اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

بایگانی
پیوندهای روزانه


کاش  بودی در کنارم، تا دمی تنها نباشم
در کنارم باش تا آواره ی صحرا نباشم

گر اسیر دام این دنیا شدم هستم پشیمان
چهره بگشا تا اسیر دام این دنیا نباشم 

روز و شب امر فرج باید دعای شیعه باشد
وای بر من گر مطیع حکم این فتوا نباشم

من برای دیدن تو لحظه ها را می شمارم
در کجا هستی؟ بگو! حیف است من آنجا نباشم

خوب می دانم که فردا زندگی با توست زیبا
سخت می ترسم که شاید من ولی فردا نباشم

بی تو من غرقم به دریای غم و اندوه و غصه
در کنارم باش تا من غرق این دریا نباشم

من گنه آلوده ام، آقا نقاب از چهره بردار
از  شما شرمنده ام، آن به که من پیدا نباشم

در تمام عمر باید شیعه بود و بندگی کرد
مرگ بهتر، گر مطیع و شیعه ی مولا نباشم

  • ۲۴ تیر ۹۵ ، ۰۸:۴۹
  • علی اسماعیلی وردنجانی


آقای من که جلوه ی جانان من تویی
وحی خدا و معنی قران من تویی

نا دیده ام تو را و دلم را ربوده ای
مولای عشق و یوسف کنعان من تویی

روز نخست عشق تو بنشست در دلم
شادم از آن که  یار دبستان من تویی

در باغ گل به عشق تو من می زنم قدم
زیرا که سرو ناز گلستان من تویی

شد پر فروغ هر دو جهانم ز نور تو
ماه منیر و شمس فروزان من تویی

راهی که می رسد به خداوند راه توست
راه خداشناسی و عرفان من تویی

در جستجوی معدن گوهر کجا روم؟ !
والله، بحر لوء لوء و مرجان من تویی

شد خانه ی دلم همه ی عمر خانه ات
 من زنده ام به بودن تو، جان من تویی

با آرزوی دیدن تو می کشم نفس
آقا دلیل و حجت و برهان من تویی

در باور هر آن که نباشی تو، کافر است
لبریز از یقینم و  ایمان من تویی

دردم بده که درد تو درمان دردهاست
بیمار درد هجرم و درمان من تویی

  • ۲۰ تیر ۹۵ ، ۱۱:۳۹
  • علی اسماعیلی وردنجانی


بدون عطر و بوی تو نفس نمیکشد هوا
و بی نگاه لطف تو، ندارد ارزشی طلا

اگر که بر دعای ما نباشد آمین تو
به هیچ استجابتی نمی رسد دعای ما

به جان مادرت قسم به درد ما دوا تویی
درد کسی دوا نشد مگر ز الطاف شما

خوشا به حال ما اگر ز دست ما رضا شوی
راضی اگر زما شوی، خدا شود ز ما رضا

ای که به خانه ی  دلم همیشه جا گرفته ای
دلم به مثل آینه گرفته از شما جلا

هر که طلب کند بقا رهرو راهتان شود
آن که نرفته راهتان، گام  زده سوی فنا

جفا نموده ام ولی به جز وفا ندیده ام 
تو پای تا به سر همه خوبی و مهری و وفا 

بهشت اگر طلب کنم فقط به عشق روی توست
بهشت از وجود تو  گرفته رونق و  صفا

شکر  خدای را که من، رهرو راهتان شدم
حمد خدای را که تو  شدی به شیعه  مقتدا

بیا که چشم خویش را فرش ره تو می کنم
به جان مادرت قسم ، یوسف فاطمه(س) بیا

دعای ماست عید فطر، عید ظهور تو شود
خدا کند که مستجاب، شود همین دعای ما

  • ۱۴ تیر ۹۵ ، ۱۰:۴۰
  • علی اسماعیلی وردنجانی


اردیبهشت عمر به آبان رسیده است
یعنی غزل به مصرع پایان رسیده است

جغرافیای خرم و سرسبز واژه ها
حالا به خاک گرم بیابان رسیده است

بازار حرفهای نو که دگر رونقی نداشت
در منتها الیه خیابان رسیده است

از دست حرفهای مردم این شهر، استخوان ...
بیش از هزار بار به دندان رسیده است

شاید فقط برای مردم گمراه شهر ما
دیو هزار چهره و شیطان رسیده است

این روزها تمام وجودم پر از غم است
هر غصه زیره است و به کرمان رسیده است

در بین این توالی مرگ و جنون و صبر
پنداشتم که دارو و درمان رسیده است

می خواستم که شکوه کنم من ز فصل غم
دی رفته است و فصل بهاران رسیده است

لبریز حب آل علی(ع) چون که سینه شد
آغاز فصل رونق ایمان رسیده است

  • ۰۸ تیر ۹۵ ، ۱۲:۰۴
  • علی اسماعیلی وردنجانی


شد سحرگاه و چکید از سر آن خنجر خون
و سپس سجده گه از خون  سر حیدر(ع) خون

تار مویی ز علی (ع) ارزش صد دنیا داشت
چون که بنشست به خون، عالمی از زیور خون

تاج فخر همه ی عالمیان بود علی(ع)
از غم او دل هر عبد  و دل  سرور خون

نه فقط از غم او کوفه عزادار شده
شده هر برزن و هر کوی و به هر کشور خون

نه فقط خیل یتیمان ز غمش می نالند
به خدا گشته دل هر پدر و مادر خون

آهوی دشت عزا دارد و مرغان هوا
و به دریا دل هر ماهی و هر گوهر خون

دامن اهل زمین گشته پر از خون بصر
در سما نیز  شده شمس و مه و اختر خون

گشته از داغ علی (ع) عالم هستی محشر
همه جا رنگ عزا گشت و صف محشر خون

شب قدر است که مستی بنمایم با دوست
ولی افسوس که شد جام و می و ساغر خون

معنی تک تک آیات خداوند علی(ع) است
حمد و طه ، قلم و قدر و نباء، کوثر خون

تا که خیبر شکن افتاد ز پا در شب قدر
شده از غصه و غم، حال دل خیبر خون

مومن از آتش غم گر که نسوزد چه کند
که شده از غم مولا دل هر کافر خون

لنگر کشتی هستی علی(ع) و آل علی(ع) است
شده محراب دعا مقتل و شد لنگر خون

باید از اوج فلک دیده بر این دنیا دوخت
تا ببینی که جهان گشته از این منظر خون

ریزد از داغ علی(ع) خون دل از دیده من
خون دل بر ورق  و هر ورق دفتر خون

  • ۰۶ تیر ۹۵ ، ۰۸:۴۴
  • علی اسماعیلی وردنجانی


عزیز رسول خدا(ص) یا حسن (ع)
گل باغ ماه دعا یا حسن (ع)

نهادی قدم تا به روی زمین
شده خاک هم با صفا یا حسن (ع)

چه زیبنده ات نام نیکوی توست
به هر درد نامت دوا یا حسن (ع)

تویی منبع جود و فضل و کرم
همه تار و پودت سخا یا حسن (ع)

زبان قاصر از وصف خوبی توست 
تو ای خوب بی انتها یا حسن (ع)

به راه سعادت قدم می زنم
تویی چون مرا رهنما یاحسن (ع)

خدا را هزاران هزاران سپاس
که هستی به ما مقتدا یا حسن (ع)

به تو داده ام دل ز روز ازل
به عشقت ولی مبتلا یا حسن (ع)

تو فرمانروایی به دلهای ما
تو سلطان شاه و گدا یا حسن (ع)

خوشا خاک پای تو مولای من
به چشمان من توتیا یا حسن (ع)

اگر جنس قلب من از آهن است
ز اکسیر تو چون طلا یا حسن (ع)

هر آن کس که پیموده راه تو را
روان شد به سوی بقا یا حسن (ع)

تویی آبرومند نزد خدا  
شفیعم به روز جزا یا حسن (ع)

  • ۳۱ خرداد ۹۵ ، ۰۷:۵۲
  • علی اسماعیلی وردنجانی


میوه زندگی حضرت زهرا (س) حسن(ع) است
عطر خوشبوی گل باغ تولا حسن (ع) است

در کرامات و فضایل علی (ع) دوم اوست
جانشین خلف حضرت مولا حسن (ع) است

نص قران علی(ع) و فاطمه(س) را دریا خواند
گوهر پاک  ز پیوند دو دریا حسن(ع) است

از قدومش همه ی عرش نشینان شادند
زینت عرش خداوند تعالی حسن(ع) است

آمد و دیده ی ما فرش قدمهایش شد
آن که دیده ز قدومش شده بینا حسن(ع) است

آمد و تاج شرافت به سر شیعه گذاشت
مایه ی عزت شیعه به دو دنیا حسن(ع) است

این پسر کیست که مانند محمد(ص) زیباست؟
پسری مثل نبی خوش قد و بالا حسن (ع) است 

جمله ی آخر من شرح همه قران است
شرح آیات و همه معنی و معنا حسن(ع) است

نام  زیبای حسن(ع) دارو و درمان من است
آن که بر جان و تنم هست مسیحا حسن (ع) است

  • ۲۹ خرداد ۹۵ ، ۰۷:۴۴
  • علی اسماعیلی وردنجانی


شد طاق طاقت و ز کفم رفته اختیار
دارم به سر هوای تماشای روی یار

یارب درست تا که نهادم قدم به خاک
بر درد هجر حضرت دلبر شدم دچار

عمریست دیده مانده به در صبح و ظهر و شام
هجران بس است کشت مرا درد انتظار

آهوی دل به وادی عشقش که پا نهاد
در لحظه نخست به دستش شدی شکار

جانم به لب رسید ز درد فراق او
یارب به خویش شکوه کنم یا ز روزگار  

فرزانه ای به من سخنی ناب هدیه داد
گفتا که از قدیم فراق است یادگار

گر آرزوی دیدن یار است در سرت
حالاست وقت سعی و عمل وقت ابتکار

باید برای دیدن دلبر تلاش کرد
دردی دوا نمی شود به خداوند با شعار

پنهان به پشت پرده غیبت اگر چه اوست
لایق شویم تا به شود دوست آشکار

نامم اگر که ثبت دفتر عشاق او شود
تا روز حشر بر سر من تاج افتخار  

  • ۲۰ خرداد ۹۵ ، ۰۹:۱۰
  • علی اسماعیلی وردنجانی


دلم عجیب گرفته خیال خواب ندارم
شب جدایی یاراست، ماهتاب ندارم

ندیده دل  بسپردم  به ماه نیمه ی شعبان
که گفته است که من حق انتخاب ندارم؟

به شوق دیدن رویش همیشه چشم به راهم
غمی به جز غم دوری آن جناب ندارم

به پشت ابر نهان گشته شمس هدایت
ز طعنه ها نهراسم که آفتاب ندارم

به یاد یار چه آرامشی گرفته وجودم
خدا گواست که یک ذره اضطراب ندارم

فضای کشور ایمان پراز شمیم هدایت
در این فضای معطر، غم گلاب ندارم

بگفتمش تو بیا تا که جان کنم به فدایت
بگفت: پیش تو هستم، ببین نقاب ندارم

  • ۱۲ خرداد ۹۵ ، ۰۷:۵۱
  • علی اسماعیلی وردنجانی


ای خدا شکر که در بند گرفتارم من
مستم از جام ولا، عاقل و هشیارم من

سر تسلیم به نزد تو فرود آوردم
شکر از بندگی غیر تو بیزارم من

سینه از مهر علی (ع) چون که لبالب گردید
شیعه ی خاص علی(ع) حیدر کرارم من

گر همه هستی من شد به فدای تو علی (ع)
به خداوند قسم، باز بدهکارم من

سر بازار تو با شوق نشستم همه عمر
عاشق و دلشده و شهره ی بازارم من

نخریدم به جز از مهرعلی(ع) در همه عمر
عرضه کن باز محبت، که خریدارم من

شکر یارب که نلغزید قدمهایم هیچ 
مرکز نور خدا و خط پرگارم من

  • ۱۰ خرداد ۹۵ ، ۰۹:۳۹
  • علی اسماعیلی وردنجانی