اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

بایگانی
پیوندهای روزانه

۱۳۲ مطلب با موضوع «سایر موضوعات» ثبت شده است

در ری بنا نهاده شده کربلای تو
ما زائریم زائر صحن و سرای تو

چون بر سر تو سایه ی آل محمد(ص) است
نوشیم ما ز ساغر آل عبای تو

تو سیدالکریمی و عطر گل حسن(ع)
پیچیده است عطر حسن(ع) در فضای تو

رفتی از این جهان و جهان داغدار توست
خاک غم است بر سر ما در عزای تو

مثل حسن(ع) تو نیز سخی هستی و کریم
ما ریزه خوار سفره ی جود و سخای تو

رفتی و ما ز داغ تو خون گریه می کنیم
اما همیشه در دل ما هست جای تو

تو سید الکریمی و سلطان قلبها
بیچاره ایم ما و غریب و گدای تو

با حال خسته زائر کوی تو گشته ایم
چشم امید ماست به لطف و عطای تو

  • ۲۴ فروردين ۰۴ ، ۱۹:۱۱
  • علی اسماعیلی وردنجانی

رمضان رفت و عید فطر آمد
ماه ذِکر و دعا خدا حافظ
ماه مهمانی خدای رحیم
ماه حمد و ثنا خدا حافظ

عید فطر آمده خدا را شکر
حیف شد؛ شد تمام ماه صیام
می کشم انتظار مدت ها 
تا نمایم به ماه روزه سلام

عید فطر است عید صبر و رضا
عید شکر خدای عالمیان
عید یک ماه بندگی کردن
عید شُکر تلاوت قرآن

رمضان ماه توبه و غفران
ماه سجاده و نیایش بود
ماه شب زنده داری و توبه
موسم طاعت و ستایش بود

رمضان فصل عشق بازی بود
عاشقی با خدای بی همتا
تا سحرگاه یا علی(ع) گفتن
بیعتی عاشقانه با مولا

حیف شد حیف ماه رحمت رفت
ماه احسان و بخشش و برکات
ماه غفران و ماه آمرزش
ماه توبه و ماه فوز و نجات

عید فطر است و عید پاداش است
مزد یک ماه بندگی کردن
همه دم زیر پرچم اسلام
شاد و مسرور زندگی کردن

رمضان فرصتی طلایی بود
ماه شب های قدر و ماه صیام
ماه جوشن کبیر و ماه مجیر
ماه دوری ز هر گناه و حرام

رفت ماه صیام و عید آمد
عید یک ماه روزه و امساک
عید یک ماه با خدا بودن
عید پرواز روح تا افلاک

عید فطر است و وقت شکر خدا
شکر لله و حمد یا الله
حیف شد رفت ماه استغفار
ماه بخشایش خطا و گناه

رمضان ماه رحمت و برکت
رمضان ماه صبر بود و صلات
می فرستم به شکر این نعمت
به محمد و آل او صلوات

  • ۱۰ فروردين ۰۴ ، ۲۳:۱۸
  • علی اسماعیلی وردنجانی

شب قدر است و به درگاه خدا می نالم
روسیاهم من و شرمنده از این احوالم

عمر من طی شده در گمرهی و بی خبری 
گر چه افتاده ام از شاخه من اما کالم

بی نوا هستم و بیچاره و محتاج و فقیر
گر چه عمریست پی ثروت و کسب مالم

توشه ام هیچ ولی بار گناهم سنگین
منم آن مرغ که بشکسته به سنگی بالم

راه دور است و پر از حادثه و پیشامد
سفری سخت و تهی دست و پریشان حالم

هست پرونده ی من تیره تر از شام سیاه
شرم بادا به من از زشتی این اعمالم

بار سنگین گناهان کمرم را خم کرد
شرم دارم من از این قامت همچون دالم

از سحر تا به شبانگاه خطا پشت خطا
همه روزه به همین شیوه و این منوالم

بار عصیان و گناهم شده میلیون ها تُن
نیست اما عمل نیک یکی مثقالم

هست بر گردن من حق هزاران انسان
عاقبت می شکند گردنم از این شالم

عمر من طی شده در گمرهی و بی خبری
شده پاشیده به فرقم همه خاک عالم

عمر من طی شد و من غافلم از قبر و معاد
غافلم کرده ز عُقبی همه ی آمالم

نیک نامان جهان جمله فروتن هستند
من به اعمال بد و زشت خودم می بالم

سخت می ترسم از آن صحنه که هنگام ورود
کسی از آل علی(ع) نیست به استقبالم

  • ۲۸ اسفند ۰۳ ، ۰۳:۴۰
  • علی اسماعیلی وردنجانی

فرق دارد راه ما من با شماها نیستم
شیعه هستم با شما مؤمن نماها نیستم 

می گذارم پا به جای پای مولایم علی(ع)
  هم مسیر جمعی از حیدر(ع) جداها نیستم

از خدا دم می زنید اما خدایتان بُت است
حق پرستم بنده ی این ناخداها نیستم

خواندن قرآنتان نوعی ادا بازی شده
من طرفدار چنین سبک و اداها نیستم

چون دعاهای شما یک نوع تنبل پروری است
هرگز آمین گوی این فرم از دعاها نیستم

راه حق رفتن بدون رهنما ناممکن است
همسفر با جمعی از بی رهنماها نیستم

نیست در رفتار من یک ذره هم رنگ ریا
عضو کانون شما اهل ریاها نیستم

بر سر عهدی که می بندم بمانم تا ابد
با هر آنکس کرده بر حیدر(ع) جفاها نیستم

می تواند هر کسی باشد برادر با شما 
من برادر با شما از خود رضاها نیستم

جای خون جاری است در رگ های من مهر علی(ع)
شکر یارب تابع حال و هواها نیستم 

یا علی(ع) گفتن کجا و با علی(ع) بودن کجا
با علی(ع) عشق است؛ با لحن و نواها نیستم

با علی(ع) هستی قدم بگذار بر چشمان من
نیستی گر با علی(ع)، من با شماها نیستم

  • ۲۲ اسفند ۰۳ ، ۰۷:۵۴
  • علی اسماعیلی وردنجانی

از پای تا به سر همه ایمان و باوری
تو بهترین انیس و ندیم پیمبری

دارایی تو خرج حمایت ز دین شده
اسلام را معین و مددکار و یاوری

ام الائمه حضرت زهراست، دخترت
این فخر بس که مادر زهرای اطهری

مولا علی(ع) وصی و وزیر محمد(ص) است
دارد بتول(س) دخترت این گونه شوهری

باشد مقام قرب تو هم شأن انبیاء
جز مصطفی(ص) ز باقی پیغمبران سری

رفتی و گشته چشمه ی خون در عزای تو
چشمان مصطفی(ع) که ندارد مکرری

هم ناله اند اهل سماء در عزای تو
نالند مثل ام ابیها(س) و کوثری

پوشیده است رخت عزا عرش کبریا
مانده برای اهل سما دیده ی تری

رفتی و در غم تو زند دست غم به سر
کنده ز جا اگر چه علی(ع) درب خیبری

هستند مسلمین جهان داغدار تو
بانو عزای توست عزای سراسری

فردا دو چشم ماست به لطف و عنایتت
بانو شفیعه چون که به فردای محشری

  • ۱۹ اسفند ۰۳ ، ۰۴:۲۲
  • علی اسماعیلی وردنجانی

راندگان درگه حیّ رحیم
جملگی در گرد شیطان رجیم

نقشه ها را یک به یک رو می کنند
جمله اُستادند و جادو می کنند

جمله ی آن نقشه ها ترکیب شد
تا که طرح جامعی تصویب شد

مجری آن نقشه شیطانی جوان
رفت در نزدِ یکی از عابدان

روز و شب با سینه ای پر سوز و آه
داشت در ظاهر سخن ها با اله

دید عابد چون عبادت های او
کرد از حال خوش او‌پرس و جو 

گفت شیطان کرده ام من یک زنا
یاد آرم چون که از آن ماجرا

اشگ جاری می شود بر گونه ام
در عبادت زان جهت این گونه ام

مرد عابد خورد از شیطان فریب
کرد او قصد زنایی عن قریب

رفت نزد فاحشه او با شتاب
تا نماید در عبادت انقلاب

دست عابد را گرفت آنجا اله
تا نیافتد او در آن دام گناه

فاحشه تا چهره ی عابد بدید
در وجودش آتشی شعله کشید

فاحشه با مرد چون کنکاش کرد
مرد عابد راز خود را فاش کرد
 
فاحشه گفتا که از راه گناه
هیچ کس همدم نگردد با اله

توبه کن این نقشه ای شیطانی است
این طریق کفر و بی ایمانی است

فاحشه آن نقشه را خنثی نمود
فاحشه ابلیس را رسوا نمود

مرد عابد شرم کرد از کار خود
فاحشه شرمنده از کردار خود

طرح نو افکنده در افکار خویش
توبه کردند آن دو از کردار خویش

کرد یاری هر دو را حیّ رحیم
رسته اند از دام شیطان رجیم

نقشه ی ابلیس شد چون بر ملا
هر دو آوردند شکر حق به جا

چون خدا باشد رحیم و مهربان
دستگیری می کند از بندگان

گر خدا سازد رها دست بشر
آدمی گردد اسیر دام شر

با توکل بر خداوند رحیم
می رهیم از دام شیطان رجیم

  • ۱۴ اسفند ۰۳ ، ۰۴:۱۴
  • علی اسماعیلی وردنجانی

مژده مژده بهار قرآن است
مؤمنین شادمان و مسرورند

همه هستند میهمان خدا
بر سر سفره هایی از نورند

ماه ماه انابه و توبه
موسم بخشش گناهان است

فصل یاری گرفتن از قرآن 
وقت نه گفتنِ به شیطان است

ماه ماه قرائت قرآن
ماه ماه عبادت است و دعا

ماه ماه خدا خدا گفتن
موسم عاشقی است ماه خدا

رمضان ماه راز و ماه نیاز
تا سحر با خدا سخن گفتن

لطف حق را ببین که در این ماه
اجر دارد برای ما خُفتن

رمضان موسم عبادت و عشق
رمضان ماه بندگی کردن

رمضان فرصتی است ناب و قشنگ
ماه با عشق زندگی کردن

ماه رقص ستاره های قشنگ
ماه فرّ و شکوه ایمان است

ورد لب های مسلمین جهان  
دم به دم آیه های قران است

ماه امید و ماه شور و نشاط
مؤمنان موسم شکیبایی است

ماه تمرین صبر و طاقت و حلم
موسم رویش و شکوفایی است

ماه شب های قدر، ماه علی(ع)
ماه جوشن کبیر و ماه مُجیر

ماه امداد خواهی از الله
مدد از خالقی که هست نصیر 

ماه میلاد حضرت نور است
پا گذارد به خاک امام حسن(ع)

با قدومش صفا دهد به جهان
چشم آل علی(ع) همه روشن

مؤمنان شاکر خدا هستند
در سحرها و موقع افطار

سجده ی شکر آورند بجا
چون که هستند در صف ابرار

روزه داران و شیعیان علی(ع)
موقع خواندن کتاب خدا

من که سر تا به پا خطا هستم 
از شما دارم التماس دعا

  • ۱۱ اسفند ۰۳ ، ۰۸:۴۹
  • علی اسماعیلی وردنجانی

بد بخت شد آن که باخته عقبا را
داده است ز کف راحتی فردا را

دم می زند از دین که به نانی برسد
بر پایه ی دین کرده بنا دنیا را

  • ۲۲ بهمن ۰۳ ، ۱۲:۳۴
  • علی اسماعیلی وردنجانی

آسمان ها ستاره می بارند
خبری ناب و تازه در راه است

پسری چشم بر جهان بگشود
که رقیب ستاره و ماه است

خنده روئیده بر لبان حسین(ع)
قند گردیده در دل او آب

پسری را گرفته در دامن
که ز زیبایی است چون مهتاب

پسر ارشد حسین(ع) است او
نام زیبای او علی اکبر(ع)

جلوه گر گشته است در ایشان
ویژگی های ناب پیغمبر(ص)

چشم بگشوده بر جهان اکبر(ع)
تا که از دین حق کند یاری

سجده ی شکر می کند حیدر(ع)
صلوات است بر لبش جاری

تهنیت گفت بر حسین(ع)، حسن(ع)
مقدم اکبرت مبارک باد

بر لبت خنده جاودانی باد
دل تو تا همیشه خرّم و شاد

میهمان حسین(ع) شد زینب(س)
تهنیت بر حسین(ع) و لیلا(س) گفت

چشمش افتاد بر رخ اکبر(ع)
بارک الله به سبط زهرا(س) گفت

لب آل علی(ع) همه خندان
همه در رفت و آمدند آنان

قدسیان شادمان و خرسندند
میهمان محمدند آنان

شده در مقدم علی اکبر(ع)
همه جای جهان چراغانی 

بوی عطر محمدی پیچید
چشم ها شد ز شوق بارانی 

هر کسی دید روی اکبر(ع) را
محو رخسار مثل ماهش شد

هر که چشمش به چشم او افتاد
مبتلایش از آن نگاهش شد

خُلق و خُویَش همه محمدی است
جلوه از نور احمدی دارد

به خدا این جمال و این سیرت
صلوات محمدی دارد

  • ۱۹ بهمن ۰۳ ، ۱۹:۱۳
  • علی اسماعیلی وردنجانی

 حیوان دو پا بودی و گفتی منم انسان؛ از حیله ی  شیطان
کارت شده تزویر و ریا، حقه و بهتان؛ از حیله ی شیطان

محصولت اگر با ثمن بخس گران است؛ نرخش دو قران است
آن را بفروشی تو به صدها و هزاران، از حیله ی شیطان

فرصت طلب و در طلب پست و مقامی؛ جوینده ی نامی
هستی تو فقط در طلب شهرت و عنوان؛ از حیله ی شیطان

یک عمر چپاول کنی و غارت مردم؛ با زور و تحکّم 
لعنت بکنی بعد به ابلیس و به شیطان، از حیله شیطان

باشد هدف از خلقت تو بندگی حق؛ جویندگی حق
کردی تو ولی در همه دم شورش و طغیان؛ از حیله ی شیطان

یک عمر خطا کردی و تقصیر و جنایت، در اوج جسارت
غافل شدی از عاقبت شوم و بد آن؛ از حیله ی شیطان

آهودل و ترسو و جَبان بودی گفتی؛ با فخر و درشتی
من شیر دلم مثل خود رستم دستان؛ از حیله ی شیطان

فرمان خدا را تو اطاعت ننمودی؛ عبادت ننمودی
یک عمر ز تو سرزده سرپیچی و عصیان؛ از حیله ی شیطان

از هر صفت نیک شدی پاک و مُبرّا؛ بی حُرمت و رسوا
بی زینت و پیرایه ولی ساده و آسان؛ از حیله ی شیطان

فردوس که شایسته ی تو بود از اول؛ گردیده محوّل
رفت از کفت ای غافل و ای بی خبر ارزان؛ از حیله ی شیطان

دنیای تو آباد شد و چند صباحی؛ بردی تو رِباحی
عقبای تو اما شده مخروبه و ویران؛ از حیله ی شیطان

تسبیح الهی به لبت نقش نبسته؛ ای بند گسسته
خالی است مگر قلب تو از باور و ایمان؛ از حیله ی شیطان

خواندی تو به هر روز رُمان های فراوان؛ تا نقطه ی پایان
یک آیه نخواندی تو همه عمر ز قرآن؛ از حیله ی شیطان

از مجلس روضه هدفت خوردن چایی است؛ این شیوه گدایی است
داری طمع  روضه ای از جنت رضوان؛ از حیله ی شیطان

پنداشتی از توست جهان تا به قیامت؛ کردی تو حماقت
خود را تو نپنداشته ای مدعو و مهمان؛ از حیله ی شیطان

عمرت به سر آمد همه در کفر و ضلالت؛ از روی حماقت
نادم نشدی هیچ و نگشتی تو پشیمان؛ از حیله ی شیطان

هر جا که بَدی بود دویدی سوی آنجا؛ بی وحشت و پروا
از نیکی و تقوا تو فراری و گریزان؛ از حیله ی شیطان

گفتم به تو صد پند ولی غافلم از خویش؛ منِ مفلس و درویش
از مصرع یک تا به همین مصرع پایان، از حیله ی شیطان

  • ۳۰ دی ۰۳ ، ۲۲:۰۶
  • علی اسماعیلی وردنجانی