اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

بایگانی
پیوندهای روزانه

۸۵ مطلب با موضوع «حضرت امام حسین ع» ثبت شده است

شاعر بخوان غزل، غزلی با نوای اشک
ما را ببر به کرببلا، کربلای اشک

بگشای لب برای دعا با دلی غمین
چون مستجاب می شود آنجا دعای اشک

با درد و غم قرین شدگان را خبر بکن
 درمان کنند مشکل خود با دوای اشک

مادر به من نداده به جز شیر غصه را
یک عمر مدح غصه گفتم و خواندم ثنای اشک  

یک لحظه غم به اوج سعادت برد مرا
کوشم تمام عمر برای رضای اشک

تا اوج آسمان برسد نغمه های غم
پروردگار می شنود نغمه های اشک

یک لحظه اشک دیده، رهایم نمی کند
صد آفرین به لطف و صفا و وفای اشک

با اشک چشم خانه دل را صفا دهیم
از ما هزار حمد و سپاس از خدای اشک

از بار غصه پیر و زمین گیر گشته ایم
شد تکیه گاه پیری ما این عصای اشک

از داغ کشته گان و اسیران کربلا
شد کار ما به چشمه ای از خون شنای اشک

از بعد روز حادثه اشک است یار ما
ای وای اگر  که دیده بگیرد عزای اشک

یک یا علی(ع) بگفتم شد عاشقی شروع
یک یاحسین(ع) گفتم و شد کیمیای اشک

هر قطره اشک گوهر ناب است ای عزیز
جانها بها گرفته همه از طلای اشک

یک قطره اشک چون که جلا می دهد به دل
صیقل بده به خانه ی دل با جلای اشک

  • ۱۷ مهر ۹۵ ، ۰۸:۳۸
  • علی اسماعیلی وردنجانی

از کمان حرمله، سرو چمان شد قد کمان
قامت، قد قامتی وقت اذان شد قد کمان

روی شانه داشت مردی کودکی لب تشنه را
دیدمش آن مرد را در آن میان شد قد کمان

بر گلوی کودکی تیری اصابت کرده بود
پای گهواره یکی شیرین زبان شد قد کمان

این خبر آمد به گوش اهل عالم ناگهان
داغ سنگین بود از این غم جهان شد قد کمان

سر به زانوی عزا افلاکیان بگذاشتند
دیده ها خون گریه کرد و آسمان شد قد کمان

از کمان چون شد رها تیر و گلو را پاره کرد
با هزاران شرم حتی آن کمان شد قد کمان  

فصل فصل غصه شد، رنگ بهاران تیره شد
سال ها شد رنگ پائیز و خزان شد قد کمان

بعد ها وقتی به لب می خورد چوب خیزران
با دوچشم خویش دیدم خیزران شد قد کمان

هر که نامی داشت شد لبریز غصه سینه اش
یا اگر بی نام بود و بی نشان شد قد کمان

عالم هستی به تن پوشید رخت غصه را
آسمان گریان شد و رنگین کمان شد قد کمان

آدمی در این میانه امتحانی سخت داشت
آدمیت شد قبول و امتحان شد قد کمان

گر چه فردوس برین جای غم و اندوه نیست
حوری و غلمان به فردوس و جنان شد قد کمان

کاروانی غم زده شد راهی شام بلا
کاروان سالار، در این کاروان شد قد کمان

شرح غصه سخت و سنگین است خون باید گریست
از کمان وقتی سخن گفتم  زبان شد قد کمان

  • ۱۵ مهر ۹۵ ، ۰۸:۳۵
  • علی اسماعیلی وردنجانی


سوگواری چیست دانی؟ دیده ای تر داشتن
سینه ای پاک و دل و جانی معطر داشتن

پیکر مولای ما افتاده اندر خاک و خون
خاک غم در این عزا پیوسته بر سر داشتن ؟

در میان قتلگه در زیر صدها تیغ و تیر
در کنار قتلگاه ای وای خواهر داشتن

زین مصیبت می چکد از چشم زهرا(س) خون دل
وای اگر مظلوم را مظلومه مادر داشتن 

در ره اسلام و قران داد جان خویش را
تا بیاموزد به ما ایمان و باور داشتن

تشنه لب آمد برون از شط ابوالفضل(ع) رشید
تا بگوید چیست مفهوم برادر داشتن

سوگواری چیست؟ زینب وار از غم سوختن
در غم مولای خود احوال مضطر داشتن

در عزای خسرو خوبان حسین ابن علی(ع)
غصه ها در سینه و حالی مکدّر داشتن

 درد و غمها می زند آتش به جان آدمی
سخت تر وقتی به زانو راس اکبر (ع)داشتن

شد قیامت روز عاشورا زمین کربلا
دم بدم یادی از آن صحرای محشر داشتن

روی دست خود گرفته کودکی شش ماهه را
وای اگر تیری نشان حلق اصغر(ع) داشتن 

خیمه ها می سوزد و جسم شهیدان روی خاک
بر سر نیزه سری پاک و مطهر داشتن

گه به روی نیزه و گاهی درون تشت زر
در تنوری وای اگر خاکستری سر داشتن

ابر غمها غصه می بارد دمادم بر زمین  
گوئیا باید که از غم یار و یاور داشتن 

سوگواری چیست؟ اشک غصه و غم ریختن
دامنی دریا برای آل حیدر(ع) داشتن

  • ۱۲ مهر ۹۵ ، ۰۸:۳۳
  • علی اسماعیلی وردنجانی

سلام من به محرم به خون پاک شهیدان
درود من به ورقهای پاره پاره قران

سلام من به حسین(ع) و به اشک دیده زهرا(س)
سلام من به رگ از قفا بریده ی مولا

سلام من به محرم، به اشک چشم یتیمان
به آه و ناله زینب(س)، به رنج پای اسیران

سلام من به رقیه(س)، به گونه های کبودش
به زینب(س) و به نماز شب و قیام و قعودش

سلام من به محرم، به کام تشنه اصغر(ع)
به کربلای معلی که بود وادی محشر

سلام من به ابوالفضل(ع)، به دست های علمدار
به دیده های پر ازخون به شیعه های عزادار

به اکبر و لب خشک و به آخرین سخنانش 
سرش به زانوی بابا، نبود تاب و توانش

سلام من به محرم به آن شجاعت قاسم(ع)
سلام من به حسین(ع) و به آن حمایت قاسم(ع)

سلام من به محرم  به  تشنه ی لب دریا
به کشته های فتاده به روی ماسه صحرا  

به حال خسته ی زینب(س) سلام تا به قیامت
سلام من به محرم، به ماه خون و شهادت

سلام من به محرم به داغ سینه ی مهدی (عج)
سلام  من به محرم به اشک دیده ی مهدی(عج)

به آن دو چشم که از غصه خون گریسته دائم
سلام من به محرم به نام حضرت قائم (عج)

 

  • ۱۰ مهر ۹۵ ، ۰۸:۱۲
  • علی اسماعیلی وردنجانی


به یمن مقدم سه گل، صفا گرفته باغ دین
حسین(ع) و عباس علی(ع)، امام زین العابدین(ع)

فرشتگان آسمان در آرزوی وصلشان
بال گشوده فوج فوج همه روان سوی زمین

خانه ی زهرا(س) و علی(ع) مرکز انوار خداست
گشته نگاهبان آن، حضرت جبریل امین

ذکر لب فرشتگان یا علی(ع) است و یاحسین(ع)
به شکر سر به سجده است، علی امیر مومنین(ع)

کار تمام شیعیان شادی و شور است و نشاط
و تهنیت به یکدگر، کار همه اهل یقین

خرمی بهار از نشاط و شور این سه گل
احلی من العسل همه، قشنگ و ناز و نمکین

به هر کجا نظر کنی بزم نشاط و شادی است
یکی دهد ترنجبین و آن یکی سکنجبین

ترجمه ای نوشته است خدا به آیه های وحی
و بچه های فاطمه(س) ترجمه ی وحی مبین

شکر خدای متعال، که شیعیان حیدریم
و شیعیان حیدرند، میان خلق برترین

  • ۲۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۸:۲۲
  • علی اسماعیلی وردنجانی