اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

اشک شفق

سروده ها و دلنوشته های علی اسماعیلی وردنجانی

بایگانی
پیوندهای روزانه
پنجشنبه, ۲۲ فروردين ۱۴۰۴، ۰۷:۳۷ ق.ظ

مبلغ دینی

خورشید پشت ابر و هوا گرگ و میش بود
نصاب گرم نصب « ال ان بی » و دیش بود

پیری عصا به دست به مسجد رسیده بود
او یادگار دوره ی آئین و کیش بود

مردم فراری اند ز اسلام سالهاست
مؤمن دلش از این غم و اندوه، ریش بود

روحانی مبلغ اعزامی از ستاد
از بهر جذب خلق به مسجد سریش بود

در صف شدند خادم مسجد وَ پیر مرد
روحانی مبلغ دین هم به پیش بود

از پشت پرده پیرزنی بی حجاب گفت:
حرفی گزنده را که پر از طعن و نیش بود

هرگز نگفته ای سخن از آل مصطفی(ص)
گفتی هر آنچه را سخنان کشیش بود

بود اولویت تو سیاست نه شرع و دین!
گاهی هم از عواقب بنگ و حشیش بود

بی دینی اهالی این کوچه کار توست
قبلا نماز خوان ز دو صد نیز بیش بود

آن پیرزن برای خودش نطق می نمود
روحانی محل پی تکثیر خویش بود

  • ۰۴/۰۱/۲۲
  • علی اسماعیلی وردنجانی
تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.