اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

بایگانی
پیوندهای روزانه

۱۳۲ مطلب با موضوع «سایر موضوعات» ثبت شده است

شب قدر است و دیده اشکبار است 
شب پرواز دل تا کوی یار است
زمستان بود و پژمردند گلها 
همه عالم به امید بهار است 

خدا را شکر آمد لیله القدر
ز ابر دیده دامانم شده بحر
ملائک میهمان مؤمنینند
سلام فیه حتی مطلع الفجر

شب قدر است، سیر آسمان کن
دلت را میزبان قدسیان کن
ز یارب یارب و العفو گفتن
خودت را ساکن کوی جنان کن

ملائک راهی کوی زمینند
به ما شب زنده داران همنشینند
دعا گویند چون که اهل ایمان
همه آمین گوی مؤمنینند

شب قدر است و ما چشم انتظاریم
همه چشم انتظار روی یاریم
گذشت عمر و نیامد یار، افسوس
گذشت از حد صبوری، بیقراریم

لبانم تا سحر العفو گویان
دو چشمم چشمه های اشک ریزان
گنه کارم گنه کارم خدایا
مرا هم شامل عفوت بگردان

مسلمانان همه شب زنده دارند
گدایان در پروردگارند
به شوق دیدن رخسار مهدی(عج)
تمام عمر خود در انتظارند

خدا منت نهاده بر مسلمان
به شام قدر نازل کرده قرآن
بخوان و عامل آیات آن باش
که می باشد چراغ راه انسان

  • ۱۴ ارديبهشت ۰۰ ، ۲۰:۰۲
  • علی اسماعیلی وردنجانی

چه شب است؟ لیله القدر، شب ندبه و مناجات
شب اشک و آه و ناله، شب التماس حاجات

چه شب است؟ لیله القدر، شب عشق با خداوند
شب مؤمنان عاشق، شب قلبهای در بند

چه شبی که تا سحرگاه به لب است ذکر یارب
چه شبی که هست بهتر، ز هزار ماه این شب

چه شب است؟ لیله القدر، شب سینه های سوزان
شب رحمت است و رافت، و شب نزول قرآن

چه شب است؟ لیله القدر، شب عاشقان الله
شب شیعیان حیدر(ع) شب مؤمنان آگاه

چه شب است؟ لیله القدر، شب دلشکستگان است
شب اوج فضل و رحمت ز خدای مهربان است

چه شب است؟ لیله القدر، شب انس با کتاب است
شب توبه و انابه، شب شور و انقلاب است

به لبم نوای یارب به سرم هوای دلبر
به امید استجابت شده ام فقیر مضطر

چه شب است؟ لیله القدر، که دعا شود اجابت
شب بندگی است امشب، شب خواهش و شفاعت

چه شب است؟ لیله القدر، شب خواهش و تمنا
شب استعانت ما ز خدای حق تعالی

چه شب است؟ لیله القدر، شب سیر کهکشان هاست
شب تا خدا رسیدن، شب سیر آسمان هاست

چه شب است؟ لیله القدر، شب عشق و شور و مستی
شب هر چه بت شکستن، شب عشق و حق پرستی 

چه خوش است یارب امشب که نظر کنی به حالم
 نظری که سنگ غفلت بشکسته است بالم

چه خوش است گر که امشب غم من رسد به پایان
چه خوش است دل شود شاد، لب شیعه نیز خندان

چه خوش است گر که مهدی(عج) به دو دیده پا گذارد
که از این قدم زدن ها، همه حاجتم برآرد

شب رحمت است و رافت، شب عفو و مهربانی
پرم از گناه یارب، تو مرا ز در مرانی

من دلشکسته تا صبح ز علی(ع) و حق زنم دم
که خداست یاور من ، که علی(ع) امیر و همدم

 

  • ۱۳ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۶:۴۰
  • علی اسماعیلی وردنجانی

دانلود کتاب اشعار آئینی گلستان عشق

سراینده اشعار:علی اسماعیلی

تعداد شعر:900 

نوع فایل:اندروید

حجم فایل:2 مگابایت

 دریافت

  • ۲۶ فروردين ۰۰ ، ۰۵:۱۷
  • علی اسماعیلی وردنجانی

رحمت کردگار سبحان آب
نعمت پر بهای یزدان آب

و من الماء کل شیء حیّ
زندگی طبق نص قرآن آب

باعث خرّمی و سر سبزی است
رونق گلشن و گلستان آب

می دهد روشنی به دیده ی ما
روشنی بخش روح انسان آب

پر بهاتر ز آب چیزی نیست
چون گهر قطره های باران آب

در زمستان بهار می کاریم
برف و باران و صد زمستان آب

گل و گلدان به پشت پنجره ها
پنجره، خانه ها و گلدان آب

زنده رود است زنده از باران
زینت زنده رود و سامان آب

بی طهارت نماز بی معناست
گوهر پاک ملک ایمان آب

قطره هایش گران بها چو طلا
گوهر پر بهای ایران آب

هر کجا آب هست زندگی است
کوه ها، دشت ها، نیستان آب

آب یعنی همیشه شادابی
روی لب غنچه های خندان آب

با صفا گشته اصفهان از آب
عطر قمصر، گلاب کاشان آب

خرم از آب خرم آباد است
شوش دانیال تا خراسان آب

شر شر آب زندگی بخش است
جان شیرین و جان جانان آب

مهربانی اگر که می جوئید
هست محبوب مهربانان آب

نان هم از آب زندگی دارد
زندگی بخش بوده بر نان آب

آب یعنی سکون و آرامش
اولین درس هر دبستان آب

آب یعنی که اول خلقت
نقطه ی اوج و خط پایان آب

درد ما هست درد بی آبی 
هست ما را شفا و درمان آب

زد منادی ندا که ای انسان
مهر زهراست طبق فرمان آب

هریک از قطره های او چون ماه
یا که چون اختری فروزان آب

حوض زیبا میان هر مسجد
خنک افزای هر شبستان آب

دشت و صحرا ز آب سرسبز است
میبد و بافق، یزد و کرمان آب

گوهری اینچنین گرانقیمت
پس چرا هست مفت و ارزان آب

باز هم کم  سروده ام از آب
گر سرایم هزار دیوان آب...

  • ۰۳ فروردين ۰۰ ، ۰۶:۵۵
  • علی اسماعیلی وردنجانی

پنجره ای گشوده ام رو به فضای بندگی
مرغ دلم پریده تا اوج هوای بندگی 

فلسفه ی وجود من عبادت است و بندگی
آمده ام در این جهان فقط برای بندگی 

کار خدا خدایی و کار بشر عبودیت
ولی ز بندگی شدم بنده خدای بندگی 

کرده خدا بهشت را بنا برای بندگان
بهشت شد بنا روی سنگ بنای بندگی 

صفا گرفته ملک دین همیشه از صفای دل
گرفته دل ولی صفا خود از صفای بندگی 

فنای حق هر آن که شد، سعی به بندگی کند
بقا گرفته هر کسی که شد فنای بندگی

مس وجود آدمی به سادگی طلا شود
طلا شود مس بشر ز کیمیای بندگی 

درد بشر دوا شود اگر که بندگی کند
هست دوای درد ما فقط دوای بندگی

دور شدن ز بندگی باعث سختی دل است
طاهر و صیقلی شود دل از جلای بندگی

کبر و غرور مایه ی تباهی و فساد ماست
گنج همیشه جاودان،گنج طلای بندگی 

خدا نهاده بر سرم تاج ز عزت و شرف
چون که به تن نموده ام بنده ردای بندگی 

بیم و امید هر دوشان لازمه ی سعادتند
هست همیشه در دلم خوف و رجای بندگی 

به شکر آن که حق مرا بنده خود بیافرید
حمد و ثنای او کنم حمد و ثنای بندگی 

خدا به شرط بندگی مرا بهشت می برد
بهشت جاودان مرا اجر و بهای بندگی

 

 

 

 

  • ۰۶ بهمن ۹۹ ، ۰۷:۰۶
  • علی اسماعیلی وردنجانی

چشم بگشوده و سرگرم تماشا شده است 
شیعه و شیفته ی حضرت مولا شده است
«قطره در محضرِ دریاست که دریا شده است
خادمِ خانه یِ آقاست که آقا شده است»

بر لبش صبح و مساء آیه ی قرآن بوده
سینه اش آینه ی حضرت سبحان بوده
«آنقَدَر پشتِ درِ خانه یِ خوبان بوده
که درِ خانه یِ خوبان به رویش وا شده است»

آنقدر بر همه احسان کرم دارد او
لطف بر هر عرب و ترک و عجم دارد او
نه فقط لطف به هر اهل حرم دارد او 
«نانْ رِسانِ همه یِ مردم دنیا شده است»

او کریم ابنِ کریم است و کرامت دارد
حسنی خصلت و صد جود و سخاوت دارد
به تهی دست و غنی هر دو عنایت دارد
«دردِ من در حرم یار مُداوا شده است»

از تبارِحسن(ع) و شیفته ی حیدر(ع) اوست
رهرو فاطمه(س) و حیدر(ع) و پیغمبر(ص) اوست
ملک دین را به یقین مثل یکی زیور اوست
«صحنِ او کرب و بلای وطن ما شده است»

رد پای قدم عبدالعظیم حسنی
فضل و جود و کرم عبدالعظیم حسنی
عطر سیبِ حرمِ عبدالعظیمِ حسنی
«شد گُواهم که پناهم گل زهرا(س)شده است»

حرمش عطر گلستان حسن(ع) را دارد
قدم او به روی دیده ی ما جا دارد
سینه ای پر ز تولا و تبرا دارد
آری او عبد عظیم است که مولا شده است

شکر یارب حرم اوست پناه همگان
دردمندان به در خانه ی او ناله کنان
زائران حرمش پیر و میانسال و جوان
کربلایی شدنِ جملگی امضاء شده است

  • ۲۹ آبان ۹۹ ، ۱۷:۵۹
  • علی اسماعیلی وردنجانی

شکر یارب چون که ما را هم مسلمان آفریدی 
شیعه ی مولا علی(ع) و اهل ایمان آفریدی

تو فرستادی برای ما کتابی آسمانی 
شیعیان را پیرو اسلام و قرآن آفریدی

«قُل تَعالَوا نَدعُ...» شد در شان آل الله (ع) نازل
شکر یارب اهل بیت(ع) و آلِ عمران  آفریدی

یاسر و مقداد و سلمانند الگوهای شیعه
شکر یارب یاسر و مقداد و سلمان آفریدی

ای که گفتی در کتاب خویش «لا اِکراهَ فِی الدّین»
شکر زیرا حق پرستی را تو آسان آفریدی

صادقُ آل محمد(ص) شیعیان را رهنما شد
 شکر ما را راه پوی راستگویان آفریدی

شیعیان راستین را نار شد «بردا سلاما»
از برای شیعه آتش را گلستان آفریدی

«سرّ تبیاناً لِکلِّ شیء» آل الله(ع) هستند
شکر یارب وحی را  تفسیر و تبیان آفریدی

شکر یارب کوثر قرآن تو، ام ابیهاست
حمد بی پایان تو را خیر فراوان آفریدی 

راه ما روشن شد از انوار آل الله(ع) یارب
حمد لله چارده خورشید تابان آفریدی 

توبه ی ما را پذیرفتی تو بعد از هر خطایی
شکر بعد از هر خطا ما را پشیمان آفریدی 

عید میلاد است و خنده گشته بر لبها شکوفا
شکر یارب چون لب ما را تو خندان آفریدی 

شیعگی یعنی که انسانیت و اخلاق و ایمان
ای خدا شکرت که ما را نیز انسان آفریدی 

  • ۱۳ آبان ۹۹ ، ۰۴:۴۱
  • علی اسماعیلی وردنجانی

نماد فتنه که «انّ الرّجل لیهجر» گفت
منافقانه سخن از روی تکبر گفت

کسی که داعیه ی پیروی ز احمد(ص) داشت
نه صادقانه که او از سر تنفّر گفت 

به جز حسادت و کینه نبود در دل او
به دین سبب سخن خویش با تمسخر گفت

تمام دین شده از این کلام او ویران
چقدر او سخن خویش با تبحّر گفت 

جمود و جور و تحجر نماد او هستند
و این کلام هم آن عامل تحجّر گفت

گمان نداشت کسی، این چنین سخن گوید
ز روی بی ادبی، فوق هر تصوّر گفت

ستون دین بشکست و مسیر دین گم شد
از آن کلام که او از روی تبختر گفت 

و گفت: اشهد ان لا اله الا الله 
شهادتی که فقط از روی تظاهر گفت

ز جهل، بی خبران پیروان او شده اند
حدیث دین خدا از سر تجاهر گفت

نمود فخر به تعداد پیروان خودش 
به نص وحی که الهاکم التکاثر گفت

نزد به احمد مختار(ص) او فقط تهمت
به اهل بیت نبی (ص)با دو صد تغایر گفت

به هر کجا که سخن از ولای حیدر(ع) بود
به هر بیان که توانست در تناظر گفت

به هر مکان و زمان و به هر بیان و سخن
به صورت متناوب و یا تواتر گفت

به غیر وحی نگوید سخن رسول خدا(ص)
منافقی به او «انّ الرّجل لیهجر» گفت

  • ۲۲ مهر ۹۹ ، ۱۶:۲۹
  • علی اسماعیلی وردنجانی

1

بهشت روی زمین است صحن شاه چراغ
به عرش و فرش نگین است صحن شاه چراغ
حریم قدس رضا(ع) حج ما فقیران است
حریم اهل یقین است صحن شاه چراغ

2

ملائک اند همه زائران شاه چراغ
و شیعیان همگی در امان شاه چراغ
ز روز حشر و ز گرمای سخت روز حساب
چه غم که بر سر ما سایبان شاه چراغ

3

تا پای گذاشت بر زمین شاه چراغ
شد نور دل اهل یقین شاه چراغ 
باشد حرمش کعبه حاجات و نیاز
صحن حرمش عرش برین شاه چراغ

4

ای مایه ی فخر همه ی مردم ایران
لبریز دل و جان تو از پرتو ایمان
شد نام تو تسبیح مناجات ملائک
صحن حرمت قطعه ای از جنت رضوان

  • ۰۷ تیر ۹۹ ، ۱۷:۳۶
  • علی اسماعیلی وردنجانی

ما فقیرانه به درگاه خدا آمده ایم
دردمندیم و به دنبال دوا آمده ایم

ما نداریم امید مدد از غیر خدا
مضطرانه و به امید و رجا آمده ایم

صاحب خانه پر از لطف و عطا و کرم است
ما گدائیم و به امید عطا آمده ایم

دست خالی کسی از درگه او باز نگشت
ای خدا شکر که ما نیز به جا آمده ایم

بین یک کاف و یکی نون همه گنجینه ی اوست«1»
ما به سر چشمه ی احسان و سخا آمده ایم

با دل پر ز امید و بصر اشک آلود
دست خالی و لب پر ز دعا آمده ایم 

ما نداریم اگر منزلتی پیش خدا
لیک با واسطه ی آل عبا(ع) آمده ایم

نرویم از در حق تا نستانیم صله
بی نوائیم و گدائیم و کجا آمده ایم 

 

1_إنَّما أمْرُهُ إذا أرادَ شَیْئا أنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فیکون  «سوره مبارکه یس آیه 82»

  • ۲۲ خرداد ۹۹ ، ۱۵:۴۶
  • علی اسماعیلی وردنجانی