اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

بایگانی
پیوندهای روزانه

۹ مطلب در تیر ۱۴۰۳ ثبت شده است

گفت پیغمبر(ص) که در روز حساب
جمعی از امّت سراپا اضطراب

نزد من آیند با حالی تباه
پرچمی دارند با رنگ سیاه

پرسم از آنها شماها کیستید؟
بنده ی حقّ یا موّحد نیستید؟

سر دهند آوا مسلمانیم ما
پیرو اسلام و قرآنیم ما

ما مسلمانیم اما ظاهری
کار ما بوده است عمری کافری

هرگز از قرآن نخواندیم آیه ای
نیست ما را توشه و سرمایه ای

یا محمّد(ص) از همان عهد قدیم
دشمنان اهل بیتت بوده ایم

دور گردانم من آن ها را ز خویش
می روند از پیش من با قلب ریش

رویشان چون ظلمت شب تیره رنگ
نقشه ی آن ها همه خورده به سنگ

بعد می آیند یک قوم دگر
پرچمی دارند خیلی تیره تر

پرسم از آنها شماها کیستید؟
گوئیا از امّت من نیستید؟

جمله می گویند ما آزاده ایم
ما مسلمان و مسلمان زاده ایم

لیک ما تسلیم شیطان بوده ایم
دشمن اسلام و قرآن بوده ایم

ضدّ آیات خدا بودیم ما 
دشمن آل عبا(ع) بودیم ما

چون جفا کردند آنها بر خدا
دورشان سازم ز خود آن قوم را

می روند آن قوم پست خیره سر 
رویشان از ظلمت شب تیره تر

پرچم سوّم رسد همرنگ نور
پای پرچم عده ای لبریز شور

جملگی یکتا پرست و حق شناس
بهترینِ بهترین ها از اساس

مؤمنند و اهل تقوا بوده اند
شیعیان خاص زهرا(س) بوده اند

پیرو حقّ اند و قرآن مجید
قلبشان پاک است و رویشان سپید

امت خاص محمد(ص) بوده اند
دوستدار آل احمد(ص) بوده اند

چون به آنها آب کوثر می دهند
نغمه شادی همه سر می دهند

می روند آنها همه سوی بهشت
آفرین بر این نصیب و سرنوشت

آری آری متقین و مؤمنان
سر فرازند و به جنت جاودان

  • ۳۰ تیر ۰۳ ، ۱۸:۳۸
  • علی اسماعیلی وردنجانی

من کیستم؟ من پاسدار ملک دینم
من حجت اللهم امام مسلمینم

از نسل زهرا(س) و علی(ع) مرتضایم
من کیستم؟ من یادگار کربلایم

من داغ هفتاد و دو گل در سینه دارم
بر درد و رنج و غصه و غم ها دچارم

در زیر بار غصه رفت از کف توانم
با شعله های خیمه ها می سوخت جانم

هم در غل و زنجیر و هم در بند غم ها
در راه شام از دشمنان دیدم ستم ها

سنگ بلا در کوچه های شام خوردم
از کربلا تا شامِ غم، دشنام خوردم

آنها که بابای مرا مذبوح کردند
با زخم غم قلب مرا مجروح کردند

بودم اسیر غصه و رنج فراوان
بند اسارت، تاول پای یتیمان

بالای نی هفتاد و دو گلدسته دیدم
دست یتیمان حرم را بسته دیدم

من دیده ام درد و بلا منزل به منزل
دیدم که بشکسته سری با چوب محمل

من بر سر نی دیده ام رأس پدر را
در بند غم دیدم گروهی خون جگر را

ای شیعیان داغ فراوان دیده ام من
بر نی سر قاری قرآن دیده ام من

با درد و رنج و غم قرین گردیده نامم
لبریز غم از خاطرات شهر شامم

در زیر بار غم شدم قامت خمیده
خون دلم از دیده بر دامن چکیده

یک اربعین از کربلا تا شام غم ها
از دشمنان خوردم کتک مانند زهرا(س)

از دشمنان زخم زبان بشنیده ام من
هفتاد دو سر بر سر نی دیده ام من

دیدم رقیه(س) از عدو می خورد سیلی
دیدم رخش چون صورت زهراست نیلی

از کربلا تا شام غم با حال بیمار
دیدم غم و درد و مصیبت های بسیار

از باغ درد و غم هزاران غنچه چیدم 
در طول عمرم روز خوش هرگز ندیدم

سجاده ام بوده انیس لحظه هایم
شرح غمم پیداست از سوز دعایم 

در روز گریان بودم و شب ها نخفتم 
راز دلم را با خدای خویش گفتم

با خاطراتی تلخ طی شد روزگارم
خاکی بماند تا قیامت هم مزارم

بار عزا و غصه بر دوشم نشسته
من می روم از این جهان با حال خسته

دیگر شماها را به ایزد می سپارم
ای مؤمنان این هم صحیفه یادگارم 

  • ۲۸ تیر ۰۳ ، ۰۶:۱۷
  • علی اسماعیلی وردنجانی

قصه ی پر غصه ای است قصه ی کرب و بلا
گشته از این قصه خون قلب همه انبیا

عرش خدا گشته است بزم غم قدسیان
خالق سبحان شده ذاکر و نوحه سُرا 

نام حسین(ع) گشته است ورد لب جبرئیل
بر سر خود می زند دست عزا مصطفی(ص)

از غم فرزند خود ناله کشد فاطمه(س)
خون جگر می چکد از بصر مرتضی(ع)

قلب امام زمان(عج) معدن غم ها شده
ناله کنان روز و شب شد حسن مجتبی(ع)

خون بجهد از زمین، گریه کند آسمان
رخت عزا شد ز غم بر تن ارض و سما

خاک عزا بر سر مردم دنیا شده
تا به قیامت بشر گشته به غم مبتلا 

قلب بشر پر شده از غم و اندوه و درد
کشته شده از جفا سبط رسول خدا(ص)

عرش بلرزید و ریخت سقف سما بر زمین
خشک نگردد ز غم تا به ابد چشم ما

خامس آل عبا(ع), واسط  فیض خداست
واسط فیض خدا, گشته سر از تن جدا

سر بشکن از غم حضرت مولا حسین(ع)
گشته جدا چون سر از پیکر او از قفا

قلب همه مؤمنین خانه ی غم ها شده
عالم هستی شده یک سره ماتمسرا

  • ۲۳ تیر ۰۳ ، ۰۹:۵۵
  • علی اسماعیلی وردنجانی

آمد محرّم، آمد محرّم 
شد فصل غصه و اندوه و ماتم 

در کرب و بلا، شد قحطی آب
اصغر (ع) از تشنگی، گردیده بی تاب
از غمش خون جگر یاران و اصحاب
در پیش رو دارند یک کاروان غم

می شود کربلا دریایی از خون
شود از خون تن اصحاب گلگون
غم روی غم شود پیوسته افزون
زیر بار عزا قدها شود خم

بهر دفاع از اسلام و قرآن
همه جان ها به کف خیل عزیزان
می روند یک به یک رو سوی میدان
همه با شوق و با عزمی مصمم

عون و عبدالله و قاسم و جعفر
مِیِ بلا نوشند از جام خنجر
چون جان خود دهند در راه باور
از دیده جای اشک جاری شود « دم »

از ظلم بی حد قوم ستمگر
در خون شنا کنند عباس(ع) و اکبر(ع)
گردد نشان تیر حلقوم اصغر(ع)
ای وای از این عزا، ای وای از این غم

در زیر تلّی از نیزه شکسته
زینب(س) بیند حسین(ع) به خون نشسته
آهی برآورد از قلب خسته
ریزد از چشم او اشک دمادم

بالای نیزه سرهای شهیدان
شود راس حسین(ع) قاری قرآن
در پای نیزه ها نالان یتیمان
هرگز ندارد این غصه مرهم

در بند غم اسیر طفلان نالان
پای برهنه بر خار مغیلان
این سو و آن سو دوان در بیابان
هر جا بساط غصه شد فراهم

افلاکیان غصه دار و غمینند
هم ناله با مردمان زمینند
نالان و غمگین همه مؤمنینند
در بین غم هاست این غصه اعظم

  • ۱۹ تیر ۰۳ ، ۰۵:۲۶
  • علی اسماعیلی وردنجانی

شیعیان ای سوگواران حسین(ع)
چشمه سار خون  شما را هر دو عین

شیعه بودن گر چه باشد افتخار
لیک دارد شرط های بی شمار

شرط اول هست تقوا و یقین
پای بندی بر فروع و اصل دین

شیعه باشد عاشق صوم و صلات
همچنین باید بپردازد زکات

آمر معروف شرط دیگر است
شیعه ناهی از بدی و منکر است

شیعه باشد سر به فرمان خدا
سر نخواهد زد از او جرم و خطا

او به حبل الله دارد اعتصام
بر رضای حیّ سبحان اهتمام

اتّکال او همیشه بر خداست
روز و شب در حالت خوف و رجاست

او نگهبان است بر اعمال خود
اوست فکر پاکی اموال خود

هم امور واجب و هم مستحب
هست شیرین از برایش چون رطب

فتنه ها را می کند خاموش او
 گفته هایش نیک، وقت گفتگو

اوست تسلیم خدای ذوالجلال
دعوت او سوی رشد است و کمال

جهد او جلب رضای خالق است
 او امین و بی ریا و صادق است

سر به فرمان پیمبر(ص) دارد او
مقتدایی همچو حیدر(ع) دارد او

پای تا سر دین و ایمان است او
یاور اسلام و قرآن است او

کوشش در کاهش طغیانگری است
سعی او عدل و عدالت گستری است

خیرخواه امت اسلامی است
دشمن هر فاسق بدنامی است

مهربان با مسلمین عالم است
در مصیبت ها چو کوهی محکم است

حقّ عجین با جسم و جان شیعه است
یاری از حقّ آرمان شیعه است

هر که مولایش شهید کربلاست
جامه ی صبرش به تن در هر بلاست

از هدایت پاسداری می کند
هر که را هادی است یاری می کند

اسوه و الگوی شیعه حیدر(ع) است
عادل است او و عدالت گستر است

در ره یاری دین می میرد او
حقّ مظلوم از ستمگر گیرد او

پاسدار دین و آیین باشد او
مانع از بازی با دین باشد او

بین مردم چون قضاوت می کند
حکم از روی عدالت می کند

بهر مردم اوست چون حصنی حصین
ایمنی بخش است بر روی زمین

مایه ی فخر مسلمان است او
پایبند عهد و پیمان است او

هست نیکو جمله خصلت های او
فکرت و اندیشه های او نکو

مقتدای اوست سلطان نجف
هست در رفتار او پیدا شرف

شیعه یعنی عابد شب زنده دار
پای تا سر عزّت و شان و وقار

اوست اهل بخشش و جود و کرم
ارجمند است و عزیز و محترم

اوست پشتیبان قرآن مبین 
بازوی اسلام ناب و راستین

سر به فرمان خدا دارد مدام
سخت می پرهیزد از فعل حرام

راه شیعه منتهی گردد به نور
نیست هرگز در پی فسق و فجور

او رکوع و سجده اش طولانی است
چشمش از خوف خدا بارانی است

او به این دنیای دون بی اعتناست
در پی آسایش دار بقاست

جای ماندن نیست هرگز این جهان
عاقبت بایست کوچیدن از آن

هست شیعه آرزوهایش قصیر
پاک طینت باشد و روشن ضمیر

هست این دنیا برایش دون و پست
دل به زینت های این دنیا نبست

در سرش باشد هوای آخرت
بشنود هردم ندای آخرت

او نیندیشد به جز اوج کمال
هست لذّت های او پاک و حلال

هم به قلب و هم به اقرار زبان
زشت، زشت است از برای مؤمنان

او برای مسلمین یک نعمت است
پندهای او یکایک حکمت است

در پی اجرای احکام خداست
مرغ جان شیعه در دام خداست

هر کسی عبد خدای سرمد است
آمر معروف و ناهی از بد است

آنچه آمد در سطور ماضیه
شیعه را توصیف کرده ناحیه

رزقتان ای شیعیان شور و شعور
مزدتان تعجیل در امر ظهور

  • ۱۷ تیر ۰۳ ، ۱۶:۰۲
  • علی اسماعیلی وردنجانی

سپاس و حمد بی پایان خدا را
خدای سرمد و حیّ و توانا

کسی که خالق هفت آسمان است
هر آنچه خواهد او بی شک همان است

نباشد قدرتی جز ذات پاکش
حسینم من، عبید سینه چاکش

سلامش بر محمد(ص) تا قیامت
درود او به خویشان رسالت

به گرد گردن هر مرد و هر زن
گلوبندی است، نامش چیست؟ مردن

برایم هست مرگ آن گونه محبوب
که یوسف برده بودی دل ز یعقوب

سعادت نیست الّا در شهادت 
کنم در کربلا او را زیارت

ببینم، پیکرم صدپاره، بی جان 
به خون غلطان میان خیل گرگان

همه اطفال من هستند عطشان
تمام گرگ ها هستند جوعان 

همه گرگان مرا صد پاره کردند
برای خویش فکر چاره کردند

مرا کشتند با فخر و تکبّر
که از جسمم شکم هاشان شود پر 

اگر مرگ کسی گردد مقدّر
گریز از آن نمی باشد میسّر

حسینم زاده ی شیر خدایم
به آنچه از خدا آید رضایم

رسد گر از خدا بر من بلایی
منم تسلیم بی چون و چرایی

منم ثارالله و دریای نورم
به هر درد و بلایی هم صبورم

دهد الله مزد صابران را
صبوری در بلا تا پای جان را

خدایی که غفور و مهربان است
لقایش مزد صبر صابران است

حسینم پاره ی قلب رسولم
حسین ابن علی(ع)، پور بتولم

اگر چه گشته جسمم پاره پاره 
شوم ملحق به جدّ خود دوباره

به نص تک تک آیات قرآن
رسم بر جدّ خود در باغ رضوان

بپیوندم به جدّ خویش چون من
شود چشم رسول الله(ص) روشن

به راه حقّ به قصد جانفشانی
نباشد بهتر از الان زمانی

به پا خیزید تا با هم بکوچیم
لباس رزم را بر تن بپوشیم

بنوشد هر که از جام شهادت
کند پرواز تا کوی سعادت

  • ۱۶ تیر ۰۳ ، ۰۵:۲۴
  • علی اسماعیلی وردنجانی

زندگی زیباست در زیر لوای پنج تَن(ع)
جان و مال و تار و پود ما فدای پنج تَن(ع)

محفل انس است و اهل آسمان محفل نشین
پنج تَن(ع) را مدح می گوید خدای پنج تَن(ع)

حضرت روح الامین تا وصف آنان را شنید
آمد از عرش خدا زیر عبای پنج تَن(ع)

تا خدا بر این جهان فرمان روایی می کند
می رسد بر گوش ها صوت رسای پنج تَن(ع)

پنج تَن را بسکه دارد دوست رب العالمین
خلق فرموده جهان را از برای پنج تَن(ع)

می دهند انگشتر خود را به سائل در رکوع
خوش به حال آن تهی دست و گدای پَنج تَن(ع)

دردمندی را که دکترها جوابش کرده اند
او شفا می گیرد از دارالشّفای پنج تَن(ع)

افتخاری نیست بالاتر از این که آدمی
بنده ی حقّ باشد امّا با ولای پنج تَن(ع)

گر که می خواهی خدا راضی شود از دست تو
راه آن را جستجو کن در رضای پنج تَن(ع)

این سعادت هست ما را بس که دایم بوده ایم
ریزه خوار سفره ی جود و سخای پنج تَن(ع)

بی وجود پنج تَن باغ جِنان هم بی صفاست
شد مصفّا باغ رضوان از صفای پنج تَن

ای که می خواهی شود مس وجود تو طلا
استعانت جو فقط از کیمیای پنج تَن

گر به دنبال بقا هستی فنا باید شوی
یافته هرکس بقا، بوده فنای پنج تَن(ع)

ای خوشا آن کس که در وقت حساب و روز حشر
زینت پرونده اش شد مرحبای پنج تَن

قلب ما لبریز حبّ اهل بیت مصطفاست
شکر یارب شیعه ایم و مبتلای پنج تَن

  • ۰۹ تیر ۰۳ ، ۰۴:۴۶
  • علی اسماعیلی وردنجانی

از خداوند مهربان و ودود
به همه خاندان وحی درود

السلام ای امام دین موسی(ع)
که تو هستی به شیعیان مولا

جانشین و وزیر ابراری
پیشوای به حقّ اخیاری

ای که هستی تو معدن انوار
کوه آرامشی و صبر و وقار

پُری از حکمت و پُر از آثار
قلبت از لطف و مرحمت سرشار

کاظم الغیظی و شکیبایی
پسر مرتضی(ع) و زهرایی

همه شب تا سحر تویی بیدار
کار تو حمد و ذکر و استغفار

سجده هایت همیشه طولانی است
چشم هایت همیشه بارانی است

ساهری(۱) در تمام شب ای ماه
گرم راز و نیاز با الله

مثل یک مرغ از قفس خسته
ناله های تو هست پیوسته

پای تا سر کرامت و فضلی
پایگاه عدالت و عدلی

اسوه ی نیکی و وفایی تو
شیعه را میر و مقتدایی تو

ای چراغ هدایت انسان
جلوه ی حُسن خالق سبحان

عالم از مقدمت چراغان شد
قلب ما پر ز نور ایمان شد

ذکر تسبیح مؤمنین شده ای
ورد لبهای متقین شده ای

از قدوم تو خاک گلشن شد
دیده ی اهل بیت(ع) روشن شد

خاکیان جمله دست افشانند
عرشیان هم ترانه می خوانند

مؤمنان را تو بهتر از جانی
معنی آیه های قرآنی

تو نماینده ی خدا هستی
مایه ی فخر انبیا هستی

خنده روئیده بر لب شیعه
نور باران شده شب شیعه

نقل هر محفلی است نام شما
مرغ دل ها اسیر دام شما

آسمان ها ستاره باران شد
لب شیعه دوباره خندان شد

ای که هستی به شیعیان مولا
رحمت واسعه تویی آقا

آمدی مقدمت مبارک باد
دل مؤمن ز مقدمت شد شاد
__________________
۱- بیدار

  • ۰۵ تیر ۰۳ ، ۰۸:۰۷
  • علی اسماعیلی وردنجانی

سلام خدا هدیه بر مصطفی(ص)
درود خدا هدیه بر مرتضی(ع)

اخوالمصطفی(ص) و وزیر و وصیّ
حبیب و صدیق و امین نبیّ

علی(ع) افضل خاندان رسول(ص)
عدیل و قرین و نظیر بتول

علی(ع) پاک و خالص، امین و ولیّ
علی(ع) جانشین و وزیر نبیّ

علی(ع) اشرف عترت مصطفاست
درِ حکمت و حجّت کبریاست

به آیین و دین خلق را رهبر اوست
که تسلیم فرمان پیغمبر(ص) اوست

علی(ع) سیّد و سرور مسلمین
امیر و امام همه مؤمنین

علی(ع) پیشگام نکو سیرتان
به آیات قرآن علی(ع) ترجمان

درود و سلام خدا بر علی(ع)
خدا در وجود علی(ع) منجلی

سلامی که نیکوتر و برتر است
ز حقّ هدیه بر حضرت حیدر(ع) است

گواهم که در یاری از مصطفی(ص)
عمل کرده بر عهد خود مرتضی(ع)

امین رسول خدا حیدر(ع) است
علی(ع) از همه انبیاء برتر است

حلال خدا و حرام خدا
به سعی علی(ع) گشته از هم جدا

شد احکام دین را علی(ع) پاسدار
که دعوت به حق کرد او بی شمار

علی(ع) دوست با دوستان خداست
علی(ع) دشمن دشمنان خداست

علی(ع) کرده پیکار با ناکثین
علی(ع) بوده در جنگ با قاسطین

علی(ع) داشت با مارقین کارزار
علی(ع) زیرک است و علی(ع) هوشیار

اگر سرزنش شد صبوری نمود
ز اجحاف و آزار دوری نمود

پرستید تنها خدا را علی(ع)
تمام وجودش خدا باوری

رسیده است عید سعید غدیر 
دل شیعه شاد از صغیر و کبیر

چراغان شده از زمین تا سماء
پر از شور و شادی دل انبیاء

همه ماهیان خُرّم و شادمان
خوش و شاد و مسرور افلاکیان

به رقص است از شوق مرغ هوا
زمین نور باران ز نور خدا

به عشق علی(ع) زنده هستیم ما
به غیر از علی(ع) دل نبستیم ما

  • ۰۳ تیر ۰۳ ، ۱۴:۳۷
  • علی اسماعیلی وردنجانی