اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

بایگانی
پیوندهای روزانه

۱۵ مطلب با موضوع «حضرت امام باقر ع» ثبت شده است

بار دگر رسول خدا(ص) داغدار شد
روح الامین به غصه و محنت دچار شد

دیوارهای شهر همه رنگ غم گرفت
وقت عزاست غم به دل روزگار شد

فصل خزان رسید و زمان مصیبت است
رخت عزا به قامت فصل بهار شد

باغ بهشت  نیست اگر جای رنج و غم
حال بهشتیان ولی ز غمش ناگوار شد

عرش خدا دوباره سیه پوش گشته است
قلب ملک اسیر غم بی شمار شد

فصل عزای حضرت باقر(ع) رسیده است
هر دل اسیر غم شد و هر دیده زار شد

جسم مطهرش که روان شد سوی بقیع
از غصه خاک بر سر لیل و نهار شد

گریند اولیا و غمینند انبیا
شیعه به غم نشست و دلش غصه دار شد

اهل دو عالم از غم او گریه می کنند
اما قسم به کعبه که او رستگار شد

  • ۲۳ خرداد ۰۳ ، ۱۵:۴۷
  • علی اسماعیلی وردنجانی

لب را گشود و خواندن قرآن شروع شد

خندید گل که بارش باران شروع شد

تا باقر العلوم(ع) قدم زد به روی خاک
شور و نشاط و شادی یاران شروع شد

قد قامت الصلوه که وقت نماز شد
سیر و سلوک رهرو یزدان شروع شد

استاد علم و معرفت آمد به این جهان
تبریک درس و مشق دبستان شروع شد.

با یک نگاه برد دل از اهل آسمان
سیر سروش سوی گلستان شروع شد

در مقدمش اهالی دنیا شدند شاد
لبخند شادمانه ی انسان شروع شد

یک گل رسید و گلشن ایمان بهار شد
الفاتحه، که ختم زمستان شروع شد

جشن ولادتش شده بر پا در آسمان
رقص ستاره های درخشان شروع شد

باغ بهشت گشته چراغان ز مقدمش
جشن و سرور حوری و غلمان شروع شد

سر تا به پای او همه علم است و معرفت
درس خداشناسی و ایمان شروع شد

  • ۱۹ دی ۰۲ ، ۱۶:۰۳
  • علی اسماعیلی وردنجانی

من یادگار خاطرات کربلایم

من با غم و درد و مصیبت آشنایم

در کودکی رنج اسیری دیده ام من
یک عمر با آن غصه ها رنجیده ام من

از کربلا سوغات غم آورده ام من
بر دوش خود رنج و ستم آورده ام من

از کربلا من خاطراتی تلخ دارم
از کودکی تاریک بوده روزگارم

سوز عطش را بارها احساس کردم
مثل علی اصغر(ع) پر از اندوه و دردم

چیزی حریف قدرت گرما نمی شد
سوز عطش را چاره ای پیدا نمی شد

من خیمه ها را شعله ور دیدم در آنجا
دیدم کتک می خورد زینب(س) مثل زهرا(س)

هفتاد دو گل پیش چشمم گشت پرپر
گل های پر پر گشته ی در خون شناور

در قتلگه چون جد خود را کشته دیدم
یک باره من از زندگانی دل بریدم

وقتی که شد هنگام تشییع جنازه
دیدم که دشمن زد به اسبان نعل تازه

دیدم که زینب(س) از غم مرگ حسینش
می ریخت جای اشک، خون از هر دو عینش

من خاطراتی از غلّ و زنجیر دارم
فصل خزان بوده است یاران نو بهارم

از ناقه افتادم به روی خاک صحرا
من هم کتک ها خورده ام مانند زهرا(س)

بند ستم، شنهای داغ و هُرم سوزان
پای برهنه، خسته جان، خار بیابان

بر روی خاک افتاده هفتاد و دو پیکر
سرهایشان بالای نی خورشید انور

سرهای سرداران به روی نیزه ها بود
اجسادشان بر خاک گرم کربلا بود

ما را به بزم میگساران بُرد دشمن
شد کار ما یک بار دیگر آه و شیون

هستیم چون ما وارث مُلک فدک ها
در بند غم خوردیم از دشمن کتک ها

بر آل پیغمبر(ص) بسی جور و جفا شد
ویرانه ای در شام غم ماتم سرا شد

دیدم رقیه(س) موی بابا شانه می زد
دل های ما را آتش آن دُردانه می زد

من حامل این خاطرات تلخ هستم
در عمر خود از رنج و غم هرگز نرستم

من تشنه ی یک جرعه از آب فراتم
جان داده ام من پا به پای خاطراتم

بازیچه ی من مرگ بوده در اسیری
دیدم به چشمم مرگ خود را در صغیری

امروز اگر چه کشته با دست هشامم
من کشته ی رنج و مصیبت های شامم

  • ۰۳ تیر ۰۲ ، ۱۵:۴۸
  • علی اسماعیلی وردنجانی

کیستم؟ گنجینه ی آیات قرآن مبینم

کیستم من؟ رهنما و مقتدای مؤمنینم
من تداوم بخش راه و رسم خیر المرسلینم
باقر علم نبیّ و قبله ی اهل یقینم

می شکافم من علوم آسمان ها و زمین را
کیستم؟ در من بجو تفسیر قرآن مبین را 
اندکی بر من نظر کن تا ببینی اصل دین را
یاد من لبریز شادی می کند هر دل غمین را

سربلند از آزمون های خداوند حکیمم
واسط فیض خدا و حجت حیِّ رحیمم
حق پرستان را امام و پیشوا هستم، زعیمم
ساکن قلب تمام اهل ایمان از قدیمم

کیستم؟ آئینه ای هستم که حق در آن هویداست
معجزات من بسی معجز تر از اعجاز عیساست
نکته آموز کلاس درسم ابراهیم و موساست
گلشن ملک ولایت از وجود من مصفّاست

 مؤمنان، چون وقت قد قامت رسد رکن اذانم
من ستونی از ستون های زمین و آسمانم
کیستم؟ تاج سر افلاکیان و خاکیانم
ذکر تسبیح و مناجات و دعای مؤمنانم

کیستم؟ خورشید و ماه آسمان علم و دانش
کیستم؟ باران رحمت روز و شب در حال بارش
معدن فضل و کرامت هستم و احسان و بخشش
مشکلات این جهان گیرد ز دست من گشایش

غرق نور از مقدمم شد کوه طور و طور سینا
ماه و خورشیدند محو و مات من وقت تماشا
کیستم من؟ واسط فیض خداوند توانا
کیستم؟ سبط رسول اللهم و فرزند زهرا(س)

نام من روز نخستین زینت عرش خدا شد
ذکر تسبیح و مناجات تمام انبیا شد
دردهای اهل عالم را مداوا و شفا شد
باعث پاسخ گرفتن از خدا وقت دعا شد

ذکر تسبیح و مناجات ملائک گشته نامم
کیستم من؟ آن که می گوید خدا هردم سلامم
همطراز آیه های وحی می باشد کلامم
نزد حق بالاتر از روح الامین باشد مقامم

کیستم؟ بحر العلومم معنی ام الکتابم
شارح احکام دین و شافع روز حسابم
من به حق قرآن ناطق، من همان اسلام نابم
کیستم؟ من بر فراز ملک هستی آفتابم

اهل عالم در حقیقت من صراط المستقیمم
من همان راه نجات خلق از نار و جحیمم
کیستم؟ من دشمن سر سخت شیطان رجیمم
من همان معنای بسم الله الرحمن الرحیمم

کیستم؟ سرتا به پا لبریز از نور الهی
ریشه کن گردد به دستم ظلمت و جور و تباهی
دشمنانم یک به یک محکوم ننگ و روسیاهی
بر سر هر کس گدای خانه ام شد، تاج شاهی

  • ۰۱ بهمن ۰۱ ، ۰۷:۳۷
  • علی اسماعیلی وردنجانی

سوغات من از کربلا رنج و عزا بود

هر روزم عاشورا و هرجا کربلا بود

سوغات من از کربلا اندوه و غم بود
هر خاطره یادآور ظلم و ستم بود

من رنگ غم دارد تمام خاطراتم
رنگ عزا، رنگ مصیبت، رنگ ماتم

احساس کردم درد و رنج و تشنگی را
حزن و غم عباس(ع) و آن شرمندگی را

با اصغر(ع)  شش ماهه همبازی شدم من
مانند او سرباز ممتازی شدم من

بهر عطش پیدا نمی شد هیچ چاره
دیدم که شد حلقوم اصغر(ع) پاره پاره

دیدم خیام از آتش کین شعله ور بود
خون دل زینب(س) که جاری از بصر بود

دیدم میان قتلگه افتاده بی سر 
جسم حسین ابن علی(ع) سبط پیمبر(ص)

دیدم که چون صحرای محشر کربلا شد
دیدم سر جدّم حسین(ع) از تن جدا شد

دیدم که دشمن جای تشییع جنازه
می زد به دست و پای اسبان نعل تازه 

دیدم که زینب(س) خاک غم می ریخت بر سر
خون گریه می کرد از غم داغ برادر

با کودکان بودم اسیر بند اعداء
خوردم کتک از دشمنان مانند زهرا(س)

می شد فرو در پای من خار مغیلان
پای برهنه می دویدم در بیابان

دیدم سری خاکستری بالای نیزه
دیدم زنی می سوخت از غم پای نیزه

دیدم خودم، از ناقه افتادند اطفال
دیدم که روی خاک طفلی بود بی حال

دیدم به روی نی سر سردارها را
دیدم کف پای یتیمان خارها را

ویرانه ی شام بلا شد خانه ی ما
پر بود از رنج و محن کاشانه ی ما

از کربلا تا شام بودم در اسارت
دیدم ز دشمن بارها جور و جسارت

بزم شرابم برده اند همراه زینب(س)
می سوختم با ناله ی جانکاه زینب(س)

مانند زینب(س) خورده ام من تازیانه
در دل مرا زخمی است، زخمی جاودانه

از پشت بام خانه ها شد سنگباران
هم کاروان غصه، هم راس شهیدان

دیدم رقیه(س) راس  بابا را بغل کرد
در شام غم محشر به پا با این عمل کرد

هرگز کسی مانند من ماتم ندیده
من باقرم با قامتی از غم خمیده

هرچند حالا کشته از زهر هشامم
من کشته ی رنج و مصیبت های شامم

  • ۱۴ تیر ۰۱ ، ۱۸:۱۶
  • علی اسماعیلی وردنجانی

السلام ای امام باقر علم

ای امام هُمام باقر علم

 ای شکافنده ی تمام علوم
 به مدیح تو هست این منظوم

سینه ات بحر پر تلاطم علم
قلبت اما پر از لطافت و حلم

باقرالعلم و پور زهرائی
فاتح قله های تقوائی

پای تا سر فضیلتی آقا
تو چراغ حقیقتی آقا

گفته های تو نور ایمان است
ترجمان کتاب قرآن است

باقر العلمی و سراسر نور
مثل آب وضو زلال و طهور

حکمت آموز توست جبرائیل
تحت فرمان توست اسرافیل

پرچم علم هست بر دوشت
شیعیان یک به یک کفن پوشت

منبر تو نماد معراج است
تا ابد شیعه بر تو محتاج است

تو نماد حقیقت و علمی
مظهر مهربانی و حلمی

تو برای همیشه جاویدی
 علم را اعتبار بخشیدی

هر کجا منبر خطابه به پاست
قال باقر(ع) کلام واعظ هاست

ای احادیث تو چراغ بشر
سخنانت حدیث درّ و گهر

جلوه ی ذات کبریائی تو
پسر سید البکائی تو

ریشه ات هل اتی و یاسین است
پیشه ات حفظ دین و آئین است

ای تمام علوم در چنگت 
جهل و جاهل هماره در جنگت

معدن فضل و علم و ایمانی
معنی آیه های قرآنی

باعث فیض حیّ سبحانی
ما کویر و تو مثل بارانی

قلم تو سلاح اسلام است
تبر انهدام اصنام است

علم تو رهنمای انسان است
مایه ی فخر هر مسلمان است

علم را آفتاب و خورشیدی
روشنی بخش راه توحیدی

شده عالم ز مقدمت گلشن 
چشم شیعه ز مقدمت روشن

عید میلاد تو مبارک باد
همه عالم ز مقدمت دلشاد

 

  • ۱۲ بهمن ۰۰ ، ۱۰:۲۶
  • علی اسماعیلی وردنجانی

اشک چون سیل جاری از چشمم شد برای محمد باقر(ع)
خانه ی دل پر است از غم و درد در عزای محمد باقر(ع)

ما نبودیم گر به ظهر عطش  یاور حق به کربلای حسین(ع)
یاری از حق کنیم در ظهر کربلای محمد باقر(ع)

بر سر نی نوای جانبخشی می ربودی دل از همه عشاق
دل ما رفته پای آن نیزه پا به پای محمد باقر(ع)

رفته مولای ما به بستر مرگ می کشد آخرین نفس ها را
شیعیان می کشند آه از دل همنوای محمد باقر(ع)

بی اثر بود چون دعای ما، بست بار سفر سوی عقبا
درد ما می شود ولی درمان، از دعای محمد باقر (ع)

ما عزادار حضرت عشقیم، در عزایش ز غصه می سوزیم
تا ابد گرد شمع او هستیم، مبتلای محمد باقر(ع)

شیعه هستیم و عاشق اوئیم، همه ی عمر دم زدیم از او
سر ما پیشکش به محضر او، جان فدای محمد باقر(ع)  

 

  • ۲۶ تیر ۰۰ ، ۰۷:۵۷
  • علی اسماعیلی وردنجانی

ای که تویی هدیه ی خالق سبحان ما
محمد ثانی و روحی و ریحان ما
اول ماه رجب گام زدی بر زمین
خاک قدم های تو سرمه ی چشمان ما

حسن دل آرای تو برده دل شیعیان
نام قشنگت شده ورد لب مؤمنان
شمس و قمر جلوه ای از رخ زیبای تو
شمع رخت روشنی داده به هر دو جهان

حضرت سجاد(ع) شد محو تماشای تو
از همه دل می برد صورت زیبای تو
 باقر هر علمی و آگهی از راز وحی 
تک تک آیات وحی شرح معمای تو

ای ز سراپای تو نور خدا جلوه گر
صورت زیبای تو هست چو قرص قمر
ای که شکافنده ی علمی و عالم تویی
سینه ی تو بحری از گوهر علم و هنر

ای که تویی واقف از جمله ی اسرار حق 
نور وجود شما معدن انوار حق 
هرکه تماشا کند چهره ی نورانیت 
دیده به چشمان خود جلوه ی رخسار حق

ای همه ی عرشیان طفل دبستان تو
شمس و قمر مات آن چهره ی رخشان تو
بال ملائک شده فرش قدوم شما
حضرت روح الامین بی سر و سامان تو

خواست خدا تا کند نقش خودش را عیان
عارض ماه تو را داد به عالم نشان 
شیفته ی صورت ماه تو اهل سماء
روی زمین دلبری می کنی از شیعیان

ای که تویی چون علی (ع) جلوه ی ذات خدا
آمدی و شد جهان از قدمت با صفا
راه سعادت فقط بگذرد از کوی تو
معنی قرآنی و روح نماز و دعا

ای که تویی وارث خون حسین(ع) شهید
خون دل از دیده ات در غم او می چکید
در ره شام بلا پیر شدی از ستم 
موی تو در کودکی گشت از این غم سپید

آمدی و شیعه را فخر دو عالم شدی 
درد و غم شیعه را دارو و مرهم شدی 
راهنمای بشر تا به قیامت تویی 
مثل رسول خدا(ص) نور مجسم شدی

  • ۲۳ بهمن ۹۹ ، ۰۸:۰۶
  • علی اسماعیلی وردنجانی


ای آن که جلوه گاه جمال خدا تویی
فرهنگ نامه ی غم  کرببلا تویی

تو حجت خدایی و محبوب هر دلی
تو الگو و نمونه ی انسان کاملی 

نام تو مرهم دل بیمار مردم است
آرامبخش حال گرفتار مردم است

ای نرده بان طیر تو محراب بندگی
شاگرد درس مکتبت ارباب بندگی

خورشید، شمع جلوه ی انوار روی توست 
مهتاب نیز تشنه ی دیدار روی توست

پیوسته با هزار هزار عز و احترام
فرش ره تو بال ملائک شد ای امام

تو مرده را به اذن خدا زنده می کنی
ما را ز لطف خویش تو آکنده می کنی

ای چهره ی محمدی تو جمال حق
وی سیرتت نشانه ی اوج کمال حق

ای در وجود تو متجلی امیر عشق
با امر حق به کشور دلها وزیر عشق

تو باقرالعلومی و احیاگر کتاب
روشنگر طریق بشر همچو آفتاب

تو ترجمان تک تک آیات محکمی
آرام جان و نور دل اهل عالمی 

ای قبله گاه و کعبه آمال مؤمنین
هر کس شناخت شان تو را شد فقیه دین

ای یادگار ماه محرم سفر مرو
با کوله بار غصه و ماتم سفر مرو

هم ناله ی صحیفه ی اندوه و غم تویی
 سرو خمیده قامت بار ستم تویی

روی تن تو مانده ز زنجیرها اثر
داغ غمت به جان بشر می زند شرر

یادت نمی رود چه گذشته به کاروان
یادت نمی رود ز جفاهای ساربان

مجروح هر دو پای تو از خارهای دشت
تنها خداست آگه از آنچه به تو گذشت

شن های داغ مرهم درد تو بوده است
زینب(س) به آه و ناله غمت را سروده است 

تا شام غم  پیاده دویدی به روی خاک
چشمت زغصه چشمه شد و سینه چاک چاک 

تو شاهد شهادت طفلان زینبی
تو یادگار مصحف و قران زینبی

تو تشنه کام جرعه ای از مشک بوده ای
تو همنوای قافله ی اشک بوده ای

بالای نیزه قاری قران حسین(ع) توست 
پائین نیزه درد و غم و شور و شین توست

در باغ گل لطیفتر از یاس بوده ای
تو شاهد شهادت عباس(ع) بوده ای

 دیدی تن حسین(ع) تو در زیر دست و پا
یک عمر در غمش دل تو خیمه ی عزا

می سوخت خیمه های حرم پیش چشم تو
یک اربعین مصیبت و غم پیش چشم تو

گنجینه ی مصیبت و رنج و الم شدی
 یک اربعین اسیر بلا  و ستم دی

دریای غصه های شما بی کرانه است
داغت همیشه در دل ما جاودانه است
 

  • ۰۵ مرداد ۹۹ ، ۲۰:۵۳
  • علی اسماعیلی وردنجانی

مثل مهتابی و نیاز شبی
رکعت پنجم نماز شبی

بدر کامل ولی در اول ماه
روشنی بخش راه هر گمراه

مظهر حلمی و شکیبایی
باقر العلم و پور زهرایی

نور علم تو روشنی بخش است
نام تو زیب و زیور عرش است

هر که در شهر علم تو نگریست
گفت علم تو را نهایت نیست

ای که در علم و دانش استادی
تو به ما درس شیعگی دادی

علم چون آب و سینه ات چون یم
و کلامت صمیمی و محکم

بر لبت ذکر حمد و تکبیر است
سخنانت زلال تفسیر است

سخنانت کلام ممتاز است
قال باقر(ع) بیان وعاظ است

می شکافی علوم را تک تک
رهنمایی عموم را تک تک

شد مسیحا غلام چشمانت
زندگی می دهند دستانت

مست و مجذوب توست ساحرها
پر ز ایمان شدند کافر ها

باغ علمت پر از شکوفایی
وحی را شرح و بسط و معنایی

رنگ و بوی بهار داری تو
کوهی از اقتدار داری تو

معنی آیه های قرانی
شیعیان را تو بهتر از جانی

شیعیان جملگی ثناگویت
مرغ دل عازم سر کویت

معنی نور و هل اتی هستی
شیعیان را تو رهنما هستی

باقر علم مصطفایی تو
در شجاعت چو مرتضایی تو

زینت عرش کبریا هستی
 مایه ی فخر انبیاء هستی

بارش رحمت خدایی تو
پای تا سر همه سخایی تو

نور تو جلوه ی خدا دارد
رنگ آیات هل اتی دارد

سیره ات سیره ی رسول الله
هستی از رمز و راز حق آگاه

سخنان تو شرح توحید است
زاد روز تو شیعه را عید است

  • ۰۴ اسفند ۹۸ ، ۰۸:۴۷
  • علی اسماعیلی وردنجانی