ ابیها
و علی(ع) و حسن ابن علی(ع)
آنگاه 
حسین ابن علی آن گل زهرا(س)،
که آگاه شود 
هر که شود ساکن دنیا
اگر این عالم هستی
به وجود آمده
با عشق حسین(ع) است و حسن(ع)
عشق علی ابن ابی طالب(ع) و صدیقه ی کبراست
که با عشق محمد(ص)
همان فخر همه مردم دنیاست
و این پنج تنند
پاک تر از پاک
که فرمود خداوند: 
لولاک لما خلقت الافلاک

  • ۰۴ مرداد ۰۳ ، ۰۶:۲۵
  • علی اسماعیلی وردنجانی