اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

بایگانی
پیوندهای روزانه


آقا سلام و عرض ارادت به محضرت
جانم فدای نام تو و دیده ی ترت

می سوزم از مصیبت جانکاهت ای امام
آتش گرفته سینه ز حال مکدّرت  

در مجلس عزای تو آقای سامرا
دست عزا زند به سر خویش مادرت

شد سیل خون روانه ز چشمان فاطمه (س)
وقتی که دید حال نفس های آخرت

راز و نیاز نیمه  شبت با خدای خویش
ترسیم عشق و شور و یقین بود و باورت

این روزهای آخر عمرت چه سخت بود
وقت رکوع و سجده و آن جسم لاغرت

با دست بسته برد اگر دشمنت ترا
اما به پشت در که نمانده است همسرت

دادی برای باور خود گر چه جان خویش
بسته نشد به بند اسارت که خواهرت

از جام  زهر گشته شهادت نصیب تو
وارد نشد به بزم شرابی که دخترت

از داغ تو تمام جهان رنگ غم گرفت
اما به خاک و خون که ندیدی برادرت

تا زنده ام ز داغ غمت گریه می کنم
شویم ز اشک دیده ی خود قبر اطهرت

  • ۰۵ فروردين ۹۶ ، ۱۰:۴۴
  • علی اسماعیلی وردنجانی

سال نو آمد و در کشور ما رسم این است
سفره های شب عید همگان رنگین است

سیب سرخی که سر سفره ی هر ایرانی است
حاکی از حال خوش و خرمی در دین است

برکت داده به هر سفره خدا از سر لطف
رحمت و نعمت حق تا ابد تضمین است

سومین سین سفر کرببلا و نجف است
دل هم از نام حسین ابن علی(ع) آذین است

سمنو تا که سر سفره ی ما آمده است
همه ی سال لب از ذکر علی (ع) شیرین است

سبزه یعنی که همه سال شما خرم باد
باغ عشق تو پر از یاسمن و نسرین است

سال نو می شود و خانه دلها آباد
از سعادت به روی شانه ی ما شاهین است

چند روزی همه شادند،‌خدایا شکرت
کفش نو، جامه هم از لطف خدا پرچین است

نیست در سفره اگر سنجد و سنبل چه غمم
سفره ی سینه که از مهر علی(ع) زرین است

مهر حیدر(ع) طلبم سال چو گردد تحویل
کز لب دوست دعاهای مرا آمین است

گر خطا و گنهی سر نزند از من و تو
 روزها تک تکشان اول فروردین است



  • ۲۸ اسفند ۹۵ ، ۱۰:۵۱
  • علی اسماعیلی وردنجانی

عالم شده لبریز از عطر حضورت
خورشید بگرفته است وام آقا ز نورت

چشم امید ما به دست توست مولا
کی می رسد مولای ما وقت ظهورت
---
آقا مثل تو مثل باران است
چشمان تو ترجمانی از قران است

بگذار قدم به چشم ما آقا جان
که از دوری تو دیده ما گریان است
---
مهمان هر سجاده هستی، تو دعایی
مرهم تویی بر دردهای ما دوایی

ما در کویر بیکسی دنبال آبیم
آقای من سرچشمه ی آب بقایی



  • ۲۶ اسفند ۹۵ ، ۱۱:۰۹
  • علی اسماعیلی وردنجانی

لبخند تو خورشید بی تکرار تاریخ است
رخساره ی تو مطلع الانوار تاریخ است

بانو کلامت لوء لوء و مرجان یاقوت است
گفتار تو شیواترین گفتار تاریخ است

چشم محمد(ص) تا که روشن شد ز دیدارت
این لحظه ی زیباترین دیدار تاریخ است

با یک نگاه از حیدر کرار (ع) دل بردی
بازار عشقت بهترین بازار تاریخ است

گلزار دین شد با صفا از یمن میلادت
گلزار دین خرمترین گلزار تاریخ است

چادر نماز دختران شیعه زهرایی است
این چادری، زیباترین گلدار تاریخ است

زهرا(س) بزن لبخند، لبخند تو شیرین است
این خنده ها شیرین ترین تکرار تاریخ است

در موقع افطار بخشیدی طعام خویش
افطار تو نیکوترین افطار تاریخ است

دنیا گلستان شد به یمن مقدمت بانو
آری خبر از بهترین اخبار تاریخ است

  • ۲۶ اسفند ۹۵ ، ۱۱:۰۹
  • علی اسماعیلی وردنجانی


متقی یعنی شکیبا و صبور
قلب او از هر بدی پاک و طهور

جان او پیوسته در آرامش است
در تمام عمر در آسایش است

دشمنانش هم امان دارند از او
دشمنش مغلوب او در گفتگو

گر جدا گردد سر او از بدن
جز حقیقت او نمی گوید سخن

ایمن از دست و زبانش مومنین
وقت گفتن جمله هایش بهترین

راضی از کردار او همسایه ها
ایمن از گفتار او همسایه ها

وقت خاموشی کند شکر خدا
وقت گفتن هم کلامش دلربا

گر چه بر اهل جهان او رحمت است
متقی اما خودش در زحمت است

گر جدا گردد سر او از بدن
جز به غیر حق نمی گوید سخن

متقی لبریز از مهر و صفاست
خیر خواه هر غریب و آشناست

نیست از خاموشی خود غصه دار
در عمل می کوشد او نه در شعار

وقت شادی ها تبسم بر لبش
شکر حق اوراد هر روز و شبش

گر ستم بر او  کسی دارد روا
انتقامش را سپارد بر خدا

شیعه ی مولا امیر المومنین(ع)
سعی کن باشی یکی از متقین

مقتدای هر کسی شیر خداست
سینه اش لبریز از عشق و صفاست

ره نپوید جز طریق مستقیم
مقصد او هم خداوند کریم

شکر یارب شیعه ای زهرایی ام
مثل زهرا(س)، من علی مولایی ام

می زنم فریاد و با صوتی جلی
تا نفس باقیست گویم یا علی(ع)

  • ۱۶ اسفند ۹۵ ، ۱۰:۰۱
  • علی اسماعیلی وردنجانی


یا رسول الله(ص) ای ختم رسل
یا محمد(ص) ای که هستی عقل کل

یا محمد(ص) حضرت خیرالانام
از علی (ع) و فاطمه(س) بر تو سلام

خفته زهرای تو اینک زیر خاک
سینه ی من در عزایش چاک چاک

در غم او شیشه ی صبرم شکست
تار و پودم یک به یک از هم گسست

آن امانت را که بسپردی به من
شد شکسته از جفای اهرمن

تا قیامت از غمش در ناله ام
شادمانی رخت بست از خانه ام

صورتش نیلی و پهلویش کبود
داغ او خواب از دو چشم من ربود

در عزایش غصه دار و خسته ام
دست از این دنیا ز داغش شسته ام

تا به جمع ما پریشانی رسید
زینبم از غصه مویش شد سپید

یا رسول الله(ص) بپرس از  دخترت
گو چه آورده است دشمن بر سرت

سینه و پهلو شکسته از جفا
مومنین با داغ زهرا(س) مبتلا

کاشکی این خانه هرگز در نداشت
یا فدک را دخت پیغمبر(ص) نداشت  

چون که شد بر خاندان تو جفا
من شکایت می برم نزد خدا

من که مامورم به صبر و خامشم
یا محمد(ص) پس به یادت دل خوشم

عاقبت وقت پریشانی رسید
موسم سر در گریبانی رسید

در غم زهرا(س) کنم صبری جمیل
این جهان بی فاطمه(س) باشد قلیل

چون که یارم رفت و من تنها شدم
داغدار حضرت زهرا(س) شدم

دوستان واقعی عقبائی اند
مثل زهرا(س) جملگی مولائی اند

رفت زهرا(س) تا شوم من بی قرار
اف به این دنیا و بر این روزگار 

 

  • ۱۰ اسفند ۹۵ ، ۰۷:۳۸
  • علی اسماعیلی وردنجانی


آزرده هر آن که مادر باران را
له کرده به زیر پای خود قران را

آتش زده آن که بر در خانه ی وحی
سوزانده تمام گلشن و بستان را

آن کس که شکسته پهلوی فاطمه(س) را
بشکسته به دست خویشتن میزان را  

سیلی زده هر که بر رخ کوثر  وحی
بوده است مطیع بی گمان شیطان را

 آزرده هر آن که حضرت فاطمه(س) را
آزرده رسول(ص) و ایزد سبحان را

با فاطمه (س) ایمان و یقین معنا شد
سیلی زده اند معنی ایمان را

حیوان صفتی که زد به زهرا(س) سیلی
شد مایه ننگ، تا ابد انسان را

  • ۰۹ اسفند ۹۵ ، ۱۴:۲۹
  • علی اسماعیلی وردنجانی


خاکم به سر که قامت زهرا(س) کمان شده
فصل بهار دخت پیمبر(ص) خزان شده

در کوچه چون که فاطمه(س) خورد از عدو کتک
پهلوی او شکسته، تنش ناتوان شده

از ضرب در شکست چو پهلوی فاطمه(س)
خون از دو چشم حیدر صفدر(ص) روان شده

چون میخ در به سینه ی زهرا(س) فرو نشست
یک باره واژگون همه هفت آسمان شده

خاکم به سر که در غم زهرای مرضیه(س)
رخت عزا به قامت اهل جهان شده

آمد بلال چون به ملاقات فاطمه(س)
کار بلال ناله و اشک و فغان شده

گفتا: بلال را که دوباره اذان بگو
اما هزار غصه عجین با اذان شده

جبریل می زند به سر و سینه زین عزا
عالم به رنگ تیره کران تا کران شده

آزرده گشت فاطمه (س) و در عزای او
زینب(س) کنار مادر خود نوحه خوان شده

ای دل بسوز تا به قیامت در این عزا
زیرا عزای حضرت او جاودان شده

 

کانال تلگرام ما

 http://telegram.me/ashkeshafagh


  • ۰۸ اسفند ۹۵ ، ۱۳:۴۳
  • علی اسماعیلی وردنجانی


ای غصه دار داغ پدر، احتیاط کن
وقتی که می روی سوی در، احتیاط کن

عالم قلیل هست و تویی کوثر خدا
از بهر دفع چشم و نظر احتیاط کن

بیرون خانه، شرّ به کمینت نشسته است
مادر برای دفع خطر، احتیاط کن

از کینه اهل فسق چو آتش به در زدند
وقتی کشید شعله شرر، احتیاط کن

در بین کوچه بهر حمایت ز مرتضی(ع)
وقتی که می شوی تو سپر، احتیاط کن

بازو اگر کبود و اگر پهلویت شکست
دستت بگیر تو به کمر، احتیاط کن

پرسد همیشه حال تو را زینب (س) از پدر
جاری است اشک او ز بصر، احتیاط کن

نالیده اند تا سحر از غصه بچه ها
مادر به جان آن دو پسر، احتیاط کن

شد از علی(ع) ولایت اگر غصب مشکل است
شد چشمه سار چشم تو تر، احتیاط کن

عالم به ناز شست شما آفریده شد
بانو تو هم برای بشر ، احتیاط کن

آزرده است دست کثیفی مگر تو را
بر روی گونه ی تو اثر، احتیاط کن  

 بی تو علی (ع) به غصه و غم می شود اسیر
حالا که می روی به سفر، احتیاط کن ...

کانال تلگرام ما

 http://telegram.me/ashkeshafagh


  • ۲۳ بهمن ۹۵ ، ۱۱:۰۸
  • علی اسماعیلی وردنجانی


در شب غم، روی گل گر نم شبنم باشد
یا اگر خانه ی دلها همه پر غم باشد

یا اگر در اثر حادثه ای کوثر وحی
هیجده ساله ولی قامت او خم باشد

بین دیوار و دری گر که بماند گل یاس
و از این حادثه پژمرده و درهم باشد

باغبان گر که ز پژمرد گی این گل یاس
در دلش صبح و مساء غصه و ماتم باشد

محور آل کساء بار سفر بست اگر
کار اصحاب کساء اشک دمادم باشد

 سینه از داغ بسوزد بشود خاکستر
دیده ها رود و اگر دامن ما یم باشد

هر کجا می نگری بزم عزایی برپا
یا بساط غم و اندوه فراهم باشد

اگر از میخ دری، شاخه گلی زخمی شد
زیر پا سوره ی قران مجسم باشد

باید از غصه بمیرند همه آدمیان
واژگون گر بشود هر دوجهان کم باشد

کانال تلگرام ما

 http://telegram.me/ashkeshafagh

  • ۲۱ بهمن ۹۵ ، ۰۷:۵۴
  • علی اسماعیلی وردنجانی