اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

بایگانی
پیوندهای روزانه

۵ مطلب در مرداد ۱۴۰۴ ثبت شده است

ای کریم کریم های جهان
حجت الله و معنی قرآن

مؤمنین را تو تاج سرهایی
زینت افزای عرش اعلایی

مایه ی فخر اولیایی تو
عزت جمله انبیایی تو 

تو امید امید وارانی
داروی درد دردمندانی

شاهد ظلم بودی و کینه
داشتی درد و غصه در سینه

خون دل خورده ای تو آقاجان
در دلت بوده غصه ها پنهان

قصه ی کوچه سوخت جانت را
برد از کف همه توانت را
 
چون که از شاخه شد جدا گل یاس
کوه غم را تو کرده ای احساس

شاهد کوچه بودی و سیلی
دیده ای صورتی که شد نیلی

دیده ای درد و رنج مادر را
غم و اندوه و حزن خواهر را

چادر مادر تو خاکی شد
ظلم ها بر نماد پاکی شد

دیده ای تو خسوف را در ماه  
تو شنیدی ندای یا اُمّاه

مادر قد خمیده را دیدی
گونه ی خون چکیده را دیدی

دیده نادید و گوش نشنیده
آنچه را دیدگان تو دیده

طفل بودی و خون دل خوردی
و از این رنج و غصه افسردی

خون دل ها که خورده ای آقا
ریخت در طشت جملگی حالا

رفتی و غصه ها فراوان شد
جاری از ابر دیده باران شد

در عزایت حسین(ع) گریان است
قلب زینب(س) ز غصه بریان است

هر دلی گشته خانه ی غم تو
 سوخت جان ها ز سوز ماتم تو

چون که زد زهر شعله بر جانت
سوخته از غمت مسلمانت

گر چه نوشیده ای تو زهر جفا
سرت از تن جدا نشد ز قفا

تیر زد گر چه بر تنت دشمن
سرت اما جدا نشد از تن

شده از زهر گر تنت رنجور 
سرت اما نرفته کنج تنور

گر چه زینب(س) می آمدت از پی
سرت اما نبود بر سر نی

جان ما شیعیان به قربانت
مرغ دل در بقیع مهمانت

  • ۳۰ مرداد ۰۴ ، ۰۸:۴۷
  • علی اسماعیلی وردنجانی

زهرا(س) ز غم مصطفی(ص) گرید
از سوز جگر مرتضی(ع) گرید
وامصیبتا، یا رسول الله(ص)

خاتم رسل(ص) رفته از دنیا
در عزای او خون شده دل ها
می زند به سر دست غم زهرا(س)
ورد لب او آه و واویلا
وامصیبتا، یا رسول الله(ص)

اهل آسمان خاک غم بر سر
چشمه ی بکاست دیده ی حیدر(ع)
گریه می کند زینب(س) مضطر
گوئیا شده موسم محشر
وامصیبتا، یا رسول الله(ص)

حسن(ع) و حسین(ع) دیده گریانند
شیعیان همه مات و حیرانند
انبیا ز غم اشک افشانند
سرها همگی در گریبانند
وامصیبتا، یا رسول الله(ص)

روح مصطفی(ص) کرده چون پرواز
فصل غصه و غم شده آغاز
با غمش شده عالمی دمساز
یک به یک شود غصه ها ابراز
وامصیبتا، یا رسول الله(ص)

بالای سر قبر پیغمبر(ص)
می زند زهرا(س) دست غم بر سر
با پدر گوید راز دل دختر
می شود تفسیر سوره ی کوثر
وامصیبتا، یا رسول الله(ص)

گفت: با بابا این چنین زهرا(س)
بی تو شد حیدر(ع) یکه و تنها
بعد تو می بینم مصیبت ها
کشته می گردد محسنم بابا
وامصیبتا، یا رسول الله(ص)

 

جمعی که همه یار شیطانند
کینه ها به دل از علی(ع) دارند
دشمنان اسلام و قرآنند
درب خانه ام را بسوزانند
وامصیبتا، یا رسول الله(ص)

از فشار در می شوم مجروح
محسنم شود ای پدر مذبوح
بیرون شود از جسم او چون روح
نوحه خوان شوم در غمش چون نوح
وامصیبتا، یا رسول الله(ص)

در سقیفه گردد ولایت غصب
منبر نبی(ص) و رسالت غصب
حق خاندان طهارت غصب
حق ما شود تا قیامت غصب
وامصیبتا، یا رسول الله(ص)

  • ۲۸ مرداد ۰۴ ، ۰۷:۳۰
  • علی اسماعیلی وردنجانی

باز آمدم ز شام بلا در کنار تو
تا با گلاب اشک بشویم مزار تو

یک اربعین عزاست حسین جان به دوش من
ریزم به سر ز داغ تو خاک دیار تو

من از غم تو پیر و زمین گیر گشته ام
زانو کشان من آمده ام در جوار تو

یک اربعین اسیر ستم بودم و بلا
هستم ولی برای همیشه دچار تو

یک اربعین ز داغ تو خون گریه کرده ام
همناله با مصیبت اطفال زار تو

زلف تو را که باد تکان داد روی نی
لرزید قلب خواهر گلگون عذار تو

خوردم هزار بار کعب نی و سیلی از عدو
ای کاش می شدم برادر من جان نثار تو

خندید بارها به من و طعنه زد مرا
در راه  شامِ غصه و غم نیزه دار تو

برخیز ای برادر من تا ببینمت
کم سو شده است چشم من از انتظار تو

دیدم سری به نیزه ولیکن ز سمت گوش
بود آن سر شکسته سر تکسوار تو

من بر رگ بریده ی تو بوسه ها زدم 
بگریستم به زخم تن بی شمار تو

دانی چرا به چوبه ی محمل سرم شکست؟
دیدم به روی نیزه سر شیر خوار تو 

من ماندم و فراق تو و کوله بار غم
هستم همیشه تا به ابد داغدار تو

باغ بهشت و همنشینی با آل مصطفی(ص)
پاداش شیعه ای است که شد سوگوار تو

  • ۲۰ مرداد ۰۴ ، ۱۹:۰۰
  • علی اسماعیلی وردنجانی

سوختم از آتش هجران بیا یابن الحسن (عج)
دل پر از غم، چشم شد گریان بیا یابن الحسن(عج)

بی تو از قرآن فقط نام و نشانی مانده است
ای تو شرح و معنی قرآن بیا یابن الحسن(عج)

باورم این است تو معنای دین و باوری
ترجمان باور و ایمان بیا یابن الحسن(عج)

با تو ای گل رنگ این عالم بهاری می شود
زینت هر باغ و هر بستان بیا یابن الحسن(عج)

مردم دنیا دچار درد و رنج و سختی اند
ای به درد و رنج ما درمان بیا یابن الحسن(عج)

روز و شب های جهان بی تو همه ظلمانی است
نور و شمس و لیل و الرحمن بیا یابن الحسن(عج)

بی تو آقا جان نَروید خنده بر لب های ما
لب شود در مقدمت خندان بیا یابن الحسن(عج)

جرعه ای دیدار آقاجان تفضّل کن به ما
ای که هستی معدن احسان بیا یابن الحسن(عج)

سیّدی ما میهمانیم و تو صاحب خانه ای
پس به استقبال از مهمان بیا یابن الحسن(عج)
 
پادشاهی کرده ای پیوسته در مصر وجود
بی تو شد ویرانه ای کنعان بیا یابن الحسن(عج) 

مثل خورشیدی که پنهان گشته پشت ابرها
سودمند و مثمر پنهان بیا یابن الحسن(عج)

درد هجرانت در آورده دمار از جان ما
هجر را تنها تویی پایان بیا یابن الحسن(عج)

ای که نازت را خریدارند آقاجان همه
لطف کن بر این همه انسان بیا یابن الحسن(عج)

  • ۱۶ مرداد ۰۴ ، ۰۷:۰۶
  • علی اسماعیلی وردنجانی

فرزند ام الکتابم تفسیری از کوثرم من
لبریز از عشق و ایمان سر تا به پا باورم من

از نسل آل عبایم، من راوی کربلایم
نامم رقیه(س) است یاران، فرزند پیغمبرم من

هستم گلی نو شکفته در بوستان ولایت
اما ز سیل حوادث، زیبا گلی پرپرم من

دیدم خیامی که می سوخت، دیدم سری روی نیزه
خوردم بسی تازیانه، پس زینب(س) مضطرم من

از ضربه ی تازیانه گشته تنم پر نشانه
خوردم کتک های بسیار، با آن که یک دخترم من

هر چند با نص قرآن واجب شده بر مسلمان
با ما مودّت نشد هیچ، زخمی شده پیکرم من

پای برهنه، شن داغ، خار مغیلان، بیابان
یک اربعین درد و رنجم، یک لاله ی احمرم من

خوردم من از بسکه سیلی رخساره ام گشته نیلی
مرغی که در دام غم ها بشکسته بال و پرم من

هفتاد و دو سر روی نی از ما کند پاسبانی
بشکسته بالی که دارد هفتاد و دو یاورم من

طفلی سه ساله که دارد بر دوش خود بار غصه
از کنج ویرانه ی غم، بار عزا می برم من

سرباز اسلام و دینم، تفسیر حبل المتینم
در جنگ با دشمن دین، برتر ز صد لشکرم من

در راه شام غم و درد، افتادم از روی ناقه
لبریز از درد و رنجم، صدیقه ای دیگرم من

اصغر(ع) سرش روی نیزه، من دل غمین پای نیزه
من چشم از او بر ندارم، همبازی اصغرم من

ای سوگواران شیعه، هستم شما را شفیعه
فردا به صحرای محشر، با اشک چشم ترم من

  • ۰۷ مرداد ۰۴ ، ۰۷:۴۱
  • علی اسماعیلی وردنجانی